چند نکته ناب اخلاقی، برای کسانی که می خواهند خود، تربیت الهی شده و با اعمال خویش، دیگران را نیز به دین خدای
اخلاق در زندگی
چند نکته ناب اخلاقی، برای کسانی که می خواهند خود، تربیت الهی شده و با اعمال خویش، دیگران را نیز به دین خدای متعال دعوت کنند:
1 رعایت بهداشت تغذیه، و ظاهر و باطن نماز
اگر بخواهیم در زندگی شخصی، ظاهر و باطنی خوب و سالم و با معنا داشته باشیم، کافیست دو چیز را رعایت کنیم: بهداشت تغذیه، و ظاهر و باطن نماز.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (اَلْمَعِدَهُ بَیْتُ کُلِّ دَاءٍ)1 «معده، خانه هر دردی است» یعنی سوءتغذیه منشاء هر مرضی است و زندگی با درد و مرض، سخت و تلخ است، خصوصاً که بیماری مُخلّ عبادت است، بالاخص اگر توأم با درد باشد. و رعایت بهداشت تغذیه ضامن سلامتی است، خصوصاً اگر توام با ورزش باشد، که نشاط سلامتی را مضاعف می کند.
و نماز، که جامعِ تمام احکام و معارف و معانی در دین الهی و وسیله رسیدن به همه مقامات و کمالات وعده شده در آن است. خوب است بدانیم که در روایات از «صلاه» تاویل به «ولایت» شده است. لذا برای رسیدن به ولایت الهی توسط نماز، می توان نماز را با توجه به حضور مطهّر و مبارک ولی خدا (علیه السلام) در خود بخوانیم. در واقع تنِ خود را ظرف حضور وجود مبارک ایشان بدانیم.
این امر در واقع توجه به این حقیقت است و خیال نیست؛ چرا که می فرمایند: (هوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ)2 «او با شماست، هر کجا که باشید.» (وَ فِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ)3 «و در خودتان است، آیا نمی بینید؟» (أجسادکم فى الأجساد و ارواحکم فى الأرواح و أنفسکم فى النفوس)4 «جسد های شما در جسدها و روح های شما در روح ها و نفس های شما در نفس ها می باشد.»
پس حداقل این معنا را در مورد لبهای خود با لبهای مبارک ایشان داشته باشیم و به غفلت های ناخواسته هم اعتنا نکنیم؛ همین.
2 تنگی سینه و گرفتن دل (افسردگی)
اولاً: این حالت ناشی از اعراض از خدای متعال و ذکر اوست؛ که البته ذکرالله، وجود مبارک ولی الله است. کوتاهی کردن در عبادات روزانه و واجبات، از دلایل اولیه این حال است و سپس توجّهات لهو و لغو دنیوی، تا چه برسد به اعمال و رفتارهای خلاف مانند: عصبانیّت و تنگی خُلق و بد زبانی و گفتارهای ناشایست!
برای با نشاط زندگی کردن باید موفّق زندگی کرد. دلمردگی و پژمردگی بازتاب کوتاهی در وظایف الهی و عقلی انسان است. برای موفّق زندگی کردن، اولاً: باید وظایفی را که به عهده مان است، اعم از الهی و انسانی، به موقع و درست انجام دهیم. لذا: تنبلی، کسالت، به تاخیر انداختن امور و با آه و ناله زندگی کردن، نعمت ها را ندیدن و نداشته ها را به نظر آوردن، سمّ مُهلک زندگی با نشاط است.
3 «منیّت» نقطه کانونی تمام رذالت ها و پستی ها در انسان است.
لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: (أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسَکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ)5 «دشمن ترین دشمنت، نفس (خود) توست که در بین دو پهلویت میباشد.»
