«او کسی است که پیامبرش را با هدایت و «دین حق»، فرستاد تا آن را بر هر چه دین است، پیروز گرداند،..
معنای دین
«او کسی است که پیامبرش را با هدایت و «دین حق»، فرستاد تا آن را بر هر چه دین است، پیروز گرداند، هرچند مشترکان خوش نداشته باشند.» (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)1
دین حق، همان دین خداست که توسط پیامبرش برای انسان ها فرستاده شده است. این دین از آغاز تا انجام، از آدم تا خاتم، نامش اسلام بوده است: «در حقیقت دین، نزد خدا همان اسلام است.» (إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ)2 دین در نزد خداوند سبحان یکی است و اختلافی در آن وجود ندارد. دینِ واحد عبارت است از تسلیم شدن در برابر آنچه که خداوند درباره عقاید و اعمال یا درباره معارف و احکام، نازل فرموده است.
اگر چه شرایع پیامبران از نظر مقدار و کیفیت مختلف اند، ولی از نظر حقیقت همه یکی هستند و دین چیزی جز همان مولفه های مشترک تسلیم در برابر خدا نیست و معنای جامع آن، تسلیم شدن به خدا در انجام شرایع و اطاعت از او در آنچه که در هر عصری با زبان پیامبرش از بندگانش می خواهد.
در برابر این دین الهی که از آن به دین حق تعبیر شده، دین های دیگری وجود آمدهاند که باطل هستند و خداوند وعده داده است که دین حق را بر همه آن دین ها پیروز گرداند. واژه دین و مشتقات آن در ۹۵ آیه، به معانی «شریعت» و «جزا و حساب و پاداش» آمده است. شش مورد هم «دَین» به معنای بدهی و قرض به کار رفته است.
در کاربردهای کلی قرآن، دین به راه و رسم زندگی اطلاق میشود و مومن و کافر حتی کسانی که اصلا خدا را منکرند، بدون دین نیستند؛ زیرا اصولا زندگی انسان بدون داشتن راه و رسمی خواه از ناحیه نبوت و وحی باشد یا از راه وضع و قرارداد بشری، امکان پذیر نیست. کار ستمگران این است که مردم را از راه و رسم دین و مبانی فکری برگردانند و به کج راه ببرند: «کسانی که مردم را از راه خدا بر می گردانند و به کجی و کج راه می کشانند.» (الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا)3
خدای متعال انسان را آفریده و میخواهد او را به سوی سعادت و هدف آفرینش ویژه خودش راهنمایی فرماید و به این منظور دین را توسط پیامبران خویش برای او فرستاده و مقررّاتی وضع کرده، تا او در زندگی فردی و اجتماعی خود به کار بندد. طبیعت فطری هر انسان با این تعالیم سازگار است. البته نه انسان هایی که به هوا و هوس آلوده و با فطرت خویش به ستیز برخاسته باشند.
این مقررات و آموزهها همان دین اسلام است و اگر کسی جز آن را بگزیند، از او پذیرفته نیست، زیرا به مقصد نمی رسد: «و هرکه جز اسلام (تسلیم اراده خدا شدن) دینی را طلب کند و پیش گیرد از وی پذیرفته نخواهد شد.» (وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ)4 آیا می توان باور کرد خدایی که این جهان و مخلوقات و پدیده های آن را به بهترین صورت با دقیق ترین شکل و منظم ترین سامان آفریده و هدایت نمود، درباره انسان کم کاری کرده و بهترین برنامه جامع را برای سعادت او طراحی و ارائه نکرده باشد!؟
دینی که خداوند تعیین و تشریح نماید، طبیعتا با نهاد و فطرت بشر سازگار است. از این دینِ متناسب با فطرت بشر در قرآن به عنوان «حنیف» یاد شده است. انسان وقتی به این دین حنیف باورمند میشود، آن را مطابق فطرت خویش می یابد، که برای همه نیازها برنامه دارد. دینی «قیّم» و استوار است که توانایی به سعادت رساندن او را دارد.
