یکی از آن دو دختر در حالی که با حالت شرم و حیا گام بر می داشت باز آمد...
قرآن و زندگی، قسمت چهل و پنجم:
حیا
«یکی از آن دو دختر در حالی که با حالت شرم و حیا گام بر می داشت باز آمد و گفت: پدرم از تو دعوت میکند تا در عوض سیراب کردن رمۀ ما به تو پاداشی دهد»1. این سخن یکی از دختران شعیب به موسی است وقتی او به كمك آنها رفت و از چاه آب کشید و رمۀ آنها را سیراب کرد.
خداوند واژه «حیا» را برای نحوه راه رفتن و سخن گفتن کوتاه دختر شعیب به کار برده است. حیا به معنای شرم و آزرم و خجالت است در مقابل وقاحت و بی شرمی. در اخلاق، حیا نوعی حالت نفسانی در انسان است که موجب خودداری از انجام امور ناپسند میگردد و منشأ آن بیم از قضاوت و سرزنش دیگران و ناظران است. این ناظران که فرد از آنها حیا میکند، خدا، فرشتگان کاتب عمل و مردم هستند که انسان نمیخواهد در منظر آنان مرتکب عمل زشتی شود. این حیا، حیایی مطلوب و پسندیده است و فرد و جامعه باحیا کمتر مرتکب جرم و گناه و اعمال زشت میشود. تقویت این حیا یکی از وظایف بزرگ والدین و مربیان و مبلغان است.
یکی از آفات حیا، کم رنگ شدن قبح اعمال زشت است. این کار، با اشاعه فحشاء انجام میشود یعنی اعمال زشت، به قدری زیاد و رسانه ای شود که عادی شده و قبح و زشتی آن کم رنگ یا بیرنگ شود. لذا اشاعه فحشاء و رسانه ای کردن آنها، خود گناه کبیره است. زیرا موجب زشتی زدایی از جرم و گناه می شود و امور ناهنجار، به تدریج تبدیل به هنجار و امور عادی میگردد و حیا رنگ می بازد و افراد از ارتکاب اعمال زشت باکی نخواهند داشت.
حیا داشتن از ناظران بشری خوب است اما بهترین حیا، حیای از خداست: «از مردم شرم میکنند اما از خدا شرم نمی کنند با آنکه خدا هنگامی که در شب سخنی برخلاف رضای او میگویند با آنهاست و به آنچه میکنند احاطه دارد و می داند» (كانَ اللهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطا)2. علاوه بر خدا، فرشتگانی ناظرند و اعمال را مینویسند: «آیا گمان کردهاند ما اسرار دل و سخنان درگوشی آنان را نمی شنویم؟ بلی میشنویم و فرشتگان ما نزد آنان حاضرند و می نویسند»3.
حیای از خود هم بسیار مهم است. امیرمؤمنان فرمود: «هرکس نفسش نزد او گرامی باشد، به آن با گناه اهانت نمیکند»4 و نیز «کسی که از مردم حیا کند ولی از خودش حیا نکند، برای خودش ارزشی قائل نیست»5 و نیز: «نهایت ادب این است که انسان از خودش شرم کند.»6
عوامل کاهش دهنده و از بین برنده حیا عبارتند از: فقر7، دست نیاز به سوی دیگران دراز کردن8، شُرب خمر9، حفظ نکردن وقار10.
