کسی که “عبدالله” است، فروتنانه خود را از آن خدای متعال دانسته و برای خواسته او زندگی می کند
از روضه ما، تا روضه سیدالشهداء
کسی که “عبدالله” است، فروتنانه خود را از آن خدای متعال دانسته و برای خواسته او زندگی می کند و ریز و درشت کارهای خود را برابر خواسته او انجام میدهد و به این ترتیب در جهانِ اختیاریِ خود، خود را در بند او قرار میدهد و بنده او می شود، و حال و قال او میشود (یَا مَنْ لَهُ التَّدْبِیرُ وَ التَّقْدِیرُ)1
تعریف بندگی خدای متعال: قبول برتری او بیشتر از خود به خود؛ و این یعنی ولایت.
وجود مبارک امیرالمومنین علی (علیه السلام) برای ایمان، چهار پایه شمردهاند: رضا؛ توکل؛ تفویض؛ تسلیم2 که در واقع هر کدام وجهی از وجوه ایمان و مرتبهای از مراتب آن میباشند.
طریق راهبرد به آن معارف و معانی و مراتب همان است که عرض شد: همانطور که در امور تکوینی و اضطراریِ زندگی، تقدیر با خدای متعال است، در جنبه تشریعی و اختیاری زندگی نیز، تدبیر امور را هم به خدای متعال واگذار کنیم.
این کار سهل و ممتنع فقط به محبت الهی شدنی است و محبت الهی اگر قرار باشد که به بیراهه نرفته و از بلخ و بخارا و قونیه و واتیکان و خانقاه، سر در نیاورد، فقط با محبت حبیب خدا و در حصن ولایت او شدنی است و لاغیر. وقتی شدنی است که بشویم “جانم حسین”، “دردم حسین”، “دینم حسین”؛ یا اباعبدالله!
برای اتصال به هرکسی و یا تحقق هر معنایی در خود، نمازهایمان را با توجه به حضور او در خودمان بخوانیم؛ “صلاه” برای وصل و اتصال است.
از رازها و رمزهای زیارت:
رازهای زیارت:
اگر زیارت را به معنی عُرفی آن؛ یعنی: “دیدار” بدانیم، پیش از همه، اصلاً خلقت یک اتّفاقِ زیارتی است و سپس زندگی نیز در دنباله آن یک سفر زیارتی است:
خلقت اولاً پدید آمدن مقام نورانی حبیب خدا؛ وجود مبارک محمد مصطفی و سپس حبیبان او و اهل ایشان(علیه و علیهم السلام) می باشد؛ لذا: اولا ظهور ایشان و زیارت خدای متعال توسط ایشان رخ داده و سپس ایشان، زائر خود و حبیبان خویش بوده و هست (صلوات الله علیه و علیهم).
و ثانیاً زندگی نیز در پی آن، هم چنین یک سفر زیارتی بوده و هست: بندگان به اقتضای شأن و نیز تکلیفشان از جانب خدای خالق و مالکشان موظّف به بندگی هستند و بندگی اولا بر یک پایه استوار است و آن “معرفت” است: (اوّل الدّین معرفته)3؛ اول دین (که آیین بندگی است) معرفت خدای متعال است.
و معرفت و شناخت به دیدنِ به چشمِ دل و یافتنِ حضورِ آن دیده شده در موطن نفس، و در سینه حاصل میشود. و چنین است که بندگی آغازش معرفت، بسترش معرفت و پایانِ بی پایانش نیز معرفت است؛ دیدار است؛ دیدار خدای متعال و رسول او و خلفای ایشان؛ علی و سرّ سینه علی، علی و زهرا علی، علی و یازده فرزند علی (صلوات الله علیه و علیهم اجمعین).
رمزهای زیارت:
درست است که زیارت برای دیدن و شناختن است، ولی یک شعاع از خورشید کجا توان دریافتن خورشید را دارد؟! قطره کجا می تواند دریا را در برگیرد؟! کو دیده ای که توان دریافتن و دربرگرفتن (لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ)4 را داشته باشد؟! “عنقا شکار کس نشود، دام بازگیر” او در دام کسی نمی افتد.
