افتخار خدمتگزاری
قطب الدین راوندی در کتاب خرائج، حدیثی گران قدر و ماجرایی شگفت و درس آموز از امام صادق (علیه السلام) به فرموده امام جواد (علیه السلام) ذکر کرده است که به نقل بخشی از آن می پردازیم: شخصی به نام محمد بن ولید کرمانی می گوید: به حضرت جواد (علیه السلام) عرض کردم: دوستان شما در این دوستی و ارادتی که دارند چه بهره ای می برند؟ حضرت جواد (علیه السلام) فرمود: امام صادق (علیه السلام) غلام و خدمتگزاری داشت که وقتی وارد مسجد می شد، قاطر آن حضرت را نگهداری می کرد، روزی این غلام نشسته بود و قاطر را با خود داشت که جمعی مسافر از خراسان رسیدند، شخصی از میان این قافله به او گفت: ای غلام! آیا ممکن است که از مولای خود بخواهی مرا جانشین تو گرداند و من غلام او گردم و در عوض همه اموال خود را به تو ببخشم؟ و بدان که من ثروت زیاد دارم، تو می روی آنها را دریافت می کنی و من جای تو در خدمت امام (علیه السلام) هستم. غلام گفت: با امام (علیه السلام) در میان می گذارم و از او درخواست می کنم.
سپس بر امام (علیه السلام) وارد شد و عرض کرد: فدایت شوم، شما که خدمت مرا از یاد نبرده اید و می دانید که مدتی طولانی است ملازم شما هستم، اکنون بعد از این مدت اگر خدا خیری را متوجه من سازد، آیا شما مانع می شوید و نمی گذارید از آن برخوردار شوم؟
امام فرمودند: از خودم به تو می بخشم و از دیگران جلوگیری می کنم. آن گاه قصه آن مرد را به عرض امام (علیه السلام) رسانید.
فرمود: اگر میل نداری در خدمت ما باشی و آن شخص مایل است او را می پذیریم و تو را رها می کنیم. و چون غلام آماده رفتن شد و از امام (علیه السلام) روی گردانید، آن حضرت او را صدا زد و فرمود:
تو را به خاطر خدمتی که به ما کرده ای نصیحت می کنم و اختیار با توست. بدان وقتی که قیامت فرا رسد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به نور خداوند وابسته است و امیرالمومنین (علیه السلام) به نور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیوسته است، و امامان (علیهم السلام) به امیرالمومنین (علیه السلام) مرتبط و وابسته اند. در آن هنگام شیعیان ما دامان ما را می گیرند و به ما می پیوندند، و هر کجا ما وارد شویم، آن ها نیز وارد می شوند. غلام که گفتار امام (علیه السلام) را شنید عرض کرد: در خدمت شما خواهم ماند و آخرت را بر دنیا ترجیح می دهم.
آن گاه از محضر امام (علیه السلام) خارج شد و نزد آن شخص آمد، او که غلام را دید به وی گفت: چهره ات اکنون که از نزد امام (علیه السلام) آمده ای غیر از آن چهره ای است که بر آن حضرت وارد شدی. غلام فرمایش امام (علیه السلام) را برای او نقل کرد و او را خدمت امام (علیه السلام) آورد، امام صادق (علیه السلام) این اظهار محبت و ارادت را از او پذیرفت، و برای غلام دستور داد که هزار دینار بدهند. سپس آن شخص برخاست و با امام (علیه السلام) وداع کرد و از آن حضرت درخواست کرد که برایش دعا کند. (1)
برخی از نکات ارزشمند و قابل تامل دراین حدیث شریف که می بایست نسبت به امام زمان حضرت مهدی (علیه السلام) بدان توجه داشته باشیم:
سعی کنیم با خدمتگزاری به آستان مقدس امام زمان (علیه السلام) و ترویج یاد و نام آن مولای مهربان و دعا برای آن عزیز، که از مهم ترین خدمت هاست ، خود را در زمره غلامان و کنیزان آن امام رئوف وارد ساخته و به شمار آوریم.
