از آثار ذکر الموت باز شدن چشم دل است. و لذا معرفت پیدا کردن و دیدنِ هم زشتیها و هم زیباییها.
حائل انسان و لذّات
از آثار ذکر الموت باز شدن چشم دل است. و لذا معرفت پیدا کردن و دیدنِ هم زشتیها و هم زیباییها.
به همین دلیل است که کسی که ملازم به ذکر الموت است به او زهد دست می دهد. یعنی بیمیلی نسبت به دنیا. بی میلی به دنیا و همه لوازم دنیا، هر چه میخواهد باشد. از اهل دنیا، از مال دنیا، از مناسبت دنیا. لازم به ذکر است که بی میلی نخواستن است، نه نداشتن.
در مورد ذکر الموت امر به تقوی شده است. یعنی انسان ذکر دائمی و مراقبت و حفظ حضور داشته باشد نسبت به موت. تقوا با توجه به دلالت آیات و روایات سبب نیل به همه نعمات، برکات وکرامات الهی میشود. خود همین آیه که الحمدالله هم حفیظ است، “ ان اکرمکم عند الله اتقیکم ”(1) همه این معانی درش لحاظ است. در اینجا قصد داریم آثار ذکر الموت را یکی یکی برشماریم:
اولین تاثیر مداومت به ذکرالموت، قطع شهوات می باشد. ذکر الموت باعث قطع شهوات، از بین رفتن لذات و حایل شدن بین انسان و شهوات می شود.
در نامه امیرالمومنین «سلام الله علیه» خطاب به مردم مصر در یک قسمتی این طور آمده است: “ عباد الله ان الموت لیس منه فوت. فاحذروا قبل وقوعه واعدوا له عدته. فانکم طرد الموت. ان اقمتم له اخذکم. وان فرزتم منه ادرککم. و هو الزم لکم من ظلکم. الموت معقود بنواصیکم. و الدنیا تطوی خلفکم. فاکثروا ذکر الموت عند ما تنازعکم الیه انفسکم من الشهوات کفی بالموت واعظا ” (2) ای بندگان خدا همانا از مرگ گریزی نیست. پس قبل از روی دادن آن بر حذر باشید. و ساز و برگ مناسب آن را فراهم آورید. پس این حقیقتی است که شما در اختیار مرگ هستید. اگر در جای خود بایستید، شما را فرا خواهد گرفت و اگر از آن بگریزید بر شما دست خواهد یافت و او از سایه شما همراه تر است. مرگ بر پیشانی شما نگاشته شده است. و دنیا پشت سر شما خواهد ماند. پس هر گاه شهوتها به شما رو کنند، موت را زیاد یاد کنید، که مرگ برای اندرز دادن کافیست.
زهد، نتیجه یاد مرگ
اثر دوم زهد است. ابو عبیده به امام باقر «علیه السلام » عرض کرد: فدایتان شوم برای من سخنی بفرمایید تا از آن بهره ببرم. امام فرمودند:“ یا ابا عبیده! اکثر ذکر الموت، فما اکثر ذکر الموت انسان الا زهد فی الدنیا” (3) ای ابا عبیده موت را زیاد یاد کن. پس نیست انسانی که موت را زیاد یاد کند، مگر آنکه در دنیا گرایش به زهد پیدا کند.
نکته ای را که اینجا می خواهم خدمتتان عرض کنم، این است که وقتی ما می گوییم از آثار ذکر الموت مثلا زهد است، خوب همین زهد هم برای خودش آثار و نتایجی خواهد داشت. آثار و نتایجی هم به همین زهد مترتب است. یعنی اینطور نیست که شما ذکر الموت کردید و به زهد رسیدید و متوقف شدید. خود همین زهد لوازمی خواهد داشت، آثار و نتایجی خواهد داشت. در بقیه موارد هم همین شکلی است.
در اینجا به ذکر چند روایت در این باب می پردازیم:
از امیر المومنین «صلوات الله علیه»:“ من اکثر ذکر الموت رضی من الدنیا بالکفاف”(4) هر کس مرگ را بسیار یاد کند، از مال به اندازه نیاز راضی می شود.
باز از آن حضرت نقل شده که فرمودند:“ من ایقن بالخره سلاعن الدنیا”(5) هر کس به عالم آخرت یقین داشته باشد دنیا را فراموش خواهد کرد.