نماینده شیطان در انسان، نفس ماست و نماینده وجود مبارک ولی خدا در ما، عقل ماست. انسان هر قدر منیّتش بزرگتر تر باشد، کار و حرف دیگران به او، زودتر برمیخورد. منیّت یعنی اینکه همه در خدمت من باید بوده باشند و در هر موردی میل، میل من و حرف، حرف من باید باشد. و البته جنگ کردن با دشمن خانگی و جانی بسیار سخت است.
بهترین راه سرکوب نفس، این است که به میل خود عمل نکرده، بلکه به میل دیگری عمل نماییم. منظور از میل دیگری، میل کسانی است که محبوب ما هستند، مثل: ولی انسان، همسر و فرزندان؛ چون محبوب ما هستند، لذا آن را با رغبت انجام می دهیم. البته در همه اعمال و اطاعت از غیر معصوم، خط قرمزی است و آن این که در آن عمل معصیت خدا نباید باشد. اطاعت هم باید با رغبت بوده باشد، نه از سر کراهت.
4 جنس شیطان از آتش است.
لذا اگر شیطان سراغ آدم بیاید، در مواردی مانند غضب و حسد آدم را آتش میزند و این کار از کارهای اولیه شیطان است و به میزان آتش گرفتن هر کس، او اطرافش را نیز می سوزاند؛ به شدتی که گُر می گیرد، باطن خودش را میسوزاند؛ اگر چه حق با او بوده باشد!
لذا از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در رابطه با اصلاح خود سوال شد، آن حضرت فرمودند: (لاتَغضَب)6 یعنی: «خشمگین نشو»
5 نقد پذیری
هر کسی در زندگی و در هر کاری، اگر نقدپذیر نباشد، اصلاح نشده و رشد نخواهد کرد. باید در مورد خود، نقدها را شنید و منصفانه با آنها برخورد کرد. توجه داشته باشیم که ما به میزانی که بد نباشیم، خوب میشویم. لذا: در شرعیّات، گناه نکردن، بهتر از ثواب کردن است. فرموده اند: «کسی که دو روزش مساوی باشد، مغبون است و زیان کرده؛ چرا که فرصت تکرار نشدنی را برای رشد و تعالی خود از دست داده است. اگر انسان به طور جدی به فکر اصلاح خود نباشد، پس رفت خواهد کرد.
انسان دو رو دارد؛ کسی خوب است که آن رویش خوب باشد. نشنیدهاید وقتی کسی روی سگش رو می شود، می گویند آن رویش بالا آمده بود؟! این اتّفاق معمولاً هنگامی رخ میدهد که شخص تحت فشار عصبی بوده و بی اختیار شده باشد. لذا: کسی واقعاً تربیت شده و خوب است که در لحظات فشار، از او رفتار مودبانه دیده شود و این رفتار به قدری ارزشمند است که فرموده اند: «کسی که کظم غیظ کند، در ردیف شهدا است» و درعوض کسانی که به قول معروف، از کوره در بروند، در جاده جهنّم زندگی می کنند و تمام اعمال خوبشان هم از بین میرود.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نمونه عینی اوامر و نواهی الهی اند. ایشان آمده اند که همه شبیه ایشان شوند. لذا فرمودهاند: «از منفورترین بنده ها کسانی هستند که مردم از زبان آنها می ترسند.»
6 بچه ای که بزرگ نشده
انسان تا وقتی بچه است، به دلیل ناتوانی، دیگران باید در خدمت او بوده و به او رسیدگی کنند؛
لذا: کسی که از دیگران توقّع دارد، که در خدمت او بوده و مطابق میل او رفتار کنند، هنوز بچه است و به رشد کافی عقلی و تربیتی و انسانی نرسیده است.
کسی که به بلوغ عقلی رسیده باشد، صلاحش را به میلش ترجیح می دهد. اگرچه تلخ و سخت باشد و کسی که رشد کافی عقلی و تربیتی و انسانی داشته باشد، حق را بر هوای نفس خود برمی گزیند و انصاف را در انتخاب و داوری و داد و ستد (به معنای عام کلمه) با دیگران رعایت می کنند.
