سخنران: دکتر دولتی کد: A- 1032
آقای دکتر دولتی
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعاً.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی الیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم، السلام علی الحسین و علی علیبن الحسن و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
مرسوم است که این شب را یا اساساً این شب آخر عزاداری را به عنوان شب مزد مطرح میکنند و همه چشم گدایی به دستان حضرتزهرا (سلامالله علیها) دارند. نکتهای را من عرض میکنم که امیدوارم توفیقش باشد من بتوانم انشاءالله عرض کنم و انشاءالله فهمش هم حاصل شود. در مقولات دینی یکی از چیزهایی که حالا به لحاظ ظاهری معتبر است و به لحاظ ظاهری کارساز است گفتگو کردن، بحث کردن و استدلال کردن است. کسی سؤالی دارد، اعتراضی دارد میپرسد، یک کسی هم که توان جواب دارد، لحن او را بلد است جواب او را میدهد، الا این که جواب بگیرد یا نگیرد و به فرد بعدی مراجعه بکند یا نکند یا سرانجام به کجا بیانجامد. اما یک نکته خیلی مهم این است: گاهی اصلاً مطلب استدلالپذیر نیست و به استدلال اقامه نمیشود و با گفتوگو درمان نمیشود. خودت را بکشی هم فایده ندارد. آدمی که تا به حال درد نکشیده شما با سخنرانی نمیتوانید درد را به او بفهمانید. کودکی که گرما را، سوختن را تجربه نکرده هر چه قدر بهش بگید آقا این مثلاً سماور، این کتری داغ است میسوزوند، این بخاری داغ است دست بزنی میسوزی اصلاً نمیفهمد! یعنی چه؟ هر چه قدر که شما صورتتون را یه جوری نشان بدهید که بخواهید منتقل کنید نمیشود، الا محاله او یک بار تجربه میکند. دست میزنه، قرین این تجربه شما بهش لفظ را میگوید و این اسم را براش کد میکنید که میفهمد که هر وقت دیگه گفتید داغه یعنی او اتفاقه میافتد، تجربه کرده. در مقولات دینی مادامی که ما نشستیم و حرف میزنیم، خب داریم حرف میزنیم اما شما میخواهید به یکی راجع به نماز توضیح بدهید
(الصلاه المعراج مومن) (م1) سفینه البحار 2 : 268
چی میخواهی براش توضیح بدهی؟ آدم بالا میرود آدم یک حسی میکنه چی میخواهی بهش بگی؟ چه جور میشود نماز را وصف کرد؟ این حس نماز را منتقل کرد که طرف بفهمد؟ اون هم ماییکه نه خودمون تجربه نماز درستی داریم و نه بعد از تجربه، چون دقت کنید همیشه این نیست اگر ما چیزی را تجربه کرده باشیم قدرت بیانش را داشته باشیم به فرض هم که تجربه کرده باشیم از کجا معلوم که قدرت بیان را داشته باشیم و تازه مشکل هنوز سر جای خودش هست. تو بیان کنی از کجا معلوم او بگیرد و بفهمد. لذا آن رسول عزیز هنگامی که نماز را برای ما هدیه آورد و منت نهاد بر ما، بالاترین مدل تعلیم و تربیت و تفهیم را ارائه کرد حضرت فرمود:
[صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی)] (م2) بحار الأنوار (ط – بیروت) 82 :279
[نماز بگذارید آن گونه که من به جا میآورم.]