حدیث بعدی از شرح مصباح الشریعه است. در ضمن این حدیث یک نحوی از ذکر الموت را هم خود حضرت تعلیم می دهند.
امام صادق «علیه السلام»:“ لو لم یکن للحساب مهوله الا حیاء العرض علی الله تعالی … کفی بنا حاسبین.(6) فرمودند: اگر برای روز حساب چیزی جز ترس عرضه اعمال در پیشگاه خدا، جز شرمندگی و حیا از عرضه اعمال در پیشگاه خدا و رسوایی دریده شدن پرده از کارهای پنهانی انسان نبود، هر آینه سزاوار بود که انسان هرگز از فراز کوهها فرود نیاید، در جای آباد شده ای ماوی نگزیند، به خوردن و آشامیدن و خوابیدن جز به مقدار کفاف و برای پیشگیری از تلف شدن نپردازد. و این چنین عمل می کنند، آنان که در هر نفس کشیدنی بر پا شدن قیامت را با تمام سختیها و وحشتهای آن در می یابند و با دیده دل خود می بینند که در مقابل خدای قادر قهار ایستاده و آماده حسابرسی هستند. گویا به عرصات قیامت فرا خوانده شده و در مراحل سخت و جانکاه آن مورد باز خواست هستند. خدای تعالی می فرماید: اگر عملی به اندازه خردلی باشد آنرا می آوریم و ما برای رسیدن به حساب کفایت می کنیم. یکی از ائمه فرموده است: خویشتن را محاسبه کنید پیش از آنکه حسابرسی شوید و کارهای خود را بسنجید پیش از آنکه سنجیده شوید.
و قال ابوذر: ذکر الجنه موت و ذکر النار موت، فیا عجبا لمن یحیی بین موتین.” (7) ابوذر می فرمود: یاد بهشت مرگ است، یاد دوزخ نیز مردن است و شگفت از آدمی که چگونه بین دو مرگ به زیستن ادامه می دهد!؟
“ روی ان یحیی بی زکریا علیه السلام : کان یفکر فی طول اللیل فی امر الجنه و النار فیسهر لیلته ولا تاخذه النوم، ثم یقول الصباح: اللهم این المفر و این المستقر؟ اللهم الیک.” (8)
و نیز روایت شده است که یحیی بن زکریا (علیه السلام) سراسر شب را به فکر در امر بهشت و دوزخ سپری می کرد، شب را زنده نگاه می داشت و خواب او را نمی ربود و چون بامداد می شد می گفت: الهی به کجا می توان گریخت؟ و در کجا می توان جای گرفت؟ بارالها به تو پناه می آورم وگریز من به سوی تو است.
اثر سوم یاد مرگ: نیل به مراتب والای بندگی و اخلاص
با یک نگاه بالاترین مرتبه ای که در عمل می توان سراغ داشت و نشان دادند، اخلاص است. یعنی اینکه خالص برای خدای متعال بوده باشد. ما در قرآن یک مخلِص داریم و یک مخلَص. مخلِص اسم فاعل است و مخلَص اسم مفعول است. مخلِص کسی است که خودش، خودش را خالص کرده است. مخلَص کسی است که او را خالصش کردند و خدای متعال این تعبیر را در مورد انبیا و برگزیدگان خودش بکار برده است. یعنی این خدای متعال است که برگزیدگان خودش را خالص میکند. حالا خدای متعال نشان می دهد که به چه وسیله ای اینها را خالص کرده است.
این نکته را یادآور می شوم که اگر هر صفتی و ارزشی در انسان به اجبار و بدون اختیار، ایجاد شده باشد، آن اصلا ارزشی به حساب نمی آید. لذا در واقع در عالم تشریع فعل خدای متعال در مورد انسان مکلّف در جهت خیرات و تعالی، توفیق خدای متعال است، نه اجبار خدای متعال. به همین دلیل است که دائما می گوییم: ایاک نستعین، ایاک نستعین، خدایا کمک کن، کمک کن.
