سخنران: دکتر دولتی کد: A- 1028
آقای دکتر دولتی
بسم الله الرحمن الرحیم
که اگر در این دنیا واقعیاتی اتفاق می افتد که به تأمل و تصور ما، این وقایع یک بار واقع می شود و آن وقایع در رابطه با خداند و الاهی هستند. ولادت ائمه و شهادت آن ها و یکی دیگر بحث عاشورا به تصور ما یکبار اتفاق افتاده امّا ایامی که مربوط به خداوند است ایام زنده است، ما در عاشورا سالگرد می گیریم، سالگرد می گیریم تاریخ نمی زنیم مثلاً سالگرد 137 ،این طوری نیست بلکه زنده است بعد ما وقتی که واقعه عاشورا را می شنویم اگر که حقیقتاً محب ائمه (علیه السلام) بوده باشیم و خدایی بوده باشیم، 3 اتفاق بر ما خواهد افتاد به طور طبیعی.
یکی اینکه آن داستان را می شنویم و این خاطره را مرور می کنیم: ای امام حسین (علیه السلام) کاش من هم بودم حالا به هر نوعی بود، جانم را در راه تو می دادم،ای کاش من هم بودم از احوالات تو با خبر بودم در قلب من می گذرد این همان «یا لیتنی کُنتُ مَعکُم» است و خداوند کریم به این آرزومندی و به این نیت ما از باب کرامتش اجر و ثواب میدهد، اگر راست بگویم، نه از باب دیگر، که بگویم نه خدایا چون اگر من آنجا بودم به قطع و به یقین در سپاه امام حسین(علیه السلام)می بودم. یک نفر از علما یک همچین چیزی را ذهن گذرانده بود و درعالم رویا دید که در صحرای کربلا و در سپاه عمر سعدست. ما در مقابل خداوند هیچ گاه پررویی نمی کنیم نه این جور نیست خدایا هر چه هست توفیق از توست.
یک حسنه مِن الله است، این ها عنایت الاهی است و همینطور که افسوس و حسرت خوردی که چرا در آن زمان نبودی، از این حسرت به این اجر می دهند خداوند کریم است، آن کسی که مشتاق است و امام حسین (علیه السلام) و اصحاب و اولاد آن بزرگوار را دوست دارد، وقتی که داستان را می شنود و عاشورا را متذکر می شود در عزای آنها گریه و بلکه برای عزای آنها فعالیت و تلاش و کوشش می کند چون نبوده. این وجدانی است.
از معنای این روایت که هر کس که گریه کند و مجلس عزا به پا کند همانند کسی است که آن جا بوده زیر خیمه.این هم یک نشان دیگر و نشان سومش، البته نه این که همه نشان ها فعالیت است که لا به لای مردم می گردد و انتقام را می گیرد و اگر که روزگاری می آید که بقیه الله خواهد آمد ، او هم آرزومند است که در سپاه او و زیر پرچم یالثارات الحسین انتقام بگیرد.
یک تعبیری که ما این تعبیر را عمومی کنیم اعم از اینکه ما آرزو داشتیم که آنجا بودیم و طلب کنیم خون خواهی آن بزرگوار را، ما بیاییم آن معقولات را اسمش را بگذاریم خاطره. بلا تشبیه مجاز نیست قرار بدهیم، خیال نشه که یک دعوا بوده، خدا مگه امروز و فردا دارد؟ خدا مگر نو و کهنه دارد؟ آن چه خدایی است مگر از بین رفتنی است؟ نه خیر، زنده است، اگر حیاتی باشد این ها که پیش ماست را شما میبینید، در این روزگار یک عدّه ای هستند و دارند واقعه عاشورا را می بینند، در واقع به آن می پردازند و گریه می کنند سیاهی می زنند و از طرف دیگر یک عدّه می گویند یک هزار سال پیش اتفاق افتاده چرا بی خود دعوا را زنده می کنید؟
اگر میبینید ائمه (علیه السلام) تعبیری بکار می برند با این لفظ که هر کس امر ما را احیا کند . دو چیز در این دنیا در مقابل هم است ذکر ،نسیان. ائمه (علیه السلام ) آمدند که فقط یاد و تذکر کنند. مردم همه می دانند خدا هست، تو برو بهشون بگو بیدار بشوند، ائمه آمدند و گفتند ما رسول الله هستیم و یک عدّه چیزی نگفتند الله را قبول داشتند، فرعون هم که در لحظه آخر داشت می مرد گفت آمنتُ، ایمان آوردم، ولی دیگه الان فایده نداشت.
