معرفی کتاب
شمایی که اهل مطالعه هستید و دلتان میخواهد در زمینه مذهبی اثر داستانی بخوانید این نوشتار مناسبتان خواهد بود. در ادامهی این مطلب قصد داریم یکی از آثار فاخر ادبیات داستانی یعنی «نامیرا» به قلم به صادق کرمیار را معرفی کنیم.
کرمیار دست شما را میگیرد و میبرد به کوفه پیش از واقعه عاشورا. او شهر را با شخصیتهایی قابل لمس برای شما تصویر میکند. کرمیار معتقد است که اگرچه مبنای اصلی کتاب بر تخیل استوار اما بر بستری واقعی با شخصیتهایی حقیقی نوشته شده است. داستان حول محور شخصیت عبدالله بن عمیر نوشته شده است؛ کسی که در جریان فتنههای کوفه از ابتدا معتقد بود کوفیان بد عهدند. کرمیار تلاش خود را کرده تا فضای کوفهی آن روز را موازی با وقایع حقیقی تاریخی تصویر کند.
در ادامه بخشی از کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم تا با فضای کلی آن بیشتر آشنا شوید:
ام ربیع بر سکوی کنار تنور نشسته بود و گندم در هاون می کوبید. لحظه ای بعد، دست از کار کشید و رو به پنجره ی اتاقی کرد که ربیع و سلیمه با یکدیگر گفت و گو می کردند. او تنها ربیع را دید که پشت به پنجره ایستاده بود و سلیمه را ندید که در گوشه ی اتاق پای صندوقچه ای نشسته بود و لباس های ربیع را مرتب می کرد. بعد در صندوقچه را گذاشت. ربیع ایستاده بود و در حالی که ردا به تن می کرد، به سخنان سلیمه گوش می داد که می گفت: «هر وقت پدرم خشمگین می شد، من لباس رزم به تن می کردم و او از هیبت پسرانه ی من لذت می برد و خشمش فروکش می کرد. او که شمشیر زنی و اسب سواری به من می آموخت، همواره کینه ی شامیان را در دلم می کاشت. من از دختر بودن خود شرمنده و نفرت زده بودم و هر وقت دلم می گرفت به خانه ی عمه ام، که همسر هانی بن عروه است، می رفتم و به تلافی رفتار پدرم، از اهل شام و معاویه به نیکی یاد می کردم. هانی هم لبخندی می زد و مرا آرام می کرد. بعد از معاویه و خاندانش می گفت و از علی و پسرانس، از عمار یاسر و حجر بن عدی، از ابوذر و مالک اشتر ... و من دریافتم که خاندان امیه چگونه با نیرنگ و فریب بر مسلمانان مسلط شدند و هرگز به دین رسول خدا عمل نکردند.» ربیع آرام به او نزدیک شد و به کنایه سخن گفت:«از هانی نپرسیدی که چرا مسلمانان خون یکدیگر را می ریزند تا دین رسول خدا را یاری کرده باشند؟! در حالی که رسول خدا جز با مشرکان و کفار نمی جنگید؟!» سلیمه انتظار چنین سخنی را از ربیع داشت و پیدا بود پیش از این نیز با یکدیگر بسیار گفتگو کرده بودند. خونسرد سر بلند کرد و به ربیع نگریست و گفت: «پرسیدم!» اما ربیع انتظار این پاسخ را نداشت. پرسید: «خب چه گفت؟» «گفت بنی امیه از دین خدا بهره نمی گیرند، مگر آنچه آن ها را به دنیا نزدیک می کند. آن ها در عمل فرمان خدا را بر خود مشتبه می سازند تا عذری برای گناهان شان داشته باشند.»
کتاب تا کنون بیش از سی بار تجدید چاپ شده و از کتابهای محبوب ادبیات آیینی به شمار میآید. حجم کتاب حدود 300 صفحه است و از سوی انتشارات نیستان به چاپ رسیده است. اگر این کتاب را مطالعه کردهاید از شنیدن نظراتتان لذت خواهیم برد.
مرضیه سادات بیات غیاثی