انسان فطرتاً میل به بقا و بودن دارد و یکی از دلایل اینکه فرزندانِ فرزندان خود را دوست دارد، همین است.
مغز بادام
انسان فطرتاً میل به بقا و بودن دارد و یکی از دلایل اینکه فرزندانِ فرزندان خود را دوست دارد، همین است. فرزند جریانِ حضورِ انسان، بعد از خود است و باعث روشنایی چشم است، اگر صالح باشد. و لذا فرزند صالح از مصادیق باقیات صالحات است. لذا تربیت فرزند اهمیت بسزایی دارد و اگر قواعد و احکام آن رعایت شود، مشکل نیست، ولی بسیار مهم است.
ائمه معصومین (علیهم السلام)، سه مقطع تربیتی برای فرزند تعیین فرمودهاند، هر کدام هفت سال: هفت ساله اول فرزند باید امیر و هفت ساله دوم اسیر و هفت ساله سوم وزیر باشد. اگر این مقاطع با این تلقی ها رعایت شود، تربیت فرزند موفق آمیز خواهد بود، خصوصاً در مقطع اول که اساس و بنیاد تشکیل شخصیت انسان است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «فرزند؛ هفت سال سرور و هفت سال بنده و هفت سال وزیر است.»1
مواظب باشیم فرزند خود را از بدو تولد، روی پا و در آغوش خود و یا دیگران بزرگ نکنیم که در آتیه، شخصی بی کفایت و بی دست و پا و سست عنصر و ترسو خواهد بود. ترسی که از چنین تربیتی عارض انسان می شود، منشاء بسیاری از گناهان و سیئات در بزرگسالی خواهد بود. دروغ گفتن، تضییع حق دیگران، حسادت، بخل، پرخاشگری و بداخلاقی، پرتوقع بودن، تحقیر و توهین به دیگران، فخر فروشی، تکبّر و خودپسندی، عُجب، بزرگنمایی، اعتیاد، وسواس و نوع سیئات اخلاقی، همه ناشی از این ترس پنهان و احساس عدم امنیّت است.
لذا امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: «از ترس حذر کنید، پس به درستی که آن ننگ و کاستی است.» 2
کارهای مربوط به او را انجام ندهیم؛ بلکه در صورت لزوم به او کمک کنیم که کار خودش را خود، خوب انجام دهد. اگر مقطع اول را با او چنین رفتار کنیم، در مقطع دوم می توان از او توقع داشت که شخصا، همه امور خود را، منظم و مرتب انجام دهد. به او احترام گذاشته و با او مودب صحبت کنیم. تا او هم با ما و دیگران چنین کند.
نام نیک برای او انتخاب کنیم و اگر از اسماء متبرکه اهل بیت (علیهم السلام) برای او نامگذاری کرده ایم، او را با توجه به صاحب اصلی آن نام و با محبت هم ایشان صدا کنیم و سپس شاهد روحیه و رفتار زیبای او در اثر این تسمیه و صلا و صدا باشیم.
در علاقه و محبت پدران و مادران به فرزندان، این سخنان رایج در بین مردم درست است که می گویند: فرزند، بادام و نوه مغز بادام است. شدت محبت پدران و مادران به فرزندان، خصوصاً در اولادِ اولادان که نشانه جدی تر شدن بقای انسان، در ادامه نسل اوست، خود را نشان میدهد.
