سخنرانی نیمه شعبان
بسم الله الرحمن الرحیم
صلی الله علیک یا خلیفه الله
”اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا برحمتک یا ارحم الراحمین.
السلام علیک یا مولای وابن مولای سلام مخلص لک فی الولایه و اشهد انک الامام المهدی قولا و فعلا و انت تملاء الارض قسط و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا فعجل الله فرجک و سهل الله مخرجک و قرب زمانه و کثر انصارک و اعوانک و انجز لک ما وعدک فهو اصدق الفائلین، و نرید ان نمن علی الدین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین“
گویند کسان که شام عید آمده است این نکته به طبع من بعید آمده است
آن روز بود عید که گویند به ما از یار پس پرده نوید آمده است
تبریک عید. میلاد با سعادت منجی عالم بشریت، امام دوازدهم فرزند نرجس خاتون و نور دیده امام حسن عسگری «علیه السلام» را به خود آن حضرت و ائمه اطهار و شما دوستان عزیز تبریک و تهنیت عرض می کنم و به خاطر اینکه خداوند ما را به داشتن رسول اکرم «صلی الله علیه و آله» و دوازده امام در بین امتهای دیگر برتری داده خدا را سپاس می گوییم. از رسول خدا روایت است که بهترین عمل امت من انتظار فرج و گشایش از جانب خدای سبحان است. ”افضل اعمال امتی انتظار فرج الله عزوجل“ (بحار الانوار/50/317)
ائمه «علیهم السلام» آشکارترین مصداق این امر کلی را، انتظار فرج حضرت ولی عصر معرفی فرموده اند. چون فرج و گشایش واقعی برای دین داران، با ظهور آن حضرت حاصل می شود.
حضرت عبدالعظیم حسنی می گوید: بر امام جواد الائمه «علیهم السلام» وارد شدم، تصمیم داشتم از او بپرسم آیا مهدی شما، همان بقیه الله است یا غیر او. قبل از اینکه شروع به سخن کنم، خود آن حضرت آغاز به سخن کرده فرمود: ای عبدالعظیم حسنی بقیه الله ما، همان مهدی است که باید در عصر غیبت، منتظرش بود و در عصر ظهور، اطاعتش کرد و او سومین فرزند من است. قسم به خدایی که محمد «صلی الله علیه و آله» را به پیامبری برگزید امامت را به ما اختصاص داد، اگر از عمر دنیا بیش از یک روز هم باقی نمانده خدا آن روز را آنقدر طولانی می گرداند، تا مهدی ما خروج کند و همانطور که زمین از جور و ظلم پر شد، از قسط و عدل آن را پر گرداند. خدای سبحان کار او را یک شبه اصلاح می کند و اوضاع را به نفع او می گرداند. چنین که کار موسی را یک شبه اصلاح کرد. او برای گرفتن پاره ای آتش برای خانواده اش رفت، ولی هنگام بازگشت به شرافت رسالت و افتخار نبوت نایل شده بود. آنگاه فرمود بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج و انتظار گشایش امور به دست آن حضرت است.
این روایت تاکید می کند ظهور آن حضرت، امری قطعی و انکار ناپذیر است. هر چند که دوران غیبت آن حضرت طولانی شود و عدل و قسط را که هدف والای همه انبیاء الهی بود ”لیقوم الناس بالقسط“ بر تمام زمین حاکم کند. تاکید فراوانی که از اهل بیت شده اینکه در انسان منتظر، امید به آینده ایجاد خواهد کرد و همین امید، نقش بزرگی را در سعی و کوشش ایفا می کند.
امیرالمومنین می فرمایند: انتظار فرج و گشایش از جانب خدا داشته باشید و از رحمت او ناامید نباشید که محبوب ترین اعمال نزد خدای متعال، انتظار فرج است. اگر کسی به آینده امیدوار باشد و بداند که دیر یا زود حکومت زمین به صالحان خواهد رسید، امور جامعه اصلاح خواهد شد، حق با صاحبانش خواهد رسید، ظلم و ستم از بین خواهد رفت، برای رسیدن به چنین جامعه، فرد می کوشد تا خودسازی کند و تلاش هم می کند تا دیگران را بسازد تا زمینه تشکیل دولت کریمه را فراهم کند. از این جهت منتظر واقعی نه تنها خودش صالح است بلکه در حد توان خود مصلح نیز خواهد بود.
او همواره در دعای خود می گوید: ما خواهان دولت کریمه ای هستیم که در آن اسلام و مسلمین عزیز شوند و نفاق و منافقین ذلیل و خوار گردند و ما در آن دولت از داعیا به طاعت تو و راهبران به راه تو باشیم. ”اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله وتجعلنا فیها من الدعاه الی طاعتک و القاده الی سبیلک“
(کافی/3/424)
در بسیاری از روایات آمده است زمین از حجت خالی نخواهد ماند. اگر زمین از حجت الهی خالی گردد، زمین اهلش را فرو خواهد برد و از امام صادق «علیه السلام» روایت است که فرمودند: از زمانی که خدای سبحان زمین را خلق کرد تا هنگام برپایی قیامت، زمین از حجت خدا خالی نبوده و نخواهد بود. چون اگر او نباشد، عبودیت خدا تعطیل خواهد شد. لیکن این حجت گاهی ظاهر و شناخته شده و گاهی غایب است. امام زمان «علیه السلام» فرموده اند: من مایه امنیت اهل زمین هستم، چنانکه ستارگان مایه امنیت برای اهل آسمان هستند. بنابراین حجت الهی در میان بندگان، حضور دارد و از این رو شیعه معتقد است که مهدی موعود، متولد شده و زنده و حجت عصر است و همین اعتقاد شیعه را از دیگران ممتاز کرده است.