توفیق محبت و یاد آن حضرت و خدمت به آستان مقدسش را با هیچ چیز عوض نکنیم.
به دنیا و ثروت و پست و مقام آن بی توجه و بی اعتنا باشیم که در مقابل ثروت هنگفت و نعمت عظیم ولایت و داشتن آن حضرت، بی ارزش بلکه هیچ است و هیچ.
هر چیزی که به ما می رسد به دست مبارک مولایمان صاحب الزمان علیه السلام است
همه ما (چه بدانیم و چه ندانیم) بر سر سفره لطف و احسان آن حضرت روزی می خوریم.
ما خیر و صلاحمان را تشخیص نمی دهیم. بهتر است خیر و صلاحمان را به امام زمانمان بسپاریم که او بیش از ما به فکر ماست و از خودمان مهربان تر و دلسوز تر است.
چاره ساز ما به فکر کار ماست ************ فکر ما در کار ما آزار ماست
سعادت و نجات در دنیا و آخرت منحصر در توسل و تمسک و پیوند با امام زمان (علیه السلام) است.
اگر کسی واقعا و از صمیم قلب مشتاق خدمتگزاری آستان مقدس اهل بیت (علیهم السلام) باشد، او را می پذیرند و توفیقش را به او مرحمت می کنند.
ما خود دستمان را از دامن پر مهرشان رها می کنیم و با پای خود از کنار سفره شان می رویم. لطف و رحمت بی انتهایشان را نقصان و کوتاهی نیست و درگاه لطف و عنایتشان به روی هر که به آن ها روی آورد باز است. به قول حافظ علیه الرحمه
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بخواه *** کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست
نگارنده: رضا خدادادی
اشک بر جدّ غریبش اباعبدالله (علیهما السلام)
شنیده اید برخی می گویند در زمان امامت امامان معصوم علیهم السلام خبری از مجلس عزاداری نبوده و این مجالسی که برپا می شود، ساخته ی شیعیان است؟
در پاسخ به شبهاتی این چنین، ذکر نمونه ای هم، ناقض ادّعای مستشکل است.
با اینکه عموماً روزگار امامت امامان شیعه، در خفقان و فشار سیاسی بر ایشان و شیعیان سپری می شد؛ اما می بینیم امامان معصوم با حفظ شرایط تقیّه، مجلس عزاداری بر پا میکردند و با ذکر اجر این عمل، شیعیان را بر این مهم ترغیب می فرمودند.
به عنوان نمونه به ذکر روایتی از امام صادق (علی السلام) در این باره می پردازیم:
شیخ کشی(ره) از زید شحام روایت کرده است که: من با جماعتی از کوفیان در خدمت امام صادق (علیه السّلام) بودیم، جعفر بن عفان وارد شد. حضرت او را اکرام کردند و نزدیک خود نشاندند و فرمودند یا جعفر!!
جعفر عرض کرد: جانم، خدا مرا فدای تو کند.
حضرت فرمودند: به من گفته اند تو در مرثیه و عزای حسین (علیه السّلام) شعر می گوئی.
جعفر عرض کرد: بله، فدای تو شوم.
حضرت فرمودند: پس بخوان.
جعفر شروع به خواندن مرثیه نمود، حضرت امام صادق (علیه السّلام) و حاضرین مجلس گریستند.
حضرت آنقدر گریستند که اشک چشم مبارکش بر محاسن شریفش جاری شد. (2)
پس از آن، حضرت صادق (علیه السّلام) فرمودند: به خدا سوگند، که ملائکه مقرب در اینجا حاضر شدند و مرثیه تو را که در مصائب حسین (علیه السّلام) خواندی شنیدند و بیشتر از ما گریستند و حق تعالی در همین ساعت بهشت را با تمام نعمت های آن برای تو واجب گردانید و گناهان تو را آمرزید.
پس امام فرمودند: ای جعفر می خواهی که زیادتر بگویم؟
جعفر عرض کرد: بله، ای سید من!