قرآن این واقعیت را اینگونه برای انسان بیان می کند: «روی خود را برای دین استوار کن (با تمام توجه دین را بپذیر) در حالی که اعتدال را پیش گیری و از افراط و تفریط بپرهیزی، دینی که همان آفرینش خدایی است؛ آفرینش خدا تغییر ندارد، آن است دینی قیّم و برپا که به اداره زندگی انسان توانایی دارد.» (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ)5 در این دین، هم مساله فرد در نظر گرفته شده، هم مساله جمع و جامعه. حکم، حکم خداست که همگان را دوست دارد نه حکم بشری که خود بین است. در دین حنیف حکمی جز حکم خدا نیست. (إِنِ الْحُکْمُ اِلاّ لله)6
صفات دین
«فرمان جز برای خدا نیست؛ دستور داده است که جز او را نپرستید؛ این است دین قیّم (مستقیم و استوار)، ولی بیشتر مردم نمی دانند» (إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ)7
در قرآن کریم برای دین صفاتی ذکر شده که در تبیین مفهوم آن بسیار موثر است. صفاتی که به همراه دین در قرآن آمده عبارتند از: دین قیم، دین حق و دین خالص که به اختصار درباره هر یک توضیحی ارائه می شود.
نخست دین قیّم: این واژه در قرآن شش بار به عنوان صفت دین به کار رفته است و این به معنای قائم ایستاده و مستقیم بدون هیچ کجی و انحراف است و «دین قیّم» یا «دین قیّمه» که هر دو در قرآن آمده به معنای دین مستقیم، بدون هیچ کجی و تمایل به طرفین و گمراهی است: «بگو آری! پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است. دینی قیّم (مستقیم و استوار)، آیین ابراهیمِ حنیف و او از مشرکان نبود.» (قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)8
دیگر کاربردهای دین قیّم در قرآن این موارد است: «پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشت و فطرتی که خدا مردم را بر آن سرشته است؛ آفرینش خدا تغییر پذیر نیست. این است همان دین قیّم و پایدار، ولی بیشتر مردم نمی دانند.» (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ)9
در اینجا دین قیّم همان دین فطری که مطابق سرشت انسانی است، معرفی شده است. همچنین: «پس به سوی این دین قیّم (استوار، پایدار و مستقیم) روی بیاور، پیش از آنکه روزی از جانب خدا فرا رسد که برگشت ناپذیر باشد و در آن روز مردم دسته دسته میشود.» (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ)10 و نیز: «و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند و در حالی که به توحید گراییده اند، دین (خود) را برای او خالص گردانند و نماز برپا دارند و زکات بدهند و دین قیّم، مستقیم و پایدار همین است.» (وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ) 11
«حق» (راستین)، صفت بعدی دین است (دین الحق): اوست کسی که پیامبر خود را همراه با هدایت و دین حق روانه ساخت، تا آن دین حق را بر تمام ادیان پیروز گرداند و گواه بودن خدا کفایت می کند. (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ)12
سه کاربرد «دین الحق» در قران، نشانگر دینی است که از طرف خداست، در برابر دین های دیگری که یا از سوی خدا نیستند و یا زمانشان گذشته و باید به اسلام بگروند: «با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمی آورند و آنچه را خدا و فرستاده اش حرام گردانیده اند، حرام نمی دانند و متدیّن به دین حق نمیگردند، کارزار کنید، تا با کمال خواری، به دست خود جزیه دهند.» (قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ)13 «دین حق»، همچنین می تواند منسوب به حق متعال باشد.
«دین خالص» ترکیب دیگری از دین با صفت خالص است. به معنای دین زلال و محض و ناب و یکدست، بدون هیچ اختلاط و امتزاج با باطل: «ما این کتاب را به حق به سوی تو فرود آوردیم، پس خدا را در حالی که اعتقاد خود را برای او خالص کرده ای عبادت کن. آگاه باشید: دین خالص و آیین پاک از آن خداست.» (إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ)14
عبادت خالصانه شما (بدون شائبه، ریا و تظاهر) بر اساس آیین زلال و خالص، فقط باید برای خدا باشد. تاکید بر خلوص و دین خالص در چند بخش از سوره زمر، نشان از پاک کردن دین از هرگونه امتزاج با آیینهای مشرکانی است که دوست میداشتند مومنان از توحید خود، کوتاه بیایند.
منابع:
1 توبه / آیه 33
2 آل عمران/ آیه 91
3 اعراف/ آیه 45
4 آل عمران/ آیه 85
5 روم/ آیه 30
6 یوسف/ آیه 40
7 یوسف/ 40
8 انعام/ 161
9 روم/ 30
10 روم 43
11 بینه/ 5
12 فتح/ 28
13 توبه/ 29
14 زمر/ 2 و 3