متن سخنرانی فاطمیه
«بسم الله الرحمن الرحیم» کد:1408
«صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا»
مجموعه نمایشگاهی « قطره ای از دریای معرفت فاطمی »
وجه تسمیه و علت شهادت بی بی دو عالم(مجلس پنج) (متن سخنرانی)
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک و العن اعدائهم اجمعین بعدد ما احاط به علمک اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل برحمتک یا ارحم الراحمین.
اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل الساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.
عرض تسلیت داریم خدمت وجود مقدس امام عصر«علیه السلام» به واسطه ایام شهادت صدیقه کبری فاطمه زهرا «سلام الله علیها» امید آن داریم که به واسطه این عزاداری ها از کسانی باشیم که مورد شفاعت شفیعه روز جزا خانم حضرت زهرا «سلام الله علیها» قرار بگیریم. انشاءالله این فاطمیه آخرین فاطمیه عصر غیبت امام عصر «علیه السلام» باشد و به زودی زود چشم ناقابل ما به جمال زیبا و نورانی اماممان روشن بشود صلوات.
یزید ابن عبدالملک نوفلی از پدرش؛ از جدش روایت کرده که گوید: بر حضرت زهرا «سلام الله علیها» دختر پیامبر وارد شدم. آن حضرت ابتدا به من سلام کرد و سپس فرمود: پدرم در زمان حیاتش فرموده هر کس بر من و بر تو سه روز سلام کند ؛ بهشت برای او خواهد بود. به حضرت عرض کردم: این مطلب مربوط به دوران زندگی شما و آن حضرت است ؛ یا اینکه پس از فوت شما هم شامل می شود؟ فرمود: در زندگی و پس از مرگ ما.
جهت عرض سلام و خشنودی آن حضرت صلوات.
وجه تسمیه آن حضرت به طاهره: از امام باقر «علیه السلام» از پدران بزرگوارش روایت می کند که حضرت را از آن جهت طاهره نامیدند که از هر پلیدی و ناپاکی پاک و طاهر بود و حتی یک روز هم خون حیض و نفاس ندید.[1]
امام صادق علیه السلام فرمود: تا وقتی که فاطمه سلام الله علیها زنده بود خداوند همه زنان را بر علی علیه السلام حرام کرده بود. زیرا او طاهره بود و خون حیض نمیدید.[2]
دلیل دیگر طاهره بودن آن حضرت نزول آیه تطهیر می باشد. “انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا ”
از دیگر اسمهای آن حضرت بتول است. از حضرت علی «علیه السلام» نقل شد که فرمود: از حضرت رسول «صلی الله علیه و آله» سوال شد که بتول چیست؟ ما از شما ای رسول خدا شنیده ایم که فرمودید: مریم بتول است و فاطمه بتول است. حضرت پاسخ دادند: بتول به آن زنی گفته میشود که هیچگاه خونی نبیند. یعنی حیض نشود، زیرا حیض شدن در دختران پیامبران ناپسند است.[3]
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل است که فرمودند: همانا دخترم فاطمه حوریه است. زیرا خون حیض نمی بیند و عادت ماهانه ندارد.[4]
در مجلس قبل تا حدودی شرح واقعه غصب فدک را خدمتتان عرض کردم. گفته شد که بعد از شهادت پیامبر به حضرت زهرا «سلام الله علیها» خبر رسید که ابوبکر کارگزاران ایشان را از باغهای فدک اخراج کرده. سرزمینی که ملک پیامبر بود و پیامبر طی سندی که چهار سال پیش تنظیم شده بود، آن را به حضرت زهرا «سلام الله علیها» بخشیده بود. باغهای فدک، برای توان مالی اهل بیت در تبلیغ دین و اداره مؤمنین بعد از وجود مقدس پیامبر کافی بود. غصب این باغها ضربه بزرگی برای اهل بیت به دنبال داشت.
حضرت زهرا «سلام الله علیها» به امر امیرالمومنین چندین بار به غاصبین شکایت کردند. و احتجاجاتی دارند. یکی از این دلایل، عصمت آن حضرت است.
