بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید و به آنچه به شما رسیده شادمان...
زهد
«بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید و به آنچه به شما رسیده شادمان مباشيد» (لِكيلا تَأْسَوا عَلى مَا فَاتَكُمْ ولاتفرحوا بما اتكُم)1. یعنی اگر مالك همه دنيا شويد، مغرور نگردید و آن را وسیله گناه نکنید و اگر همه چیزتان را از دست دادید، اندوهگین نباشید و حسرت نخورید.
امیرمؤمنان (علیه السلام) در تعریف زهد، همین آیه را خواندند و فرمودند: «کسی که برگذشته از دست رفته خود تأسف نخورد و بر آنچه در آینده خود بدان رسد خوشحال نشود، او زاهد است»2 و نیز فرمود: «زاهد در دنیا کسی است که در مقابل حرام شکیبایی خود را از دست ندهد و در برابر نعمتهای حلال از شکرگزاری غافل نشود.»3
بنابراین زهد مطابق این آیه به معنای نداشتن مال و دارایی نیست؛ بلکه به معنای بی رغبتی نسبت به از دست دادن و به دست آوردن متاع دنیوی است. زهد در لغت به معانی بی رغبت شدن، روی بازگردانیدن از چیزی، پارسایی و ترک دنیاست و در اصطلاح به معنای بی رغبتی و دل نبستن به ظاهر دنیا به خاطر به دست آوردن آخرت و خشنودی و رضوان خداوند است.4
محروم کردن خود از نعمتهای حلال دنیا به بهانه زهد، صحیح نیست. قرآن کریم می فرماید: «بگو: چه کسی زینتهای الهی و روزی های پاکیزه را که خدا برای بندگان خود آفریده، حرام کرده است؟» (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ)5.
شخص زاهد سطحی نگری به حضرت امام صادق (علیه السلام) که لباس زیبایی به تن داشتند، عرض کرد: پدرت علی(علیه السلام) لباس ساده می پوشید، چرا شما لباس فاخر پوشیده ای؟ امام در پاسخ آیه فوق را تلاوت کردند.6 در داستان توطئه دو تن از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خاطر حسادت نسبت به زینب بنت جحش، که منجر به تصمیم ایشان بر ننوشیدن شربت عسل در منزل او شد، خداوند متعال به پیامبر در قرآن فرمود: «ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام میکنی؟!»7 که با نزول این آیات، توطئه آنها فاش شد و ماجرا پایان یافت.
همچنین در پوشیدن لباس مرتب و پاکیزه و خوشبو بودن هنگام رفتن به مسجد میفرماید: «زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمیدارد»8. یعنی تحریم زینتها و پرهیز از غذاها و روزی های پاک و حلال نشانه زهد و پارسایی و مايه قرب الهی نیست و اگر نعمتهای مشروع و حلال، بد بودند، خداوند آنها را خلق نمی کرد؛ بلکه زهد به معنای پرهیز از حرامهای الهی، دل نبستن به دنیا، نداشتن حرص، قانع بودن، اسراف و زیاده روی نکردن و استفاده صحیح از نعمت هاست.
