حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) در تاریخ چهارم شعبان سال 26 هجری...
حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) در تاریخ چهارم شعبان سال 26 هجری قمری از دامن پاک ام البنین(سلام الله علیه) فاطمه کلبی در شهر مدینه چشم به جهان گشود.
در روز ولادت حضرت عباس، ام البنین قنداقه او را به دست امیرالمومنین داد تا نامی برایش انتخاب کند.
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: من این کودک را به نام عمویم، عباس می نامم.
کلمه عباس به معنی، “شیر بیشه و شیری که دیگر شیران از او بگریزند” می باشد. این معنی مصداق بارز شهامت و شجاعت حضرت عباس(علیه السلام) است، چرا که آن حضرت، شجاعت علوی را از پدر و شجاعت عامری را از مادر به ارث برده بود.
یکی از مشهورترین اسامی و القاب حضرت عباس، قمر بنی هاشم است. در میان عرب رسم بر این بود که اگر کودکی زیبایی فوق العاده ای داشت و همچنین خوش اندام و دارای چهره ای زیبا بود او را با عنوان قمر (ماه) می خواندند.
دیگر کنیه ها و القاب حضرت
حضرت عباس را “ابوفاضل” و یا “ابوالفضل” یعنی پدر ارزش ها می خوانند.
ابوالفضل: مشهورترین کنیه عباس است. برخی عنوان کردهاند که چون در خاندان بنیهاشم هر کس عباس نام داشت، ابوالفضل خوانده میشد، به عباس نیز حتی در کودکی ابوالفضل گفته میشد.
ابوالقاسم: به دلیل اینکه عباس فرزندی به نام قاسم داشت، به او ابوالقاسم نیز گفته میشد. این کنیه در زیارت اربعین نیز آمده است.
ابوالقِربَه: قِربَه به معنای مشک آب است برخی معتقدند که این کنیه به این دلیل به او داده شده است که در واقعه کربلا چندین بار مشک آب به خیمهها برد.
ابوالفَرجَه: فرجه به معنای گشایش و برطرف کردن اندوه است ،دلیل این کنیه این است که عباس در کار کسانی که به او متوسل میشوند گشایش ایجاد میکند.
باب الحوائج: برخی معتقدند که این لقب مشهورترین لقب حضرت عباس میان مردم است.
سقّا: برخی معتقدند این لقب بین مورخین و نسبشناسان مشهور است. عباس سه بار در کربلا برای اهل حرم آب آورد.
الشهید، قمر بنیهاشم، پرچمدار و علمدار
عباس و پدر
عباس(علیه السلام) چهارده سال همراه پدرش بود، او در برخی از جنگ ها نیز شرکت جسته بود. علی(علیه السلام) به ایشان اجازه جنگیدن نمی داد.
ایشان در حدود بیست و چهار سال با امام حسن(علیه السلام) و سی و چهار سال با امام حسین(علیه السلام) زندگی کرد.
حضرت علی(علیه السلام) در دوران کودکی عباس هرگاه با او برخورد می کرد، در حالی که به شدت می گریست، دست ها و بازوان و سر آن حضرت را می بوسید.
ام البنین متعجب و حیران از این صحنه و این نوع ابراز احساسات امیرالمومنین (علیه السلام) نسبت به عباس از امام پرسید که چرا در برخورد با عباس و بوسیدن دستانش این چنین گریان می شود؟
حضرت علی(علیه السلام) با صدایی آرام و اندوه زده پاسخ دادند: به این دو دست می نگرم و آنچه را که بر سرشان خواهد آمد، به یاد می آورم.
ام البنین(سلام الله علیه)، هراسان پرسید: چه بر سر آنها خواهد آمد؟!
مولا علی(علیه السلام) با لحنی مملو از غم و اندوه گفت: آنها از بازو قطع خواهند شد.
کلام حضرت چون صاعقه ای بر سر ام البنین فرود آمد و قلبش را ذوب کرد، با وحشت، به سرعت پرسید، چرا دستهایش قطع می شوند؟
حضرت علی(علیه السلام) به ایشان خبر دادند که دستان فرزندش در راه یاری اسلام و دفاع از برادرش حسین(علیه السلام) حافظ شریعت الهی و ریحانه رسول الله(ص) قطع خواهد شد.