لذا هر کس بخواهد بفهمد نماز چیه و طعم نماز را بچشد باید اون کار را بکند و هر کس به مقداری که در نیتش اینکه اون نمازی را بجا بیاره که مولایش گفته، امید است که انشاءالله طعم اون رو بهش بچشانند. حالا نشستند سر نماز بحث کردن آخه آقا چه فایده دارد 2 رکعت اینجوری میخوانیم 4 رکعت اینجوری میخوانیم. دولا میشیم راست میشیم. عربی میگوییم نمیفهمیم، حالا همه اینا رو بگویند به طرف، میگه والا من نمیفهمم تو چی میگی جوابت رو هم بلد نیستم بدم، اما میایستیم سر نماز، نماز میخوانم یه حسی دارم یه حالی دارم که نمیتوانم منتقل کنم، حالا تو هر چه میخواهی بگو. میوهای را که کسی نخورده شما چطور میخواهید براش توصیف کنی؟ بهترین مدلش اینکه میوه را بدی بگی بخور. خوردی، حالا فهمیدی این میوه چیه. پرتقال چیه، فهمیدی، به این میگن پرتقال، میچشد درست شد. چرا این مثال رو زدم؟ خیلی از سئولات دینی همینگونه است. تازه اگر کلامی هم هست فرمایشی هم هست اون بزرگواران از غیب برای ما آوردهاند. و ما رو دلالت کردند، بهش، وگرنه ما به خودی خودمون بلد نیستیم چی بگیم چی میتونیم از روزه بگیم؟ از ماه مبارک رمضان بگیم الان چه آن بزرگوار میفرماید که شهری است ماهی است که برکت و رحمت و مغفرت در آن است. حالا شروع کن به چشیدن و انصافاً همه چشیدیم. ماه مبارک رو متفاوت یافتیم با ماههای دیگر. دانستید؟ یک نفر آلان اینجا از گرد راه برسد و بگه آقا شما چه قدر خودتان را معطل میکنید ده شب است جمع میشوید دور هم سیاه میپوشید، گریه میکنید، به سر میزنید، سینه میزنید، نوحه میخوانید این همه وقت ملت که چه بشه؟ یه چیزی که همون از درون میخواهیم بهش بگیم. ببین بابا جان تو بیا، تو خودت رو بنداز تو این دریا میفهمی که ما چه بلایی سرمون میآد، ما نمیتوانیم توضیح بدهیم میگه خب آخه من میدونم که گریه کردن یعنی چه، میدونم مصیبت یعنی چه. ولی آخر این مدلش آخه چیه؟ این بازی چیه که شما درمیآورید؟ هر چی شما بیایید براش توضیح بدی میتونی توضیح بدی؟ نمیتونی توضیح بدی. استدلالبردار نیست. نه از باب اینکه مطلب محکم نیست که نمیتونه استدلال کنند، نهخیر چون مطلب وجدانکردنی است باید بیاد وجدان بکند بعد که وجدان کرد بگیم دیدی این حالت رو، همان حالتی بود که در روایت میگفت. دونه دونه سؤال میکنه، بارها شد من این سؤال و جواب را امشب شنیدم از دوستان. اولهای ماه محرم بلکه قبل از ماه محرم بود، مراجعه میکردند آقا ما یه کوه سؤال داریم. آقا پیش کی بریم؟ آقا کجا بریم؟ آقا یه راهی، یه سیری، یه سلوکی، بیچاره شدیم. بار گناهان داره ما رو از پای درمیآره، از کجا شروع کنیم؟ قاطی کردیم، انواع و اقسام این سؤالات. نه به لحاظ اینکه وقت نبود، من به همشون گفتم بریم بعد از دهه با هم صحبت میکنیم. یعنی چی بعد از دهه؟ یعنی عزیز من تو بیا اونوقت میفهمی که این سؤالها، همهاش را جواب میگیری اینجا. میفرماید کسی که (مضامین رو دارم عرض میکنم)؛ در مصیبت امامحسین علیهالسلام بگیرد، خیلی کمها؛ خدا گناهانش را میبخشد. مثل روزی است که از مادر متولد شده. آقایون میآیند در مجلس عزا اولش همه متأثر شدیم گریه میکنیم سینهزنی تمام میشه دارند شام میدهند همه قیافهها باز است نوعاً انگار سبک شدند انگار تو عزادار بودی چهطور تو داری میگی میخندی. نمیگم حالا خندیدن چیز خوبیه، چیز دیگری دارم میگم، میگم طبیعتت دارد رخ مینماید. جور دیگری نفس میکشی این رو حس نمیکنید؟ چهجوری به ما بفهمونن؟ چهجوری به ما طعم رو بچشانند؟ اگر فرمود بعد از عزا
[اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ] (م3) بحار الأنوار (ط – بیروت) 93 : 356
حساب کتابهای قبلی صاف، پذیرفتیم دیگه با ما مشکلی نداری شروع کن به عمل ببینیم چه میکنی. حالا میفهمی یعنی چه؟ چه10 شب، چه 5 شب، چه 1 شب، چه امشب اومدی که عزاداری کنی میخواهی گریه کنی درسته؟ همه اونایی که گفتند درسته و دقیقه. یعنی انصافاً گناهان را میبخشند، انصافاً شوینده لوح سیئات است حسین، انصافاً همین است. میشورد و میبرد اما تو بعدش چیکار میکنی؟ چند نفرمون تو این دهه تصمیمهای اکید و جدید گرفتیم که امسال دیگه مثلاً یهجور دیگه باشم؟ اینها سرنخش کجاست؟ آقایون حاشا و کلاً خدا بخواهد مخلوقاتش را هدایت بکند، آنوقت در هدایت کردنش یک مکانیزمی طراحی بکند که طرف تا دست پیدا بکند به آن هادی پدرش دربیاید، گریهاش دربیاید یه فرمولی بدهد سخت، هر کس بخواهد فرمول حل کند نتیجه نگیره اصلاً اینطوری نیست اصلاً قبل از اینکه تو تقاضا کنی