قرآن کریم می فرماید: “واذکر عبادنا ابرهیم و اسحق و یعقوب اولی الایدی و الابصار. انا اخلصناهم بخالصه ذکری الدار و انهم عندنا امن المصطفین الاخیار (9) و یاد آور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را که ( در راه بندگی ما) قدرتمند و بصیر بودند، یعنی رسیده بودند به جایی که خدای متعال توانایی و قدرت تصرف به ایشان داده بود. آنچه را که میخواستند، می توانستند به اذن خدا انجام دهند. به اذن خدا می توانستند تصرف کنند بر غیر و همین طور چشم دلِ بازی داشتند.“ انا اخلصنا هم بخالصه ذکری الدار” ما ایشان را با خصلتی پاک و بی شائبه که همان یاد سرای دیگر است برگزیدیم. ما آنان را خالص کردیم به وسیله خلوص در یاد سرای دیگر. یعنی توجه خالصانه آنها به قیامت. یعنی توجهی که در آنها هیچ توجهی دیگر به دنیا نبود و خالصا توجه آنها برای قیامت بود. ما به این ترتیب آنها را خالص کردیم “ و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار” و این حقیقتی است که آنان نزد ما از برگزیدگان و نیکان بودند.
و این توضیح نشان دهنده هم مقامات آنهاست و هم تاکید بر همین طریق و راه و سیره آنهاست. باید توجه کنید که مخلَصین گرامی ترین و ارزنده ترین بندگان خدا هستند. همانانی هستند که به تصریح قرآن از فریب و نیرنگ شیطان در امانند و در بندگی حضرت حق چنان غرقند و چنان خالصند که خداوند آنها را خالصا از آن خود قرار داده است.
قسمت سی ام
محو کننده آرزوها
نتیجه چهارم از آثار ذکر الموت اجتناب از گناه و آرزوهای دور و دراز است. تعلّق به دنیا و حبّ دنیا آثاری دارد. از جمله آنها که در مقابل نسیان اجل است، داشتن طول امل یعنی آرزوهای بلند است. از آثار تعلق به دنیا به انحای مختلف، ارتکاب معاصی است. از تعلق به دنیا و آثارش کور شدن چشم دل می باشد.
در این احادیثی که خدمتتان عرض می کنم، امیرالمومنین «صلوات الله علیه» در حداقل سه مورد از آنها فرمودند: که همه این وقایع و همه این اتفاقات با ذکر الموت برطرف می شود.
امیرالمومنین «صلوات الله علیه» فرمودند: “ من اکثر ذکر الموت نجا من خداع الدنیا” (10) هر کس موت را زیاد یاد کند، از نیرنگ بازی دنیا خواهد رست.
باز ایشان فرمودند: “من راقب اجله قصر امله” (11) هر کس مراقب اجل خویش باشد، آرزویش کاسته خواهد شد. باز در همان کتاب فرمودند: “ ان من صرحت له العبر عما بین یدیه من المثلات، حجزه التقوی عن تفحم الشبهات”(12)این حقیقتی است که کسی که از رویدادهایی که در پیش روی اوست عبرت آموزد، تقوی او را از غلتیدن در امور شبهه ناک باز خواهد داشت. یعنی نکته جالبی که در این حدیث است این است که، نه تنها ذکر الموت و ذکر آنچه بعد از آن خواهد بود انسان را از گناه ها و معاصی باز می دارد، بلکه حتی از امور شبهه ناک هم باز می دارد.
در مراتبی که برای اعمال فرموده اند، می رسد به تقوی و بعد از تقوی فرموده اند ورع، ورع به معنی پرهیز که معنی شده، در واقع عملا فرموده اند: قف عند الشبهه. ورع یعنی توقف کردن در شبهات. نه اینکه آدم معصیت نکند آنکه هیچ، حتی در موارد شبهه ناک هم اجتناب کند، از موارد شبهه ناک هم اجتناب کند. خود ذکرالموت در آدم ایجاد تقوا می کند. بعد این حدیث نشانه این است که این عمل انسان را به ورع هم می رساند. “ حجزه التقوی عن تقحم الشبهات ”
:منابع
- حجرات / آیه 13
- امالی شیخ طوسی جلد 1/ صفحه 27 و در بحارالانوار/ جلد 71/ صفحه 264
- بحار الانوار / جلد 71 / صفحه 266
- شرح غرر و درر آمدی / جلد 5 / صفحه 342
- همان مدرک
- شرح مصباح الشریعه/ باب هشتاد و چهارم
- شرح مصباح الشریعه / صفحه 460 تا 462
- شرح مصباح الشریعه /460-462
- سوره ص / آیه 45 – 47
- شرح فارسی غرر و درر آمدی / جلد 5 / صفحه 209
- همان مدرک / صفحه 295
- همان مدرک / جلد 2 / صفحه 596