بنا بر سخنی از امیرمؤمنان (علیه السلام)، «کثرتِ خطاهای فرد، موجب کم شدن حیای وی میشود»11. همچنین در روایات، اموری به عنوان موانع حیا و یا به عبارت دیگر علل بی حیایی یا کمی حیا معرفی شده اند که مهمترین آنها از میان برداشتن حریمهاست. امام كاظم (علیه السلام) به یاران خود توصیه میفرمود: «پرده شرم و آزرم میان خود و برادرت را بر مدار و مقداری از آن باقی گذار؛ زیرا برداشتن آن، برداشتن حیا است.»12
علت دیگر بی حیایی، ابراز نیاز به مردم است. امام صادق (علیه اسلام) فرمود: «دست نیاز به سوی مردم دراز کردن، عزّت را سلب میکند و حیا را میبرد.»13 علت دیگر، زیاد سخن گفتن است. امام علی (علیه السلام) فرمود: «هر که پُر گفت، راه خطا بسیار پوید و آن که بسیار خطا کرد، حیا او اندک شود و آن که حیا او اندک شود، پارسایی او کم گردد و آن که پارسایی اش اندک شود، دلش بمیرد.»14 عامل دیگر شرب خمر است. امام رضا (علیه السلام) فرمود: «خداوند تعالی شراب را حرام فرمود؛ زیرا شراب تباهی می آورد عقلها را در شناخت حقایق باطل میکند و شرم و حیا را از چهره فرد می زداید.»15
در برخی از جایگاه ها و مواقع جای حیا ورزیدن نیست، همچون: انجام دادن عمل خوب. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: هیچ عملی را از روی ریا و خودنمایی انجام مده و از سر حیا و شرم آن را رها نکن.»16 آموزش علم. امیرالمؤمنین (علیه اسلام) فرمود: «کسی شرم نکند از آموختن آنچه نمیداند»17. کسب درآمد حلال. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «کسی که از طلب مال حلال حیا نکند، هزینه هایش سبک شود و خداوند خانوادهاش را از نعمت خویش بهره مند گرداند.»18
خدمت به مهمان؛ امام علی (علیه السلام) فرمود: «سه چیز است که نباید از آن شرم کرد، از جمله خدمت کردن به مهمان.»19 احترام به دیگران؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «سه چیز است که نباید از آنها شرم کرد از جمله برخاستن از جای خود برای پدر و «معلم»20. دعا و درخواست از خداوند؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هیچ چیز در نزد خداوند محبوب تر از آن نیست که از او چیزی درخواست شود، پس هیچ یک از شما نباید شرم کند از اینکه از رحمت خداوند درخواست کند؛ اگرچه یک بند کفش باشد.»21 اعتراف به ندانستن؛ امام علی (علیه السلام) فرمود: «اگر از کسی سؤالی کردند که نمیداند، از گفتن نمیدانم شرم نکند»22. بخشش اندک؛ امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود: «از بخشش اندک شرم ندار که محروم کردن از آن کمتر است»23. خدمت به خانواده؛ امام صادق (علیه السلام) مردی از اهل مدینه را دید که چیزی برای خانواده اش خریده و با خود میبرد. آن مرد چون امام را دید، خجالت کشید. امام (علیه السلام) فرمود: این را خودت خریده و برای خانوادهات میبری؟ به خدا سوگند، اگر اهل مدینه نبودند که سرزنش و خرده گیری (کنند) من هم دوست داشتم، برای خانواده ام چیزی بخرم و خودم ببرم.»24
سرمشق گرفتن افراد از یک اسوه، به منظور تخلّق به حیا اهمیت بسیاری دارد و پیامبران و معصومان (علیهم السلام) سرمشقهای حیا معرفی شده اند.25 همچنین به پیروی مردم از اهل حیا سفارش شده،26 تا آنجا که به حاکمان توصیه شده است کارگزاران حکومتی خود را از میان اهل حیا انتخاب کنند.27
ایثار
«وغذای (خود) را (با آنکه خود به آن نیاز دارند) به خاطر محبت الاهی به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» میدهند»28. این آیه در شأن خاندان پیامبر (علی و زهرا و حسنین علیهم السلام) نازل شد. به آن هنگام که ایثار کرده و غذای افطاری خود را در راه خدا به محتاجان بخشیدند. ایثار به معنای «دیگران را بر خویش مقدم داشتن» و بخشش کردن چیزی به دیگران است در شرایطی که خود فرد به آن نیاز دارد.29 ایثار از زیباترین جلوه های اخلاقی انسانیت است و تنها انسانهای بزرگ به این مقام صعود میکنند.
ایثار گذشتن از جان، مال، مقام، شخصیت و مانند آن در راه خداست. وقتی امیرمؤمنان (علیه السلام) در شب هجرت که مشرکان قصد ترور پیامبر را داشتند، از جان مایه گذاشت و ایثار کرد و در بستر پیامبر خوابید تا به جای پیامبر، او را ترور کنند، این آیه در شان او نازل شد: «بعضی از مردم هستند که جان خود را به خاطر خشنودی خدا معامله می کنند»30.
همچنین «انصار» را که از برادران مهاجر خود با تقسیم اموال و خانه های خویش پذیرایی کردند و آنان را بر خود مقدم داشتند، چنین تمجید میکند: «آنها را بر خود مقدم میدارند، هرچند خودشان بسیار نیازمند باشند» (وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِم وَلَو كَانَ بِهِم خَصَاصَةٌ)31.