سپس به عنوان شاهد؛ حضرت فرستادند و امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین «علیهم السلام» و ام ایمن و اسماء بنت عمیس که همسر ابوبکر بود آمدند و به همه آنچه حضرت زهرا فرموده بود ؛ شهادت دادند. از جمله ام ایمن چنین گفت: از پیامبر شنیدم که می فرمود: فاطمه سیده زنان اهل بهشت است. آیا کسی که سیده زنان بهست است چیزی را که مالک نباشد ادعا می کند؟ من نیز زنی از اهل بهشتم و من هم به آنچه از پیامبر نشنیده باشم؛ شهادت نمی دهم. گفت: ای ام ایمن این قصه ها را کنار بگذار به چه چیزی شهادت می دهی؟ ام ایمن گفت: ای ابوبکر شهادت نخواهم داد تا درباره انچه پیامبر فرمود از تو اقرار بگیرم . تو را به خدا قسم می دهم آیا می دانی که پیامبر فرموده است: ام ایمن زنی از اهل بهشت است؟ ابوبکر گفت: بلی . ام ایمن گفت: اکنون شهادت می دهم که جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: خداوند تعالی می فرماید: “وآت ذا القربی حقه” به کسی که با تو قرابت دارد؛ حقش را عطا کن. پیامبر فرمود: منظور از ذو القربی کیست؟ جبرئل از پرورگار سوال کن که اینان کیستند؟ عرض کرد: ذوی القربی فاطمه است. پیامبر فدک را به امر پروردگار به فاطمه داد و او آن را تحویل گرفت و قبول کرد. سپس پیامبر فرمود: ای ام ایمن و ای علی شاهد باشید. سپس امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین «علیهم السلام» و اسماء هم نظیر سخنان ام ایمن را درباره ملکیت فدک شهادت دادند.
عمر گفت: علی همسر اوست؛ حسن و حسین هم پسران او هستند. ام ایمن هم خدمتکار اوست. اسما بنت عمیس هم قبلا همسر جعفر بن ابی طالب بوده و خدمتگزار فاطمه هم بوده. به نفع بنی هاشم شهادت خواهد داد. همه این شاهدان برای منفعت خود شهادت می دهند! و درباره ام ایمن اضافه کرد که او زنی غیر عرب است و با فصاحت نمی تواند شهادت بدهد ! و شهادت شاهدان را قبول نکردند.
سپس امیرالمومنین به حضرت زهرا«سلام الله علیها» فرمود: باز گرد تا خداوند بین ما حکم کند و هم او بهترین حکم کنندگان است. حضرت زهرا«سلام الله علیها» به حال غضب برخاست و فرمود: خدایا ! این دو به حق دختر پیامبرت ظلم کردند. خدایا به شدت اینان را مأخوذ فرما.
از آنجا که گرفتن سندی مبنی بر باز گرداندن فدک؛ دلیلی بزرگ بر حقانیت فاطمه به اقرار خصم بود و مهر غاصبیت را بر پیشانی آنان می زد؛ باید تلاشی در این باره صورت می گرفت. اگر چه در مرحله بعد آن سند و مدرک پاره شود و مورد اهانت قرار گیرد؛ چرا که هر رفتار نامطلوب با نوشته غاصب ضربه ای بر پیکر خود اوست. لذا برای بار سوم حضرت زهرا «سلام الله علیها» به دستور امیرالمومنین نزد ابوبکر رفت.
امیرالمومنین به حضرت زهرا «سلام الله علیها» فرمود: نزد ابوبکر برو در حالیکه تنها باشد، چرا که از عمر زودتر منفعل می شود. نزد او برو و چنین بگو. ادعای مقام پدرم و خلافت او را کرده ای و جای او نشسته ای؟ اگر فدک ملک تو هم بود و من از تو می خواستم که آن را به من ببخشی، بر تو واجب بود آن را به من بدهی. حضرت زهرا نزد ابوبکر آمد و این مطالب را به او گفت.
ابوبکر گفت راست می گویی. سپس ورقه ای خواست و بر آن نوشته ای مبنی بر باز گردندن فدک نوشت. حضرت زهرا نوشته را برداشت و از نزد ابوبکر بیرون آمد. عمر به آن حضرت رسید و گفت: ای دختر محمد این نوشته ای که همراه توست چیست؟ فرمود: نوشته ای است که ابوبکر برای برگرداندن فدک برایم نوشته است. گفت : آن را به من بده. ولی حضرت ابا کرد و آن را نداد.
