- رمضان سایر مناسبت
- بازدید: 28
اخلاق در رفتار و گفتار امام حسن علیه السلام
- رمضان سایر مناسبت
- بازدید: 28
شاه کلید گمشده در جهان امروز است، در مطلب اخلاق در رفتار و گفتار...
اخلاق، شاه کلید گمشده در جهان امروز است، در مطلب اخلاق در رفتار و گفتار، ابتدا یک داستان اخلاقی از امام حسن مجتبی علیه السلام را می خوانیم و سپس آن را با شرایط امروزمان بررسی می کنیم و در ادامه چند روایت اخلاقی از حضرت امام حسن را با هم می خوانیم.
سکوتی پر از سخن
بر اسبش نشسته است و می تازد… باد در موهایش می پیچد و چهره زیبایش را نمایان تر می سازد.
زیر لب «لا حول و لا قوه الا باالله »می گوید. به نزدیکی شهر که می رسد با وقار خاصی وارد شهر می شود . در گوشه ای مردی شامی با کینه و غضب نگاهش می کند، کینه ای که معاویه با دروغ هایش در وجود شامیان کاشته است، لحظاتی پیش از دیگران شنیده است که او حسن(ع) است فرزند علی (ع).
پیش می آید و با صدایی رسا می پرسد : آیا تو فرزند علی هستی ؟
حسن (ع) نگاهی مهربان به او می کند و می گوید : بله.
مرد شامی هنوز کلام حسن (ع) تمام نشده است که ناسزا می گوید به او و پدرش . در دلش غوغایی است ، نام علی را که می شنود نفس هایش به شماره می افتد . شنیدن دشنام هایی که بر پدرش می گوید برایش تحمل ناپذیر است… اما سخت تر نیست از کوچه های مدینه و مادر. آه مادر …
مرد شامی به دشنام دادن پایان می دهد و در تعجب است که چرا پاسخی نمی شنود. حسن (ع) لبخندی می زند و سلام می دهد. صدایش نوایی محزون دارد، می گوید : آیا در این شهر غریب هستی ؟
مرد شامی می گوید : آری .
حضرت عشق و اخلاق ادامه می دهد: اگر چیزی بخواهی به تو عطا می کنم، اگر در حمل بار کمک می خواهی کمکت می کنم، اگر گرسنه باشی تو را سیر می کنم و اگر برهنه ای…..
کلمات حسن مانند پتک بر سر مرد شامی فرود می آید.
دقایقی دیگر مردم شهر، فرزند پیامبرشان را می بینند که دست در دست مرد شامی به سمت خانه اش در حرکت است. چندی بعد مرد شامی از خانه حسن بن علی خارج می شود در حالی که زمره شیعیان او در آماده است .
چهره مرد شامی آرام به نظر می رسد و اشک از چشمانش سرازیر است، آرام می گوید: گواهی می دهم که حسن بن علی خلیفه خدا بر روی زمین است و خدا بهتر می داند که رسالت خود را در کجا قرار دهد …
و امروز…
بیایید کمی خودمان را جای امام حسن مجتبی بگذاریم، اگر در این موقعیت قرار می گرفتید چه می کردید؟
متاسفانه اکثریت ما با حمله به شخص توهین کننده، سعی در مجازات او می کردیم، در حالی که خود را محق می دانستیم که چنین کاری را انجام دهیم، و در خوشبینانه ترین حالت، مقابله به مثل را انتخاب می کردیم یعنی ما هم زبان به ناسزا باز میکردیم. خیلی وقت مشکل این قدر ها هم حاد نیست، در یک ترافیک ساده و یا سر یک گذر کافی است راننده ای بی احتیاطی کرده و اشتباهاً جلوی خودروی ما بپیچد و … چه بلوایی درست می شود.
دیدن اینگونه تصاویر در شهر شاید برایمان عادی شده باشد اما اگر فقط کمی سعی می کردیم الگو پذیری ساده ای از زندگی ائمه داشته باشیم شاید زندگی آن روز زیباترش را نیز به ما نشان می داد. حال بیایید تصور کنیم امام حسن مجتبی در مقابل آن مرد شامی سکوت نمی کرد، چه نتیجه ای حاصل می شد، جز اینکه دشمنی موجود عمیق تر، کینه ها عیان تر و رنج های بیشتر می شد، اما امام حسن مجتبی با سکوتی که سراسر از سخن بود چنان مرد شامی را خجالت زده کردند و با احسانی که در حق او نمودند دست او را گرفته و او را در زمره شیعیان علی در آوردن و در واقع دروغ های معاویه و دشمنان پدر بزرگوارشان را برای آن مرد شامی بر ملا ساختند.