امیرمؤمنان (علیه السلام) دربارۀ ایثار فرمود: «ایثار، خوی نیکوکاران و شیوه نیکان است» و «ایثار نیکوترین احسان و بالاترین مراتب ایمان است» و نیز «ایثار والاترین صفات انسانی و نهایت نیکوکاری و شریفترین بزرگواری است.»32
این خصلت والا، وقتی در فرد ایجاد میشود که اولاً فرد قلباً خداباور است و هماره او را در نظر دارد و ثانیاً دنیا در چشم او کم ارزش است، لذا آنچه دارد (از جان و مال و موقعیت و مقام) در راه معبودش ایثار میکند. از این رو قرآن این اصل کلی را بعد از بیان ایثار انصار، بیان میفرماید: «آن کس که بتواند با پرهیز از بخل، خویشتن دوستی افراطی خود را مهار کند، همو رستگار شده است» (و مَن يوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ المُفلِحون)33
بخل، نقطه مقابل ایثار است. در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که بخل و اوصاف افراد بخیل را بیان میکند و کیفرهایی را که برای افراد بخیل تعیین شده برمی شمارد از جمله: «آیا آنان که از احسان به خلق به هسته خرمایی، بخل میورزند بهره ای از ملک و سلطنت خواهند یافت؟!»34 برای ایثار شرایطی گفتهاند تا موجب ابطال آن نشود: نخست پرهیز از منّت گذاری و بیان سخنان آزاردهنده یا ابراز برخی درخواستهای متقابل: «آنان که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، سپس به دنبال آن منّت نمیگذارند و آزار نمی دهند.»35
شرط دیگر اخلاص و عدم توقّع مزد و تشکر از ایثار شونده است: «ما برای خدا شما را اطعام نمودیم و از شما پاداش و تشکری نمی خواهیم.»36 شرط دیگر، دوری از آفت ریا به خاطر خوشایند مردم است: «ای مؤمنان بخششها و صدقات خود را با آفت منت و آزار، باطل نکنید. همچون کسی که به خاطر ریای مردم انفاق میکند و به خدا و آخرت ایمان ندارد.»37 البته کسانی که ایثار میکنند پاداش عظیمی نزد خدا به خاطر صبرشان دارند. علاوه بر کسب رضای خدا، بهشتهایی با نعمتهای بیکران و شرایطی بینظیر که پس از بیان ایثار خاندان پیامبر در سوره انسان، توصیف شده است.38
قرآن، هشدارهایی هم برای ایثارگران دارد: «زیاده روی نکنید! به مصالح معیشتی توجه کنید و از زیاده روی در رفتارهای ایثارگرانه و فراموش کردن واقعیات زندگی روزمره بپرهیزید و اسراف در انفاق و ایثار نكنيد.» (والَّذِينَ إِذا أَنفَقُوا لَم يُسرِفوا و لَم يَقتُروا و كانَ بَينَ ذلِک قواماً)39 و در آیه دیگر نسبت به ایثار بی مورد، نظیر در زحمت قرار دادن خانواده و ناراحتی و فشار بر فرزندان و به خطر افتادن نظام خانوادگی فرد هشدار میدهد و به پیامبر سفارش مینماید: «هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن و (ترک انفاق و بخشش منما) دست خود را مگشای تا سرزنش شوی و از کار فرومانی و در شرایط ملامت و حسرت قرارگیری» (و لا تَجعَل يَدَكَ مَغلُولَةً إِلى عُنُقِكَ ولا تبسُطها كل البسطِ فَتَقعُدَ مَلومًا محسورا)40.
همچنین در آیه دیگری از زیاده روی در ایثار مال به عنوان تبذیر یاد شده و این خصلت نکوهش شده است و مبذّران برادران شیاطین شمرده شده اند: (وءاتِ ذَا القُربي حَقَّهُ والمسكين وابن السبيل ولا تُبَذِّر تبذيرا إِنَّ المُبَذِّرِينَ كانوا إخوانَ الشَّياطين).41
منابع:
1 قصص/ 25
2 نساء/ 108
3 زخرف/ 80
4 مستدرک الوسائل 11: 330
5 شرح نهج البلاغه/ محمد تقی جعفری/ ج12: 377
6 همان مدرک
7 بحارالانوار 69: 47
8 اصول کافی 2: 148
9 بحارالانوار 63: 491
10اصول کافی 2: 672
11 بحارالانوار 74: 235
12 کافی 2: 672
13 کافی 2: 148
14 نهج البلاغه: حکمت 349
15 فقه الرضا: 282
16 تحف العقول: 58
17 نهج البلاغه: حکمت 82
18 تحف العقول: 57
19 غرر الحکم: 330
20غرر الحکم: حدیث 4666
21 کافی 4: 20
22 اخلاق اسلامی: 80
23 نهج البلاغه: حکمت 67
24 کافی 2: 123
25کافی 1: 444
26 تحف العقول 1: 177
27 همان مدرک: 137
28 انسان: 8
29 جامع السعادات نراقی 2:122
30 بقره: 207
31 حشر: 9
32 شرح غررالحکم 2: 164
33 تفاسیر جامع البیان 28: 55
34 حشر: 8
35 بقره: 262
36 انسان: 5 و 22
37 بقره: 264
38 انسان: 13 و 22
39 فرقان: 67
40 اسراء: 29
41 اسراء: 26