صحبت از انحای ذکر الموت بود. نحوه سوم از انحای ذکر الموت، به یاد مرگ افتادن با توجه به خصوصیات
حواسمان جمع باشد
صحبت از انحای ذکر الموت بود. نحوه سوم از انحای ذکر الموت، به یاد مرگ افتادن با توجه به خصوصیات مردن و بعد از مردن است. لذا در قرآن می خوانیم:“ واذا قیل لهم اتقوا ما بین ایدیکم و ما خلفکم لعلکم ترحمون ” (1) هنگامیکه به ایشان گفته شود که پاس دارید، مراقب باشید، حواستان جمع باشد نسبت به آنچه پیش روی خود دارید و آنچه پشت سر خواهید گذاشت، شاید که مورد رحمت واقع شوید.
پس به این ترتیب صریح قرآن می فرماید که علی الدوام حواستان باشد به آنچه که پیش رویتان هست. یعنی آن مراحلی که پیش رویتان خواهید داشت و آنچه پشت سر گذاشتید. یعنی حواستان جمع باشد به آنچه دارید انجام می دهید، از اعمالی که دارید و حساب و کتابی که خواهید داشت و موت و قبر و قیامتی که خواهید داشت. «اتقوا» یعنی علی الدوام یادتان باشد و اگر این کار را بکنید «لعلکم ترحمون»، انشاءالله شاید مورد رحمت واقع شوید.
در بعضی از روایات فرموده اند: آنجایی که خداوند فرموده لعلّ، شاید، یعنی یک امیدواری داده! ولی به تعبیری شاید وعده ای داده، وعده خوشی داده، ولی فرموده شاید! چرا فرموده شاید؟ اگر حتم بود چرا فرموده شاید؟ یک دلیلش قاعدتا این است و یک حکمتش هم این است که نشان بدهد که خدای متعال موظف نیست، مجبور نیست و ما مستحق نیستیم و با این کارمان به خدا حق پیدا نمی کنیم! ما باید اینکار را بکنیم. ما وظیفه مان است.
خدای متعال هم خواست می کند، نخواست نمی کند. ولی در حدیث هست فرمودند: خدای متعالاین کار را به کرم خودش میکند. ( این نشان دهنده قدرت و اختیار خدای متعال است)
در امارت نفس
خدای متعال در سوره یوسف می فرماید: “ان النفس لاماره بسوء الا ما رحم ربی” (2) پس از اینجا شما می فهمید که اگر انسان ذکر الموت کند، پس میتواند از شر نفسش به عنایت خدا خلاص شود، چون مورد رحمت واقع می شود. اینجا می فرماید من به امارت نفسم خواهم بود، مگر خدا به من رحم کند. یعنی اطلاق دارد حضرت خودش را نمی فرماید. انسان در امارت نفسش خواهد بود، مگر خدا به او رحم کند. بعد اینجا راهش را نشان می دهد که چطور می شود که خدا به آدم رحم کند. اتقوا ما بین ایدیکم و ما خلفکم. این هم راهش است.
امیرالمومنین «صلواتاللهعلیه» فرمودند: “ أدم ذکر الموت و ذکر ما تقدم علیه ولا تتمن الموت الا بشرط وثیق” (31) پیوسته مرگ و آنچه را پیش از آن روی می دهد در خاطر داشته باشید و مرگ را آرزومکن مگر با اعتماد و اطمینان. یعنی با آمادگی، اگر آماده ای دلت بخواهد بمیری.
خصوصیات مرگ
خصوصیات مرگ و بعد از آن چیست؟ یک سری خصوصیاتی دارد که در دنیا اتفاق می افتد.
حدیث از امیرالمومنین «صلوات الله علیه» است. فرمودند:“ اذکروا هادم اللذات و منغصّ الشهوات و داعی الشقّات” (4) به یاد داشته باشید نابود کننده لذتها، در هم فرو ریزنده شهوتها و فرا خواننده به سوی پراکندگی ها را.