حضرت فرمود: هر که در مرثیه حسین (علیه السّلام) شعری بگوید و بگرید و بگریاند، حق تعالی او را بیامرزد و بهشت را برای او واجب می گرداند. (3)
گوهر کلام
از فرمایشات گهربار امام صادق (علیه السلام):
تمام دانش ها و آگاهی های سودمند مردم را در چهار چیز یافتم:
اول آنکه پروردگارت را بشناسی؛
دوم آنکه بدانی خدا با تو چه کرده و چه نعمتهایی به تو داده است؛
سوم آنکه بدانی که خدای تو از تو چه می خواهد و وظیفه ات چیست؛
و چهارم آنکه بدانی چه چیزی تو را از دینت بیرون می برد.
ریشه ی هر خیری و نیکی مائیم و تمام نیکی ها از شاخ و برگ ماست. توحید، روزه، فرو خوردن خشم، گذشت از کسی که به انسان بدی کرده است، ترحم به مستمند، رسیدگی به همسایه و اعتراف به فضیلت صاحبان فضیلت، همه از نیکی ها به شمار می رود.
دشمنان ما ریشه هر شر و بدی هستند و همه زشتی ها شاخ و برگ آنهاست. از آن جمله دروغ، بخل، سخن چینی، قطع رحم، رباخواری، خوردن مال یتیم، تجاوز از حدودی که خدا فرموده است.
دروغ می گوید کسی که خود را با ما و شیعیان ما می داند در حالی که به شاخ و برگ دشمنان ما چنگ زده و آویزان است.
تلاش پدرانه
تلاش امام صادق (علیه السلام) برای رد نظریات فرقه اسماعیلیه:
زراره میگوید نزد مولای خود امام صادق (علیه السلام) رفتم. سمت راست او فرزندشان امام موسی کاظم (علیله السلام) نشسته بود و در مقابلش جنازهای پیچیده در پارچه بر زمین بود. امام فرمود: داود رقی، عمران و ابی بصیر را خبر کن.
به دنبال آنان رفتم و وقتی بازگشتم، سی نفر از اصحاب سرشناس امام گرد آمده بودند.
آنگاه حضرت به داود رقی فرمود: پارچه را از روی صورت اسماعیل کنار بزن.
داود پارچه را کنار زد و امام فرمود: داود؛ اسماعیل زنده است یا مرده؟
داود گفت: مرده است!
امام تمامی اصحاب را یک به یک بر بالین اسماعیل فرا خواند و همین سوال و جواب تکرار شد. سخن همه یکی بود: مولای من، او مرده است.
آن گاه امام فرمود: خداوندا تو شاهد باش.
سپس دستور غسل و حنوط او را صادر کرد. وقتی اسماعیل را در کفن پیچیدند، امام این بار به مفضل فرمود: روی اسماعیل را باز کن» و سپس پرسید: او زنده است یا مرده؟»
مفضل گفت: مرده است؛
امام فرمود: خدایا تو بر آنها شاهد باش
سپس اسماعیل را تشییع کردند و هنگامی که در قبر گذاشتند، قبل از پوشاندن قبر، امام برای بار سوم به مفضل فرمود: روی صورت اسماعیل را کنار بزن.
وقتی چهره اسماعیل آشکار شد، از جمعیت پرسید: او زنده است یا مرده؟
تمام اصحاب یکصدا گفتند: مرده است.
امام فرمود: خدایا تو شاهد باش و شما نیز شاهد باشید که به زودی دسیسهگران شبهه میاندازند و میخواهند نور خدا را با دهانهایشان خاموش سازند.
سپس به پسرش موسی کاظم (علیه السلام) اشاره کرد و فرمود: ولی خداوند نور خود را کامل میکند؛ اگر چه مشرکان را خوش نیاید.» آن گاه روی قبر را با خاک پوشاند.
در پایان امام دوباره پرسید: این مرده کفن شده و مدفون در این قبر کیست؟
همه گفتند: اسماعیل!