یک طرف ذکر است یاد آوری است یک طرف نسیان است، جنود شیطان طرف نسیان است، حال روایت گوش کنید امام صادق (علیه السلام)از یکی از اصحاب این گونه سؤال می کنند (تحبون و…)سخنان و مجالس ما را دوست داری؟ گفت:نعم بله فداتون بشوم این مجالس را من دوست دارم،فرمودند: پس امر ما را زنده کنید، خدا رحمت کند دعای حضرتِ هر کس امر ما را زنده کند. چرا به روضه آمدی؟ چرا سیاهی زدی؟ عرض کرد که می خواهم زنده کنم برخلاف آنها که می گویند ختم کنید .کسی که مارا یاد کند یا نزد او یاد شود یعنی ما نزد او یاد شویم (یا حسین علیه السلام) یاد ما بیفتد از چشمانش به اندازه یک بال مگس اشک بیایید خدا او را می بخشد هر چند که بیشتر از کف دریاها باشد.
به امام رضا (علیه السلام) گفتند: آقای من امر شما چگونه احیا می شود؟ فرمودند : علوم ما را یاد بگیرید و به مردم یاد بدهید . چیزی که درش شک نیست اگر شما خواستید علوم آن ها را یاد بگیرید از کتاب که حدیث نقل کرده بخوانید، شما می توانید بگویید من میخواهم علوم ائمه را یاد بگیرم امّا بروید کتاب یک نویسندۀ دیگر را بخوانید؟! بحث این است که اگر بخواهید علوم ائمه (علیه السلام) را بخوانید نقطه شروع کتاب، جزوه یا قرآن است، که از کلام یک بزرگوار که به نور او قلب، هدایت شود، قاعده و منطق علوم ائمه (علیه السلام) این است که از کلام آنها استفاده کنیم.کلام ما را یاد بگیرید و یاد بدهد.
اگر مردم زیبایی کلام ما را بدانند پیروی هایی که در عالم رخ می دهد این پیروی ها از کیست؟و از چیست؟این پیروی ها از کلام است .مطلب این است پیروی هایی خوب و عاقلانه ،تو شیفته چی شده ای؟ اگر بنده آدم در کنار فرزندم، شاگردم، کسی را غیر از الله بزرگ کردم ، چه می شود؟ در مکتب من می گویند الله اکبر،آن وقت بزرگی خدا را می بینند. بزنید به شرق عالم محال است پیدا کنید علم صحیحی که از ائمه آمده است.شیفته منطقی ،فکری و هر کدام که باشد.لذا حضرت خیلی معنی بلندی فرمودند.بنده خدای نکرده نمی گویم که بیا حرف های مرا گوش کن. بحث این است که این را جای حق و خدا نشاندیم . این است احیای امر.«السلامُ علیک ایها العَلم المنصوب والعِلم المسبوب والغوث و الرّحمه الواسِعَه» (زیارت آل یس/ مفاتیح الجنان) تو علم منصوبی محکم، جایی است که طرف گم نشود و نصب شده در جانب الله خیلی آدم باید خجالت بکشد و بگوید که این چه روزگاری است که از علم شما به ما نمی رسد! خوب تو نمی روی زیر بار علم! پیش هر کس و نا کسی میروی و بلند نمی شوی دو رکعت نماز حاجت بخوانی و بگویی آقا نفهمیدم .چند سال دار درس میخوانی؟12 سال ، آدم را هیچ وقت پیش مولا و کریمش را متهم نمی کند وقتی خداوند می فرماید(ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم) (غافر(40) : 60) مگر می شود آدم برود پیش مولا و سرورش چیزی بخواهد و بهش ندهند.دشمن کارش این است که کاری کند که امام دیده نشود و تمامی داستان آنها این بود که در زندگی می خواستند خود را معرفی کنند. امام حسین (علیه السلام)در قضیۀ کربلا و عاشورا هر گاه در مقابل دشمن قرار می گرفتند می گفتند مرا نمی شناسی؟خودشان را معرفی می کردند استدلال و بحث این حرفها نیست .اقوام گذشته که انبیاء را انکار کردند برای چه؟فکر کنید اقوام پیشین با انبیاء درگیری داشتند؟ کسی با خدا درگیری نداشت .می گفتند ما نمی توانیم زیر بار که تو بشری مثل ما بیایی و برای ما حکم برانی ؟زیر بار این قضیه نمی رفتند .