[انّا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً] (م4) الإنسان(76) : 3
تو این آیه دقت کنید
[اما شاکراً و اما کفوراً]
امشب رو شکر کن
[انا هدیناه السبیل]
شکر کن
[اما شاکراً و اما کفوراً]
نکند بگی نه بابا اصلاً ما نمیفهمیم چهکار باید بکنیم؟ هدایتگر مگر نباید هدایت کند. ما که گم شدهایم که نمیتونیم خودمون راه را پیدا کنیم. کوری عصاکش کور دیگر شود. اون هادی که امام زمان است عَلم منصوب است هم عَلم است هم منصوب است همه میبینند، چراغ روشنی را کسی گم نمیکند تو این شبها ما به این نقطه رسیدهایم و در این شک نداریم و طعمش را چشیدهایم. از خدا میخواهیم که این طعم را در کام ما نگاه دارد که اگر نگه دارد آنوقت انشاءالله میمانیم تا سال بعد. آن نکاتی که در مورد عزای امامحسین علیهالسلام فرمودند بخوانید آنوقت دونه دونهاش را الان برید سراغ خودتون ببینید دقیقاً نقد فی المجلس گرفتیم. حالا روز قیامت که بماند مفصلاً خبرهایی هست همین الان دارم میگم خب اونوقت این شبها چهکاری انجام میشد؟ چه اتفاقی در ما میافتاد؟ یک عدهای میگفتیم عجب امام حسین این بود ما نمیشناختیم، عجب دشمنان حضرت اینها بودند و ما نمیشناختیم. ای عجب تفاوت دشمنان و دوستان حضرت به این بود که اونها میخواستند فقط این را بگویند که یاحسین با تو هستیم، اونها میخواستند بگویند که ما بر علیه تو هستیم این بود، ما توجه نداشتیم چه نکاتی درست شد؟ این 1. 2، دیگه چه اتفاقی میافتاد اینکه تا قبل از محرم کسی یاد امامحسین به اونصورت نمیافتاد ولی وقتی محرم میشود انگار آدم میافتد توی دریایی و ناخودآگاه یاد حضرت میافتد درست است؟ این دو تا را توجه کنید، این دو تا را حفظ کنید، نگه دارید. یعنی اگر فرق بهشت و جهنم به یک چیز است که حقیقتاً هم به یک چیز است و آن معرفت امام است چرا؟ چون از معرفت امام شروع میشود همه چیزدیگه
[انتم الاول]
از اونا شروع میشود دیگه چون هر کس عملی را انجام بده بدون اینکه امامش. امام کیست؟ امام آنی است که از جانب خداست اولاً یعنی منصوب است ثانیاً امام است جلوی توست و غیر از این طریق خداوند حبل دیگری را از آسمان به زمین قرار نداده. از آسمان به زمین چیزی میخواهد بیاید به این حبل است، از زمین به آسمان هر چه میخواهد برود به این حبل است. کما اینکه در باب مدینهالعلم گفتیم چند شب پیشتر درست شد؟ امام فرد فرید است، توحید الهی تا امامتش کشیده شده است لذا اگر کسی نماز خواند قشنگ هم خوانده خوب هم خواند، با تعقیبات و سجدههای خوب خیلی خوب اما نه به خاطر اینکه امامش فرموده این نماز، دوزار ارزش ندارد. سجده شیطان است که از سجده بر آدم ابا میکند و میگوید خدایا سجدهای میکنم برایت که سیصد هزار سال طول بکشد مرا از این معاف کن خداوند میگوید
[عبادتی من حیث ارید لا من حیث ترید] (م5) تفسیر الصافی 1 : 116
من باید بگم چهجوری عبادت کنی نه تو برای من تعیین تکلیف کنی من که نمیخواهم تکلیف شاق بدهم به بندگانم. خدا نمیتوانست تکلیف کند که از صبح تا شب سر به سجده بگذارید بندهایم، عاجزیم، همه را داده میگه باید بکنی به یک تکه نان خشک هم باید قناعت کنیم، مگه چهقدر تکلیف به من و شما گفته؟ 17 رکعت نماز کمر چه کسی رو شکسته؟ اما اون سرنخ خراب است اونجا را باید مواظب باشی اینی که شما ولایت کسی را که به ظاهر به بشر است، و مثل تو است بپذیری و اونهایی که نمیرفتند زیر بار ولایت همین را میگفتند. تو هم که مثل ما هستی که یعنی
[قُل إِنَّما اَنَ بَشَرٌ مثلکُم] (م6) الکهف(18) : 110
تا همینجا میایستادند اما
[یوحی الیه]
