طبق آیه شریفه تطهیر: (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا) 1 خداوند اراده فرموده که
تطهیر عالَم با اشک چشم
طبق آیه شریفه تطهیر: (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا) 1 خداوند اراده فرموده که هر گونه آلودگی را از وجود مقدس اهل بیت (علیهم السلام) دور کند؛ لذا صرف بودن ایشان در مکان یا زمانی، آنجا را از هر گونه رجس و پلیدی، پاک می گرداند.
حال در ایام عزای وجود مبارک سید الشهداء (علیه السلام) که غم مصیبت ایشان، عالم را پر کرده است، فقط کافی ست به این اندوه عظیم توجه و در آن شرکت کنیم و سعی در دوام توجه به آن داشته باشیم.
وجود مبارک امام حسین (علیه السلام) در ماتم خود حضور دارند و حضور مبارک ایشان هر جا که باشد، آنجا را تطهیر می نماید؛ جایی که قطره اشکی بر حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) آدم را پاک می گرداند، چگونه می شود که حضور ایشان نتواند عالم را پاک کند؟!
پس به این حضور نورانی، توجه کنیم و سعی در دوام این توجه نماییم. این امر سبب تطهیر عالم در محدوده روحی هر کس شده، و آن قسمت از عالم، برای تشریف آوردن وجود مبارک امام زمان (علیه السلام) مهیا می گردد.
حکایت ما در واقعه ظهور نورانی ایشان، مانند آب آوردن آن گنجشک با منقار خود برای خاموش کردن آتش برای حضرت ابراهیم (علیه السلام) می تواند باشد؛ پس چرا نکنیم؟!
امتحانی همیشگی
عمل به احکام اصول دین، آثار شگفت انگیزی دارد و مواظبت به یکی از آنها هم می تواند سبب نجات، تربیت و تعالی مطلوب انسان شود.
از جمله آن احکام، توجه به برگزاری امتحانات الهی در همه لحظات زندگی است. البته بعضی ها گمان می کنند که امتحان های الهی، فقط در مشکلات زندگی گرفته می شود، در حالی که هر کدام از کارهای اختیاری ما، هر قدر هم که ظاهرا کوچک و ناچیز باشد، به خودی خود یک امتحان است.
حتی در مورد کارهای غیر ارادی و انعکاسی هم این امر جاریست. مثل نفس کشیدن، که می توانیم چنان آن را با توجه انجام دهیم که جزء عالی ترین عباداتمان بوده باشد؛
خدای متعال می فرماید:
(خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلً)2
«خدای متعال زندگی و مرگ را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما خوش کردارترید.»
یعنی تمام فاصله بین تولّد و مرگ، همه لحظات، انسان در بوته آزمایش، و گویی سر جلسه امتحان است.
یعنی: هر کار اختیاری از ما، به خودی خود یک ارزش است که به کُننده آن، چه مثبت و چه منفی، ارزش می دهند.
از این رو، اگر کسی به فکر این معنا در زندگی خود باشد، در هیچ بخشی از امور خود، حتی اگر ظاهرا ناچیز و کوچک باشد، جرات نمی کند که سر به هوا عمل کند؛ این امر نه فقط در کارهای ظاهری، بلکه در موارد قلبی و ذهنی هم وجود دارد؛ در هر چیزی که به آن توجه و در آن تفکر می کنیم، حتی در توهّم و تخیّلات غیر واقعی ما! دلیل آن همه تاکید خدای مهربان بر آگاهی اش در پنهان و آشکار ما، همین است.
پس یادمان باشد که تا نفس می کشیم، در حال امتحان دادن هستیم. تا فرصت داریم حواسمان به لحظات با ارزش امتحان باشد که ناگهان خواهند گفت: وقت تمام است!
دلی که بوی تو را می دهد...
دل آدم، کانون محبت است. هر جوانه ای از محبت، هر قدر هم کوچک باشد، از دل انسان می روید. اگر خوب نگهداری و پرورش یابد، رشد می کند، عمیق می شود و همه وجود را فرا می گیرد.
از طرفی هم، هر محبوبی در محبّت خود حضور دارد. حضور او هم آثاری خواهد داشت. آثارش همرنگ خود اوست. پس اگر دل خود را از محبت کسی پُر کنیم که او محبوب خداست، به همین سادگی در دایره محبت الهی واقع می شویم. چرا که آن حبیب، در دل ما حاضر شده و دلدار ما می گردد؛ دل او را خدای متعال می گرداند و اکنون دل ما را او؛ پس حالا خدای مهربان است که دلدار و دل گردان ماست.
در واقع بهره مندی شیعیان از شفاعت اهل بیت (علیه السلام) هم به همین گونه است. با شفاعت ایشان، فرد واجد آن عصمت و طهارت و پاکی می شود که لازمه وارد شدن به بهشت خداست. آنجا که آنان (علیهم السلام) حضور یابند، دیگر ناپاکی باقی نمی ماند که در موقف حساب باعث گرفتاری انسان شود.
و بزرگترین مژده در این راه، مژده حق تعالی در عید ولایت، عید غدیر است، آنجا که می فرماید:
(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا)3
«امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام ساخته و از این که اسلام دین شما باشد، خشنود شدم.»
