روزهای آخر عمر پیامبر گرامی اسلام است، رسول خدا ...
آخرین روزها
روزهای آخر عمر پیامبر گرامی اسلام است، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شب پیش از بیماری در حالی که دست علی (علیهالسّلام) را گرفته بود، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیعرفت و برای اهل قبور درود فرستاد و برای آنان طلب استغفار طولانی کرد. آنگاه به علی فرمود: جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه میکرد، ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفته است و این دلیلی ندارد مگر اینکه اجل من نزدیک باشد. 1
پیامبر می دانستند که در راه سفر آخرت هستند، و در چند جا آن را عنوان کردند، مثلا در حجه الوداع و هنگامی که خطبه ی غدیر را می فرمودند، در آنجا گفتند: این آخرین باری است که در چنین اجتماعی، به پا می ایستم؛ پس بشنوید و اطاعت کنید و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سر تسلیم فرود آورید.
رسول خدا در همه ی لحظات عمر شریفشان در حال آموزش مردم بودند، و این روزهای آخر هم مستثنی نیست.
یکی از این آموزش ها، حلالیت گرفتن از مردم در مسجد بود، تعجب انگیز است، پیامبری که در تمام عمر، سراسر محبت و مهربانی بودند، حتی به همسایه ی یهودی که شکمبه گوسفند بر سرشان می ریخت هم محبت می کردند، پیامبری که در فتح مکه می توانستند انتقام آن همه اذیت را از ابوسفیان بگیرند، اما آنها را آزاد کردند و گفتند امروز روز رحمت است، پیامبری که مردم را از سیاهی جاهلیت به اسلام هدایت کردند، حال به مسجد رفتند برای گرفتن حلالیت از مردم؟؟؟
طبق آیه تطهیر در سوره احزاب آیه 33 پیامبر و اهل بیتشان، از هر گونه گناه و اشتباهی معصوم و پاکند.
إِنَّمٰا یُرِیدُ اَللّٰهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً
همانا خداوند میخواهد که از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید، و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد.
پس داستان حلالیت، برای خودشان نیست، بلکه یک درس بزرگ برای تمام مسلمانان و آزاداندیشان است.
داستان حلالیت طلبی پیامبر
در حالی که رسول خاتم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم از شدت درد، دستمالی بر سر خود بسته بود به مسجد آمد و چون نتوانست بر پلههای منبر که 3 تا بیش نبود، بالا رود و توان ایستادن نیز نداشت، نشسته با مردم سخن گفت و پس از درود بر پیامبران و خود و دعا برای شهداء فرمود: خدا بنده اش را مخیر کرد بین انتخاب دنیا و آخرت و بنده، آخرت را انتخاب کرد و خدا وعده کرد او را نزد خود ببرد.
یکی از صحابه فهمید که پیامبر خودش را میگوید لذا گریست و مردم نیز گریستند آنگاه رو کرد به مردم و فرمود: ای مردم مرگ حق است و هیچ کس را از آن گریزی نیست و پس از مرگ، روز عدل و داد است و قصاص اعمال، پس اگر کسی حقی بر من دارد در دنیا بستاند و به عقبی نکشاند تا وقتی بر خدا وارد میشوم حقی بر گردنم نباشد که هیچ کس را تاب تحمل عذاب آخرت نیست.
مسجدالنبی به خروش آمد، همگان گریستند و عرض کردند: یا رسول الله ما حقی بر شما نداریم، شما بر همه ما حق دارید و اگر داشتیم نیز از آن گذشتیم .
فردی به نام عکاشة بن محصن فزاری برخاست و گفت: ای رسول خدا فلان شب در فلان مکان و در فلان جنگ شتر من و شتر شما کنار هم می رفتند شما با عصائی که در دست داشتید خواستید بر شتر خود بزنید که بر من خورد و من امروز خواهان قصاصم.
ولوله ای در مسجد براه افتاد، برخی گفتند ای عکاشه این قصاص را به صد شتر بفروش و از پیامبر قصاص مکن و هر کس سخنی گفت ولی اثری نکرد و عکاشه همچنان خواهان قصاص بود. پیامبر فرمود: چیزی مگوئید که حق اوست و حق خود خواهد.
"توجه کنید که بالاترین مقام یک مملکتی این صحبت ها را می کند، یک پیامبر این حرف ها را می زند و نه فقط حرف، که عمل می کند."