اما داستان اینجاست خوب دقت کنید. کسی که بخواهد ولایت امامش را بپذیرد و بداند امامش چه گفته است اولاً باید بداند که امامش کیست یا نه؟ خب باید بداند دیگه. لذا امامش را کسی گم کند یا نشناسد یا قاطی بکند یا عوضی بگیرد کسی رو، خوب دیگه، تمام کارش دیگه. ما نمیخواهیم بنشینیم اینجا برای خدا تعیین درجه بکنیم برای عقوبت مردم، ما به کسی کاری نداریم، حالا اهل سنت چه میشوند چه نمیشوند به ما ربطی ندارد. خداوند خالق و مالک یومالدین خودش است میدونه، به ما چه ربطی داره ما داریم با هم گفتگو میکنیم لذا این اولین چیزی است که ما موظفیم به لحاظ دینی و عملی به اون دست پیدا کنیم، معرفت امام است. راههایش چیست؟ راهش چیست؟ تو این مجالسی که ما بودیم دیدیم که چهقدر به قول معروف اتوماتیک بیدردسر نزدیک شدید، احساس کردید که چهقدر آن بزرگوار مهربان است، احساس کردید که چهقدر راحت حرف میزند، به جانتان این رو شنیدید که وقتی سلام میدید به اباعبدالله جواب میگیرید. احساس کردید گاهی همراه کاروان کربلا دارید میروید تکریم کردند ما رو، تحویلمان گرفتند. تعارف نداریم. روز اولی که ما مجلس داشتیم من خدمت دوستان عرض کردم مجلس عزای امام حسین علیهالسلام مال ما نیست. صاحب عزا یک نفر و آن هم بقیهالله است و آن هم فرزند اوست، دیگه بقیه طفیلی او، اجازه میگیرند و تو مجالس عزا شرکت میکنند لذا این حالی که ما الان داریم در همین حالی که هستیم توجه کنیم اونوقت آن روایاتی که در مورد عزاداری خوانده میشود اینجاست که آدم میفهمد. امامحسین علیهالسلام و اولاد و اصحابشان شهید شدند و عیالات آن بزرگوار اسیر شدند. آقا توجه کنید ما اگر اومدیم مجلس عزای امامحسین علیهالسلام و از قِبل مجلس عزای امام حسین علیهالسلام خیلی چیزها میبریم و نصیبمون میشه هیچگاه خوشمون نمیآد از اینکه واقعه مثلاً اتفاق افتاده، ولی خب بزرگی اونهاست دیگه. ببینید آقا خداوند با امامحسین علیهالسلام یه معاملهای کرده، یک درجهای است برای امامحسین علیهالسلام که به آن درجه نمیرسد الا به این شهادت. امامحسین علیهالسلام میتوانست اختیار کند که این درجه رو نگیرد حالا بزرگوار اختیار کرده که این درجه رو بگیرد. مصیبتی بر آن بزرگوار اختیار کرده که این درجه رو بگیرد. مصبیتی بر آن بزرگوار وارد شد که بزرگند از آن مصیبت در عالم وجود ندارد و همه آن مصیبتهای دیگه ذیل این مصیبت است و هر کس خواست بر مصیبتی گریه کند میبایست بر مصیبت امام حسین علیهالسلام گریه کند. فقط اجمالاً بگم پیغمبران مثلاً حضرت ابراهیم علیهالسلام پیغمبر بزرگ خداست میدانید از آن پیغمبران است که امتحانات خیلی گردن کلفت، خدا ازش گرفته، خیلی زیاد. اما مقایسه کنید، حضرت ابراهیم علیهالسلام مأمور میشد که سر بچهاش را ببُرَد میآید، ببینید تا دم عمل هم میروند یعنی امتحان رو پس داده ازش قبول میکنند از باب لطف، مادرش: کجا میبری بچه رو، آره قرار است این کار را بکنم، حال مادر حضرت اسماعیل رو ببینید، حال حضرت ابراهیم رو ببینید، حال حضرت اسماعیل رو ببینید، میآید کارد رو میگذارد رو گلوی اسماعیل، میکِشه، خداست دیگه نمیخواهد ببرد. حضرت ابراهیم است دیگه، میگه خدایا چرا نمیشه؟ بجایش گوسفندی میدهند بهش میگن سر اینرو ببر به جای اون، میگه خدایا نمیشه سر بچهام رو ببرم این رو ازم قبول کنی، جواب رو ببینید.
[فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا إِبْرَاهِیمُ مَنْ أَحَبُ خَلْقِی إِلَیْکَ] (م7 و 8)
عیون أخبار الرضا علیه السلام 1 :209
محبوبترین خلق من نزد توکیست؟
[فَقَالَ یَا رَبِّ مَا خَلَقْتَ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حَبِیبِکَ مُحَمَّدٍ ص فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا إِبْرَاهِیمُ أَ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَیْکَ أَوْ نَفْسُکَ] (م9) همان
عرضه میدارد به خدا خب معلوم است محبوبترین خلق تو کیه؟ حبیبت محمد، بعد میگه تو خودت را بیشتر دوست داری یا او را؟ عرضه میدارد:
[بَلْ هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ نَفْسِی] (م10)
مسلماً من او را بیشتر از خودم دوست دارم.