از سوی دیگر نیز فرموده است: (الدّینُ هو الحُبُّ و الحُبُّ هو الدّینُ)4 «دین همان محبت است و محبت همان دین است.)
حقیقت دین، محبت است؛ و حقیقت دین علی است؛ پس: این آیه شریفه عیدی خدای مهربان و اذن اوست به بندگان و شیعیان خود، در یافتن کمال محبت و تمام معرفت حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)؛ حال که چنین است محبت آن جناب را قدر بدانیم که همه تعالی ما در گرو حفاظت از آن محبت است.
انتظار فرج
وجود مبارک امامان معصومی که به دلیل تنگناهای زمان حیات شریفشان، مجال کمتری برای تعلیم و تبلیغ داشته اند، در فرصت های اندک پیش آمده، تفضّل فرموده، در کمترین عبارات، بیشترین معنا را ابلاغ فرموده اند؛
از جمله شگفت انگیزترینهای آنها، حدیثی از امام جواد (علیه السّلام) است که به دلیل شدت اهمیتش، اغلب آن را یاد گرفته ایم، ولی بر اثر غلبه جریان مخالفی که نفسانی و شیطانی است، از توجه و اهتمام به آن غافل ماندیم:
(أفضلُ أعمال شيعتنا انتظار الفرج)5
«برترین کارهای شیعیان ما، چشم به راه بودن برای فرج است»
یعنی: با عمل به این حکم، همه آثار و نتایجی که در بندگی، به دنبال رسیدن به آن هستیم، زودتر و بیشتر حاصل می شود. با چشم به راهِ آمدن صاحب الزمان (علیه السلام) بودن؛ چشم به راهی به همین معنای معمول آن که میدانیم و احساسی که میشناسیم و نه هیچ چیز دیگر! همین چشم انتظاری که مکرر در عُرف عادی زندگی برای همگان پیش می آید؛
حالا این ما هستیم و در میان انبوه آداب و سنن خــوب الهی توصیه اکید شده فقط به یک کار؛ ولی چرا این همه غفلت، خواب آلودگی، سستی، سهل انگاری، در این یک کار، و مهمترین کار و آن هم ساده؟!!
چرا متذکّر به شدت نکبت غیبت و فقدان امام زمان (علیه السلام) نیستیم؟! این همه تلخی در کام انسان و شوربختی در زندگی آدمیان، که روز به روز بیشتر هم می شود!!
حالا ما با دانستن این حکم، تکلیف موکّد خود را در این باره خوب می دانیم؛ پس این گوی و این میدان، بسم الله ...
چهار رکن ایمان
امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:
(الإيمانُ أربَعةُ أركانٍ: التَّوكُّلُ علَى اللّه ِعَزَّوجلَّ، و الرِّضا بقَضائهِ، و التَّسليمُ لِأمرِ اللّه، و التَّفويضُ إلَى اللّه)6
«ایمان چهار رکن دارد: توکل برخدا، راضی به قضای خدا بودن، و تسلیم در مقابل امر خدا، و واگذاری (امور) به خدا.»
این چهار رکن، چهار قلّه ایمان و ولایت نیز هستند. ایمان، همان امنیّت حاصل از حضور خدای مهربان در دل است؛ و ولایت، یعنی اینکه که ما بپذیریم که خدا و ولی او، ما را بگردانند آن گونه که خود می خواهند.
یک معنای این حدیث نورانی این است که: هر کس به میزانی که از این چهار معنا، بهره مند باشد، از ایمان و ولایت بهره مند است. و از همین جا می توان به شدت فقدان ایمان پی برد.
نکته دیگر این که: ایمان حقیقتی است غیر از این حقایق چهارگانه؛ این ها رکن ایمان اند، نه خود آن.
ایمان، اُنس با حق تعالی است، به شدتی که خدای مهربان، در عالم تشریع، خود را در اختیار بندگانش گذارده؛ و از سویی راه تعالی و نزدیکی ایشان را به خودش، همان امنیت بخشیدن بندگان به او، در وجود خودشان قرار داده است. امنیتی که با اسائه ادب و یا عصبانیت و یا عملی خود سرانه و به میل خود، بر هم می خورد. پس هر چه در وجودمان به خدای مهربان و ولی او امنیّت بخشیم، طعم ایمان را بیشتر خواهیم چشید.
راه کاری ساده برای نیل به این مهم:
قرار گرفتن در هر فضایی که حال و هوای خاصی دارد، خصوصا اگر آگاهانه و با توجه باشد، شخص را متاثّر از آن کرده، و او را واجد همان حال و هوا می کند. حضور در فضای شاد، شخص را شاد می کند، و حضور در فضای غمگین، شخص را غمگین می نماید. لذا: حضور در فضایی که در آن سکینه و آرامش حاکم است، بسته به شدت و غلظت فضا و توجه و حضور قلب شخص، سکینه را در قلب او حاکم و او را واجد آن می کند؛ در حالی که آن سکینه، مسکن حضور خدای مهربان و ولی اوست.
منابع:
1 سوره احزاب/ آیه 33
2 سوره الملک/ آیه 2
3 سوره مائده/ آیه 3
4 المحاسن/ ج 1/ ص 263
5 کمال الدین/ ج ۲/ ص ۳۷۷
6 تحف العقول/ س 469