در اینجا عمر برای گرفتن کاغذ جسارتی عظیم به حضرت زهرا «علیها السلام» نمود که قلم در ادای آن ناتوان و شرمسار و زبان از گفتن آن شرمنده است. عمر به ساحت مقدس بانوی دو جهان اهانت کرده و به حضرت سیلی نواخته، گوشواره در گوششان پاره شد و رنگ نیلی چهره شان و سرخی چشمشان تا روز شهادتشان باقی بود و (این قضیه به این دلیل بود) و نوشته را از حضرت گرفت و ابتدا با آب دهان نوشته آن را محو کرد و سپس آن را پاره نمود.
در اینجا ضربه ای سهمگین لازم بود تا هم بر پیکر غاصبین و هم مردمی که موید آنان بودند وارد شود و در مجلسی عمومی به محاکمه سیده النساء در آیند و هر سخنی هست علنی گفته شود، تا اگر فدک را هم باز پس ندهند حقایق روشن شود. این مرحله بصورتی اجرا شد که نه مردم و نه غاصبین هرگز احتمال آن را هم نمی دادند و در حقیقت در مقابل برنامه انجام شده قرار گرفتند.
در شرایطی که ابوبکر وعمر به همراه مهاجرین و انصار مجلس مهمی در مسجد پیامبر تشکیل داده بودند و مشغول قدرت نمایی در مقابل خانه فاطمه بودند. ناگهان در خانه فاطمه باز شد و بانوی با عظمت اسلام در حالی که عده ای از زنان گرداگرد آن حضرت بودند وارد مسجد شده بسوی جمعیت پیش آمدند. منظره جداً عجیب بود و مردم همه اختیار از کف داده بودند و فقط این را فهمیدند که راه باز کنند تا ببینند چه پیش می آید.
دختر پیامبر سر مبارک را با پوشش کامل پوشانیده بود و لباس سراسری از روی لباسها پوشیده بود. از شدت غم و ناراحتی، قامت حضرت راست نبود و لباس حضرت به زمین کشیده می شد و گاهی لباس، زیر پای حضرت می رفت. راه رفتن فاطمه «سلام الله علیها» همه را به یاد پیامبر می انداخت که شباهتی تمام به حرکت آن حضرت داشت.
اولین اقدام که شاید تا آن روز سابقه نداشت آن بود که فوراً بین زنان و مردان پرده ای زده شد و حضرت با زنان همراه، در آنسوی پرده قرار گرفتند و روی زمین نشستند. مردم از دیدن این مناظر به شدت منقلب شدند و منتظر جرقه ای بودند که این انقلاب درونی را ظهور دهد. ناگهان صدای فاطمه را شنیدند ولی او سخنی نگفت بلکه آهی جانسوز کشید که با همان آه، همه مردم به گریه در آمدند و مجلس برخود لرزید و همه منقلب شدند. شدت گریه بقدری بود که حضرت مدتی طولانی صبر کرد تا مردم ساکت شدند و هیجانشان آرام گرفت. حضرت خواست سخنان خود را آغاز کند که با شنیدن چند کلمه بار دیگر مردم به گریه در آمدند و حضرت آنقدر صبر کرد تا مردم کاملاً آرام شدند و حضرت سخنان خود را آغاز کرد.
مردم سرا پا گوش بودند و نفس ها در سینه ها محبوس شده بود. فاطمه زهرا«سلام الله علیها» یک تنه همه را به محاکمه می کشید و همه، خود را مجرم می دانستند و گریه ها برای شرمی بود که از جرم و جنایت خود داشتند.
دادگاه اجتماع کار خود را آغاز کرده بود و غاصب و همدستانش در فکر بودند که برای بر هم ریختن آن با تخریب نتیجه آن، از کجا آغاز کنند و به کجا ختم کنند ولی از تصمیم گیریهای شتابزده خود ترس داشتند.
بدین صورت مجلس بدون خواست غاصبین فدک تشکیل شد و کاملاً غافلگیر شدند و آنچه حاضر به گفتنش نبودند به زبان خود جاری کردند و همه مردم حقایق را فهمیدند و همانگونه ثبت شد تا آیندگان هم بدانند و حق مسلم زهرا «علیها السلام» و حق کشی دشمنش بر جهانیان معلوم باشد.
بر همه شیعیان و محبین آن حضرت واجب است برای یک بار هم که شده خطبه آن حضرت را مطالعه کنند و از مطالب فوق العاده خطبه که از توحید شروع و به احقاق حق امیرالمومنین ختم می شود بهره ببرند.
