وقتی صحبت از مومنان و مجاهدان ایّام غربت رسول الله و ائمّه اطهار...
سرورم!
وقتی صحبت از مومنان و مجاهدان ایّام غربت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمّه اطهار (علیهم السلام) و اخلاص و ارادت و مجاهدت آنان و منزلت ممتازشان می شود؛ هوس می کنیم که کاش ما هم جای آنان بودیم.
نمی دانم چرا به عقلمان نمی رسد که کاری که آنان کردند این بود که در آن شرایط وانفساه پای وجود مبارک امامشان ایستادند و حالا ما هستیم و شما؛ یعنی عینا همان شرایط برای ما هست و حالا چرا، فقط می گوییم «ای کاش» و چرا کاری نمی کنیم؟
غربت وجود مبارک انبیاء و ائمه سابق (علیهم السلام) در محدوده شهر و دیار خودشان بوده، اما شما به دلیل منزلت خاص و شأن ویژه خود، غربتی به وسعت همه عالم و مشقّتی در این وسعت دارید. ما تقریبا همه چیز را در مورد شما می دانیم و خوبان ما آنان اند که همه آن ها را باور دارند، ولی کسی برای شکافتن این نکبت تیره غربت عالم گیر شما کاری نمی کند.
ما خوب می دانیم که برای حلّ هر مشکلی و در هر وسعتی، برنامه ای باید داشت، چرا برای این داهیه عالم گیر طاقت فرسا که همه حرث و نسل را، قرن هاست به تباهی برده فکری نمی کنیم، چاره ای نمی سازیم، برنامه ای برای آن تدبیر نمی کنیم؟!
سرورم!
خوبان ما که نه حتّی کسانی از ما که حال و هوای متوسّطی در ایمان دارند از شنیدن وصف احوال کسانی مانند: عمّار، ابوذر، میثم، مالک اشتر، دلشان نورانیّت یافته و به سوی آنان پر می کشد. ولی نمی دانم آن ها می دانند که آنان کسانی بودند که دردشان و دین و دنیایشان وجود مبارک امامشان بوده؛ چشم توجّه از او برنداشته و گوشِ هوش به او سپرده بودند. نَفَس هایشان او و آه شان محبّت او بوده!
خوب اگر ما هم با شما چنین باشیم حتّی به منزلتی بالاتر از منزلت آنان می توانیم نایل شویم. اگر کسی چند لحظه چنین باشد حضور احاطی مهربان شما با همه وجودش احساس خواهد کرد؛ پس آنگاه از یافتن چنین نعمتی قند در دلش آب شده و از اینکه همیشه چنین موقعیّتی بوده ولی ما از آن غافل بوده ایم، پنهانی خجالت کشیده و در خودمان سرمان را پایین خواهیم انداخت. در هر حال به قول آن که گفت: «مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه؟»
سرورم!
فرموده اند: اهوال(هول و وحشت) قیامت به شدّتی است که حتّی انبیاء (علیهم السلام) نگران خودشان هستند و «وا نفساه» می گویند، الّا وجود مبارک رسول الله (صلی الله علیه و آله) که نگران امّتشان می باشند و«وا امّتاه» می گویند.
خدای متعال در وصفی از اوصاف آن روز می فرماید: «یوم ندعوا کلّ اناس بإمامهم»1 روزی که تمامی مردم به امامشان خوانده می شوند.
بنده عرض می کنم: آن اهوال به جای خود ولی این رعیّت ضعیف رو سیاه، اگر آن روز به امامت شما وارد آن صحنه سهمگین شود، نگران نخواهد بود. چرا که امامش فخر سلسله نبوّت و امامت و نور چشم انبیاء و اولیاست و اگر منِ ذره، همه وجودم آلودگی بوده باشد، در جوار وجود نور اللّهی ایشان، به آنی و کمتر از آنی عین طهارت و نورانیّت خواهد شد؛ البته آن روز … وگرنه «وای من و وای من و وای من.»
سرورم!
وجود مبارک شما مصداق اسم شریف «لا اله الّا الله» خدای متعال هست؛ لذا قیمت و منزلت و اهمّیّت شما برای هر کسی وقتی ملموس و محسوس می شود که بیهودگی و بطلان و بی پایه و بی بها بودن غیر شما برایش فهم شده باشد و گرنه تا وقتی ارزش های دنیوی با توجیهات فریبنده بر کسی وجیه شود، جایی برای وجاهت الاهی شما برای او باقی نمی ماند.