نکته بسیار مهمی که در تربیت خود و اولاد و نیز صالح و غیر صالح بودن هست، این است که از طرفی بیشتر و بلکه غالب صفات در انسان، موروثی و به ارث رسیده از والدین و گذشتگان می باشد و از طرف دیگر فرمودهاند: که واسطه بودن در کاری، مانند انجام دادن آن است. (مَنْ یَشْفَعْ شَفَاعَهً حَسَنَهً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْهَا وَمَنْ یَشْفَعْ شَفَاعَهً سَیِّئَهً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْهَا)3 «هر که در امر خوبی وساطت کند، برای او از آن بهره ای است و هر که در امر بدی وساطت کند، برای او نیز از آن بهره خواهد بود»
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: «هر بنده ای از بندگان خدا، روش و شیوه هدایتی را بنیاد نهد، اجر او مثل اجر کسانی که به آن عمل کنند باشد، بدون آنکه از اجر آنها کم شود.» 4
پس ما در عملِ زیبا و زشت فرزندان خود و نتایج آنها که ناشی از صفات موروثی از ما است، سهیم و شریک هستیم و این مطلب سهمگین اولا آن هشداری است که ما خود به طور جدی و خیلی جدی، به فکر اصلاح خلقیّات و رفتارهای خود باشیم و ثانیاً هشداری است در مورد اهمیت تربیت. وای اگر صفت زشتی از ما در نسل فرزندانمان باقی بماند! که در آن صورت ما، متهم ردیف اول تمام زشتیها خواهیم بود و همینطور فرزندان ما، نسبت به نسل های بعد از خود.
المستغاث بک یا صاحب الزمان
قدرت اسم
در خلقت الهی و در حوزه زبان، کلمات حامل معانی و یا آیینه معانی هستند. لذا: در آنها استعداد انتقال مقاصد و معانی به دیگران وجود دارد. حال در تسمیه فرزندان، اگر برای آنان اسم زیبایی، خصوصاً از نظر معنوی انتخاب شود، نام بردن از آن کودک با آن اسم خصوصاً اگر با توجه به معنا و یا مصداق انسانی عالی آن بوده باشد، تاثیر بی زحمت و بسزایی در تربیت او خواهد داشت. به ویژه اگر به حرمت صاحب الهی آن اسم، رفتاری شایسته با کودک شود، نورٌ علی نور خواهد بود.
و اما اهمیت اسم از منظری دیگر:
در حدیثی از امام رضا (علیه السلام) و در قسمتی از آن فرمودهاند که انسان از سه جزء آفریده شده است: نفس، روح و جسد. (وَ خَلَقَهُ بِنَفسٍ وَ جَسَدٍ و رُوحٍ)5
نفس همان نفس ناطقه، و نور وجود و همان نور ولایت است که حقیقتی است نورانی و غیر مادی که مصدر حیات، عقل، علم و قدرت است. و تربیت و تولیت انسان به عهده همین بخش میباشد.
دو جزء دیگر مادی بوده و ماده مُظلِمُ الذّات است و فهم و قدرت و حیات خود را از نور ولایت دارند. این جزء نورانی، خود شعاعی از مقام نورانی یکی از اسماء الله است که در صورتی که انسان به هر ترتیتی نسبت به آن اسم آگاهی پیدا کند، میتواند با مواظبت به آن مدارج کمال را به سرعت طی کند. راه علمیِ شناخت اسمی است که انسان تحت تولیت آن است، بر اساس عدد اسم شخص و اسم مادر اوست و در این میان این اسم اعظم کسی که نام او حسین یا امیرحسین و نام مادرش فاطمه است، بی نظیر است.
از خوردن، تا کرامت نفس
تن انسان به منزله مرکب انسان است. درصورت علیل بودن، انسان را به زحمت انداخته و از راه باز خواهد داشت. شرط سلامت تن به فرمایش حضرت امام صادق (علیه السلام)؛ رعایت قاعده تغذیه صحیح است که فرموده اند: (المِعدَه بیت کلِّ داءٍ)6
پس بهداشت تغذیه را به دور از تربیت نادرست و پسند اطرافیان و محیط، رعایت کنیم، چه در نحوه خوردن غذا، چه در پختن و چه در ترتیب خوردن آن.
به هنگام گرسنگی غذا میل کنیم و سیر نشده از آن دست بکشیم.
در خوردن آن، ترتیب خوردن و زیاد جویدن و همراه و بعد از غذا مایعات نخوردن،
و در پخت آن، سرخ نکردن و غذا را چرب و تند درست نکردن را رعایت کنیم.
غذا را با یاد خدای متعال و متذکر به نعمت بودن آن و سر سفره وجود مبارک ولی الله (صلوات الله علیه) بودن میل کنیم،
و در حین میل کردن آن شاکر باشیم و از تهیهکننده و پزنده آن تشکر کنیم.