تنها راه چاره در دام او افتادن است! که فقط با دیده او میتوان او را دید و راه و رمز در دام او افتادن و در کمند او بودن و همراه او شدن، توجه به دیده شدن توسط اوست:
(اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ)5 «هر چه میخواهید بکنید، که خدا و پیامبرش و کسانی که آنان را در دل دارند، زودتر از زود، کار شما را می بینند.» خدای متعال شاهد بر پیامبرش و ایشان شاهد بر اوصیاء و خلفایش و آنان شاهد بر امّت و عالمیان می باشند.
روشی که خدای متعال برگزیدگان خود را بر آن شیوه تعلیم و تربیت فرموده است و آنان مداومت بر همین امر داشته اند: (وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا)6 «و زیر نظر ما و با وحی ما کشتی بساز…» (وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا)7 «برای فرمان پروردگار خود شکیبا شو، که تو در منظر مایی…»
هر بزرگی اگر بزرگ شده، عامل به همین عمل بوده، و هر کس که از خود رسته و به حقیقت پیوسته، مراقب و مواظب بر همین قاعده بوده است. نشنیدهاید که در شهادت طفل شیرخواره وجود مقدس سیدالشهدا (علیه السلام) به خدای متعال چه عرضه کردند: (هَوَّنَ ما نَــزَّلَ بی أنـَّــهُ بِعَینِ الله )8 «هر مصیبتی که بر من برسد، چون خدا آن را میبیند، تحملش برایم سبک و آسان است.»
حال اگر راهی زیارت هستیم، بدانیم که:
- از وقتی که عزممان برای رفتن به زیارت جذم شد، زائر محسوب میشویم.
- بهره ما در این سفر و عمل، بنا بر قاعده ای است که خدای متعال بیان فرموده: (إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ)9 «این است و جز این نیست که خدا فقط از خداداران می پذیرد.» یعنی خدای متعال هر عملی را فقط از کسانی که از او و عزیزان او پاسداری می کنند؛ ادب محضر مقدس آنان را رعایت کرده و آنچه را که اقتضای حرمت و محبت و رضایت آنان است، انجام میدهند، قبول می فرماید.
- درست است که وجود مبارک هر کدام از اهل بیت (علیهم السلام) حقیقت گسترده در خلقت هستند، اما با این همه نقطه کانونی جلوه وجود مبارک هر یک از ایشان (علیهم السلام)، حرم مختص به هر کدام است. آنجا که مشرف شده ایم، جایی است که منطقه اش حرم است؛ نه فقط شهر و داخل در عمارتی که در آن ضریح مطهر است؛ پس در “حرم” مودّب باشیم. مراقب رفتار و کردار خود حتی در حین استراحت باشیم. گشتن در بازار و تفرّج در اغذیه فروشی ها، شین و شاد و شنگول بودن، زیبنده زائری نیست که به خانه آل الله (علیهم السلام) مشرف شده است. خانهای که اصلاً متعلق به حضرت زهرای اطهر (سلام الله علیها) است.
- آن ذات مقدسی که ما به زیارت او شتافته ایم، صاحب حقیقت الهی است که به اذن خدا، محیط بر کون و مکان، و محیط بر ما حضور داشته و ناظر بر ماست. مراقب باشیم که او مراقب ماست؛ مواظب باشیم که او مواظب ماست. به قول آنکه گفت:
یک چشم زدن غافل از آن شاه نباشید
شاید که نگاهی کند آگاه نباشید
- هشداریم و آگاه باشیم که مقدار و میزان بهره مندی ما در زیارت، به میزان رضایتمندی وجود مبارک صاحب حرم از ماست؛ حال که چنین است پس با محبت و ادب قدم برداریم؛ بلکه آنجا با محبت و ادب نفس بکشیم. پس یادمان باشد، میزان قبولی زیارت در نجف به قدری است که علوی شده باشیم و در کربلا به قدری است که حسینی شده باشیم و در مشهد به قدری که رضوی شده باشیم و همچنین است در بقیه مشاهد مشرّفه.