پیامبر (ص) بلال را فرمود که عصای مرا از خانه ام بیاور، ولی مراقب باش دخترم فاطمه نداند که بردن عصا برای چیست که طاقت شنیدن قصاص از پدرش را ندارد، عصا را آوردند.
علی(ع) جلو رفت و گفت ای عکاشه پیامبر مریض است و تحمل این ضربت را ندارد، بجای یک بار قصاص از پیامبر، صد بار بر من قصاص کن و دست از پیامبر بردار ولی افاقه نکرد.
عکاشه جلو رفت، پیامبر عصا را به او داد و فرمود: بزن ولی سخت مزن که من ضعیفم و توان زخم ندارم.
عکاشه گفت: ای رسول خدا وقتی عصای شما بر من خورد، لباس بر تن نداشتم ولی شما عبا و پیراهن به تن دارید!
پیامبر عبا و پیراهن کنار زد و فرمود حالا بزن.
مسجد را غوغائی فرا گرفته بود و همگان میخواستند بدانند چه خواهد شد؟ آیا پیامبر میخواهد در آخر عمرش از امتش پاداش بگیرد؟! که ناگاه دیدند عکاشه عصا را انداخت و خودش را به بدن پیامبر چسبانید و بر بدنش بوسه زد و نگاهش را زمانی به پیامبر دوخت.
مردم گریستند، پیامبر فرمود: چرا چنین کردی؟
عکاشه گفت ترسیدم آخرین روزی باشد که تو را می بینیم، خواستم به تو نگاه کنم و خود را بر اندام تو بمالم تا فردای قیامت بدنم در آتش نسوزد و جسدم بر آتش حرام شود.
پیامبر(ص) سه بار فرمودند: حرام شد، حرام شد، حرام شد.
و بدینگونه این مرد با دعا و شفاعت رسول خدا خود را بهشتی ساخت.2
دیروز و امروز
توجه بفرمایید، حق انسان ها به قدری اهمیت دارد که پیامبر خدا با حال بیماری و در جلوی چشم آنهمه آدم در مسجد، حاضر شدند که قصاص شوند!
به امروز و مقیاس خودمان درآییم.
در حال رانندگی هستیم، حق تقدم با عابر پیاده است، چقدر به عابر راه ندادیم؟ حق با کسی است که در خیابان اصلی در حال حرکت است، چقدر از فرعی به اصلی پیچیدیم و تازه اخمی هم به طرف کردیم؟ چقدر ورود ممنوع رفتیم و به کسی که راه خودش را می رفت گفتیم تو برو کنار؟
کم فروشی، گران فروشی، خوردن حق دیگران نیست؟
حق زیر دست خود را به عدالت می دهیم؟ خواه کارمند باشد و یا کارگر خانه مان
فرزند خود را کتک می زنیم؟
همسایه مان چی؟ حقوق او را رعایت می کنیم؟
حق خدا، حق خودمان، اعضای بدنمان...
اگر در همین شهر خودمان، محله خودمان، خانواده خودمان، هر کس مراقب اعمالش باشد، آیه قرآن فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (سوره زلزال آیه 7 و 8 ) را همیشه به یاد داشت، به نظر شما بسیاری از مشکلات جامعه ما حل نمی شد؟
کتاب حقوق
می خواهم کتابی را معرفی کنم در زمینه ی حقوق" رساله حقوق امام سجاد" که نامه ی ایشان بوده به یکی از شاگردانشان
50 حق در این کتاب عنوان شده، حق خداوند، حق اعضای بدن، حق خانواده، حق همسایه، دوست، شریک، بدکننده به تو ، شادکننده ی تو، همدینان، حق عبادات مثل نماز و روزه
به بخش هایی از آن توجه بفرمایید:
خدایت بیامرزد! آگاه باش که پروردگار را بر تو حقوقى است که سراپاى وجودت را فراگرفته است: در هر جنبش و آرامشت در هر جایگاهى که به آن درآیى و در هر اندامى که آن را حرکت دهى و در هر ابزارى که آن را بکارگیرى، از او بر تو حقى واجب است.
حق شکم این است که آن را جاى حرام ـ چه کم و چه زیاد ـ نگیرى و در حلال نیز میانه روى و آن را از حد پرورش به حد سستى و پستى نبرى و هنگام گرسنگى و تشنگى بر آن مسلط باشى
حق صدقه آن است که بدانى اندوخته تو در نزد پروردگار و امانتى است که آزمند گواه نیست. اگر این را باور کنى، به امانت هایى که نهانى بسپارى امیدوارتر خواهى بود تا امانت هاى آشکار.
