به فرمایش امام صادق (علیه السلام)، گردن خود را پل مردمان نکنید.1 «خود را برای دیگران پل نکنید
به رنگ امیر
به فرمایش امام صادق (علیه السلام)، گردن خود را پل مردمان نکنید.1 «خود را برای دیگران پل نکنید که آنها از روی شما رد خواهند شد و شما جا خواهید ماند.» یک معنای این فرمایش شریف این است که به قیمت گرفتار شدن خود، به دیگران کمک نکنیم.
مجموعه امور زندگی به قدری است که انجام آن، از عهده یک نفر ساخته نیست؛ لذا آنها را عالمانه بین خود تقسیم کنیم، تا توان اتمامِ خوب آنها را داشته باشیم. پس آنگاه در هنگام اجرا، در کار دیگران دخالت نکنیم و کار دیگری را انجام ندهیم. اگر از ما کمک خواستند، کمکشان کنیم؛ ولی کار را انجام ندهیم.
طوری زندگی نکنیم که عمل دیگران به گردن ما بیفتد. به عیب های دیگران نپردازیم و معایب آنها را آشکار نکنیم. این کار برای شخص نکبت هایی دارد که از جمله آنان، آلوده کردن باطن و تیره و تار کردن روابط اجتماعی او و بی توفیقی در اصلاح معایب خود است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «خوشا بر کسی که عیب خودش، او را از پرداختن به عیب دیگران باز دارد.»2
از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به ایشان فرمودند: «اگر مردی را در حال گناه دیدی، چه می کنی؟ امیرمومنان (علیه السلام) عرضه داشتند: آن را می پوشانم. فرمودند: اگر دوباره دیدی چه می کنی؟ عرض کردند: او را با لباسِ رو و ردایم می پوشانم، تا سه مرتبه چنین می کنم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: جوانمردی جز علی نیست.»3
از اسباب غافلگیر نشدن در بوته حساب و حسابرسی، خودآزمایی قبل از امتحان و رسیدگی است؛ لذا فرموده اند: «به حساب خود رسیدگی کنید، قبل از اینکه به حسابتان رسیدگی کنند و خود را بسنجید، قبل از آنکه سنجیده شوید.» (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُون)4 «ای کسانی که ایمان آوردید، خدای را پاسداری کنید و باید که نظر کند هر کس به آنچه که پیش فرستاده برای فردا (آخرت و قیامت) و خدا را پاسداری کنید، به درستی که خدا به آنچه عمل میکنید آگاه است.)
امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: «از ما نیست کسی که در هر روز نفس خود را محاسبه نکند، که اگر کار خیری انجام داد، از خدا بخواهد که آن را زیاد کند و سپاس و شکر آن را به جای آورد و اگر عمل بدی انجام داد، از خداوند طلب آمرزش و بخشش کرده و به سوی او توبه کند.»5
و اما در مورد سنجش؛ ملاک سنجش هرچیزی، واحد استاندارد از جنس همان چیز است؛ ملاک و معیار ایمان و سنجش انسان و اعمال او در پیشگاه خدای متعال، انسان مرتضی و متعادل و معصوم او، علی مرتضی است(صلوات الله علیه). در واقع ایمان و عمل ما، با امیرالمومنین (علیه السلام) سنجیده خواهد شد.
تفاوت ما با امیر مومنان (صلوات الله علیه)، فاصله ما با ایشان و تفاوت اعمال ما با اعمال ایشان و خصوصیّت ما با خصوصیت ایشان، فرق زشتیهای ما، با زیبایی های بی حدّ و انتهای اوست؛ و از خصوصیّات ایشان، انس ایشان با مرگ است: (وَاللهِ لاَبْنُ اَبى طالِب آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ اُمِّه)6 «به خدا سوگند، فرزند ابوطالب نسبت به مرگ، از کودک شیرخواره به سینه مادرش مانوس تر است.
لذا یکی از خصوصیات زندگی زیبا با توجه به معیار بودن امیر مومنان (صلوات الله علیه)؛ پیدا شدن این پدیده در انسان، حداقل در بعضی از لحظات آرام و فراخ زندگی است، نه در لحظات فشار و سختی.
یاد سفر
عجیب ترین کلید و شاه کلید و کلید طلایی در میل به اعلا مرتبه تعالی و تربیت الهی، که وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) آن را به تنهایی کافی برای پند پذیری میدانند، ذکر الموت است.
آن حضرت فرمودند: (کَفی بِالْمَوْتِ واعِظاً)7 «مرگ برای پند دادن کافی است.»
اگر بخواهیم قطع شهوات کرده و دل از دنیا بریده، از گناهان اجتناب کرده، در دام آرزوهای دور و دراز نیفتاده و از فرصت های خود، خوب بهره برده و به عالیترین مرتبه زندگی یعنی خالص شدن برای خدای متعال دست یابیم، باید که “مرگ” را نصب العین خود قرار دهیم که خدای متعال بنده های خاص خود (انبیاء علیهم السلام) را این گون خالص برای خود قرار داده است و فراموش نکنیم که ما با مرگ، وارد زندگی ابدی می شویم که زاد آن زندگی، توشه ی برگرفته از این زندگی است و به حکم عقل برای زندگی ابدی، زاد و توشه تمام نشدنی لازم است و بدین گونه است که (إِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوى)8 نیکوترین توشه، داشتن خدای متعال و حبیب اوست (صلوات الله علیه و آله) که تمام نشدنی هستند.
رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) فرمودند: «… ای ابوذر! … مرگ ناگهان می آید… وقتی جنازه ای را تشییع میکنی، عقلت در آن مراسم به تفکر و خشوع مشغول باشد و بدان که تو هم به او می پیوندی… ای ابوذر! به حساب خود رسیدگی کن، قبل از آنکه به آن رسیدگی شود که برای حسابت در روز قیامت ساده تر است و خود را قبل از آنکه سنجیده شوی، بسنج و برای آشکار شدن بزرگ، آماده کن؛ روزی ک هیچ چیزِ نهانی از خدا مخفی نمی ماند.» 9
امیرمومنان علی (علیه السلام) فرمودند: «خوشا بر آن که معاد را یاد کند و برای روز حساب کار کند و به حدّ کفایت قناعت کند و از خداوند راضی باشد.»10
زائر خوب و خادم خوب
تعریف از حرم جایی است که جلوه گاه خدای متعال و اهل او باشد. و اگر چنین باشد که هست، عالم از روز اول خلقت، فقط حرم وجود مبارکه ولیّ خدا بوده و هست؛ همان که عالم و عالمیان، وجود و موجودیّت از او دارند؛ و چنین است که فرموده اند: «حجت خدا، قبل از خلق و با خلق و بعد از خلق می باشد.»11
و نیز چنین است که: به عهد و میثاق الهی، عالمیان بایستی با رعایت آن حضرت و برای ایشان بوده باشند. (اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مِیثاقَ اللهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ)12 و همچنان که در حرم دو گونه می شود حضور داشت؛ به عنوان زائر و به عنوان خادم؛ پس در زندگی در این عالم نیز، در رابطه با وجود مبارک ولی الله دو گونه می توان زندگی کرد: زائر؛ که به او محبّت و اعتقاد دارد و گاه گاهی و به مناسبت سراغ او میرود؛ و خادم که دائماً در خدمت اوست.
زائر به منزله مهمان است؛ لذا: پذیرایی میشود، اطعام می شود؛ به انواع طعام ها، اعم از مادی و معنوی؛ به خواسته ها و نیازهایش رسیدگی می شود؛ از سکینه و آرامش سرشار می شود؛ و در حالی که پاک از آلودگی اعمال خود شده و منوّر به نور الهی صاحب حرم گردیده، بدرقه شده و برگردانده میشود. و حال مانده به هنر و همّت خود که چه مقدار از آن را بتواند حفظ کند.
برای خوب بودن در چنین تعریفی از زندگی، باید به حضور وجود مبارک امام (علیه السلام) و بودن در محضر و مشهد ایشان و دیده شدن توسط ایشان دوام توجه داشت.
و اما خادم؛ حضور دائمی در خانه آقا و مولای خود دارد. دائماً در خدمت او و برای اوست. روی قاعده “خادم القول منهم” یکی از خانواده اربابش محسوب می شود. بر سر سفره آن حضرت و با ایشان می نشیند و از خود هیچ ندارد؛ به قول آن بزرگ که می فرمود: «نوکر باید نوکری اش را بکند، اداره زندگی اش با آقاست.» در دنیا فکر و ذکرش آقا و خدمت آقاست؛ لذا: بعد از مردن هم، حشر و نشرش با آقاست؛ اینجا در خدمت او بوده، آنجا هم در بهشت با او و جلیس او خواهد بود.
اما برای خوب بودن در چنین زندگی ای، بایستی مایملک خود را، اعم از جان و مال و دار و ندار، تقدیم ساحت مقدس امام (علیه السلام) کرده و به تمنّا و تضرّع، درخواستِ قبول مالکیتِ این بضاعتِ مزجاتِ ناقابلِ دورریختنی را کرد.
زائر متمکِّن، یک دهم درآمدش را به امام (علیه السلام) می دهد و یک دهم دیگر را به منسوبین ایشان، و با بقیه اش هر کار حلال دیگر را که خواست انجام می دهد؛ او شان خود را به قدر دارایی خود می داند؛ لذا: به قدر شان خود خرج می کند.
ولی آنکه شأن خود را در بندگی حق تعالی، فقط خادم ولی او می داند، آنچه را دارد از جان و مال، از آن مولای خود، و خود را نیز از آن ایشان می داند و امورات خود را از محل آن یک دهم گذرانده، و خود را در بقیه اموالش امانتدار حضرتش میشناسد؛ لذا: آن حضرت نیز متقابلاً او را امانتدار خودش میداند؛ لذا: گرانبهاترین دارایی معظم له را، که خود وجود مبارک و نازنین حضرتش و معرفت و معارف او می باشد، به رسم امانت به خادمش می سپارد.
و چنین است که غلام او میشود حافظ و حفیظ او؛ یعنی: “متّقی”. و چنین است که فرموده اند: که منظور از متقین در کلام خدای متعال، شیعیان امیرالمومنین (علیه السلام) هستند.13
رفت حاجی به طواف حرمت باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم
منابع:
2 بحار الانوار/ جلد78/ صفحه 268
3 مستدرک الوسائل/ جلد 12/ صفحه 426
4 سوره حشر/ آیه 18
5 بحارالانوار/ جلد70/ صفحه 72
6 بحارالانوار/ جلد 28/ صفحه 233
7 تحف العقول/ 34
8 سوره بقره/ آیه 197
9 بحارالانوار/ جلد 77/ صفحه 84
10 نهج البلاغه/ حکمت 44
11 الکافی/ جلد 1/ صفحه 177
12 زیارت آل یاسین، مفاتیح الجنان
13 تفسیر فرات/ 252