[فَوَلَدُهُ أَحَبُّ إِلَیْکَ أَوْ وَلَدُکَ] (م11)
ادب یاد بگیریم از پیغمبران خدا، فرزند تو نزد تو محبوبتر است یا فرزندان پیغمبر ؟
[قَالَ بَلْ وَلَدُهُ]
مسلم است فرزند او. حضرت زینب سلامالله علیها دیدید جایی به سینه بزند بهخاطر بچههای خودش؟ اما برای علیاکبر چه میکند؟
[قَالَ بَلْ وُلْدُهُ قَالَ فَذَبْحُ وُلْدِهِ ظُلْماً عَلَى أَیْدِی أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِکَ أَوْ ذَبْحُ وُلْدِکَ بِیَدِکَ فِی طَاعَتِی] (م12)
بگو ببینیم ای ابراهیم آیا ذبح فرزند او از سر ظلم بر دست دشمنانش این دل تو را بیشتر به درد میآورد یا اینکه فرزند تو با دست خودت در راه اطاعت من ذبح بشود؟ قال:
[قَالَ یَا رَبِّ بَلْ ذَبْحُ وُلْدِهِ ظُلْماً عَلَى أَیْدِی أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِی] (م13)
خدایا معلوم است اون دل آدم رو بیشتر به درد میآورد، این که مسلم است که قال:
[قَالَ یَا إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ طَائِفَهً تَزْعُمُ أَنَّهَا مِنْ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ] (م14) الخصال 1 : 59
پس من ترجمه را بیان میکنم.
[ای ابراهیم پس گروهی که گمان دارند که امت پیامبر خاتم هستند به زودی میکشند حسین پسرش را بعد از آن از سر ظلم و دشمنی همانگونه که گوسفند را سر میبرند و به این واسطه مستوجب سخط من میشوند و]
[فَجَزِعَ إِبْرَاهِیمُ ع لِذَلِکَ] (م15) عیون أخبار الرضا علیه السلام 1 : 209
و حضرت ابراهیم علیهالسلام جزع میکند و قلبش به درد میآید و شروع میکند به گریستن، خداوند وحی میکند ای ابراهیم حالا کجا این قربانی قبول میشود؟ جزع تو بر پسرت اسماعیل اگر به دست خودت ذبحش میکردی بهخاطر اینکه بر حسین و قتلش جزع کردی پذیرفتم. یعنی تو کارد رو بردی نبریدی که، بهخاطر اینکه بر امامحسین علیهالسلام جزع کردی که شنیدی فقط، جزع کردی سر بریدن رو که بعدش بشینی گریه کنی همه اینها رو از تو پذیرفتم و برای تو برترین درجات اهل ثواب بر مصائب را قرار دادیم و
[و فدیناه بذبح عظیم] (م16) الصافات(37) : 107
حالا این مصیبت حضرت ابراهیم علیهالسلام که بیاید بچه را بیاورد از خانه بیرون و مادرش خداحافظی کند و گریه کند و بیاورد برسد و کارد رو بگذارند و گلو را نبرد و این داستان، این رو بگذارید کنار کربلا، ببینید چهقدر آنوقت مقایسه کنید، مصیبتها را با هم. به حضرت فاطمه سلامالله علیها هنگامی که حضرت زهرا سلامالله علیها امام حسین علیهالسلام را باردار میشود، متولد میکند پدرش به او خبر میدهد که امت او به زودی او را بعد از او خواهند کشت حضرت زهرا سلامالله علیها میفرماید: من احتیاجی به این ندارم یا اینکه نمیخواهند بکشند یا اینکه اینجوری این چه بچهای است من آنقدر دوستش دارم.
[اِنَّ الله عزّوجل قد اَخبرنی اَنَّ هوَ یَجعل ائمه من ولده] (م17)
خداوند خبر داد که ائمه علیهمالسلام از ولد اوست، خوب دقت کنید. این روایت را با یک روایت دیگر میخواهم کنار هم بگذارم. خب زهرا سلامالله علیها گفتند:
[یا رسولالله! قد رضیت] (م18)
راضی شدم همین که ائمه علیهم السلام فرزندان او هستند در جایی دیگری دارد جزء چیزهایی که، چون امسلمه به حضرت عرضه میدارد که یا رسولالله
[یا رسولالله فلله اَن یَدفَع ذلکَ عنه] (م19)
در یک داستان ای رسول خدا ازخدا بخواه که این مصیبت را دفع کند حضرت میفرماید:
[قَد فعلتُ]
این کار را کردم، اما خداوند وحی کرد بر من که برای او درجهای است که احدی از مخلوقین به آن نخواهد رسید و برای او شیعیانی است که شفاعت میکنند، نه مورد شفاعت واقع میشوند، شفاعت میکنند! و یکی از چیزهایی که به عنوان شاخص و به عنوان چیز درخشنده مطرح میشود
[وَ اَنَّ المهدی مِن ولده] (م20)
یک مدال است چه افتخاری بزرگتر از این؟ شما دارید در زمان امامت آن بزرگوار زندگی میکنید. توجه کنید در زمان امامت و ولایت او، منتهی امامت و ولایتی که نمیبینید او رو نه اینکه عالم را رها کرده به حال خودش.
