سخنرانی نیمه شعبان
دکتر دولتی 16/8/87
1022 – D
اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم. بسم الله الرّحمن الرّحیم
توفیق داریم در موضوع دیگری انشاءالله در خدمت شما باشیم. موضوع گذشته را که مسئله ی ولایت تکوینی بود به پایان بردیم. موضوعی که انشاءالله توفیق داشته باشیم در خدمتتان گفتگو کنیم بحث دینداری در عصر و دوران غیبت است. ما وقتی در مورد یک موضوعی می خواهیم گفتگو کنیم حتماً باید قبل از بحث کردن و پیش رفتن در بحث، با واژه هایی که در این بحث به کار می رود آشنا شویم. دینداری در عصر غیبت دو واژه ی کلیدی دارد. یکی دین و دیگری دین داری. حالا یا دین یا دین داری. بالاخره ما باید به یک توافق در این مطلب برسیم. اجازه بدهید ما اول زمان غیبت را بگوئیم. هر چند که ممکن است در پیشروی بحثمان کمی به این کلید واژه دقیق تر بپردازیم ولی فعلاً در رابطه با عصر و زمان غیبت با هم این گونه توافق و تفاهم بکنیم که دوران غیبت کبری امام زمان علیه السلام یکی از اوصافی که زمانی که ما در آن زندگی می کنیم دارد یعنی دورانی که امام زمان علیه السلام هستند امام هستند اما ما نمی توانیم ایشان را با اراده خودمان و با یک برنامه پیش بینی شده ببینیم دوران غیبت است. خوب شما قطعا حالا این را پذیرفته اید یا اگر اشکالی هست بفرمائید. ما دوران غیبت را دوران نبود امام نمی گیریم. امام هست امامت هم هست. در باور شیعه زمین بدون حجت نیست. در باور شیعه بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اوصیاء حضرتش باید باشند. حالا چگونگی امامت حضرت الآن در تعریف بحث ما نیست. ما داریم این واژه را این کلمه را تعریف می کنیم. الآن نمی خواهیم درگیر بحث بشویم. یا موضوعاتی که برای بحث غیبت باید مدنظر قرار بگیرد همه را یک به یک نگاه کنیم. پس دوران غیبت دوران بی امامی نیست. از آن طرف هم دورانی نیست که شما بگوئید هیچ کسی به هیچ عنوان امام زمان علیه السلام را نمی بیند و دیدن امام زمان علیه السلام ممنوع است و حالا مثلا به یک معنا حرام شده بر ما حرام شد. یعنی نه این که اگر مواجه شدید نبینید. یعنی محروم هستیم نمی بینیم. لذا اگر کسی ادعا کند می بینم دروغ می گوید. اگر کسی ادعا بکند دیدم دروغ نمی گوید اما اگر کسی ادعا کند می بینم دروغ می گوید. (مَن اِدَع المشاهده) کسی بگوید من امام زمان علیه السلام را دیدم کی؟ آن جا این طوری شد. دست خودت بود؟ نه. فهمیدی؟ نه. بعد خواستند بروند مثلا تو گفتی صبر کنید چند ساعتی حرفی حالا؟ نه اصلا در اختیار من نبود. من اصلا پیش بینی نکرده بودم. خوب می توانی هفته ی بعد همین ساعت بروی همان جا ببینی؟ نه. می توانی آن جا خانه بسازی شاید دوباره آن جا ببینی؟ نه. می گوید اگر مثلا گم شدی حضرت آمدند کمک کردند پیدا شدی مثلا می خواهی دوباره گم شوی شاید حضرت دوباره بیایند. می گوید نمی دانم شاید نیاید. این جوری نیست که هر کسی گم بشود که مثلا کلید دیدن امام زمان علیه السلام باشد. خوب پس ما ادعایی برای ارتباط تضمینی با امام زمان علیه السلام نداریم. ولی ارتباط با امام زمان علیه السلام وجود دارد. این شد زمان غیبت. حال برویم سراغ لغت دین و دین داری. فرض کنید که ما قبل از این که بخواهیم درباره ی لغت دین گفتگو کنیم از خدمت شما خواهش کردیم برای هفته ی بعد همه بروید در کتب مرجع در کتب و مقالاتی که راجع به دین نوشته شده در سایت های مختلف