متن سخنرانی به مناسبت میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها:
مقدمه:
در این مجال مختصر، قصد داریم تا با استعانت الهی، به گوشهای از فضایل بیکران بزرگ بانوی خلقت و ریحانه نبوت بپردازیم. بانویی که قلم در نوشتن عظمت او ناتوان و زبان در بیان وصف او عاجز و معرفت او دور از دسترس آدمیان است. تنها میتوان فضیلت حضرتش را در آینه آیات و روایات دید؛ و شناخت و درک عظمتش در این عالم، موکول به گوشه چشمی است از جانب آن والا مقام؛ و مابقی، در عالم آخرت مکشوف عالمیان خواهد گشت.
آیه نور در شأن حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها)
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»؛1
«الله، نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است از درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مَثَلها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.»
مَثَل نور آسمانها و زمین
خدا نور آسمانها و زمین است. نور به چیزی گفته می شود که به خودی خود نمایان باشد و اشیاء دیگر به آن نمایان شوند، مانند نور چراغ؛ نور این چراغ را به خود این نور میبینیم و سایر اشیاء نیز به وسیله این نور دیده می شود. اگر این نور نباشد هیچ چیز دیده نمی شود. نور که پیدا شود، هر نوری مثل نور چراغ، نور ماه، نور آفتاب، نور ستارگان و ... آنوقت در و دیوار و فرش و اثاثیه و صورت ها، شکل ها، همه به وسیله آن دیده میشوند.
پس نور، آن حقیقتی است که خودش خودش را بنمایاند و اشیاء دیگر هم به وسیله او نمایانده شوند؛ خدای متعال این چنین است. خودش ظاهر بالذات است؛ چیز دیگری خدا را نمی نمایاند. بلکه خودش، خودش را مینمایاند. «بكَ عَرَفْتُكَ وَأَنتَ دَلَلْتَنى عَلَيكَ ... وَ لَوْ لا أَنتَ لَمْ اَدرِ ما اَنتَ»2 اشیاء دیگر به خدا نمایان شدهاند. خدا ممکنات را آفریده و لباس هستی به آنها پوشانیده و آنها را نمایان کرده است. پس خدا نور آسمانها و زمین است.
از آنجایی که بنای قرآن بر ارائه مثال است، یعنی به مَثَل حقایقی را می فهماند؛ در اینجا هم برای خودش مَثلی زده است. وقتی بنا شود برای چیزی مَثَل بزنند، به فرد اعلای آن مَثل میزنند. مثلاً میگویند: فلانی مثل ماه میماند؛ چون از ماه زیباتر نداریم، میخواهد زیبایی محبوبش را بنمایاند؛ پس میگوید مثل ماه میماند. فلان چیز مثل مُشک میماند؛ وقتی میخواهد بوی خوشش را بنمایاند به مُشک مثال میزند؛ از مُشک چیزی خوشبوتر نیست. خدا هم میخواهد برای نور خودش مثال بزند. پس فرد اعلای انوار را که در این عالم است برای نور خودش مثل آورده. در این آیه آن فرد اعلایی که مَثل خدا شده، بانو فاطمه زهرا (سلام الله عليها) است.
حضرت زهرا (سلام الله عليها) مَثَل اعلای خداوند
خداوند نور خودش را به یک مشکاتی تشبیه میکند؛ «مشکاة» یعنی چراغ دان؛ یعنی آن جایی که چراغ را در آن میگذارند. چراغدانی که در آن چراغ باشد. «كمشكوة فيها مصباح» كه آن چراغ درون شیشه باشد. آن زمانی که این برقها نبود و چراغهای فتیلهای و لاله های شمعی را روشن میکردند؛ در فصل تابستان درون اطاق که نمیشد نشست؛ لذا در فضای باز و صحن حیاط می نشستند. اما در فضای باز نمیشد چراغ را بگذارند، چون باد چراغ را خاموش میکرد. برای حفاظت چراغ از خاموشی یک شیشه های استوانهای شکل (به نام مَردَنگی) را بالای چراغ میگذاشتند. روی آن هم یک چیزی می گذاشتند تا چراغ از باد محفوظ بماند.