باز در همان صفحه هست: “اذکروا مفرق الجماعات ومباعد الامنیات و مدنی المنیات و المؤذن بالبین” (5) به یاد آورید پراکنده کننده جماعتها و گروهها و دور کننده آرزوها، نزدیک کننده نابودی ها و ندا دهنده جدایی ها را.
این یکی از خصوصیات مرگ است که در دنیا به آن رسیده است.
خصوصیت دوم نزدیکی تحقق وقوع آن است. باز امیرالمومنین «صلوات الله علیه» در همان کتاب فرمودهاند:“ لا قادم اقرب من الموت” (6) هیچ آینده ای نزدیکتر از مرگ نیست. هیچ چیزی که بخواهد به طرف انسان بیاید، آینده به معنی لغوی (دقیقا ) نه زمان آینده، نه! آنکه دارد می آید، هیچ آینده ای نزدیکتر از مرگ نیست.
باز در همان کتاب فرموده اند: “لا غائب اقدم من الموت” (7) هیچ غایبی زودرس تر از مرگ نیست. همچنین فرموده اند:“ الموت الزم لکم من ظلکم و املک بکم من انفسکم” (8) مرگ به شما پیوسته تر از سایه شماست و پیش خود شما بر جانهایتان سیطره دارد، مالکیت دارد.
حیات بر ما عرضه شده است. حیات ذاتی ما نیست. امانتی است. لذا در مورد ما و زندگی ما، نبودنِ حیات واقعیتش بیشتر است تا بودنِ حیات. اینکه کسی چیز امانتی داشته باشد، حقیقت مطلب این است که او نسبت به آن چیز فقیر است. حالا یکی دو روزی، یکی دو ساعتی، بستگی به میل صاحبش دارد. این را به او داده اند و هر آن ممکن است پس بگیرند و حتی آن وقتی هم که آن امانتی دست آن شخص هست، آن حقیقتا صاحب آن نیست. امانت است، در اختیار اوست. مال او نیست که بخواهد پس ندهد. صاحبش هم مقتدر است وهم مختار. هر وقت که بخواهد می گیرد و هر لحظه هم ممکن است بگیرد. خودش هم همین را گفته است. گفته شما زنده بودنتان در همین یک نفسی است که دارد می آید. نفس بعدی هیچ الزامی نیست. لذا انسان این نفس را کشید، هیچ دلیلی ندارد بر گردد. هر دمی هیچ دلیلی ندارد که بازدمی هم داشته باشد. پس با این حساب لا غائب اقدم من الموت- ولا قادم اقرب من الموت.
درد جان کندن
خصوصیت سوم، سختی جان کندن است.
خدای متعال میفرماید: “ وجآءت سکره الموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید” (9) بیهوشی و مدهوشی مرگ براستی فرا رسید، این همان بود که تو از آن می گریختی.
حدیثی از امیرالمومنین «علیه السلام» نقل شده است که ایشان فرمودند: “ الموت طالب و مطلوب. لا یعجزه المقیم ولا یفوته الهارب. فقدموا ولا تتکلموا ” (10) مرگ طالب است و مطلوب، هم انسان او را می طلبد وهم او انسان را می طلبد.
ما هر نفسی که می کشیم، هر روزی که پشت سر می گذاریم دنبال چه می رویم؟ به چه نزدیک می شویم؟ ( به معنی خواهش نیست به معنی درخواست است) در واقع ما بدنبال او میرویم. دنبال او هستیم دیگر! ولو اینکه نخواهیم، دنبال اوییم. زندگی این است، روال زندگی ما و زیستن ما این است، که بسوی مرگ می رویم، در درخواست خواهش نیست ولی در خواهش درخواست هست. یک وقتی ممکن است آدم چیزی را بخواهد ولی دلش لک هم برای او نزده. اگر به او ندهند ناراحت هم نمی شود.اما در خواهش تمنا هم هست. آرزو داشتن هم هست. دل خواستن هم هست. دوست داشتن هم هست.
