حضرت خاتم الانبیاء (صلوات الله علیه و آله)، خاتمه و آخر حُسن الهی در خلقت و شریعت اوست
رازی از دین و زندگی5
حضرت خاتم الانبیاء (صلوات الله علیه و آله)، خاتمه و آخر حُسن الهی در خلقت و شریعت اوست؛ ایشان، اَحسنُ الخَلق هستند و دارای دو جلوه بیرونی می باشند: یک جلوه فعاّلی و ولایی آن حضرت، که علی مرتضی (علیه السلام) بوده و یک جلوه انفعالی ایشان، که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هستند؛
لذا آنان و ولایتشان «خیرالعمل» می باشند.
امتحان کنیم، در اذان و اقامه، «حی علی خیر العمل» را به قصد یافتن حضور هر کدام از آن حضرات و ولایتشان در خود بگوییم.
حال میتوان فهمید که خصومت آن ملعونین واقعه سقیفه، با «حی علی خیرالعمل» برای چه بوده؟
این عبارت، شعار الهی در دین حبیبش حضرت خاتم الانبیا (صلوات الله علیه و آله) است:
چرا که حقیقت همه خیر و هر خیری، حبیب و حبیبه او علی مرتضی و فاطمه زهرا (صلوات الله علیهم) و «خیر العمل» نیکی به آنان و به علویان فاطمی است، و این عبارت نیز کلیدی است برای یافتن و تحقق معرفت و ولایت آنان در خود. پس: آن را قدر بدانیم.
از امام صادق (علیه السلام) در مورد معنی «حی علی خیر العمل» سوال شد، فرمودند:
«خیرالعمل» (بهترین عمل) ولایت است.
و در حدیث دیگری آمده است: «خیر العمل» نیکی به حضرت فاطمه و فرزندان ایشان (علیهم السلام) است.1
و عملکردِ آمران و عاملان هجوم به بیت نبوّت و به آتش کشیدن آن، نشان دار کردن مصادیق شرُّالعمل در مقابل مصادیق خیرالعمل می باشد.
رازی از دین و زندگی6
می دانید معنی این حرف که بالاخره خدای متعال به خاطر اهل بیت (علیهم السلام) و محبت آنان که اصل و ریشه هر خوبی است، همه را بخشیده و به بهشت خواهند برد، الّا مبغضین و ظالمین بر آنان را، یعنی چه؟
یعنی: آتش جهنم فقط بغض و بدی بر اهل بیت (علیهم السلام)، را میسوزاند؛ لذا: به این ترتیب بدی و زشتی دوزخیان سوخته و از بین خواهد رفت و محبت علی و آل علی (علیهم السلام) که در نهاد آنهاست، باقی خواهد ماند، و به این ترتیب بر اساس منطق الهی، آنان سزاوار بهشت خواهند شد.
بهشت صورت جسمی و عینی محبت بر علی و آل علی (علیهم السلام) است.
( قوله (علیه السلام): انّ الجنّه هی حبُنا اهل البیت.)2
امام علی علیه السلام فرمودند: به راستی که بهشت، محبت ما اهل بیت است.
و جهنّم صورت جسمی و عینی مبغض آنان (علیهم السلام )است. و بدین گونه است که بهشت نماینده مهر و خوشنودی حق تعالی و جهنّم نماینده قهر و ناخرسندی اوست.
پس کسانی مخلّد در آتش خواهند بود که مبغض محض بر علیّ مرتضی و آل او (علیهم السلام) هستند؛ لذا: عملکرد آنها ظلم و جور و دشمنی با آنان بوده؛ تا جایی که از کَرده خود هم پشیمان نیستند.
رازی از دین و زندگی7
راز سر به مُهر دین و زندگی؛
طریق نیل به تولّای ولی الله؛ تحمل ولایت ولی الله:
- به حضور عالم گیر او که محیط بر ما و در ما هم هست، توجه کنیم؛ توجهی توام با احترام و ادب.
- سعی در دوام این توجه داشته باشیم.
- به همراه او اعمال عادی و عبادی خود را انجام دهیم؛ مانند: خوردن و آشامیدن و خوابیدن؛ مخصوصاً نفَس کشیدن و نماز خواندن و قرائت قرآن.
- مرحله اخیر به شدّتی که توام با محبت و تملیک مایملک و اخلاص در آن انجام شود، میتوان انتظار تحقّق ولایت الهی حضرت را در خود داشت. حضور او بیش از حضور خود در خود، و گردانیده شدن من توسط ایشان (صلوات الله علیه و آله).
و ناگفته نماند که توفیق در این مرحله؛ یعنی اتّصال و الحاق به ساحت مقدس ولایت الهیه محمد و آل محمد (علیهم السلام)، بی عنایت و اجازه حضرت زهرای مرضیه (علیها سلام) ممکن نیست، که صاحب بیت نبوت و ولایت، ایشان هستند.
رازی از دین و زندگی8
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
(نَحْنُ اَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ ... وَ عَدُوُّنا اَصْلُ كُلِّ شَرٍّ)3
ما منشأ و ریشه هر خوبی هستیم و دشمنان ما، منشأ و ریشه هر بدی هستند.
پس اگر انسان بداند که حقیقت هر خوبی و خیری امیرالمومنین است، آن وقت دیگر در خوب بودن و خوبی کردن کوتاهی و تنبلی نمیکند؛ بلکه اشتیاق پیدا میکند و آنها را با ادب و احترام و محبت به جا می آورد.