عرب آن را «زجاجه» میگوید. خدای متعال نیز در این آیه، زجاجه فرموده است. «زجاجه» یعنی همان شیشهای که مستحفظ و حافظ چراغ از خاموش شدن است. خدا نور خودش را به چراغدانی که در آن، چراغ باشد و چراغ هم دارای شیشه باشد مَثل میزند که آن شیشه مثل ستاره فروزان می درخشد. در روایات است که مراد از «مشکاة» در اینجا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. مراد از چراغ امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) هستند؛ چون دو چراغ گفته «المشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة» مراد از «مشکوة»، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)؛ مراد از «مصباح»، حسنين (عليهما السلام) و مراد از زجاجه خود حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است.
این نکته خیلی لطیفی است. می فرماید: «الزُّجاجَةُ كَأَنها كوكَبٌ دُرِّى» این شیشه مثل ستاره درخشان است، نه چراغ! نمیگوید چراغ مثل ستاره درخشان است، نمیگوید: «المصباح كانه كوكب دری» بلکه می گوید: «الزُّجاجَةُ كَأَنها كوكَبٌ دُرِّی» این شیشه مثل ستاره درخشان میدرخشد.
چند نکته در این باره از روایات به دست می آید:
مشكاة و زجاجه حضرت زهراست. چراغ دان نیز حضرت زهراست. چراغ، حسنین هستند و بچههای حسنین. «نورٌ على نور»، امام بعد از امام، اولاد حضرت زهرا جای چراغ شده و کانون نور ولایت حضرت زهراست. نور ولایت یازده امام روی پای حضرت زهرا (سلام الله عليها) استقرار پیدا کرده اند. آن که چراغ روی آن مستقر شده، چراغ دان است. چراغدان عمود و رکن و پایه ای است که چراغ را نگه داشته است. اگر او نباشد چراغ قائم و برپا و برجا نیست. نکته مهم آن است که ولایت و نور امامت یازده امام بر حضرت زهرا (سلام الله علیها) قائم است. به یک معنی او قیّوم است، او نگهدار است، او اینها را سر پا نگه داشته؛ چون مشکاة، اوست.
نکته دیگر آن که زجاجه، چراغ را از این که خاموش شود حفظ میکند. حضرت زهرا (سلام الله عليها) زجاجه شده، حسنین و نُه امام دیگر در حفظ حضرت زهرا هستند. اما نكته سوم: حضرت زهرا (سلام الله علیها) را به عنوان یک زنی که چادرش وصله داشت و نان جو میخورد و جو دستاس میکرد به ما معرفی کرده اند؛ اما این مقاماتی که انسان را تکان میدهد به گوشمان کم رسیده است؛
حضرت فاطمه (سلام الله عليها) حافظ نور ائمه (عليهم السلام)
مشكاة به حکم روایات حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. «زجاجة» نیز به حکم روایات حضرت زهرا (سلام الله علیها) است؛ پس چراغ روی مشکاة است. مشکاة، نگه دار چراغ است، قیوم چراغ است؛ تکیه چراغ به چراغدان است، به جاچراغی است؛ اگر او نباشد چراغ وارونه می شود. یازده امام تکیه شان به فاطمه زهرا )علیها السلام( است. زجاجه، مستحفظ و حافظ چراغ است از خاموش شدن. حباب را میگذارند برای این که باد تأثیر نکند و چراغ را خاموش نکند. حضرت زهرا آن مردنگی و زجاجه است که حافظ نور ولایت یازده امام، بلکه دوازده امام است. حضرت زهرا (سلام الله علیها) نگهدار و محافظ امیرالمومنین (علیه السلام) نیز بود. اگر حضرت زهرا سلام الله علیها نبود، غاصبین خلافت و منافقین، علی (علیه السلام) را از بین برده بودند. فقط حضرت زهرا بود که ولایت علی بن ابی طالب را نگهداری کرد. اگر او قدم به میدان نمیگذاشت و به مسجد نمی آمد و خیانت خلیفه را برای مردم ثابت نمی نمود، علی بن ابي طالب را برده بودند و محو کرده بودند. او بود که آمد و واقعیت آن کس را که بالای منبر بود، بر مردم ثابت کرد.