تخصصی بروید تعریف دین را پیدا کنید. فرض کنید قرارمان این شده یک نوبت که خدمت دوستان بودیم قرار بود این کار را بکنند که رفتند یک تفحص اجمالی کردند. یک تعاریفی را آوردند. این که الآن از شما بپرسم تعریف دین چیست چه تعریفی می توانید بنوسید نمی توانید بگوئید چه تعریفی می توانید بنویسید. ممکن است ما بنویسیم: مجموعه ای از بایدها و نبایدها، امرها و نهی ها. خوب شما می گوئید که این در تمام جوامع در همه ی سازمان ها در تمام قوانین از این بایدها و نبایدها هست. این که دین نمی شود. هر جا که شما یک جزوه پیدا کردید گفته بود باید این می شود نباید این می شود این دین می شود؟ نه. شما خواستید مدرسه ای بروید دانشگاهی بروید یک دفترچه دادند 10 تا باید داشت 10 تا نباید این شد دین. نه این تعریف دین نیست. دین مجموعه ای از دستورالعمل ها برای زندگی خوب برای خوشبختی است. خوب این هم تعریف دین نمی تواند باشد. غیر از این که این تعریف برای خوشبختی! ابهام دارد. خوب خوشبختی چیست؟ پولدار شدن یک خانه و یک ویلا و یک ماشین داشتن است؟ خوشبختی سلامتی است؟ خوشبختی چیست؟ حالا غیر از این که این واژه باید تعریف بشود خوب اگر مجموعه ای از دستورالعمل هایی برای خوشبختی است الآن خیلی آدم ها در دنیا جلسه دارند کلاس دارند کتاب نوشته اند توصیه می کنند برای خوشبختی. آن ها دین است؟ نه. اصلا چرا خیلی ها. شما به عنوان یک انسان مگر تجربه ی زندگی ندارید. یک فرصت کنید و بنشینید و تجربیات را بگوئید می شود 50 نکته 100 نکته. صدتا تجربه برای خوشبخت شدن یک جوان در زندگی. حالا ما آن ها را اضافه می کنیم. نگران نشوید. شما می بینید که 10 سال دیگر که این 50 توصیه شد 1000 توصیه در فصول کاملا مجزا و تمیز می شود دین؟ نه نمی شود دین. ما وقتی می خواهیم تعریف دین بکنیم شما هر جمله ای را که در تعریف دین می خواستید به کار ببرید مهم نیست. اما شما چندتا واژه را لامحال باید در آن داخل کنید. خوب عنایت کنید. یک واژه، واژه ی خدا است. اگردین دستورالعمل است اگر توصیه است اگر امر، نهی اگر هر چیزی است ما دین را آن چیزی می دانیم که از جانب خدا آمده است. این واژه لا محال در تعریف دین باید باشد. واژه ی دیگری که در تعریف دین لا محال حضور دارد یک سری دستورات و یک سری چیزهایی است که من باید با دیدن آن ها خودم را تنظیم کنم یک اعمالی را انجام بدهم یک اعمالی را انجام ندهم. من بیایم آن اعمال را بگویم که بله یک چیزهایی از آسمان از طرف خدا آ»ده. می گویم برای من آمده؟ می گوید بله. می گویم آخ جان بروم ببینم چیست. می گوید هیچ پیام عملی برای تو ندارد. می گویم دینی که هیچ پیام عملی نداشته باشد و به من توصیه نداشته باشد به چه دردی می خورد. نکته ی سوم و واژه ی سوم که در تعریف دین باید حاضر باشد نتیجه ی عمل است. یعنی اگر اولی را بخواهیم به اصطلاح دین حرف بزنیم می شود امر و نهی. اولی که الان داشتیم می گفتیم (واژه ی دوم). یعنی دومین عامل و دومین واژه. سومی می شود ثواب و عقاب. پس می شود: خدا – دستورات – پاداش. این همه ی تعریف دین نیست. این حداقل واژه هاییست که اگر در تعریفی که راجع به دین است حضور نداشته باشد ما آن را به عنوان تعریف دین نمی پذیریم. حالا دقت کنیم. من می دانم در بین این گفتگویی که راجع به تعریف دین داریم می کنیم بالاخره یک نکته ای گاهی گوشه ی ذهن انسان می آید. حالا من انشاءالله به آن اشاره ای می کنم. ما آن چیزی را که در آن دستورالعمل و توصیه هست ولی از قبل عمل به آن ما هیچ پاداشی نداریم هیچ نتیجه ای نداریم یعنی مالک یوم الدینی وجود ندارد چون یوم الدینی وجود ندارد روز جزا و پاداش و این ها نیست ما این را دین نمی دانیم. خدا بگوید نماز بخوان بگویم بخوانم چه می شود بگویم در دنیا چه فرقی می کند می گوید در دنیا فرق نمی کند در آخرت چه فرقی می کند؟ نخوانم چه می شود؟ خوب فرقی نمی کند. خوب ببخشید دین با یک سنگ ریزه ای که کنار خیابان افتاده چه فرقی دارد. آن آن جا باشد برای شما فرقی نمی کند نباشد برای شما فرقی ندارد. به چه درد شما می خورد؟ این اعمال این ترک ها این انجام اعمال چه فایده ای دارد؟ دینی که از طرف خدا نباشد از طرف بشر باشد می شود تجربه ی آن شخص. می شود تفکر آن شخص. می شود نتیجه ی یک نشست تخصصی 10 ساله. می شود نتیجه ی تحقیق 50 ساله. می شود نتیجه ی یک کار تیمی. می شود نتیجه ی یک مطالعه ی میدانی. نمی خواهیم بگوئیم بی بها است. می گوئیم خوب چرا اسمش را گذاشته اید دین. مثل این که نتیجه ی عملی دیگر. دقت فرمودید ما سه واژه ی کلیدی را در تعریف دین گفتیم. خدا – امر و نهی – ثواب و عقاب. اینجا لازم است که ما نگاهی به تعریف بکنیم. چرا آمدیم سراغ تعریف و چرا سر تعریف مکث کردیم. در واقع می شود گفت بیشتر این بحث ما اصلا روی این تعریف سوار می شود. یعنی اگر کسی تعریف خطا به ما بدهد و یک چیز دیگر بگوید آن وقت شما آن جا می فهمید آن ساختمانی که بنا کردید به چه مشکلی برمی خورد. اگر بخواهند خدایی ناکرده مردم یک شهر را بیمار کنند یک راهش این است که بروند با آن ها رفیق شوند بالا و پائین. در رفاقت یک آب میوه برایش بخرند و یک چیز مسموم و آلوده داخل آن بریزند و بدهند او بخورد و خدایی ناکرده کارش حل شود. اگر بخواهند بیمار کنند می توانند بیایند در یک دیگ غذایی که برای یک عده ای پخته اند ماده ای بریزند و آلوده کنند و همه ی آن ها مریض شوند. یک راهش هم این است که در تصفیه خانه ی شهر که دارد آب شُرب قابل نوشیدن به یک شهر وارد می کند (اما لزوما همه ی شهر ها این طور نیست) وارد آن جا بکند تا مثلا دو سه روز بیاید بعد بالاخره این آب به مردم می رسد. به تدریج مردم می خورند و بیمار می شوند. اگر کسی در سر چشمه بنشیند و آن جا تأثیر بگذارد آن اثر را در پائین دست می بیند. این را خوب عنایت کنید. یکی از مهم ترین این نقاطی که به لحاظ فکری می شود روی آن تأثیر گذاشت نقطه ی تعریف است. الآن ما در این سالن نشسته ایم جهت من به آن طرف است جهت شما به این طرف است. ما می خواهیم بپرسیم که ای کسانی که در این جلسه نشسته اید رو به کدام سو دارید تا من به شما بگویم که شما باطلید یا بر حقید؟ رویتان به کدام طرف است؟ من می گویم هر کس رویش به این طرف باشد حق است شما می شوید باطل. اگر این طرف جهت حق باشد شما می شوید حق من می شوم باطل. مثال خیلی روشن است. ای مردم جهان نشان پیشرفت، تمدن، فرهنگ چیست؟ خوب دقت بفرمائید. کتاب خواندن است؟ شما عقب ترید حرف گوش دادن است؟ آن ها عقب ترند راستی کدام نشانه ی فرهنگ است؟ بلند گو دست کیست؟ دست آن هاست. میکروفن دست کیست؟ دست آن هاست. آن ها چه می گویند؟ می گویند مطالعه پیشرفت کدام طرف است. فلش و بردار کدام طرف است. این طرفی را نشان می دهد شما می شوید عقب افتاده. شما اگر کتاب هایی راجع به فرهنگ و تمدن خوانده باشید یا درس هایی که می دهند را شنیده باشید این جا متوجه می شوید چه چیزی مطالعه کنیم. می گوید مهم نیست چه چیزی مطالعه کنید مهم است که فقط مطالعه کنید. می گوید هر چیزی. می گوید هر چیزی. می گویم من این کتاب را خواندم به هم ریختم. می گوید باشد. می گوید این کتاب را خواندم به همه مشکوکم. این کتاب را خواندم دینم از دستم رفت، احساس پوچی می کنم. می گوید که مهم نیست. تو بخوان. می خواهیم آمار بدهیم کنتور می اندازد بخوان. کجایی در اتوبوس دورت کتاب نیفتاده؟ روی صندلی روی زمین به میله ی اتوبوس آویزان نکرده اند؟ نه بابا یک کشورهایی خیلی پیشرفته اند. یکی کتاب می خواند تمام شد می گذارد روی صندلی پارک بعدی می آید برمی دارد می خواند بعد که تمام شد مثلا در مترو می گذارد آن جا مثلا بعدی از آن جا برمی دارد. می خواند در رستوران ولش می کند بعد نفر بعدی در رستوران برمی دارد. چی می خوانند؟ مهم نیست که چی می خوانند مهم این است که می خوانند. اگر شما یک کتاب فروش باشید یک کسی بیاید مغازه ی شما بگوید آقا یک کتاب بدهید می گویی چه کتابی می گوید بدهید بخوانم دیگر آدم باید بخواند. یک چیزی بده تا بخوانم. می گویید چه ملاکی دارید می گوید مهم نیست. جلدش رنگش قطرش موضوعش. می گوید من فقط باید بخوانم. هر چه قیمت پائین تر باشد بهتر است ولی تعداد صفحات بالاتر باشد چون داریم آمار درست می کنیم. باید کنتور بیندازد. این تعبیر را کمی بیشتر توضیح بدهیم. با عرض معذرت شما می بینید که نفس بالا بودن مطالعه نشانه ی فرهنگ نیست. نشانه ی تمدن هم نیست. مگر ببخشید ما جزو بهائم هستیم که هر چه گیرت آمد بخور که تازه آن هم این کار را نمی کند. تازه چهار پایان هم این کار را نمی کنند. کدام آدمی است که حاضر باشد به فرزندش یا شاگردش بگوید بخور مهم نیست چه می خوری بخور. می گوید این به معده ام می سازد؟ مریضم نمی کند؟ می گوید برو بابا بخور دیگر زودباش. مگر وقتی برای شما توصیه به مطالعه می کنند نمی گویند مطالعه اندیشه، فکر، روح آدم را زنده می کند. مگر درباره ی غذا سمینار تغذیه نمی گوید که چیز خوبی ا ست که حیات ما و رشد انسان ها به آن بستگی دارد. وقتی یک چیزی خوب است آ ن طرفش بد هم دارد. چیزهایی که رشد من را خراب می کند و در آن اختلال ایجاد می کند. کتاب هم همین است. آن کتابی که بوستان اندیشه است این اندیشه ات را تبدیل به زباله دانی می کند. بوستان که چه عرض کنم. مواظب باش کدام کتاب؟ برای این که مطلب را حس کنید شما اگر مطلبی را ببینید در نزد خودتان چگونه می خواهید قضاوت کنید. فرض کنید 10 جلد کتاب در دروغ بستن به شما نوشته اند. لعن ترد و ناسزای به شما. می خوانید می گویید که آدم که می خواهد مطالعه کند نباید تعصّب داشته باشد. بعد دوره ی بعد 10 جلدی نیست 20 جلدی راجع به پدر به و مادرتان ناسزا نوشته حتما مطالعه بفرمائید. بعدی اش یک دوره ی مفصل تر راجع به اجداد شما ناسزا گفته اند. بعد یک کس دیگری هست پیش بینی هایی می کند راجع به نسل شما. یک چیزهایی نوشته آن جا شما مطالعه بفرمائید. خیلی این حرف با عرض معذرت ببخشید کودکانه است. حالا اگر بخواهیم ادب به خرج بدهیم می گوئیم کودکانه است. بگویند تو بخوان مهم نیست چه می خوانی. بابا تو انسانی تو انتخاب می کنی. تو نمی روی داروخانه بگویی آقا یک دارو بده. می گوید برای چه می گویی تو چه کار داری یک دارو بده بخوریم. برویم کتاب فروشی یا برویم غذا فروشی یک جایی که انواع و اقسام غذا هست همه ی غذاهای دنیا هست چون کتاب این گونه است. الان دیگر کجایی باشد مهم نیست. یک چیزی بده تا بخوریم. ببین غذای چینی به تو نمی سازدها. حشرات و فلان مهم نیست. به ما گفته اند آدم باید باز باشد. چی باز باشد؟ شعارهایی که معلوم نیست معنایش چیست نتیجه اش چیست. اگر آمار مطالعه شد باید بدوید. حالا دقت کنید شما در این مملکت چند تا جلسه دارید. شب های جمعه چند تا جلسه دارید؟ در دهه ی محرم و صفر چند تا جلسه دارید؟ در فاطمیه در ماه مبارک چند تا جلسه دارید؟ این جلسه هایی که در ایران هست در شهرهای مختلف در مساجد و حسینیه ها و خانه ها و … این ها را جمع کنند مال یک سالش را می دانید چقدر کتاب دارد. چرا آمار موعظه گوش دادن و سخن حق شنیدن جزو آمار تمدن و فرهنگ نیست؟ چرا نیست؟ چون من قرار است آمار بدهم. من آن چیزی را آمار می دهم که من آن جا باشم. یک چیزی آمار نمی دهم که شما آن جا باشید. ببینیم نشان فرهنگ و تمدن این نیست که انسان به پدر و مادرش احترام و تکریم کند. نشان فرهنگ این نیست که من پدربزرگ، مادربزرگ و خویشان خودم را تکریم کنم. نه آقا این ها مهم نیست. تو می خواهی بگویی که تو فرهنگ داری؟ فرهنگ انسانی داری یا نه؟ انسانی یا نه؟ شما این را جزو آمار می بینید؟ نه. مهم این است که این میکروفون دست چه کسی باشد. مهم این است که آن جایی که دارند به تمام دنیا تزریق می کنند که نشانه ی تمدن و فرهنگ چیست آن را که بگوید وقتی او گفت استاندارد شد خوب همه دیگر تنظیم می شوند. ملاک شد مطالعه. چرا شد مطالعه؟ حرف بی خود نزن. کارشناس دارد. می گویم چرا گریستن بر اباعبدالله یا گریستن بر گناهان جزو این مطلب نمی آید. چرا معماری خانه به گونه ای که بیرونی و اندرونی باشد در این نمی آید چرا این غیرت مردها که زن آن ها کالای بازار نشود را کسی که با تو حرف نمی زند کسی از تو که نمی پرسد خود ما می گوئیم 10 تا پارامتر شد نشانه ی تمدن و فرهنگ. الآن دیگر مهم رفت سرمان چون این فلش را اینجا کشیدند. گفتند فلش رو به این طرف است. حالا دیگر تمام شد. دیگر از من و شما عکس گرفتند. ما اول جلسه گفتیم توجه بفرمائید هر کس رویش آن طرف است حق است بقیه باطل. یک دو سه تمام شد. دیگر نمی توانید تکان بخورید. شما باطلید من حقم. حالا یکی حرف بزند صدایش می آید؟ نه. خوب میکروفن دست بنده است. ما نمی پرسیم چرا این شد نشان تمدن و فرهنگ. او در سرچشمه تصفیه خانه ی آب شُرب گوارا این ماده را ریخت و رفت و به همه رسید. این پله ی اول. دقت کنید پله ی دوم. باشد قبول. ملاک تمدن میزان مطالعه می شود. آمار بگیرد شما زحمت نکشید ما خودمان می گیریم. خوب می شود بگویید شما چقدر مطالعه می کنید؟ ما روزی یک ساعت مطالعه می کنیم. شما سالی 20 دقیقه. ما که چیزی که از مدارس آن جا دیدیم و شنیدیم این خبرها نیست. این طور که می گویند آموزش و پرورش ما یک سری درس های بی خود گذاشته یک سری فشارهای درسی. فلان کس آمار گرفت. چه کسی بلد است آمار بگیرد؟ آمار چه کسی معتبر است؟ نه نه آمار شما معتبر نیست. آمار من معتبر است. چرا؟ می بینی که میکروفن دست من است دیگر. آمار ما رسمیت دارد. آمار شما رسمیت ندارد. خوب جهت که آن طرف شد جهت پیشرفت آمار که نشان داد که ما 20 دقیقه در سال هستیم و او 2 ساعت در روز شما می شویم جهان چندم. خدا را شکر کنید که نشدید جهان 20. شدید جهان سوم. حالا اگر نشستیم واقعا اندیشیدیم دیدیم ملاک تمدن و فرهنگ این ها نیست بلکه عاطفه ی انسانی، گذشت، احترام به پدر و مادر و … است، بردار عوض شد. خوب اگر بخواهد عوض شود شما بشوید کشور متمدن دیگران بشوند کشورهای عقب افتاده بد که خیلی بد بله بله خیلی بد دو جور می شود پیشرفت کرد. یکی این که پیشرفته شد یکی این که به همه بگوئیم پیشرفته مائیم. دو جور می شود آدم خوب شد. یکی خوب بود یکی تظاهر به خوبی کردن. دو جور می شود مسلمان بود یکی تسلیم شدن یکی شهادتین گفتن و مسلمانی منافقانه است. بسیار ساده است. بنابراین اگر یک کسی بر مسند تعریف نشست و تعریف را داد، ارزیابی کرد، طبقه بندی کرد دیگر باید مراسم ختم ما را اعلام کنند. خاصیتی ندارد. چرا من این را عرض کردم بهترین و ساده ترین بهترین به معنی خوب سریعترین و نتیجه بخش ترین نوع مبارزه با دین این است که آن بالا بنشینی و بگویی اصلا چرا ادیان با هم دعوا می کنند. دین چیست؟ تعریف دین چیست؟ تعریف دین این است که یک چیزی است که من را در دنیا خوشبخت می کند و من در دنیا احساس خشنودی و سعادت می کنم و در آخرت هم آخرت را که ندیدم. دنیا را بچسب که هر که خوش تر خوش دین تر است. شما اگر مراجعه کنید به کتبی که تعریف دین دادند واقعا متحیر می شوید. یک چیزهایی در مورد دین گفته اند که باورتان نمی شود که هیچ کودکی این را در تعریف دین بگوید. ولی بیندیشید که چرا دنیا چنین شرایط تعریفی را پیدا کرد که دین اصلا به زبان جاری بشود. راجع به دین حالا هرکسی آمد تعریفی دارد. دیگر الباقیش تمام است. پس تعریف دین خیلی مهم است. اتفاقا تمام مشکل در همین تعریف است. شما تعریف را رد کنید دیگر کاری نمی توانید بکنید. شما پذیرفتید که نشانه ی تمدن، مطالعه ی کتاب است هر چه شد و پذیرفتید که آمار درست است چون امروزه بهتر از آن که آمار گیری بکنند آمار سازی می کنند. زحمتش هم کمتر است. موفق تر این است که آمار بسازد. چرا بگیرد. بهتر از این که آدم خبررسانی بکند خبرسازی بکند. چی بهتر از این. از این بهتر چه می خواهی؟ می خواهی عراق را بگیری خبر بساز. در آخرین نظر خواهی که ما از مؤسسه فلان کردیم 73 درصد مردم عراق با حضور این کشور در عراق موافقند. چه دقیق هم هست. 73 درصد! بارک الله. این هایی که عرض می کنم بعضی از عزیزان احتمال دارد در این حوزه ها کار کرده باشند. چند سال پیش یک هیجانی در کشور ما ایجاد شد به عنوان دین گریزی نوجوانان. بعد بررسی کردند دیدند آمار نشان می دهد جوانان دین گریزند. این ها از چه مقطعی دین گریز می شوند. چه کسانی دین گریزند؟ چه جوری می شود دین گریز می شوند؟ علائم دین گریزی چیست؟ دو سه سالی همه تلاش می کردند تا این که یکی از این روان شناس ها تحقیقی کرد نمی دانم شاید دو سال طول کشید آمد اثبات کرد که آن چه در مورد دین گریزی گفتند همه اش دروغ بوده و دقیقا به عکس، مردم ایران دین گریز نیستند. شما محرم بیایید ببینید. شما نگوئید این که دین نشد که طرف نماز نمی خواند محرم که می شود مثلا دیگر حالا معنویت می گیردش. خوب عیب ندارد. بیائید علامت دین گریزی را بگوئیم. دیگر نماز نخواندن دین گریزی نیست. طرف مسامحه می کند در مناسک دینیش. نمی گویم کار خوبی می کند ببینید دین گریزی حکایت از یک عناد می کند. ستیزه جویی می کند. مقابله می کند. اسم این را نمی گویند دین گریز. دین گریز کسی است که مقدسات را زیر سؤال می برد. آن چیزهایی که جزو اصول دینش است را زیر پایش له می کند. چند تا شما جوان این طوری دیده اید؟ اما وقتی یک دروغ را به ما یک جوری گفتند که راست شد باور کردیم دیگر بعد از این ببخشید ما همه سر کاریم. ما مطالعه می کنیم چه کار کنیم که دین گریز نشوند. اصلا کسی دین گریز نیست. نه این که کسی نیست. بلکه این آمار نیست. ببخشید چطور 10 سال پیش 8 سال پیش خیلی تب و تاب داشت ولی حالا ندارد. در صورتی که اگر می خواستی نمودار جامعه را بکشی باید دین گریز تر شده باشند. نه این آماری بود که ساختند و از این قبیل چیزها هستند. منتها بعضی ها اسنادش بعد از 30 سال 40 سال در می آید. من با یک استادی که در آمریکا در همین رشته های روانشاسی تدریس می کند گفتگو می کردم. گفتم امکان دارد که مثلا یکی از تحقیقات مبنا نداشته باشد بگویند آمار که گفتند این ها. گفت بله گفتم خوب چه طوری چک می کنند چون اگر بخواهند بگویند آقا ما یک چنین آماری یک چنین مطالعه ای کردیم به این نتیجه ای برسیم می گویند خوب بیار ورقه های آمارت را ببینیم. خوب بردارد 50 تا 100 تا ورقه ی علامت خورده نشان بدهد شما چه می فهمید. گفت مگر این که بعد از 10 سال 20 سال 30 سال بفهمند این دروغ بوده حقه بازی بوده. بعد دیگر به محاکمه می کشانند. گفتم چنین اتفاقی افتاده؟ گفت فراوان. ما شرکت داروسازی داریم. دارو ساختیم این گونه است. چه کار کنیم. چطور بفروشیم؟ یا علی مدد تبلیغ کنیم در دنیا آخرین مطالعه نشان داده بدن به چنین ماده ای نیاز دارد نیاز دارد نیاز دارد نیاز دارد. یک شرکتی هست توانسته این ماده دارویی را تولید کند. حالا این شرکت درست کرده در انبارها توانسته این ماده ی دارویی را یک جوری خلاصه این ماده که بدن به آن نیاز دارد را در قالب یک دارو و قرص به مردم ارائه کند. یک تعدادی به عنوان نمونه ی آزمایش شده خلاصه این دارو به فروش می رود. یکی از اقوام ما شغلش این بود که راننده ی ماشین های سنگین بود. ترانزیت کالا می برد به خارج از کشور. او برای من تعریف کرد ما پسته می بردیم آلمان. گفت آلمان یک تعرفه ای را تعیین کرد که باید این قدر بدهید. مال خیلی سال پیش است. حالا هر عرفی که دارند. گفت آن ها دیدند که این جوری که ضرر است. آن سودی که متداول داشت را ندارد. این ها گفتند ما این تعرفه را نمی پذیریم. نمی پردازیم. حالا پسته ها در کانتینر است. گفت آلمان در اخبار اعلام می کند که پسته های ایران سرطان زا است. دارند مطالعه می کنند. گفت بعد از چند روز بالا و پائین توافق دیدیم نمی شود پسته ها دارد از بین می رود. کلی هم از بین رفت. خوب بعدش هم که نمی شود وارد کرد. گفت توافق را پذیرفتیم بعداً سریع اعلام کردند که دانشمندان به این نتیجه رسیدند که پسته ی ایران اصلا ضرر ندارد. مشکل هم نیست. خواهش می کنم. این ها واقعیت هایی است که اتفاق افتاد. منتها باید حوصله کنیم. گاهی ما حوصله نداریم. این اخبار را می گوید یا یک شبکه می گوید حالش را نداریم برویم دنبال کنیم می گوئیم بزن کانال بعد فیلم را ببینیم. دقت فرمودید. آمریکا با چین دعوا دارد. چند تا پروژه پیدا می کنیم بیماری سارس. خوب است. بزنیم توی سارس. یک سالی سر کار بگذاریم. خوب است. اگر شما در نقطه ی تعریف تعیین آمار دهی تشخیص مطالعه آخرین نتایج بنشینید خیلی خوب است. لذاست شما وقتی مطالعه می کنید می بینید قریب به اتفاق تمام شبکه های خبری و خبرسازی دست