آخرین حرکت حضرت برای نشان دادن روی کریه و زشت منافقین و غاصبین خلافت امیرالمومنین نحوه به خاک سپاری آن حضرت است.
حضرت زهرا«سلام الله علیها» به امیرالمومنین عرض کرد: آیا می توانی وصیت مرا عمل کنی ؟ حضرت فرمود: آری انجام می دهم. فرمود وقتی من از دنیا رفتم مرا شب دفن کن . تو را وصیت می کنم بر جنازه من احدی از اینان که بر من ظلم کردند وحق مرا گرفتند حاضر نشوند. چرا که اینان دشمنان من و پیامبرند و اجازه مده احدی از اینان و اتباعشان بر جناره من نماز بخواند. شب که جاسوسان سراغ کار خود رفتند وچشمها بخواب رفتند مرا دفن کن.
هنگامی که حضرت از دنیا رفت زن و مرد ضجه کنان بر در خانه حضرت جمع شدند و منتظر بیرون آوردن جنازه برای مراسم تشییع بودند تا بربدن آن حضرت نماز بخوانند! ابوبکر و عمر هم به عنوان تسلیت گفتن به امیرالمومنین آمدند و گفتند : ای اباالحسن، مبادا از ما پیشتر بر جنازه دختر پیامبر نماز بخوانی! ابوذر از داخل خانه بیرون آمد و گفت: برگردید که تشییع جنازه فاطمه امشب به تاخیر افتاد. مردم هم برخاستند و متفرق شدند.
مقداری از شب که گذشت و از جاسوسان مطمئن شدند امیرالمومنین آن حضرت را غسل داد و فرزندان حضرت زهرا به همراه سلمان و ابوذر و مقداد و نیز فضه و اسماء و چند نفر دیگر در نماز بر جنازه حضرت زهرا «سلام الله علیها» حضور یافتند و پس از نماز جنازه را مخفیانه دفن کردند و امیرالمومنین محل قبر را با زمین اطراف یکسان نمود بطوری که محل آن شناخته نشود. فردا صبح ابوبکر و عمر به همراه مردم به قصد تشییع و نماز بر جنازه حضرت زهرا «سلام الله علیها» حرکت کردند. مقداد خطاب به مردم گفت دیشب فاطمه را دفن کردیم. از سوی دیگر مردم با چهل صورت قبر جدید در بقیع روبرو شدند که به هم شباهت داشتند و قابل تشخیص نبودند.
فریاد مردم بلند شد و یکدیگر را سرزنش می کردند وگفتند: پیامبرتان تنها یک دختر از خود به یادگار گذاشت. اکنون که از دنیا رفت چرا باید دفن شود در حالی که در تشیع و نماز او شرکت نکرده اید و جای قبر او را هم نمی دانید!
عمر نگاهی به ابوبکر کرد و گفت: من به تو نگفتم برنامه دفن فاطمه را انجام می دهند؟ سپس آنها نزد امیرالمومنین آمدند و گفتند: به خدا قسم هر چه که برای ما آشوب بپا می کند و ما را ناراحت می کند انجام می دهی. این هم یکی از دشمنی هایی است که در سینه ات نسبت به ما داری.
حضرت فرمود: اگر برای شما قسم یاد کنم، باور می کنید؟ گفتند : آری. فرمود: فاطمه همان بانویی است که من برای شما اجازه عیادت از او گرفتم و دیدید که به شما چه گفت. به خدا قسم به من وصیت کرده بود که شما دو نفر بر سر جناره او و نماز بر او حاضر نشوید. من هم کسی نیستم که امر او و وصیتش را مخالفت کنم.
عمر گفت: این سرو صداها را رها کن. هم اکنون کنار قبرها می روم و آنها را نبش می کنم تا جنازه فاطمه «سلام الله علیها» را پیدا کنم و بر بدن او نماز بخوانم!
حضرت فرمود: به خدا قسم اگر کوچکترین اقدامی در این باره کنی، در حالی که می دانی هرگز بر جنازه فاطمه «سلام الله علیها» دست نخواهی یافت مگر آنکه سرت که چشمانت در آن است از تنت جدا شود. آنگاه من جز با شمشیر با تو روبرو نخواهم شد. قبل از آنکه بتوانی کاری انجام دهی. عمر فریاد زد: عده ای از زنان مسلمین بیایند تا این قبرها را بشکافیم و جنازه فاطمه را پیدا کنیم تا بر بدن او نماز بگذاریم و قبر او را زیارت کنیم!