[فطوبی لمن کان من اَولیاء الحُسین] (م21) الأمالی( للصدوق) :140
خب این روایت را خواستم عرض کنم بهخاطراین قسمتش برگردیم سر اون روایت. حضرت زهرا سلامالله علیها به خاطر اینکه ائمه علیهم السلام ولد امام حسین علیهالسلام است این را پذیرفتند تمام رو پذیرفت، داستان تمام است اما گوش کنید. امام حسین علیهالسلام میروند شهید میشوند میخواهم بگم که چهقدر ما باید خجالت بکشیم و چهقدر باید آرزومند باشیم، نه خداوکیلی این مجلس را بگویم، خدا وکیلی اگر شنیدیم جایی مجلس عزای امام حسین علیهالسلام است باید التماس کنیم به خاک بیفتیم که بتوانیم به آنجا راه پیدا کنیم و تقاضا کنیم مجالس ما را، امام حسین علیهالسلام بپذیرند چرا؟ امام حسین علیهالسلام این همه مصیبت میکشند که خب بعضیهایش اشاره شد و اصلاً نمیشود گفت واقعاً نمیشود گفت. یک بابی دارد در بحار، که به خاطر شهادت آن بزرگوار خداوند در عوضش به آن بزرگوار چی داده است؟ یکی آن چیزی است که حضرت زهرا سلامالله علیها در روایت آمد بر آن بزرگوار اما دو تا چیز دیگر هست که اینجا اشاره نشده یعنی رضایت حضرت زهرا سلامالله علیها به همینجا تمام. دو چیز اضافهتر است چی؟ 3 تا چیز بود که گفتیم یکیاش را همان که حضرت زهرا سلامالله علیها گفتند.
[أَنْ جَعَلَ الْإِمَامَهَ فِی ذُرِّیَّتِهِ] (م22)
تمام شد.
[وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ، وَ إِجَابَهَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِه]
دیگه چی و شمرده نمیشود ایام زائری روزهایی که زائرش میگذراند.
[جَائِیاً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِهِ] (م23) الأمالی (للطوسی): 317
روزهایی که ظرف داره میرود ظرف زیارت امام حسین علیهالسلام و برمیگردد از آن موقعی که نیت میکند برود تا آن موقعی که برمیگردد و تمام میشود داستان زیارت امام حسین علیهالسلام این قسمت جزء عمرش حساب نمیشود. یکی از سادهترین چیزهایی که
حساب باید پس بدهید نه اون قدمهایی که برمیداری جای دیگر انگار برمیداری خیلی مقامبلند است در زیارت ائمه علیهمالسلام که ما مشرف میشویم یک دعایی است، این اواخر مفاتیح است، بگذاریم یک کمی از بزرگواری این بزرگواران بگیم البته میدانیم ولی چون امشب میخواهیم گدایی کنیم امشب میخواهیم به حضرت زهرا سلام الله علیها عرضه بداریم خانم بیایید رو سر مجلس با این چادر خاکیتون رو بتکونید، به امالبنین علیهمالسلام عرضه بداریم آن خاک بقیع را که مینشستید عزاداری میکردید بتکانید روی سر ما، روی دل ما. در دعای عالیه المضامین که آدم همه چیز را از خدا میخواهد و میخواهد چون ما داریم میگیم که اللهم انی لا وحدت شفعاء اقرب الیک محمد صلی الله علیهم و آله و اهل بیت اخیار الائمه الابرار لجعلت شفعاء. خدایا آخه من چه کنم. از اینها پیش تو مقربتر کیه؟ همه عالم به من میگن چرا میروی مجلس امام حسین علیهالسلام خب کجا برم، اینایی که اومدند صبر کردند، خون دل خوردند، خار چشم و استخوان در گلو، صبر، صبر تا آخرین لحظه فزت اینجا گفتند فزت، شما در دعای توسل چه میگید؟
[یا وجیهاً عِندالله] (م25)
ای آبرودار نزد خدا خب که ما همون بیآبرو هستیم آقا یه نفر پیدا شد تو این عالم زیر این آسمان به ما نشان بده کجا بریم، با کی جفت بشیم، شفع یعنی جفت، شفاعت جفت شدن است آی مردم تو این دنیا با کی جفت بشیم که روز قیامت کارم حل شود. در قیامت آن کسی که با خدا آشناست و آن کسی که اجازه دارد بر شفاعت و آن کسی که اجازه دارد بسان مرغی که دانه برمیدارد در محشر بیاید و بردارد شیعیان خود را، فاطمه زهرا سلامالله علیها اینها آبرومندانند. خب اینها رو که به ما دادند اسمشون را هم که گفتند محبتش را هم که به دلت انداختند دیگه چرا این در و اون در میزنی، چرا میری از هر کس و ناکسی یک سؤالاتی، یک حاجتهایی رو میخواهی که اصلاً کسی عدد و رقم جواب دادنش نیست. نقطه آغاز سلوک اینجاست، نه اینجایی که من و شما نشستیم، نه بابا یعنی برو پیش امام حسین علیهالسلام است. مسیر سلوک زندگی در محضر امام زمان علیهالسلام است و نهایت راه قرب الهی است و قرب الهی و جنبالله نیست مگر ائمه علیهالسلام.