یهود است. راحت است دیگر. به جای این که هی زور بزند بیاید به من و شما یک حرفی را بزند خوب آن جا نشسته می گوید دیگر. یک عالم جلیل القدری که خدا رحمتشان بکند او گفت شیطان نمی آید زحمت بکشد. مثلا فرض کنیم ما جمعیت صد نفر یا یک سخنرانی ده هزار نفر نشسته اند دارند گوش می کنند. شیطان نمی آید زحمت بکشد این ده هزار نفر را یکی یکی وقت بگذارد. می بیند یک سخنرانی می آید. روی مخ او کار می کند. وقتی او گفت بقیه هم استفاده می کنند. تمام می شود. می شود ابزار شیطان. چقدر خوب چقدر راحت. لذا حضرت فرمود مواظب باش حرف کسی را گوش می کنی اگر از خدا گفت فرستادگان او را گوش کن. اگر از شیطان گفت گوش نکن « مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ » (تحف العقول : 456)
بابا تو که وجودت را مفت گیر نیاورده ای. مفت که نیست. هر جا گوش نسپار. جمله ی بنده این نیست که هر کجا گوش نسپارید به بنده گوش بسپارید. نه عرضم این است که آدم نباید هر کجایی برود و هر کسی هر چه گفت گوش کند. قرآن هم این را نمی گوید. به هر حال تعریف دین چیست؟ یک جوری دین را تعریف کردند که آن وقت این تقسیم بندی در آمد که ادیان الهی، ادیان غیر الهی. ادیان غیر الهی جک نیست. ببخشید ها الآن جدی می گویید. مگر ما ادیان غیر اهلی داریم که شما ادیان الهی؟ خوب دین یعنی الهی دیگر. اگر کسی دستورالعمل داشت که الهی نبوید بگوئید مکتب بگوئید نظریه یا توصیه یا اصلا اسمش را بزرگ کنید. اسمش اصلا دین نیست. اگر هم کسی به ما گفت نه خیر ما آن را دین می دانیم خوب بالاخره ما هم سهمی داریم خوب می گوییم ما آن را دین نمی دانیم. مشکل ندارد که. یعنی به تفاهم نمی رسیم. وقتی شما در بحثتان با کسی به توافق و تفاهم نرسید آن بحث را ادامه نمی دهید. یک دانشجویی گفت خدا چرا این جوری این جوری نستجیر بالله خلاصه خدا را ظالم کرد. من دیدم که خیلی اصرار دارد. من گفتم شما فکر می کنید که خدا ظالم است؟ گفت بله. گفتم من فکر می کنم خدای من ظالم نیست. گفتم شما خدای ظالم را می پرستی؟ گفت: نه. گفتم من هم نمی پرستم. به شما هم توصیه می کنم نپرستی. پس آن خدا را ولش کن فعلا. این چه خدایی است که ساخته ای که ظالم است؟ خوب ما بیائیم بحث بکنیم خدای من عادل است خدای تو ظالم. این که بحث ندارد. تو اصلا داری اشتباه می آیی. پس ما در اولین قدم به چه توافق و تفاهمی رسیدیم. این که دین از خداست. ببینید این سؤال جایش این جا نیست. الان در این وقت که زمان غیبت است کدام حرف عالم دینی از خداست. نه داریم می رویم که به اینجا برسیم. می گوئیم آن دینی که می گوئیم دین یهودی، مسیحی، اسلام یا هر چه دین اصلا اعتبارش به خدایی بودنش است. اگر خدایی نباشد که ما اصلا بحثی با کسی نداریم. تمام شما صاحب دین هستید اینجا. چون حرف هایی برای زدن دارید و زندگی دنیایی ندارید. تجربه ندارید. مطالعه ندارید. چرا ندارید؟ میکروفن دست شما نیست. به این معنا اصلا دین بی معناست. دیگر می شود مطالعات، تجربیات، فکرها و نظریه ها و همه ی این هایی که دیگران. دین بند الهی و تعلق الهی دارد. در دین امر و نهی وجود دارد و برای این که محمل نشود ثواب و عقاب دارد. ما این دو واژه را تعریف کردیم. البته واژه ی دین داری را هنوز تعریف نکردیم. دین را تعریف کردیم. ولی اصلا بحث ما متوجه دین داری است که با این دو واژه ی کلیدی ما چگونه خودمان را به دین داری برسانیم.
والسلام.