این خبر به امیرالمومنین «علیه السلام» رسید حضرت عبای زرد رنگی را که در جنگهای شدید می پوشید به تن کرد و به حال غضبناک که چشمانش سرخ شده و رگهایش بالا آمده بود با تکیه بر شمشیر ذوالفقار آمد تا وارد بقیع شد.
یک نفر جلوتر سراغ مردم رفت و خبر داد که علی بن ابیطالب می آید و به خدا قسم یاد می کند که اگر سنگی از این قبرها حرکت داده شود شمشیر خواهد کشید تا همه را بکشد.
عمر و اصحابش مقابل حضرت در آمدند و عمر گفت: چه خبر است ای اباالحسن، به خدا قسم قبر او را می شکافیم و حتماً بر او نماز می خوانیم .
امیرالمومنین لباس عمر را گرفت و او را تکانی داد و بر زمین زد و فرمود: ای عمر حق خود را رها کردم تا مردم از دین بر نگردند؛ و اما قبر فاطمه، قسم به آنکه جان علی به دست اوست، اگر تو و اصحابت در این باره کوچکترین اقدامی کنید زمین را از خون شما سیراب می کنم. اکنون اگر می خواهی اقدام کن.
من اگر شمشیر بکشم آن را غلاف نمی کنم مگر با گرفتن جان تو! تو همان کسی نیستی که پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» قصد کشتن تو را داشت و سراغ من فرستاد، من هم با شمشیر آمدم و به سوی تو هجوم آوردم تا تو را بکشم ولی این آیه نازل شد که بر اینان عجله نکنید که جزای عملشان را آماده می کنیم.
ابوبکر فوراً جلو آمد و گفت: ای اباالحسن به حق پیامبر و به حق آنکه بالای عرش است عمر را رها کن. بدان که آنچه که تو کراهت داری، انجام نخواهیم داد. امیرالمومنین «علیه السلام» عمر را رها کرد و مردم متفرق شدند و از آن روز فکر پیدا کردن قبر فاطمه «سلام الله علیها» را از یاد بردند.
اکنون برای غاصبین به خوبی معلوم شد که چرا حضرت مخفیانه دفن شد. از امیرالمومنین «علیه السلام» پرسیدند: چرا فاطمه «سلام الله علیها» شبانه دفن شد؟ فرمود: آن حضرت از عدهای ناراضی بود و نمی خواست آنان در تشییع جنازه اش حاضر باشند. حضرت زهرا «سلام الله علیها» حتی دفن و کفن خود را طوری وصیت کردند که دست غاصبین ولایت امیرالمومنین را رو کنند و چهره زشت دشمنان دین را که در لباس جانشین پیامبر در بین مردم بودند رو کند. حضرت زهرا«سلام الله علیها» با وجودی که عمری کوتاه داشتند ولی در همین عمر کوتاه حق عظیمی بر همه مومنین و مسلمانان دارند.
حضرت با شهادت خود خط انحرافی که در دین به وجود آمده بود را نمایان کردند. درحالی که غاصبین، اسلام را به جایی رساندند که بعد از 50 سال مسلمانان نماز خوان و قرآن خوان جلوی فرزند خانم «سلام الله علیها» ایستادند و در یک نیم روز همه اصحاب و خود این قرآن ناطق، یعنی سید الشهدا را به شهادت رساندند. حضرت زینب دختر گرامی زهرای مرضیه به اسارت رفت و بدون پوشش در جامه اسارت او را به مجلس اغیار آوردند. حضرت زهرا«سلام الله علیها» با شهادتشان تا ابد خط قرمز باطل روی اسلام معاویه و خلفای غاصب کشیدند. حضرت زهرا«سلام الله علیها» با اقدامهای شجاعانه خود خط اسلام راستین که همان صراط المستقیم است، همان خط امیرالمومنین و اولاد امیرالمومنین تا امروز که وجود مقدس حضرت ولی عصر «علیه السلام» است را به همه شیعیان و محبین نشان دادند.
[1] بحار/ج43 /ص19
[2] همان مدرک/ص16
[3] معانی الاخبار/ ص 26
[4] ذخائر العقبی/ 26