[انتم الاول و الآخر] (م26)
خدمت ائمه علیهم السلام مشرف میشوی، ببین جمله خیلی سنگین است، چی عرضه میداری یا سیدی یا مولایی، اسم آن امام را میآوریم.
[صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ أَنْتَ وَسِیلَتِی إِلَى اللَّهِ وَ ذَرِیعَتِی إِلَیْهِ] (م27)
برای من است، ببین از سر خوبی و کرامت ما پر رو شدیم، ولی برای من حق و ولی حق مولاتی و تأمیلی و برای من است حق موالات و آرزومندی. ایشون فرمود: هر کسی که آرزومند بیاید در خونه ما بنشیند، حق دارد به گردن ما، خیلی حرفه؛ ما دست خالی ردش نمیکنیم ولی
[حَقُّ مُوَالاتِی وَ تَأْمِیلِی]
حالا چه میخواهم
[فَکُنْ شَفِیعِی إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْوُقُوفِ عَلَى قِصَّتِی هَذِهِ] (م28) بحار الأنوار (ط – بیروت) 99 : 172
آقا اونجایی که یَومَ یَفَرُّ المَرءُ من اخیه همه از هم فرار میکنند
(لکلِ اجرٍ یومَئذٍ شَأنِ یغنی) (م21)
نمیدونی چه خبره، خیلی بزرگه اونموقع، منم نمیدونم، کسی هم نمیدونه، اونجا کسی را نمیشناسد. خدایا آیا ما آشنا هستیم چهجور آشنایی ایجاد بکنیم و یقین بدانیم به یکبار عزاداری برای امامحسین علیهالسلام بالاخره یک آشنایی ایجاد میشود اما خب موقف خیلی بزرگه و مشکل خیلی زیاده و عاقبت به خیری معلوم نیست داستانش چیه، خب برویم چند تا قسمت از مقتل رابخوانیم. و دست به دامن زینب سلامالله علیها بشویم. در مقاتل نوشتهاند که رأس امامحسین علیهالسلام که در آن تشت که در مقابل ابنزیاد بود و اون ملعون با چوب میزد به دندان حضرت، ملعون این جمله را گفت:
[لًقًد اًسرَع شیبُ الیک یا ابا عبدالله] (م30)
اباعبدالله خیلی زود پیر شدی چی شده؟ حضرت زینب آنجا میفرماید: ابنزیاد برادرم پیر نبود، داغ علیاکبر پیرش کرد، یک داغ علیاکبر چهقدر داغ دید این بزرگوار، بیایند ما به حضرت ابراهیم علیهالسلام نظر کنیم بیاییم با گریستن و عزاداری در مصیبت فرزند آن پیامبر خاتم ما هم برویم در زمره کسانی که از ما قبول کنند. امام حسین علیهالسلام به مقامی رسیده است نزد خدا سوره والفجر مال حضرت است آیه میفرماید:
[فلسوف یعطیک ربک فترضی] (م31)
هر وقت این آیه را میخوانید این را بگویید. از خودم دارم میگم، نمیگم روایاتی ذیل این است نه، همینجوری، روی گدایی داریم میگیم خداوند به زودی آنقدر به تو میدهد تا اینکه راضی شوی ای امام حسین نکند راضی بشی همه را بهشت ببری و ما جا بمانیم همین یک کلمه، چون خدا گفته آنقدر به تو میدهم تا تو راضی بشی. وَلَسوف یعطیک ربک فترضی. من چند تا تکه بخوانم. دیگه امشب شب ماتم است دیگه به سینه که نمیخواهیم بزنیم و میخواهیم بنشینیم و همینجوری زمزمه کنیم. به نقل از علامه مجلسی یکی ازاون ملعونها تیری بر دهان آن حضرت زد، ملعون دیگری تیر بر حلق شریفش زد، ملعون دیگری ضربتی بر کتف آن مظلوم وارد ساخت و دیگری نیزه بر سینه آن غریب فرو کرد. چرا دارم مصیبت امام حسین رو میخوانم گوش کنید، چون حضرت زینب سلامالله علیها کنار بدن برادر آمد به شمر فرمود: بگذار که با حضرت حسین وداع کنم دفعهای دیگر، نزد او بنشینم پیش از آنکه از او جدا شوم و ما را به اسیری ببرند. برادر من از تشنگی غش کرده است ما را مهلتی ده که آبی به