اگر ما هم کمی گذشت را بیاموزیم می توانیم شرایط بهتری را برای خود و دیگران به وجود بیاوریم و این مسئله قطعاً به آرامش خود ما نیز کمک خواهد کرد. (1)
مرضیه ولی حصاری
چند روایت اخلاقی از امام حسن مجتبی علیه السلام
- عَجِبْتُ لِمَنْ یُفَکِّرُ فى مَأکُولِهِ کَیْفَ لایُفَکِّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَیَجْنِبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ، وَیُوَدِّعُ صَدْرَهُ ما یُرْدیهِ.(2)
فرمود: تعجّب مى کنم از کسى که در فکر خوراک و تغذیه جسم و بدن هست ولى درباره تغذیه معنوى روحى خود نمى اندیشد، پس از غذاهاى فاسد شده و خراب دورى مى کند. و عقل و قلب و روح خود را کارى ندارد .
2- مَنْ أدامَ الاْخْتِلافَ إلَى الْمَسْجِدِ أصابَ إحْدى ثَمان: آیَهً مُحْکَمَهً، أَخاً مُسْتَفاداً، وَعِلْماً مُسْتَطْرَفاً، وَرَحْمَهً مُنْتَظِرَهً، وَکَلِمَهً تَدُلُّهُ عَلَى الْهُدى، اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ الرَّدى، وَتَرْکَ الذُّنُوبِ حَیاءً اَوْ خَشْیَهً (3)
هرکس جایگاه ـ عبادات ـ خود را در مسجد قرار دهد یکى از هشت فایده شاملش مى گردد: برهان ونشانه اى ـ براى معرفت ـ، دوست و برادرى سودمند، دانش واطلاعاتى جامع، رحمت و محبّت عمومى، سخن و مطلبى که او را هدایت گر باشد، ـ توفیق إجبارى ـ در ترک گناه به جهت شرم از مردم و یا به جهت ترس از عقاب.
3- به تحقیق بیناترین دیده ها آن است که خیبر بینی باشد و شنوا ترین گوش ها آن است که پذیرای مواعظ و تذکرّات الهی باشد و از آن سود ببرد و قلب سلیم قلبی است که از شبهات پاکیزه باشد. (4)
4- امام مجتبی(ع) فرمودند از جدم رسول ا…(ص) شنیدم که فرمود: من از نور خدا خلق شدم و اهل بیت من از من خلق شدند. (5)
5- از امام حسن(ع) سؤال کردند: عظمت و بزرگی در چیست؟
فرمودند: در هنگام خشم عطا کند و از جرم و خطا در گذرد. (6)
6- لَقَضاءُ حاجَهِ أخ لى فِى اللّهِ أحَبُّ مِنْ إعْتِکافِ شَهْر (7)
فرمود: هر آینه برآوردن حاجت و رفع مشکل دوست و برادرم، از یک ماه اعتکاف، در مسجد ـ و عبادت مستحبّى، نزد من ـ بهتر و محبوب تر است.
7- إنَّ اللّهَ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً، وَلَیْسَ بِتارِکِکُمْ سُدًى، کَتَبَ آجالَکُمْ، وَقَسَّمَ بَیْنَکُمْ مَعائِشَکُمْ، لِیَعْرِفَ کُلُّ ذى لُبٍّ مَنْزِلَتَهُ، وأنَّ ماقَدَرَ لَهُ أصابَهُ، وَما صُرِفَ عَنْهُ فَلَنْ یُصیبَهُ. (8) وَ قالَ: مَنْ عَبَدَ اللّهَ، عبَّدَ اللّهُ لَهُ کُلَّ شَىْء (9)
فرمود: خداوند شما انسان ها را بیهوده و بدون غرض نیافریده و شما را آزاد، رها نکرده است. لحظات آخر عمر هر یک معیّن و ثبت مى باشد، نیازمندى ها و روزى هرکس سهمیّه بندى و تقسیم شده است تا آن که موقعیّت و منزلت شعور و درک اشخاص شناخته گردد. و نیز فرمود: هر کسى که خداوند را عبادت و اطاعت کند، خداى متعال همه چیزها را مطیع او گرداند.
8- إنَّ الدُّنْیا فى حَلالِها حِسابٌ، وَ فى حَرامِها عِقابٌ، وَفِى الشُّبَهاتِ عِتابٌ، فَأنْزِلِ الدُّنْیا بِمَنْزَلَهِ المیتَهِ، خُذْمِنْها مایَکْفیکَ (10)
فرمود: چیزهاى دنیا اگر حلال باشد حساب و بررسى مى شود و اگر از حرام به دست آید عذاب و عقاب دارد و اگر حلال و حرام آن معلوم نباشد سختى و ناراحتى خواهد داشت. پس باید دنیا (و موجوداتش) را همچون میته و مردارى بشناسى که به مقدار نیاز و اضطرار از آن استفاده کنى
:منابع
- بحارالانوار، ج 43، ص 344
- بحارالانوار: ج 1، ص 218، ح 43.
- تحف العقول ص 235
- تحف العقول ص236
- بحارالانوار ج6 ص 75
- تحف العقول ص225
- کلمه الإمام الحسن (علیه السلام): ص 139
- تحف العقول: ص 232، س 2، بحارالانوار : ج 75، ص 110، ح 5.
- تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 427، بحارالانوار : ج 68، ص 184، ضمن ح 44.
- کلمه الإمام الحسن (علیه السلام): ص 36،بحارالانوار: ج 44، ص 138، ح 6.