دستگاه علمی مستقل فاطمه زهرا (سلام الله عليها)
همان طور که خداوند متعال به وسیله ملک بر پیغمبر، سخنان خود را می فرستاد، به عنوان وحی قرآنی و غیر وحی قرآنی و احادیث قدسیه و علی بن ابی طالب (علیه السلام) آنها را از پیغمبر می گرفت و مکتوب مینمود؛ همان طور خدا بر حضرت زهرا (سلام الله علیها) ملک فرستاد و برای ایشان کتابی برابر قرآن (به فرموده امام صادق علیه السلام) قرار داد. البته فاطمه زهرا پیغمبر نیست، امام هم نیست. چون منصب نبوت و رسالت و منصب امامت روی حکمتهایی به زن داده نمی شود؛ ولی در عین اینکه ایشان پیغمبر و امام نیستند، یک دستگاه علمی دارند که هیچ چیز کم ندارد.
بعد از پیغمبر خدا، حُزن حضرت زهرا (سلام الله علیها) زیاد شد. خیلی غمناک بودند و گریه میکردند. یک انقلاب عجیبی داشتند. خدای متعال برای تسکین خاطر این خاتون و برای این که این مخدره آرامش پیدا کند، یک ملکی را مأمور کرده بود. این ملک میآمد و با حضرت زهرا حدیث میگفت؛ لذا حضرت زهرا (محدَّثه) شد؛ نبی نیست، رسول نیست، ولی محدَّثه است. آن مَلک برای ایشان صحبت میکرد. لذا دل بی بی یک قدری گرم و آرام شد. فردا به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: که یا اباالحسن! ملکی هست که با من صحبت میکند.
علی (علیه السلام) اقیانوس علم است. على (علیه السلام) طمطام علم و قدرت خداست. لذا همینکه شنید ملکی برای خانمش مطالبی می گوید که سابقه ندارد، فوری فرمود: خانم! فردا به محض اینکه آن ملک آمد من را خبر کن. فردا ملک که آمد بانو فرمودند: یا ابا الحسن! ملک آمد. علی (علیه السلام) قلم و دوات را برداشته و به آنجا آمدند. ملک برای بانو سخن می گفت، علی (علیه السلام) می شنید و مینوشت. ملک میگفت و حضرت زهرا (سلام الله علیها) گوش میداد و علی (علیه السلام) می نوشت. کاتب مُنزَلات بر فاطمه، علی (علیهما السام) است.
این مُنَزلات هیچ ربطی به پیغمبر ندارد و از سطح منزلات قرآن که احکام و مواعظ و تاریخ و ... باشد، نیست. در آن مصحف، نسبت به آینده تا قیامت هر اتفاقی که خواهد افتاد، نوشته شده است. روزی امام صادق (عليه السلام) فرمود: «سال صد و بیست و هشت، زندیقها ظاهر میشوند؛ انقلاب راه میاندازند؛ محور حکومت را تغییر می دهند. آن وقت فرمود: می دانید از کجا میگویم؟ گفتند: نه! فرمود: از صحیفه مادرم فاطمه (سلام الله علیها). یا در جایی دیگر آن حضرت فرمودند: اولاد عمویم امام حسن به سلطنت نمی رسند... میدانید از کجا این را میگویم؟» گفتند: «نه»! فرمود: از صحیفه مادرم فاطمه (سلام الله علیها)، «اِنِّ عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فاطِمَةَ».3 پس معلوم شد که این بانو یک دستگاه مستقل علمی است. ایشان هم در علم، ابوالائمه است؛ حالا قدرت و ولایتش بماند.
منابع:
1 نور/ 35
2 مفاتیح الجنان/ دعای ابوحمزه ثمالی
3 اصول کافی 1: 168