حق خادم زیردست این است که بدانى او هم آفریده خداى تو و در گوشت و خون، بسان تو است. تو مالک او هستى نه آفریننده ى وى، نه چشم و گوشش را آفریده اى و نه به او روزى داده اى. همه ى این کارها را خدا کرده
حق احسان کننده به تو این است که از او تشکر کنى و احسانش را به زبان آورى و درباره اش به نیکى سخن بگویى و مخلصانه در حقش دعا کنى، تا در نهان و عیان از او قدردانى کرده باشى، و اگر مى توانى باید محبتش را تلافى کنى وگرنه در پى فرصت و آماده ى جبران باشى.
در پایان پیشنهاد می کنم این کتاب را حتما ملاحظه بفرمایید و سعی کنیم حسابمان را پاک کنیم، چرا که زمان رفتنمان را نمی دانیم.
زینب عشقی
منابع:
- شیخ مفید، الارشاد، ص۱۸۱
- شیخ صدوق در امالی (۶۳۵-۶۳۴ )و جامع احادیث شیعه(۳۱/۲۹۴)
سوالات مسابقه از سخنرانی آخرین روزها
- آیا پیامبر می دانستند که در حال مرگ هستند؟ کجا عنوان کردند؟
پاسخ: بله، یکبار در قبرستان بقیع به حضرت امیر فرمودند که امسال قرآن دو بار به ایشان نازل گشت و این نشان از سال آخر زندگیست و یکبار هم در خطبه غدیر فرمودند این آخرین باریست که در چنین اجتماعی، به پا می ایستم.
- آیه تطهیر چیست؟
پاسخ: در سوره احزاب آیه 33 پیامبر و اهل بیتشان، از هر گونه گناه و اشتباهی معصوم و پاکند.
إِنَّمٰا یُرِیدُ اَللّٰهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً
همانا خداوند میخواهد که از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید، و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد.
- آیا پیامبر گناهی انجام داده بودند که در مسجد می خواستند حلالیت بطلبند؟ چرا این کار را کردند؟
پاسخ: خیر، داستان حلالیت، برای خودشان نیست، چرا که ایشان معصوم بودند، بلکه یک درس بزرگ برای تمام مسلمانان و آزاداندیشان است، که قبل از مرگ به فکر حلالیت گرفتن باشند.
- داستان حلالیت طلبی پیامبر در مسجد را به صورت خلاصه تعریف کنید:
پاسخ: در سخنرانی
- هدف مرد از قصاص خواستن از پیامبر چه بود؟
پاسخ: مرد به پیامبر گفت ترسیدم آخرین روزی باشد که تو را می بینیم، خواستم به تو نگاه کنم و خود را بر اندام تو بمالم تا فردای قیامت بدنم در آتش نسوزد و جسدم بر آتش حرام شود.
- کتابی که در زمینه حقوق معرفی شد، چه نام داشت؟
پاسخ: رساله حقوق امام سجاد
- طبق رساله حقوق امام سجاد، حق شکم چیست؟
پاسخ: حق شکم این است که آن را جاى حرام ـ چه کم و چه زیاد ـ نگیرى و در حلال نیز میانه روى و آن را از حد پرورش به حد سستى و پستى نبرى و هنگام گرسنگى و تشنگى بر آن مسلط باشى
- طبق رساله حقوق امام سجاد، حق صدقه چیست؟
پاسخ: حق صدقه آن است که بدانى اندوخته تو در نزد پروردگار و امانتى است که آزمند گواه نیست. اگر این را باور کنى، به امانت هایى که نهانى بسپارى امیدوارتر خواهى بود تا امانت هاى آشکار.
- طبق رساله حقوق امام سجاد، حق خادم چیست؟
پاسخ: حق خادم زیردست این است که بدانى او هم آفریده خداى تو و در گوشت و خون، بسان تو است. تو مالک او هستى نه آفریننده ى وى، نه چشم و گوشش را آفریده اى و نه به او روزى داده اى. همه ى این کارها را خدا کرده
- طبق رساله حقوق امام سجاد، حق احسان کننده به تو چیست؟
پاسخ: حق احسان کننده به تو این است که از او تشکر کنى و احسانش را به زبان آورى و درباره اش به نیکى سخن بگویى و مخلصانه در حقش دعا کنى، تا در نهان و عیان از او قدردانى کرده باشى، و اگر مى توانى باید محبتش را تلافى کنى وگرنه در پى فرصت و آماده ى جبران باشى.