گفت: خدایا شاهد باش.
آن گاه دست موسی بن جعفر (علیه السلام) را گرفت و فرمود: این است حق! حق با اوست و از ناحیه او تا خدا وارث زمین و زمینیان گردد.
حضرت صادق (علیه السلام) با این کار تلاش داشت ریشه فرقه اسماعیلیه را بخشکاند، با آنان اتمام حجت کند و امامت موسی بن جعفر (علیه السلام) را برای همه اثبات فرماید.
اما متاسفانه باز هم فرقه منحرفه ای به نام اسماعیلیه بعد از امام صادق (علیه السلام) شکل گرفت که قائل به امامت اسماعیل فرزند امام بودند و حال آنکه اسماعیل در زمان حیات ایشان از دنیا رفته بود. (4)
اخلاق والای امام صادق (علیه السلام)
امام صادق (علیه السّلام) همچون سایر امامان (علیهم السّلام) صاحب اخلاق نیکوی الاهی بوده و کانون جذب عواطف قلوب مردم بوده اند. امام (علیه السّلام) به واسطه همین اخلاق نیکو، که امتداد اخلاق بزرگ منشانه جدّش رسول خدا (صلّی الله علیه و اله) بود، توانسته بودند دل های مردم را به دست آورده، و عواطف و محبّت آنان را به خود جلب نماید.
از نشانه های مکارم اخلاق و طبع بلند آن حضرت، می توان اشاره به مواردی داشت که افرادی به ایشان بدی روا می داشتند، و آن جناب به بهترین وجه به ایشان خوبی و احسان می نمودند. روایت شده است در ایّام حج، یکی از حاجیان به گمان این که همیان یا کیسه پول خود را گم کرده است، به جست و جوی آن پرداخت و چون در مسجد پیامبر (صلّی الله علیه واله) جز امام صادق (علیه السّلام) که مشغول نماز بود کسی را ندید و آن حضرت را نمی شناخت، به آن حضرت گلاویز شد که تو همیان مرا برداشته ای!
امام (علیه السّلام) با کمال مدارا و نرمی به او گفتند: در همیان تو چه بوده است؟ مرد گفت: هزار دینار. امام (علیه السّلام) هزار دینار به او دادند و مرد به راه خود رفت. وقتی به منزل خود رسید، همیان خود را یافت. به مسجد بازگشت و به جهت معذرت، به نزد امام رفت و هزار دینار را به آن حضرت تقدیم کرد.
امام (علیه السّلام) از قبول آن پول خودداری کرده و فرمودند:
«چیزی که از دست من خارج شده است، دیگر به دست من باز نمی گردد»
مرد مات و مبهوت شد و پرسید: این شخص کیست؟ به او گفتند: ایشان امام جعفر صادق (علیه السلام) است. مرد همین طور که می رفت با نهایت تحسین می گفت: بلی، چنین کارهایی از چنین کسانی سر می زند. (5)
این شرافت و اصالت امام صادق (علیه السّلام) و اخلاق والای آن حضرت بود که ایشان را واداشت تا مرد را تصدیق نموده و پول را به او بدهند.
امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:
«مروّت ما اهل بیت، بخشش درباره کسانی است که به ما ظلم کرده اند» (6)
امام صادق (علیه السّلام) همواره باران اخلاق کریمانه اش را بر حاضران مجلس خود می بارید تا جایی که مردی از اهل سنّت در وصف مجلس آن حضرت گفته است: به خدا مجلسی را چون مجلس همنشینی با او (امام صادق علیه السّلام) پربار ندیدم. (7)
منابع
- القطره/ج 1/ص572
- رجال الکشّی، ج ۲، ص ۵۷۴، ح ۵۰۸؛
- بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۸۲، ح ۱۶
- بحارالانوار، ج 48، ص 21 از غیبت نعمانی
- پیشوایان هدایت ج8 ص35
- همان از خصال/11
- همان از اصول کافی2/657