وقتی لازمه زنده بودن و زندگی کردن؛ درآمد، خانه، ماشین، مقام و منصب اجتماعی بود، دیگر جای خالی برای وجود نازنینتان نیست.
دانسته و یا ندانسته دروغ می گوید آن که «اشهد ان لا اله الّا الله» می گوید و اولویّتش در زندگی غیر شماست.
چنین شهادتی به توحید، «لا اله الّا الله» نیست؛ لذا: اعتقاد او به وجود مبارک شما، حرفی بی معنا و ظاهری بی باطن بوده و برای او حاصلی از ایمان و امنیّت و آرامش ندارد.
سرورم!
وجود مبارک شما خلیفه الله است.
صورت کاربردی این معنا آن است که شما نیابتاً از طرف خدای متعال عمل می کنید. حال معتقدین به شما وقتی به منزلت مقبول و مطلوب عالی در رابطه با وجود نازنین شما که خلیفه الله هستید، خواهند رسید که بتوانند نیابتاً از طرف شما، عمل کنند. ولی متاسّفانه از مفاهیم و معانی گم شده در کوران نکبت غیبت شما، از دست رفتن و فراموش شدن روش عمل به نیابت است. آن چه از این حکم نورانی در فهم مردمان است فقط نیّتی است که شبیه ثواب است نه عمل به نیابت.
سرورم!
به ما فرموده اند که: «دین ماثور و کتاب مسطور» وجود مبارک شماست؛ یعنی: حقیقت و باطن دین، چه در اصول و چه در فروع و حقیقت کتاب خدای متعال، شما هستید.
در کوران غیبت وجود مبارکتان، ما شما را چنان گم کردیم که ظاهراً به توحید اعتقاد داریم؛ اما توحیدی که رکن آن شما باشید، نیست.
اصلا نمی فهمیم بودن شما به عنوان رکن توحید یعنی چه؟! لذا: خدایمان خدایی نیست که از او حیا بکنیم و هکذا و هکذا!
نمازمان بی مایه و بی حضور قلب، معراج بودنش پیشکش؛ چون نمازی نیست که حقیقت آن شما باشید. قرآن می خوانیم ولی محروم و حسرت به دل از آن همه نتایج و آثار شگفت انگیز آن؛ چون حقیقت آن شما نیستید؛ ما قرآن را تلفّظ می کنیم نه تلاوت؛ فقط الفاظ آن بر زبان ما جاری می شود، نه وجود مبارک شما به سبب آن الفاظ!
ما شما را گم کردیم و سرگردان شدیم تا جایی که به این سرگردانی خو کرده و متذکّر و متوجه آن هم نیستیم. و الی الله المشتکی!
سرورم!
من کاری به کسانی که شما را نمی شناسند و یا به اقتضای مجموعه اعتقادی خود، اعتقادی به شما ندارند، ندارم، ولی عرض می کنم:
کسانی که وجود مبارک شما، یکی از محور های اصلی اعتقادات آنان است، چرا از بی حاصلی زندگی خود، در حوزه معنوی و قلبی آن عبرت نمی گیرند و با همه سعی و تلاش از محرومیّت خود در رسیدن به سکینه و رضایت باطنی به خود نمی آیند و نمی فهمند که به جز شما، بقیه راه ها بن بست است و هنوز با همه داشتن و یا نداشتن های مادّی به تلاش خود و به زندگی حسرت به دل خود ادامه می دهند!؟
لازمه اعتقاد به شما، زندگی کردن با شماست، نه باور داشتن شما در گوشه ای از مجموعه اعتقادات خود!
سرورم!
من می دانم که بندگی خدای متعال به جز عمل به احکام و واجبات نیست. بلکه اولا داشتن احساس بندگی به معنی لغوی کلمه است: خود را مملوک و موظّف به خدای متعال دانستن.
اطاعت از سر چنین احساسی البتّه اطاعت با خضوع و با معنا خواهد بود و هم چنین است در رابطه با وجود مبارک شما، احساس مولا(مملوک خادم)بودن و تمنّای قبولی آن از طرف شما و رسیدن به موالات ساحت مقدّستان که رابطه مرضیّ خدای متعال برای ما در رابطه با شماست.
