به راستی که اگر معنای « کرم » را بدانیم و شخص « کریم » را بشناسیم .....
امام حسن مجتبی علیه السلام به کریم اهل بیت معروفند، در مطلب با کریمان کارها دشوار نیست، ابتدا معنای کریم را بررسی می کنیم و سپس دو داستان از کرامت حضرت مجتبی را عنوان می کنیم.
با کریمان کارها دشوار نیست
به راستی که اگر معنای « کرم » را بدانیم و شخص « کریم » را بشناسیم ، از آن جا که سراپا نیازیم و حاجت ، لحظه ای از در خانه ی آنان که کریمان عالم هستند، به جای دیگری نرفته و از دامان پر لطف و عطایشان دست برنخواهیم داشت ؛ چرا که « گدا پی صاحب کرم گردد » .
یکی از معانی « کرم » و یکی از صفات شخص کریم ، بخشش ، پیش از درخواست و حاجت روا نمودن حاجت مند ، قبل از عرض حاجت است. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند :
«شخص کریم کسی است که عطا و احسانش بر درخواست از او پیشی گرفته است. »(1)
به قول صائب علیه الرحمه :
از تلخی سوال، گروهی که واقفند
فرصت به لب گشودن سائل نمی دهند
سیره و روش خاندان رحمت یعنی محمد و آل محمد صلوات الله علیهم که کریمان عالم هستی اند ، همواره بر این امر بوده و هست . در این جا تنها به یک نمونه و یک حرف از هزاران اشاره می شود که : در خانه اگر کس است یک حرف بس است .
در مورد جود و سخای امام حسن مجتبی علیه السلام آمده است که شخصی برای درخواست کمک و احسان به نزد ایشان آمد و پیش از آن که حاجتش را عرضه نماید ، آن حضرت فرمودند : هر چه در صندوق می باشد به او بدهید . در آن صندوق بیست هزار درهم بود که همه را به او دادند . آن شخص عرضه داشت : مولای من ، شما مهلت ندادید که نیازم را بگویم و زبان به ستایش باز کنم .
امام حسن علیه السلام در پاسخ وی ، جملات لطیف و زیبایی را در قالب شعر بیان فرمودند که ترجمه ی بخشی از آن ، این است :
…….. ما خاندانی هستیم که ………. قبل از درخواست می بخشیم و عطا می کنیم چون بیم داریم که عرق شرم بر روی سئوال کننده جاری شود. اگر دریا، برتری عطای ما را بداند ، پس از موج زدن و لبریز شدن از خجالت ( در مقابل فیض جود و عطای ما ) به زمین فرو می رود (2).
نگارنده : رضا خدادادی
تقسیم کریم
حیوان درست ایستاد مقابل مرد و چشمانش را دوخت به صورت او؛
مرد لب ها را به گلخندی معطر کرد و از لقمه ای که در دست داشت، به سگ بخشید!
یکلقمه خودش، یک لقمه سگ، تقسیم عادلانه ی آن کریم بود…
چندی که گذشت، کسی نزدیک شد؛ دستپاچه گفت:
《ای فرزند رسول خدا! اجازه دهی، حیوان را دور میکنم!》
حسن، شیرین تر از قبل، لبخند زد و فرمود:
《دَعْهُ إِنِّی لَأَسْتَحْیی مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
أَنْ یکونَ ذُو رُوحٍ ینْظُرُ فِی وَجْهِی
وَ أَنَا آکلُ ثُمَّ لَا أُطْعِمُهُ؛
نه رهایش کن!
من از خدا شرم می کنم که جانداری به صورت من نگاه کند، من در حال غذا خوردن باشم و به او غذا ندهم》
حسن، یک دریا کرامت است… یک آسمان انصاف … ابر پُر بارشی که بر دل های خشکیده، بی منت، می بارد…
خیالمان آسوده است با داشتنِ مولایی چون شما! (3)
بازنویسی: س مهدی نژاد
محبوب ترین شخص
سرش را به زیر انداخته و نگاهش را به زمین دوخته بود
در حین ابهت با آرامشی وصف نا شدنی به حرف های مرد گوش می داد
و هر از چند گاهی مانع یارانش می شد که قصد تعرض به مرد خشمگین را داشتند
لحظه ها سپری می شد و آتشفشان غضب مرد کم کم فرو کش می کرد
و در نهایت او که با گفتن هرآنچه دلش می خواست تخلیه شده بود راهش را کشید و رفت…
و همان دم یکی را به دنبالش فرستاد تا منزلگاهش را بیابد…
و برگشت و آدرس را تقدیم کرد…
فردای آن روز به سوی خانه ی مرد معترض حرکت کرد و با کسب اجازه از او خواست که کمی در کنارش بماند…
هیبتش مانع از این بود که مرد او را رد کند، پس نشست و شروع به صحبت کرد
و با گشودن لب همه ی لطف واحسان را نثارش کرد…
تو گویی هر کلام که از دهان مبارکش بیرون می آمد، مرهمی بر زخم های کهنه ی دلش بود
گفتار شیرینش کام تلخ مرد را حلاوت می بخشید…
و نگاهش که گویی او را سحر کرده…
نه توان حرکت داشت و نه نای حرف زدن…
فقط مات و مبهوت گوش می کرد…
و حرف های او را در ذهن مرور می کرد
که میفرمود :
برادر گویی در این شهر غریبی؟ به گمانم اهل شام هستی؟
اگر گرسنه ای سیرت کنم
اگر تشنه ای سیرابت کنم
اگر برهنه ایی بپوشانم
اگر مقروضی قرضت را ادا کنم
و…
از دیروز در این فکرم :
اگر چیزهایی که تو گفتی درست باشد، خدا مرا ببخشد
واگر درست نباشد خدا تو را هدایت کند
بیا برادر بیا به خانه ی ما برویم تا با هم فکری برای مشکلاتت کنیم…
و دستهایش را در میان دستهای پرمهر گرفت و حرکت کردند
در حالی که مرد شامی با خود می گفت:
دیروز که وارد این شهر شدم
حسن بن علی مغبوض ترین فرد روی زمین برایم بود
و امروز محبوب ترین شخص روی زمین است
بی جهت او را کریم اهل بیت، نگفته اند…
و دستهایش را محکمتر در دستان آن امام کریم قرار داد…
به قلم: بانو هاشمی