در عین حال مؤمن نباید فریب زرق و برق زندگی دنیوی کافران را بخورد و باید بداند که این نعمتها برای آزمون اوست: «هرگز چشم خود را به نعمتهای مادی که به گروه هایی از آنها داده ایم میفکن که اینها شکوفههای زندگی دنیاست و برای آن است که آنها را با آن بیازماییم و روزیِ پروردگارت بهتر و پایدارتر است»9 و نیز هشدار به اینکه نعمتها و زینتهای دنیوی گذراست و آنچه نزد خداست، ماندنی است.10
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «همه خوبیها در خانه ای قرار گرفته و کلیدش زهد و بی رغبتی به دنیا قرار داده شده است»11 و فرمود: «زاهد، سربلندی آخرت را بر محبت دنیا و ذکر و یاد خدا و آخرت را بر غفلت میگزیند و پیکرش در دنیاست و دلش در آخرت»12؛ امیرمؤمنان (علیه السلام) هم فرمود: «هرگاه خداوند خیر بنده ای را بخواهد او را به دنیا بی رغبت کرده و به دین آگاه و به عیبهای دنیا بصیر میکند و به هر کسی این خصلتها داده شود، خیر دنیا و آخرت به او داده شده است»13؛
لذا پارسایی در دنیا، پوشیدن لباس خشن و خوردن غذای ناملایم نیست. بلکه زهد، کوتاه کردن آرزوها و ترک لذت گرایی هاست. اما ترک زندگی و اجتماع نیست.14 جبرئیل، زاهد را اینگونه برای پیامبر توصیف نمود: «زاهد آنچه را که آفریدگارش دوست دارد، دوست میدارد و آنچه را آفریدگارش ناخوش دارد، ناخوش می دارد و از حلال دنیا می پرهیزد و به حرام آن توجه نمیکند؛ زیرا که حلال آن حساب دارد و حرامش کیفر و همچنان که به خودش رحم میکند، به همه مسلمانان نیز رحم میکند و همانگونه که از مردار بسیار بدبو دوری میکند از کلام بیجا نیز می پرهیزد و همچنان که از آتش دوری میکند که مبادا او را فراگیرد از ریزه های دنیا نیز کناره میگیرد و آرزویش کوتاه است و مرگ را در برابر چشم خود دارد»15.
سکوت
«و هرگاه قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و ساکت باشید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید.» (و اذا قرئ القرآن فاستمعوا له وأنصتوا لعلكم ترحمون)16 سكوت، مقدمه شنیدن و تفکّر کردن و راه یافتن است. گاهی سکوت، يك آيه و نشانه حق میشود؛ آن چنان که وقتی زکریا، نشانه ای برای مژدۀ فرزنددار شدنش خواست، خداوند سکوت را نشانه قرار داد: «نشانه تو آن است که سه روز سکوت کنی و با مردم سخن نگویی مگر با اشاره و رمز»17.
سکوت و حفظ زبان، درمان بسیاری از بیماریها و گناهان ناشی از زبان است. امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «زبان، درّنده ای است که اگر رها شود، گاز میگیرد.»18 امام حسین (علیه السلام) فرمود: «زبان آدمیزاد هر روز به اعضای او نزدیک میشود و میگوید: چگونه اید؟ آنها میگویند: اگر تو ما را به خودمان واگذاری، خوب هستیم و میگویند از خدا بترس و کاری به ما نداشته باش و او را سوگند میدهند و میگویند ما فقط به واسطه تو پاداش مییابیم و به واسطه تو، مجازات میشویم.»19 امام باقر (علیه السلام) فرمود: به راستی که این زبان کلید همه خوبیها و بدی هاست، پس سزاوار است که مؤمن بر زبان خود، مُهر و قفل زند، همانگونه که بر (کیسه) طلا و نقره خود مهر و قفل می زند!»20.
منظور از اهمیت سکوت، دوری از پرگویی و گفتارهای اضافی (فضول الكلام) و سخنان لغو و بیهوده و مصون ماندن از انواع گناهان است که توسط زبان انجام میشود و نیز حفظ شخصیت و ابهت و وقار و عدم نیاز به عذرخواهی های مکرّر و مانند آن است و البته به این معنی نیست که سخن گفتن همه جا نکوهیده و مذموم باشد و انسان از همه چیز لب فرو بندد، چرا که این خود، آفت بزرگ دیگری است؛ زیرا بسیاری از ثوابها همچون نماز و قرائت قرآن و تعلیم دانش و امر به معروف و نهی از منکر و خواندن و گفتن اذکار و ارشاد جاهل و تنبیه غافل و هدایت و راهنمایی به سوی حق و عدالت و بسیاری از شؤون تعلیم و تربیت و... به وسیله زبان انجام میشود و در این مواضع سکوت جایز نیست.