احساس منیّت و آقا بودن برای ما –متاسّفانه- جایی برای موالات شما در ما باقی نمی گذارد.
سرورم!
از جمله موارد نادانی ما این است که نمی دانیم بین التزام به شما به عنوان امام زمان و ولی عصر و التزام به آبای طاهرین شما چگونه باید جمع کنیم؟
مثلا مهدوی بودن و حسینی بودن و یا علوی بودن چگونه جمع می شود؟
نمی دانیم که راه آن، توجه به حضور فراگیر شما در موطن نفس از فرق سر تا کف پا و محبّت علوی و حسینی در قلب و سینه است. به عبارت دیگر همین کار را هم باید نیابتا از طرف شما انجام داد.
آقا ! کار ما خیلی خراب است. هم اگر لطف شما پیش نهد گامی چند»»
سرورم!
روز قیامت تماشایی است. هنگامی که جلالت امر شما که در مخیّله هیچ کس نمی گنجد، آشکار شود. منزلت هر نبی و ولیّ و مومنی به قدر معرفت آنان و ولایت ایشان از شماست و ما هم همین قدر می دانیم که شما کجا و بقیّه خوبان کجا!
همه آنان ریزه خوار سفره انعام شما هستند؛ پس: آنان نیز جلالت قدر شما را در حدّ خود می دانند.
روز قیامت تماشایی است هنگامی که جلالت امر شما که در مخیّله آنان نیز نگنجیده، آشکار شود.
و نحن نقول: الحمد لله رب العالمین.
سرورم!
یاد شما آرام دل است. اما با این همه باز چرا در لحظه های آرامش، ناآرامی گنگ و غمگین و نگرانی هست؟! این حسّ چشم به راه غمگین نگران هشیار از کجاست؟! آرام بودن ولی دل باز نبودن؟!
ما سرمان را زیر برف کرده و زندگی می کنیم. ولی شما ملکوت هر نامردمی را می بینید و تحمّل می کنید. وقتی شما ظهور نکرده باشید، خوبی ها هم خوب نیستند.
نماز، میزان است. از نماز خوب تر، فقط شما هستید و نمازهای ما که دائما زور می زنیم بلکه خوب باشند، توهین به خود نماز است تا چه برسد به صاحب قبله آن.
سرورم!
شما و هر کدام از آباء و اجداد معصومین شما (علیهم السلام) «صفوه الله» اید؛ آخرِ خدایی کردن خدای متعال؛ آخرِ بندگی خدای متعال، فهم درست این تعبیر بهت آفرین و حیرت انگیز، بشر را شیدا می کند؛ شما فعلیّت خاصّ آن حقیقتی هستید که مصداق اسم جلاله «الله» است؛ اسمی که همه وجودش فقط و فقط نشان از خدای متعال دارد: «فلَمَ یَخرُج منک الاّ الیک»2 خدایا او فقط برای توست و فقط نشان از تو می دهد..
سرورم!
در غیبت شما، عده ای از دوستان شما به خطا، پی دیدن و شمردن علائم ظهور بودند و هستند، غافل از آن که مشیّت خدای متعال اسیر و دست بسته علائم نیست بلکه به عکس؛ این علائم اند که اگر قرار باشد پیشواز ظهور شما باشند در کم تر از یک روز، همه آن ها به اذن خدای متعال، فرایند تحقّق خود را طی کرده و قال قضیّه کنده می شود.
عمده در واقعه ظهور، رضایت و عنایت آن وجود مبارکی است که تکدّر ساحت مقدّسه ایشان از بدعهدی و بداخلاقی مردمان، بلای غیبت تیره و تار بر سر آنان شده است.
تکلمه این معناست اثبات نبودن لعن در زیارت عاشورا و جعلی بودن حدیث کساء در حالی که درست به عکس: برای زدودن آن نکبت باید زیارت عاشورا خوانده شود با صد لعن و صد سلام و مداومت شود به خواندن حدیث کساء؛
سرورم!
فرموده اند که مردمان در دنیا خواب اند: «الناس نیام …»3
بنده عرض می کنم: درست است ولی هر حکم کلی نیز تخصیص دارد: خواب همیشه بد نیست؛ مانند: خواب کسی که روزه دار است و یا خواب کسی که شما را در خواب ببیند.
من که آن خواب را با هزار بیداری عوض نمی کنم! البته آن خوابیدن قاعده ای دارد: با محبّت شما خوابیدن.