- و بدانیم که چاره این همه شرمندگی و درماندگی در کوران زندگی این است که: یا باید خودمان را آنجا که مشرف شده ایم، گذاشته و برگردیم و یا آن که را که آنجا هست با خود و در خود نگه داشته و برگردیم. و کسانی که سیر و سیراب نشده از زیارت برمیگردند، همانهایی هستند که مدت کوتاهی بعد از برگشتن خالی بودن خود را از معنا و معرفتِ حرمی که به آن مشرف شده بودند، یافته و باز هوای آنجا را می کنند.
- و آخرین حرف: از قیمتی ترین دستاوردهای زیارت، یافتن فهم این روایت از امام حسین (علیه السلام) است: «وقتی حسین بن علی (علیه السلام) وارد بر یارانشان شدند، پس فرمودند: ای مردم! حقیقت این است که خدایی که یادش بزرگ است، بندگان را نیافریده مگر اینکه او را بشناسند؛ پس هنگامی که او را شناختند، عبادتش کند؛ پس هنگامی که او را عبادت کردند، به عبادت او از عبادت دیگری بی نیاز شوند؛ پس مردی به ایشان عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدای شما، معرفت خدا چیست؟ فرمودند: معرفت خدای متعال، معرفت اهل هر زمانی است نسبت به امامشان؛ همان کسی که اطاعت از او بر آنان واجب است.»10
یعنی: در سفر زیارتی اگر به قاعده و قانونش، رفته و برگشت باشیم، بایستی تعلیم دیده باشیم که در باقی مانده عمر خود، چگونه در حضورِ وجودِ مبارک امام زمان (علیه السلام) و به همراه ایشان زندگی کرده و به این ترتیب از اهل هدایت و سعادت و نجات و جنت گردیم. او شاهد و ناظر بر عالمیان و ما در مشهد و محضر آن حضرت هستیم؛ پس: اگر با فهم این معنا و با تذکر به این حقیقت که ما از طرف آن اعلا حضرت دیده می شویم و در محضر ایشان هستیم، زندگی کرده و رعایت ادب حضورِ در این محضر را بکنیم، از همان کسانی خواهیم بود که در ولایت ایشان بوده و چنان از عنایت ایشان بهره مندند که تقدّم و تأخّر در ظهور، زیانی به ایشان نمی رساند.
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: (اِعْرِفْ إِمَامَکَ فَإِنَّکَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَکَ لَمْ یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هَذَا اَلْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ )11 «امام خود را بشناس، که چون او را شناختی، امر (ظهور) چه پیش افتاد و یا دیر فرار رسد، تو را زیانی نمیرساند.»
و راز و رمز بهره مندی از خورشیدِ پسِ ابر همین است؛ همانگونه که خود فرمودند: (أمّا وَجهُ الاِنتفاعِ بِی فی غَیبَتی فَکَالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ إذا غَیَّبَها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ) 12 «و اما چگونگی بهره مندی از من در دوران غیبتم، همچون بهره مندی از خورشید است، هنگامی که ابرها آن را از دیدگان پوشانده باشند.»
و سخن پایانی آنکه: زیارت رفتن آسان است، ولی بعد از آن برای همه عمر زائر ماندن مشکل است و هنر آن است که چنین باشیم؛ و بدانم که قاعده زائر بودن در همه عمر، حتی بعد از یک زیارت، مداومت به قاعده همان یک بار زیارت است:
سعی در دوام توجه به حضور وجود مبارک ولی الله (علیه السلام)
و توجه به دیده شدن ما توسط ایشان
و سعی در رعایت ادب حضور ایشان توسط ما؛
منابع:
1 دعای مشلول/ مفاتیح الجنان
2 کافی/ ج 3 / ص 121
3 نهج البلاغه/ خطبه 1
5 توبه/ 105
6 هود/ 37
7 الطور/ 48
8 اللهوف/ 103
9 مائده/ 27
10 علل الشرایع/ ج1/ ص9
11 کمال الدین/ ج 2/ ص483
12 الاحتجاج/ ج 2/ ص 471