شما فکر میکنید داستان ائمه (علیه السلام) چیست؟هر کس از راه میرسد از مدینه سراغ خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) را می گیرد .امام حسین (علیه السلام) رد راه کربلا به یک منطقه ای رسید آنجا امام با زهیر ،در واقع چادر ها کنار هم قرار می گیرد در واقع طوری تنظیم کرده بود که با امام برخورد نکند.هم در دورانی زندگی کرده بود که امام علی (علیه السلام) خانه نشین بوده امام حسن (علیه السلام) مظلوم بود و حالا امام حسین (علیه السلام) .حال زهیر هم عثمانی مذهب است و می گوید بابا نه این وری نه آن وری ما با کسی کاری نداریم، خلاصه میرسد به یک جایی که دو خیمه نزدیک به هم است حضرت فردی را به دنبال او فرستاد، این که ما از روی مقتل می خوانیم،او با عدّه ای از اطرافیانش مشغول خوردن غذا بود.به محض رسیدن خبر به آنها هر چه در دست داشت به زمین انداخت گویی عقاب تیز چنگالی بالای سرشان دور میزند ای دل غافل!همسرش به او گفت «سبحان الله » پسر رسول الله تو را می خواند تو او را اجابت نمی کنی .زهیر با اکراه به خیمه گاه سیدالشهدا رفت دیری نگذشت که با روی گشاده به سوی اصحابش بازگشت و دستور داد به سوی امام حسین (علیه السلام)بشتابید به یارانش گفت هر کس دوست دارد بیاید و گرنه دیگر مرا نخواهد دید .چه اتفاقی برایت افتاد؟بعد از رسول خدا تمام سعی دشمن این بود امیر المومنین(علیه السلام) دیده نشود ،به تعبیری امروزی عکس او جایی نباشد،اسم او جایی نباشد،روی هیچ منبری از او یاد نباشد کلی با او جنگیدند و او را کشتند امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را .میخواهند یک کاری کنند ما خدا را گم کنیم جای دیگر برویم کسی دیگر را جز الله بپرستیم، در جایی که الله اکبر اینان عند ربهم یرزقون است،هر جا رب است، لذا وقتی که شما میخواهید توجه کنید به سوی خدا، توی زیارات می خوانیم کسی که قصد خدا را میکند، می گوید: ای خدا به سوی تو از خانه و کاشانه ام آمده تا به رحمت تو برسم، چون عند ربهم است. زهیر می گوید تو آزادی به همسرش، من خود را فدای او خواهم کرد همسرش را به پسر عموهایش سپرد همسرش به او گفت خداوند به تو خیر بدهد.زهیر کسی بود که به این جا رسید سابقه زهیر را اگر خواستید در مفاتیح نوشته ،عثمانی مذهب است.
روزی یک جماعتی از اصحابشان داشتند می گذشتند دیدند یک سری بچه دارند بازی میکنند حضرت آن جا می نشیند زمین، بین دو چشم بچه ای را می بوسند و بغلش می کند و می بوسد .آقا چیست؟یک روز من دیدم بچه ای دارد بازی می کند با حسین من، هر جا حسین من قدم می زند خاک پای حسین را به چشمانش میزند و من او را دوست دارم به خاطر اینکه دوست دارد حسین من را، جبرئیل به من گفته که این انصار حسین(علیه السلام) است. زهیر وسط راه گمراه می شود، عثمانی مذهب می شود، اما امام دلها را می بیند و ولایت دارد بر همه عالم، می خواهد زهیر را بخرد ببرد، سفینۀ نجات است زهیر نمی خواهی بیایی پیش ما؟ زهیر بیا من را ببین، چه می شود به چهرۀ زرد من نظری برای خدا کنی ؟ ،ای آن که خاک را به نظر کیمیا کنی یا صاحب الزمان(علیه السلام) آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنی ؟قیمت امام دیدن خیلی زیاد است آیت الله است ، نشانه خداست،هر کس او را ببیند او نشان و آدرس خدا را می دهد.(سبحان الله…..من المسجد الحرام)منزه است خدایی که سیر داد بنده اش را شبانه از مسجد الحرام به مسجدالاقصی، چرا سیر داد؟ برای آنکه به او نشان دهیم آیت مان را لذا در معراج بخوانید مقامات امیر المومنین (علیه السلام)را، ببینیم که با چشم سر ببیند آن وقت چه دید رسول خدا در آن جا.حالا قدر احیای مجلس امام حسین را میدانیم.زهیر چه دیدی رفتی؟