الموت طالب و مطلوب لا معجزه المقیم ولا یفوته الهارب. فقدموا ولا تتکلموا. نه ماندگان او را ناتوان کنند و نه گریزندگان از چنگ او در امان خواهند بود. نه کسانی که در مقابل او ایستادگی کنند میتوانند او را به عجز بیاورند و نه آنان که از او میگریزند میتوانند از او در امان بمانند. پس از پیش بفرستید و اعتماد نورزید. یعنی پس آنچه را که لازم و نیازمند خواهید بود از قبل بفرستید و اعتماد به زنده ماندن و دنیا نکنید. “ انه لیس عن الموت محیص. انکم ان لم تقتکوا تموتوا. والذی نفس علی بیده لالف ضربه بالسیف علی الراس اهون من موت علی فراش” (11)پس این حقیقتی است که هرگز از مرگ گریزی نیست. این حقیقتی است اگر کشته نشوید به مرگ از دنیا خواهید رفت.
سوگند به آن کس که جان علی در دست اوست هر آینه هزار ضربت شمشیر که بر فرق سر فرود آید آسانتر است از مرگ در بستر. یعنی در رختخواب مردن ظاهرا راحتترین نوع مردن است، آدم بخوابد و بلند نشود. و الذی نفس علی بیده لالف ضربه بسیف علی الراس اهون من موت علی فراش. قسم به آن که جان علی دردست اوست هزار ضربه شمشیر بر سر آسانتر از مردن در رختخواب است، در بستر است.
مراقبتی دائمی
نوع چهارم از انحای ذکر الموت، مراقبت نسبت به بعد از موت است. توجه داشتن نسبت به اتفاقات بعد از مردن است.
خدای متعال می فرماید:“ یا ایها الناس اتقوا ربکم ان زلزله الساعه شئ عظیم” (12) ای مردم پروردگارتان را پاس بدارید و مراقب باشید. این حقیقتی است که زلزله قیامت خیلی بزرگ است. بسیار عظیم است.
هر کسی به اندازه خودش می گوید خیلی. خیلی هر کسی قد خودش است حالا خدا می گوید خیلی بزرگ است.
“ واتقوا الله واعلموا انکم الیه تحشرون” (13) خدا را دائما به یاد داشته باشید. خدا را پاس دارید و بدانید که شما در پیشگاه او گرد خواهید آمد.
آیه بعد:“ واتقوا یوما ترجعون فیه الی الله” (14) دائما در یاد روزی باشید، تقوا و مراقبت و پاسداری از روزی بکنید که نزد خدای یکتا باز گردانده میشوید. که در آن روز بسوی خدا برگردانده می شوید. ببینید دائما یاد قیامت باشید واتقوا یوما ترجعون فیه الی الله. نمی فرماید بعضی وقتها.
آیه بعد:“ واتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا ” (15)دائما یاد روزی باشید که هیچ کس از جانب کس دیگر جزا داده نخواهد شد، چیزی نخواهد گرفت.
آیه بعد: “واتقوا الله واعلموا ان الله شدید العقاب” (16) دائما یاد خدا باشید، پاسدار خدا باشید و بدانید که خدا سخت کیفر می دهد.
آیه بعد: “ واتقوا النار التی وقودها الناس و الحجاره” (17) دائما در یاد آتش باشید، پاسدار آتشی باشید که سوخت آن مردم و سنگ هستند.
