در سال دهم هجری، اندوهی بزرگ، دل آسمانی پیامبر مهربانی ها را درنوردید....
در سال دهم هجری، اندوهی بزرگ، دل آسمانی پیامبر مهربانی ها را درنوردید. وفات خدیجه، داغی شد بر شقایق دلِ حبیب خدا.شنیده ایم در دورانی که جهل و فساد بیداد میکرد و در محیط منحط آن روزگار، او را طاهره می گفتند!
شنیده ایم که خدیجه، قبل از ازدواج با پیامبر ثروتمند ترین شخص جزیره العرب بود؛ حدود هشتاد هزار شتر داشت و کاروان های تجارتی او شب و روز در طائف و یمن و شام و مصر و سایر بلاد در حرکت بودند. ثروتی که پیشکش لبخند حضرت ختمیمرتبت کرد.
شنیده ایم که خدیجه، چگونه چشم بر نور وجود پیامبر دوخت و یک تنه در مقابل همگان ایستاد و سرانجام عروس جوانی از بنی هاشم گردید.
شنیده ایم که خدیجه، هر آنچه داشت در طبق اخلاص نهاد و شد، وسیله ای که پیامبر بی نیاز گردد؛ وسیله ای که روایات شیعه و سنی، بر راستیِ آن اذعان دارند که این آیه، با اقدام خدیجه محقق شده است:《وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى》 [سوره الضحى : ٨]
شنیده ایم که ملقب بود به لقب های بسیار و خود یک لقب را بیش از همه میپسندید: امُّ الایتام!
اما شاید کمتر گفته باشیم که خدیجه کجا ایستاده بود در خانه ی جانِ رسول!
خدیجه، تنها بانوی یک خانه نبود. او که در انجیل بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت نامیده شده بود، آرامش جان رسول بود. آرامشی که از آن هنگام که پَر کشید، دیگر بازنگشت. بازنگشت که رسولِ دوسرا، نامش که می آمد، مدام چشم در اشک مینشاند و میفرمود: خدیجه و کجاست همانند خدیجه؟!
طاهره ای که تجارت دنیا را رها کرد و به مصداق این کلام مبارک که فرمود: یَرْجُونَ تِجَارَهً لَنْ تَبُورَ [سوره فاطر : ٢ح]، دل سپرد به معامله ای پُر سود که هرگز به زوال نینجامد!
وفات مادرمان خدیجه، آن ملیکه العرب و آن روشنی چشم رسول، تمام دلدادگان رسول مهربانی ها را نیز، به غم نشانده است…تا همیشه و تا زمین و آسمان برجاست!
به قلم س مهدی نژاد