7 ترازویی متفاوت
مرگ، مدخل ورود به قیامت است، و با مردن، هر کسی وارد عالم آخرت می شود. اتفاقی که برای هر کس، هر لحظه امکان رسیدن آن هست؛ پس: باید مراقب خود و رفتار خود بود و به این ترتیب آیا هر کاری که دلمان خواست، می توان انجام داد؟!
در قیامت خدای متعال همه را با امیرمومنان علی (علیه السلام) خواهد سنجید؛ ترازوی میزان سنجش اعمال خدای متعال ایشان هستند. تاویل میزان، در قرآن مجید در هر جا که آمده باشد، ایشان هستند. لذا: در زیارت معظم له به ایشان عرض می شود: (السّلام علی … میزان الاعمال)7 و چنین است که تصوّرِ عظمتِ موقفِ آشکار شدن اعمال و دیده شدنِ حقیقت آنها و نیز رسیدگی به آنها، آدم را نگران و ترسان میکند. و هر کس نسبت به قیامت چنین بوده باشد، سعی در اصلاح امر آخرت خود خواهد کرد. به این ترتیب در آن موقع هر کسی به اندازه ای که علوی شده باشد، مقبول خواهد بود.
8 علمِ بی عمل
هیچ عملی بدون علمِ نسبت به آن درست انجام نشده و نتیجه دلخواهی نخواهد داشت. و اما از آداب جدی بهره بردن از علم، آن است که فرمودند: علم، عمل (به خود را) طلب میکند. لذا اگر کسی علم یافت بایستی به آن عمل کند وگرنه فهم آن از او گرفته خواهد شد؛ و او از آن شخص کوچ خواهد کرد.
لذا: به محض دانستن، عمل به آن را نباید به تاخیر انداخت و گرنه رخت برمیبندد.
در تمام ادیان الهی، در هر زمینهای، اصولی ثابت که مشترک در همه آنهاست، وجود دارد. اصل ثابت در شناخت خدای متعال این است که: بدان و فراموش نکن که ما از طرف خدای متعال و ولیّش دیده میشویم و او در درون و بیرون ما، مراقب ماست.
توجه به این معنا انسان را در معرض تفضلی الهی برای تعریف او، و دچار شدن به حیا از او و لذا اجتناب از نواحی او می کند.
اصل ثابت در شناخت خود، آن است که ما از هنگام مکلّف شدن در همه کردار و رفتار و حتی توجّهات و تصوّرات خود اختیار داریم و هیچ عامل نژادی، تربیتی، وراثتی و محیطی نمیتواند ما را وادار به خلاف کند. لذا: ما در انجام هر فعلی مختاریم، ولی هر کاری نتیجه خاص خود را دارد؛ که اگر ما آن را انجام دادیم، نتیجه آن به (اذن الله) الّا و لابد، گریبانگیر ما خواهد بود.
این معنا انسان را نگران رفتار و کردار خود می کند. در حالی که برای اعمال زشت خود بهانه ای نمی توان داشت.
اصل ثابت در رفتار با دیگران آن است که با دیگران چنان رفتار کن، که دوست داری دیگران با تو رفتار کنند. این دستورالعمل، تمام رفتار و کردار اجتماعی انسان را در هر زمینهای مطابق عقل و شرع تنظیم میکند.
وجود مبارک امیرمومنان علی (علیه السلام) در وصف بعضی از یاران خاص خود و در مقام تمجید و اظهار رضایت از آنان فرمودند: که او (قلیلُ المئونهِ، کثیر المَعونهِ)8 بود: «هزینش کم بود، ولی یاریش بسیار بود.»
منابع:
1 طب النبی/ 19
3 الذاریات/ 21
4 زیارت جامعه کبیره/ مفاتیح الجنان
5 مجموعه ورّام/ ج 1/ ص 59
6 مصباح الشریعه/ 163
7 مستدرک الوسائل/ ج 10/ ص 222
8 التمحیص/ 74