ببینید آتش بخواهد شعله بگیرد، یک چیزی داخلش می اندازند. ما مثلا کاغذ می اندازیم، علف خشک شده می اندازیم، این باعث آتش گرفتن می شود. بعد برای اینکه آتش ماندگار شود و زود از بین نرود، چیزی درش می اندازند که آتش را در خودش نگه دارد، مثل آهن، مثل سنگ. بعد خدا می فرماید: سوخت آن آتش، سنگ و مردمند. یعنی چی؟ یعنی جوری خواهد بود که آتش به جان آنهایی که در آتش هستند خواهد نشست و این در حالتی هست که در آن آتش بجز مردم، سنگ هم هست. یعنی باز چیزهای دیگری هست که آتش را به جانش گرفته و لذا آن چیزی که روی آن انداخته شده را به جز خود آتش، این هم باز به آن آتش منتقل می کند.
عصمت
در آیاتی که در آن توصیه به ذکر الموت و انحای ذکر الموت شده، امر به نظر و تقوی شده است. پس بالملازمه نتایج ذکر الموت از دید قرآن مجید همان آثار نظر یعنی نگاه همراه با تفکر و تعمق و تقوا خواهد بود. این مطلب را بطور کلی شما بدانید، نظر باعث استبصار یعنی باز شدن چشم دل و در نتیجه موجب دیدن حقیقت و رسیدن به معرفت، بعد به دنبال آن گرایش به عمل صالح، در همه ابعاد خواهد بود.
انسان وقتی حقیقت را یافت، دل داده آن می شود. بلکه گم گشته اش را پیدا میکند. وقتی علم یافت به آنچه که نیکی است اقبال می کند و از آنچه زشتی است اعراض می کند. نکتهای که دانستنش لازم است، این است که اصلا عصمت اولیاء و انبیاء «صلوات الله علیهم اجمعین» به اجبار خدای متعال که نیست، بلکه آن عصمت یک مبنایی دارد. یعنی باز داشته شدن آنها از زشتی، آن مقدمه و مبنا علم آنهاست در واقع.
سوره یوسف را شما خوانده اید و تامل و دقت هم داشته اید. در آنجا خدای متعال در برخورد حضرت یوسف با ذلیخا تعبیری دارند. “ وهم بها لو لا ان رای برهان ربه ” (18) ذلیخا به ایشان میل کرد، قصد کرد. او هم قصد می کرد اگر برهان خدایش را نمی دید. اینجا در واقع یک نمونه ای از تحقق عصمت، در یک مورد گناه، در یک نبیی از انبیاء خدای متعال توضیح داده شده است.
امیر المومنین «صلوات الله علیه» می فرماید: “ لو کشف الغطا ما ازددت یقینا ” (19) اگر پرده ها کنار زده شود، به یقین من چیزی اضافه نمی شود. یعنی به هر چه که هست من بینا هستم. این طرف پرده یا آن طرف پرده. بچه تا وقتی دستش را به آتش می زند که نداند آتش چیست. وقتی یک بار زد و دستش سوخت، چون حالا برایش علم و فهم حاصل شده، دیگر حالا دستش را به آتش نمی زند. ما زشتی را به این دلیل انجام می دهیم که نمی فهمیم زشتی یعنی چه؟ این به این دلیل است که چشم دل ما به آن بسته است.
منابع
- سوره یس / آیه 45
- سوره یوسف / آیه 53
- شرح فارسی غرر ودرر عامدی / جلد 2 / صفحه 210
- همان مدرک / جلد 2 / صفحه 270
- همان مدرک
- همان مدرک / جلد 6 / صفحه 378
- همان مدرک / جلد 6 / صفحه 394
- همان مدرک / جلد 2 / صفحه 91
- سوره ق / آیه 19
- بحار الا نوار / جلد 71 / صفحه 264 / از اما لی شیخ طوسی / جلد 1 / صفحه 220
- بحارالانوار /جلد 97 /صفحه 11
- سوره حج/ آیه 1
- سوره بقره / آیه 203
- سوره بقره / آیه 281
- سوره بقره/ آیه 48 و123
- سوره بقره / آیه 196
- سوره بقره / آیه 24
- یوسف / آیه 24
- بحار الانوار / جلد40 / صفحه153