صورت او بپاشیم تا به هوش آید. آن ظالم، به شمر دارد میفرماید؛ آن ظالم کعب نیزه را بالا برد و بر سر زینب زد که ای دختر علی برگرد دیگر برادرت را نخواهی دید. حضرت زینب به گریه درآمد، چون صدای گریه زینب به گوش امام مظلوم رسید چشم گشود و فرمود ای خواهرم دست طفلان مرا بگیر و داخل خیمه شو تا مرا زیر شمشیر نبینی. یک وقت نکند توی دلت بیاید، این بیچارههایی که امام حسین علیهالسلام را کشتند فریب خوردند، گناهی ندارند که، حکومت ظالم بود نگذاشت امام حسین علیهالسلام شناخته بشود. حضرت از شدت عطش آب طلب میکند آن ملعون گفت ای فرزند ابوتراب تو ادعا میکنی که پدرت ساقی حوض کوثر است، صبر کن تا تو را آب دهد. حضرت فرمود: آیا مرا میکشی؟ و میدانی که من کیستم؟ اتمام حجت است. آن لعین گفت تو را میشناسم مادر تو فاطمه زهراست، پدر تو علی مرتضی است، جد تو محمد مصطفی است و تو را میکشم و پروا نمیکنم. پس به دوازده ضربت سر مبارک آن حضرت را از بدن مطهرش جدا ساخت. میروند سر امام حسین علیهالسلام را ببرند نمیتوانند، برمیگردند، شمر میگوید: چه مردمی؟ چهقدر شما ترسو هستید هیچکس سزاوارتر از من برای کشتن او نیست، شمشیر گرفت و آمد و بر سینه حسین نشست، آن حضرت چشم گشود و فرمود من أنت؟ کیستی؟ بر مقامی بلند برآمدی که مدام بوسهگاه رسول خدا بود گفت: من شمرم، فرمود: مرا میشناسی گفت: نیکو میشسناسم، خوب میشناسمت، نه من میدونم سر چه کسی را دارم میبرم. میگویند روضه وداع را آقای ما خیلی دوست دارد و فرمود:
[اسرَعَ فَرسُک شعارذاً اّلی خیامک] (م32)
فاطمه دختر امام حسین علیهالسلام گفت من درب خیمه ایستاده بودم و پدرم به اصحاب او را که چون گوسفندان در روز عید قربان سر بریده و عریان روی زمین بودند میدیدم اسبها روی ایشان جولان میدادند در اندیشه بودم که بعد از پدر، بنیامیه با ما چه میکنند، آیا ما را میکشند یا اسیر میکنند ناگاه سواری را دیدم که با نیزه زنان را میزند و میدواند و آنان به یکدیگر پناه میبرند، مقنعه از سر ایشان برمیدارد و النگوی آنها را میگیرد و آنها فریاد میزدند، وا جداه، وا ابتاه، وا علییا، آیا کسی نیست که دشمن را از ما دور کند. از مشاهده اینها دلم پرید و اندامم لرزید، از ترس به راست و چپ نظر میکردم و عمهام امکلثوم را جستجو میکردم که به او پناه ببرم، مبادا آن مرد آهنگ من کند، در اینحال بودم که مرد قصدمن کرد به سوی من روان شد. از ترس فرار کردم و گمان کردم که از او محفوظ میمانم ولی از قفای من آمد و نیزه بین دو کتف من زد که به رو افتادم، گوش مرا درید، گوشواره از گوش من کشید. مقنعه از من گرفت خون از سر و روی من روان شد و آفتاب بر سر من میتابید، بیهوش افتادم چون میگفتند آمار گرفتند دیدند دو نفر کم هستند یه دختر امام حسن علیهالسلام یه دختر امام حسین علیهالسلام، خیلی گشتند، اون ملعون اومد دید دو تا دختر در یه جایی همدیگر را در آغوش گرفتند و افتادند، با تازیانه زد، اعتنایی نکردند، باز زد دید اعتنا نکردند، باز زد اومد دید از تشنگی مردند، دو تایی از تشنگی مردند گفت بیهوش افتادم چون به هوش آمدم عمهام را دیدم که کنار من گریه میکند و میگوید برخیز تا برویم، ببینیم بر زنان و برادر بیچارهات چه گذشته است.