پس آنقدر که می گویند هدایت سخت نیست آقا این ها از منفی به مثبت اضافه شدند حر هم همین بود. اما این چیز فقط امام است و امروز امام است، ولی است. خوب گوش کنید بعضی ها می گویند خدا امام را غایب کرده توش مانده. نه این جور نیست .آن که خدا می پسندد و نه این که اگر امام را غیب کرده ما خوبیم! امروز این مدل حکومت و ولایت را برای امام پسندیده است و او در پرده غیبت است و غیبت الهی محور تدین است در این زمان هر کس در دلش با امام زمان زندگی می کند، یک دفعه در خیابان داری می ری می بینی پادشاه عالم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است یک لحظه چشمت می رود جای دیگر خجالت می کشی .عجب پادشاه مقتدری است برای همین هم آدم خجالت می کشد .پدرها را دیده اید چه جوری مراقب بچه هایشان هستند؟ بچه که می خواهد راه بیفتد ،بچه بزرگ شده ازدواج کرده هر وقت می بیند ، بابا جون حالت خوبه مشکل نداری اگر بچه مشکل داشته باشد خودش را به زحمت می اندازد تا پولی به دست بیاورد تا کار آباد بشود.امام والد شفیق است!بچه ها امام زمان می بیند پایتان را کج بگذارید دلش نمی سوزد؟ نمی گوید نرو پسرم ؟بد نیست ما کارهامون را بکنیم بعد بگوییم امام نداریم؟!اعوذ بالله من الشیطان الرجیم درست است قرآن همه را هدایت میکند . متقین کیست؟ نماز شب می خواند؟نه روزه زیاد میگیرد؟ نه کسانی که ایمان دارند به غیب ، بعضی ها تا نبینیم به چشم خودمان چقدر دل دل می کنیم؟ خدا همه چیز در دلت گذاشته می خواهد امتحانت کند.وقتی امام حسین (علیه السلام) از شدّت زخم ها سست شد . اصلاً این بدن به هم وصل نیست که، خون ریزی او را از پای در آورده و نیرویش او را به ضعف گرائید و توان ایستادنش نبود نشست. السلام علیک حین تقوم السلام علیک حین تقعد قربانت بروم آقا قربان وایستادن وقتی می نشینی سلام بر تو .کودکان و زنان را با چشم و دل مراقب بود افتاده و دیگه نمی تواند حرکت کند هی نگاه می کند به خیمه ها یک لحظه برویم در خیمه ها را ببینیم چه خبر است؟ حضرت زینب(سلام الله علیها) چه می بیند .
برادرش کسی که یک عمر با هم بودند .حضرت زینب (سلام الله علیها )از این طرف خانمها مراقب است بچه ها را آرام می کند لب ها خشک است .عمه جان آب چه شد ؟بابایم گفت می روم آب بیارم . عمه جان بابا کجاست؟حضرت زینب (سلام الله علیها).دشمنان امام را محاصره کرده بودند.امام حسن (علیه السلام) را یادگار است، حضرت قاسم عبدالله ابن حسن که وضع عمو یش را دید نتوانست خودداری کند آخرین نفر از لشکر بود. امام حسین (علیه السلام)و بچه های بودند که در خیمه بود به سرعت به سوی عمو آمد زینب(سلام الله علیها)جلوی او را بگیرد گریخت و به نزد عمویش آمد. در این حال بحربن کعب خواست آن حضرت را بزند عبدالله داد زد: ای زاده بدکاره آیا عمویم را می کشی؟ ابن کعب ضربه ای به سوی او وارد آورد خواست امام را بکشد عبد الله ابن الحسن دستش را می آورد جلو، آخه پسرک دست تو سپر می باشد مانع شمشیر؟ دست او را تا پوست برید و دست آویخته گردید. فریاد زد عمو امام حسین (علیه السلام) او را در آغوش گرفت فرمود :ای پسر برادر صبر داشته باش.