در روایت هست که شیعه و سنی از رسول خدا نقل می کنند، هر کس بدون شناخت امام زمان و حجت عصر خودش بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است. ”من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه“. (وسائل الشیعه/16/246)
سفارش همه انبیا الهی این است که سعی کنید مسلمان بمیرید. چنانکه قرآن کریم می فرماید: که دو پیامبر بر خود، حضرت ابراهیم و حضرت یعقوب به فرزندان خود سفارش می کردند که مسلمان بمیرید. خدای سبحان به مومنان سفارش می کند تا می توانید تقوی پیشه کنید و همت شما این باشد که مسلمان بمیرید. پس همه باید مسلمان بمیرند. از آنجایی که مرگ هست و هر کس آنگونه می میرد که زندگی کرده که کسی زندگی درستی داشته باشد ولی به مرگ جاهلیت بمیرد. بنابراین اگر کسی امام زمانش را نشناسد، نه تنها مرگش مرگ جاهلی خواهد بود، بلکه حیات او نیز حیاتی جاهلانه است. اگر کسی امام زمان خودش را درست بشناسد، می فهمد تمام کارها در دست او که مظهر است، قرار دارد. در نتیجه از زندگی و حیات جاهلی رهیده به حیات معقول رسیده و منتظر واقعی آن حضرت خواهد بود.
منظور از شناخت امام زمان، شناخت شناسنامه ای و تاریخی آن حضرت نیست که انسان بداند نامش چیست و فرزند کیست یا در چه عصری زندگی می کرده. بلکه منظور شناخت امامت، اعتقاد به ولایت و معرفت به شخصیت امام است و اطاعت از آن امام است وگرنه حاکمان سقیفه، شام، فاجعه آفرینان انسانیت کش کربلا، هارون الرشید، مامون، بیش از هر کس دیگری امامان عصر خویش را می شناختند. پس منتظر واقعی کسی است که هم خودش را خود سازی کند و هم اطاعت از ائمه داشته باشد و در خود سازی دیگران تلاش کند.
پس کسی که ولی خدا را بشناسد و معرفت کامل نسبت به او پیدا کند، آن وقت از فیوضات الهی بهره مند خواهد شد. راه صحیح معرفت این است که انسان از خدا بخواهد تا ولی خودش را به او بشناساند و راه اینکه خداوند بخواهد ولی خود را به او بشناساند این است که گناه نکند و در راه مستقیم که راه ائمه است، باشد، تا بتواند آنها را ببیند.
تشرف علامه بحرالعلوم که هر کجا امام واقع می شد علامه او را می شناخت. مانند یکی از روزها که غلام ایشان، سید مهدی به علامه گفت: که در کیسه دیگر پولی نداریم. چون سید از خرج طلاب، از انفاق بی بضاعت ها خودداری نمی کرد. علامه بحرالعلوم چیزی نگفت. صبح رفت طواف کرد برگشت. عبادتش را انجام داد، شب که شد علامه فرمود سید مهدی برو بخواب اگر کسی در زد، خودم در را باز می کنم.
سید مهدی می گوید: من خودم را به خواب زدم، نیمه های شب بود که در زدند. علامه در را باز کرد. من از لای در نگاه می کردم که ببینم چه کسی است. دیدم عربی زیبا، خوش قد و قامت بطوری که سید عبد او بود و هی می فرمود: ”اهلا و سهلا یا سیدی و یا مولای“، خوش آمدی آقای ما. علامه این جوان را به خانه آورد و او را بالای اتاق نشاند و خودش مثل یک عبد ذلیل نشست. بعد کمی صحبت کردند و آن جوان بلند شد که برود. سید مثل یک عبد دنبال او رفت و هی فرمود: ”تشرف تفضل یا سیدی و مولای“ خوش آمدی آقای من. آن جوان سوار اسب شد و رفت. سید برگشت در خانه و صبح حواله ای به من داد و گفت سید مهدی برو در بازار و از فلان دکان صرافی، این حواله را بگیر.
من آمدم در بازار صرافی را پیدا کردم که یک پیرمرد موقری در آن بود تا حواله را به او دادم گرفت و بوسید و بر چشمش مالید، بعد فرمود: سید مهدی برو چهار باربر بیاور و بر پشت این باربرها به اندازه توانشان سکه گذاشت و ما به خانه برگشتیم. سکه ها را گذاشتم و من برگشتم طرف بازار تا بروم از پیرمرد بپرسم که حواله مال کیست، اما هر چه گشتم، دکان صراف را دیگر پیدا نکردم.
برگشتم خانه، علامه پرسید، سید مهدی کجا رفته بودی؟ گفتم آقا جان رفته بودم بازار. گفت: رفته بودی دکان صراف را پیدا کنی؟ گفتم: آری. علامه فرمود: سید مهدی خیال می کنی که ما بی صاحب هستیم؟
حالا بیایید دعایی بکنیم، بیایید این دفعه مخلصانه، خالصانه، عاشقانه، به در خانه بقیه الله العظم روحی له الفداء برویم و از گناهان و لغزش هایمان که موجب رنجش عزیز فاطمه شده است، پوزش بطلبیم و به آن وجود مقدس قول دهیم، آن طور عمل کنیم که او از ما توقع دارد و طوری عمل کنیم که رضای خدا باشد و برای رضایت او بیایید این دفعه با اشک چشم و دل شکسته ای برویم که دعایمان را پذیرا باشند و نه آن چنان باشیم که رسول خدا فرموده اند: که زمانی برایت پیش می آید که باطن های آنها خبیث و پلید است و ظاهر آنها به جهت طمع به دنیا، نیکوست.
به امید توفیق بیشتر که موفق شویم آنچه می دانیم جامه عمل بپوشانیم. دعا می کنیم”یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه“
والسلام