امیرمومنان (علیه السلام) فرمودند: «کم غذا خوردن، موجب با کرامت شدن نفس و پاینده تر شدن سلامتی است.»7
و نیز در جای دیگر به امام حسن (علیه السلام) فرمودند: (یا بُنَیَّ، ألا اُعَلِّمُکَ أربَعَ خِصالٍ تَستَغنِی بها عنِ الطِّبِّ ؟ فقالَ: بلى یا أمیرَالمؤمنینَ، قالَ: لا تَجلِسْ على الطَّعامِ إلاّ و أنتَ جائعٌ، و لا تَقُمْ عنِ الطَّعامِ إلاّ و أنتَ تَشتَهِیهِ، و جَوِّدِ المَضغَ، و إذا نُمتَ فَاعرِضْ نَفسَکَ على الخَلاءِ، فإذا استَعمَلتَ هذا استَغنَیتَ عنِ الطِّبِّ)8
«فرزندم! آیا چهار نکته به تو نیاموزم که با رعایت آنها از طبیب بى نیاز شوى؟ عرض کرد: بله، اى امیرمؤمنان! حضرت فرمود: تا گرسنه نشده اى، بر سر سفره غذا منشین و هنگامی که هنوز اشتها دارى از سر سفره برخیز و غذا را خوب بجو و قبل از خوابیدن، قضاى حاجت کن. اگر این نکات را رعایت کنى، از مراجعه به طبیب بى نیاز مى شوى.»
اگر کسی دو مورد را درست و به قاعده و به سلامت انجام دهد، در دنیا و آخرت به سلامت خواهد بود:
«تغذیه و نماز»
ارزش مطالعه
در برنامه روزمره خود به طور ثابت، زمانی را به مطالعه جدی و مفید اختصاص دهیم؛ نه مطالعه باری به هر جهت و کم فایده، مانند مطالعه روزنامه و مجله.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «یا علی به درستی که هیچ فقری، سختتر از نادانی نیست.»9
در کنار زبان که اولین و مهمترین وسیله تفاهم بین انسانهاست، خط و کتابت قرار دارد. کتابت مهمترین وسیله انسانی در طول تاریخ برای ثبت و ضبط اطلاعات و علوم و معارف و وسیله انتقال آنها برای دیگران بوده است و هنوز هم با پیشرفت فناوری شایعترین وسیله در این امر می باشد. لذا مطالعه نیز شایع ترین و بهترین وسیله برای دانش افزایی است.
مطالعه نه فقط برای دانش افزایی که وسیله بسیار مناسب برای سرزنده و شاداب نگاه داشتن فضای ذهن و باطن انسان است. مدت حتی کم مطالعه در هر روز، ولی مستمر و مدام، بعد از مدتی دانش فراوان برای شخص به ارمغان خواهد داشت و یادمان باشد فرمایش امیرالمومنین (صلوات الله علیه) را که فرمودند: «ارزش هر انسانی به قدر آن چیزی است که به آن علم دارد.»10
جایگاه هنر
هنر، خصوصاً در دنیای معاصر، نقش زیباسازی دنیای دَنی و آراستن آن را برای فریبنده تر شدن دارد. آنها را بشناسید تا بتوانید در روال عادی زندگی خود از آنها لذت ببرید. ولی مواظب باشید خود را و عمرتان را صرف آن نکنید. مگر آنکه بتوانید از آنها برای عقاید و آخرتتان بهره برداری کنید.
هنرها جلوه استعداد خلاقیت انسان از طرفی و از طرف دیگر بازتاب خواسته ها و آرزوهای او در طلب زیبایی، تعالی، آرامش، حقیقت و معرفت آن است. پرداختن به آن اگر بی توجه به حقیقت و رعایت آن باشد، به بیراهه رفتن و دامن زدن به سرگردانی خود و دیگران در زندگی است و سببی برای گسترش بیشتر غفلت گسترده در این دنیا، که خاصیت اولش دور بودن از آخرت است و فریفته شدن به زیور و زینت آن میباشد که از جمله موثرترین آن زیور و زینت ها، همینگونه از هنر است.