امیرالمومنین (علیه السلام) در ادامه فرمودند: ای ام البنین عباس نزد خدای تبارک و تعالی منزلتی عظیم دارد و خدای متعال در عوض دو دستش، دو بال به او مرحمت خواهد کرد که با آنها با ملائکه در بهشت پرواز کند، همان گونه که قبلا این عنایت را به جعفر بن ابیطالب (برادر امیرالمومنین) نموده است. ام البنین با شنیدن این بشارت ابدی و سعادت جاودانه مسرور شد. (1)
عباس و امان نامه
چنان که در کتاب الفتوح ابناعثم کوفی و مقتل خوارزمی آمده است، دو نفر برای عباس(ع) و برادران او در کربلا اماننامه فرستادند که عباس و برادرانش هر دو را رد کردند؛ اماننامه نخست را عبدالله بن ابیالمحل بن حزام عامری آورد که برادرزاده امالبنین، مادر عباس(ع) بود. او توانست از عبیدالله بن زیاد اماننامهای برای پسران عمه خود بگیرد و آن را توسط غلام خود برای آنها بفرستد. وقتی عباس(ع) و برادرانش این اماننامه را خواندند، گفتند که ما در امان خداوند هستیم و هیچ نیازی به چنین اماننامه ننگینی نداریم. (2)
اماننامه دوم را شمر بن ذی الجوشن در ظهر عاشورا به عباس و برادرانش پیشنهاد کرد و او را با عنوان «پسر عمه» صدا زد، اما جوابی نشنید. امام حسین(ع) به آنها گفت گرچه او فاسق است، اما جوابش را بدهید. شمر به آنها به شرط تسلیم شدن و اطاعت از یزید مژده امان داد. حضرت عباس، او و اماننامهاش را لعنت کرد و گفت: «ای دشمن خدا! مرگ بر تو که ما را به اطاعت از کفر و ترک همراهی برادرم حسین فرامیخوانی.» (3)
رجزهای حضرت عباس
حضرت عباس پس از شهادت برادرانش به میدان جنگ رفت و این رجز را می خواند و می جنگید:
أقسَمتُ بالله الأعَزّ الاعظم و بالحُجُور صادقاً و زَمزمٍ
و ذُوالحَطیم والفنا المُحَرّم لَیُخضَبَنّ الیوم جسمی بالدّم
اَمامَ ذی الفضل و ذی التّکرُّم ذاکَ حُسَینُ ذوالفَخَار الأقدم
قسم به خداوندی که عزیزترین و عظیمترین است، قسم به حجر، صداقت و زمزم.
قسم به صاحب حطیم، قسم به فنا، قسم به محرم؛ امروز تنم با خون خضاب می شود.
پیشاپیش کسی که صاحب فضیلت و کرامت است و آن فرد، حسین (ع) صاحب افتخارات و مقدم بر همه است. (4)
هنگامی که، همه اصحاب امام حسین (ع) شهید شدند و عطش بر کودکان غالب شد. آن گاه آن حضرت به حضرت عباس (ع) فرمود: «مشک را بردارید و برای کودکان آبی بیاورید.» این در صورتی بود که چهار هزار نفر از شریعه فرات محافظت می کردند و حضرت ابالفضل (ع) باید تنهای تنها به آب می رسید.
سقای کربلا، با مشکی بر شانه و عَلَمی در دست و شمشیری در دستِ دیگر وارد میدان جنگ شد و به سوی فرات حرکت کرد. لشکر عمر بن سعد، منظور وی را فهمیدند و به صورت جمعی و گسترده، به ایشان حمله کردند. حضرت عباس در این هنگام، این رجز را می خواند و می جنگید:
اُقَاتِلُ الیومَ بِقلبٍ مَهنَدٍ اَذُبُّ عن سِبطِ النَّبی احمدٍ
اَضرِبُکُم بِالصَّارِمِ المُهَنَّدِ حتّی تَحِیدُوا عَن قتال سیّدی
إنّی اَنَا العَبَّاسُ ذُو التَّوَدُّدِ نَجلُ عَلَیّ الطّاهِرِ المُؤیَّدِ
امروز با اطمینان کامل، جنگ سنگینی با شما می کنم، و در دفاع از فرزند پیامبر جانفشانی می نم.
آن قدر با شمشیر هندی بر شما می زنم تا دست از جنگِ با مولا و سرورم بردارید.
من عباس، صاحب عشق و محبت اهل البیت هستم، فرزند امام علیِ طاهر و پاکیزه و تأیید شده خداوندم. (5)
قندوزی حنفی نوشته است: آن حضرت، زمانی این رجز را می خواند که تیرهای فراوانی به بدنش اصابت کرده بود.
آن حضرت می جنگید و راهش را به سوی خیمه ها باز می کرد. دشمن از هر سوی برایش تیر می انداخت، بر بدنش تیرهای فراوانی بود؛ ولی همچنان می جنگید، تا اینکه دو نفر از کمین بیرون آمدند و ناگاه شمشیری بر دست راست وی زد و دست راستش قطع شد، حضرتش فوری شمشیر را با دست چپ گرفت، می جنگید و به سوی خیمه می رفت تا آب را به اطفال برساند؛ آن هنگام بود که این رجز را می خواند و می جنگید:
والله إن قَطَعتُمُوا یَمِینی إنّی اُحامی أبداَ عَن دینی
و عَن امام صادق الیقین نجلِ النّبی الطّاهر الأمین
به خدا قسم! گرچه دست راستم را قطع کردید، من همیشه و در هر حال از دینم حمایت می کنم.
و از امام صادق و برحق، و پسر پیامبر طاهر و امین حمایت می کنم. (6)
منابع
- حضرت ابوالفضل علمدار کربلا، رضا دشتی
- ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۳
- ابناثیر، الکامل، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۱۶۲
- الفتوح، ج5: 125؛ ابصار العین: 30؛ مقتل الحسین، ج2: 30
- مقتل الحسین و مصرح اهل البیت: 90
- مقتل الحسین و مصرع اهل بیته: 337؛ بحارالانوار، ج45: 40