آنچه مایه بدبختی انسان و بازداشتن او از تهذیب نفس و سير و سلوك الى الله است، سخنان اضافی و باطل و گناه است. لذا باید از هرگونه افراط و تفریط در این موضوع پرهیز نمود. کسی از امام سجاد (علیه السلام) پرسید: سخن گفتن برتر است یا سکوت؟ امام در جواب فرمود: «هرکدام از این دو آفاتی دارد، هرگاه هر دو از آفت در امان باشد، سخن گفتن از سکوت افضل است. عرض شد: ای پسر رسول خدا! چگونه است این مطلب؟ فرمود: این به خاطر آن است که خداوند متعال، پیامبران و اوصیای آنها را به سکوت مبعوث و مأمور نکرد، بلکه آنها را به سخن گفتن مبعوث کرد؛ هرگز بهشت با سکوت به دست نمی آید و ولایت الهی با سکوت حاصل نمی شود و از آتش دوزخ با سکوت رهایی حاصل نمی شود، همه اینها با کلام و سخن به دست می آید، من هرگز ماه را با خورشید یکسان نمیکنم. حتی هنگامی که میخواهی فضیلت سکوت را بگویی با کلام آن را بیان میکنی و هرگز فضیلت کلام را با سکوت شرح نمیدهی!»21 کسی که زبانش سرکشی کند و رام نشود، باید به عاقبت و سرانجام این سرکشی زبان و مضرّات دنیوی و اخروی آن بیندیشد و سکوت پیشه کند.
اکنون به احادیثی در موضوع سکوت توجه میکنیم؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «خود را ملزم به سکوت طولانی کن، چرا که این کار موجب طرد شیطان بوده و در کار دین یاور توست.»22 و نیز فرمود: «هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید سخن خیر بگوید یا سکوت نماید.»23 و نیز فرمود: «پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسی که به من ظلم نموده، بخشش به کسی که مرا محروم کرده، رابطه با کسی که با من قطع رابطه کرده و اینکه سکوتم همراه با تفکر و نگاهم برای عبرت باشد.»24
امام سجاد (علیه السلام) فرمود: «مؤمن سکوت میکند تا سالم بماند و سخن میگوید تا سود برد»25. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «عالم باشی یا جاهل، خاموشی را برگزین تا بردبار به شمار آیی، زیرا خاموشی نزد دانایان زینت و در پیش نادانان پوشش است»26. امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «کم گویی، حکمت بزرگی است، بر شما باد به خاموشی که موجب آسایش نیکو و سبک باری و سبب تخفیف گناه است»27. امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «سکوت مؤمن، تفکر است و سکوت منافق، غفلت»28 و نیز فرمود: «برترین عبادت صبر و سکوت و انتظار فرج است.» (افضل العبادة الصبر والصمت وانتظار الفرج)29.
منابع:
1 حدید: 23
2 میزان الحکمه 5: 55
3 بحارالانوار 67: 313
4لغت نامه دهخدا 8: 1147
5 اعراف: 32
6 میزان الحکمه 5: 134
7 تحریم: 10
8 اعراف: 31 و 32
9 طه: 131
10 قصص: 60
11 کافی 2:130
12 بحارالانوار 67: 315
13 غررالحکم: 275
14 بحارالانوار 16: 12
15 بحار الانوار 67: 313
16 اعراف: 204
17 مریم: 10
18 نهج البلاغه: حکمت 60
19 بحارالانوار 71: 278
20 تحف العقول: 298
21 احتجاج 2: 315
22 بحارالانوار 68: 279
23 نهج الفصاحه: 2915
24 کنزالفوائد: 184
25 کافی 2: 231
26 مستدرک الوسائل 9: 17
27 بحارالانوار 78: 321
28 تحف العقول: 212
29 بحارالانوار 74: 420