بعد از تقوا
بدون رعایت نظم، زندگی و امور آن، کلاف کننده، خسته کننده و حداقل کم نتیجه خواهد بود_ اگر بینتیجه نباشد_، چه در امور مادی و چه معنوی، چه در امر خُرد و چه کلان، رعایت نظم از لوازم موفقیت در هر امری است و چه بسا زحمت انجام منظم امور، بیشتر از انجام نامنظم آنها نیست.
امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: «شما و تمام فرزندان و خانواده ام را و هرکس را که نامه من به او میرسد، به خدا داری و نظم در کارهایتان سفارش می کنم.»11
موفقیت در کارها، فارغ از زشت و یا زیبا بودن آنها، لوازمی دارد؛ از جمله آنها، انجام دادن کار در اولین فرصت؛ و پرهیز از انجام آن در دقیقه نود که معمولاً در آن موقع، نود درصد به سرانجام نمی رسد. پشتکار و سماجت در انجام کار، نه سستی و باری به هر جهت انجام دادن و از سر باز کردن آن، و در هر حال منظم بودن، نه فقط در انجام کار، بلکه در کلّ زندگی.
از آثار شگفت انگیز نظم این است که ذهن و درون انسان نیز منظم می شود. آشفتگی و بهم ریختگی درونی از آزاردهنده ترین حالات انسانی است و از مواردی که کمک به رفع پریشانی ذهنی و درونی می کند، رعایت نظم در ظاهر زندگی و انجام کارهاست.
جایی که وجود نازنین امیرمومنان (صلوات الله علیه) در کنار تقوا که مهمترین امر الهی و معنوی و اخروی است، توصیه به نظم میکنند، میشود پی به اهمیت آن برد.
رضا
زندگی با رضایت، زیبا ترین و والاترین زندگیست. فوق رضا مقامی نیست. برای این گونه زندگی کردن: آیا در یک استخر یا سالن ورزشی، سختی توام با نشاط و رغبت و رضایتِ تمرین ورزشی را زیر نظر یک مربی دلسوز و کاردان تجربه کردهاید؟ زندگی نیز همینگونه است؛ ما تحت تربیت و تعلیم صاحب رحمت و محبت و ولایت الهیه، در تمرین تخلّق به مکارم الهیه هستیم. با چنین نگاهی به زندگی، در هر شرایطی از آن، چه شدت و چه رخا، نشاط و رغبت به رضایت حال آدمی و خیر و صلاح بهره او، از آن خواهد بود:
هنرمندانه ترین هنر در زندگی، هنر خوب زندگی کردن است. زندگی خوب، زندگی با دلی آرام، بی حسرتِ گذشته و بدون نگرانی از آینده است. شاهکلید زندگی این چنینی، رضا به داشته ها و نداشته هاست. در انجام تکالیف و امور مربوط به خود سعی کنیم، کوتاهی نکنیم. با تنبلی و کسالت و باری به هر جهت زندگی نکنیم. آنگاه به آنچه برایمان پیش می آید، راضی باشیم. همیشه صلاح ما در تحقق امیال ما نیست. چه بسا خلاف میل ما، صلاح ماست.
از سوی دیگر عقل و نقل، بر این امر حاکم است که غَرَض از این زندگی و زندگی در دنیا، تربیت و تعالی یافتن از بدی به خوبی و از خوبی به خوبتری و از خوبتری به خوب ترین است و این امر اولاً در گرو دانستن این قاعده و سپس عمل کردن به خوب ترین صورت، در هر موقعیتی است و پس از آن کار نداشتن به کاری که مربوط به ما نیست و نتیجه آن و آیندهای که در اختیار ما نیست.
منابع:
1 بحارالانوار/ جلد 95/ صفحه 104، از محاسن
2 شرح غررالحکم/ جلد 2/ صفحه 272
3 نساء/ 85
4 ثواب الاعامال/ 132
5 الاختصاص/ 143
6 بحارالانوار/ 62/290 از طبّ النبی
7 شرح غرر الحکم/4 / 519
8 الاثنی عشریه/ 164
9 بحارالانوار/ 77/ 66، از تحف العقول
10 منیه المرید/ 110
11 بحارالانوار/ 75/ 24 از نهج البلاغه