در مقابل، اگر انسان بداند هر ناروا و زشتی، جلوهای از دشمنان ایشان است، آن وقت از زشتی هرقدر هم که کوچک باشد، مشمئز میشود و از اینکه کمترین کار زشتی انجام بدهد، حتی اگر یک تندی کوتاه بوده باشد، پرهیز میکند.
جان کلام اینکه:
آن کسی که محبّ صادق امیرالمومنین (علیه السلام) است، او را در تمام مظاهرش دوست داشته و مقیّد بوده و اشتیاق خواهد داشت و دشمنان او را در همه مظاهرش، دشمن خواهد داشت.
لذا آن کسی که می گوید: «یا علی» ولی از زشتی ها نفرت نمی کند، در حقیقت در ولایت شیطان، و ولایت دشمنان امیرالمومنین زندگی می کند.
علی علیه السلام قبله عارفان
فارغ از نورِ عقل و علم و خارج از آن، هر چه هست ظلمتِ جهل و گمراهی است.
و علم هنگامی به جان نورانیّت می بخشد که وارد دل شده باشد؛ یعنی ایمان شده باشد.
و فرموده اند که قلب کانون محبت است؛ یعنی در هر مورد قلبی، هر قدر محبّت بیشتری باشد، حضور آن معنا در جان انسان عمیق تر و تاثیر آن در او بیشتر است.
و چنین است که کار ما با علم به حقانیّت علی و آل علی (علیهم السلام) تمام نشده و راست در نمیآید و مستقیم نشده، به جایی که باید ما را نمی رساند؛ تا مگر محبت او برای ما درد شده و هجران او آتش به جان ما شود.
با روضه مصیبت او گریه میکنیم، ولی در خلوت خود از هجر او نمی سوزیم و از دوری او نمی گرییم. رسول الله (صلی الله علیه وآله) فرمود: او «شفاءٌ لِلمومنین»4 است، ولی ما درد بی دردی خود را برای درمان، پیش او نمی بریم.
رسول الله (صلی الله علیه وآله) در مورد علی (علیه السلام) فرمود: او «قبله العارفین»5 است. ولی ما رو به سوی او زندگی و بندگی و عبادت نمی کنیم. سپس شگفت زده که چرا به جایی نمی رسیم. عبادت بی قبله که به جایی نمیرسد!
خدای متعال و رسولش، عالم و آدم را از علی و آل او (علیهم السلام) پر کردهاند، ما نیز دل و دنیایمان را از آنان پر کنیم، تا از این برهوت خشک و خالی و تاریک و بیهوده رسته، خدایی شویم؛
و چنین است که اگر خدای متعال فرمود: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ)6 و رسول الله (صلی الله علیه وآله) هم در تبیین آن به علی (علیه السلام) فرمود: (قد افلحوا بکَ)7 حقیقتاً به تو رستگار شدند.
یا امیرالمومنین! مگر بر درِ سرای آسمانی زهرای مرضیه (صلوات الله علیکما) شما سه سائلِ مسکین و یتیم و اسیر را به تنها خوراک خود اطعام نفرمودید و خدای متعال تحسین فرموده، فرمود که شما (يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ ...)8 یعنی: شما همیشه چنین می کنید، نه یک بار آن هم در گذشته، بلکه (یُطْعِمُونَ...) نه آنکه اطعام کردید، بلکه اطعام میکنید. حال بر درِ آن سرا، ماییم که هرکدام، هر سه ایم. هرکدام آمده ایم در حالی که (مسکینا و یتیما و اسیرا).
علی علیه السلام مِهرِ تمام و مِهرآفرین
- نشانه درستی فهم از سمت و سوی خلقت و زندگی و درستی همراهی با آن، آرامشی است که دل و جان را فرا میگیرد و التهاب و اضطراب را از آن می زداید و به جای حسرت و نگرانی، محبت و قدردانی و آرامش را جایگزین آنها می کند.
- مهربانی با آن مهرآفرین و مهر تمام او، یعنی «علی» و قدردانی از ایشان، به جز آن که در طریقِ ادب در این همراهی است، شیوه آرامش یافتنِ دل و شیرین شدن کام و راه کامیابی نیز هست.
- حتما تجربه داشته اید که ادای درست تکلیف و انجام وظیفه، دل را آرام میکند. قلب کانون محبت است و وظیفه آن حضور در محضر حق تعالی است؛ پس: برای حاضر داشتن قلب و آرامش آن، محبت را در سینه خود حاضر کنید و وجود خود را به آن آغشته سازید. پس آنگاه آرامش و شیرینی کام را در خود تجربه کنید. اینها نشانه توجه به حضور حق تعالی در موطن نفس است. نشانه حضور حقیقت حاضر در حیات، سکینه و حلاوت، بازخورد دل از حضور او در خود است.
روی سخن با کسی است که می داند حق با علی است و علی با حق است؛ یعنی: این همان است و همان این. و میداند که حقّی که خدای متعال و رسولش از آن سخن گفته اند، امیرالمومنین علی (صلوات الله علیه) است.
حق از طرفی حجتِ رسالتِ رسول الله و دلیل حقانیّت اوست،
و از طرف دیگر همراهی با آن و عمل به آن، تکلیف بنده است.
این است سمت و سویِ روشن و روان خلقت و شریعت؛
پس او را در سینه خود جای داده و به همراه او زندگی کنید و حرمت این همراهی را رعایت کنید؛ به شادی او شاد، و به اندوه او اندوهگین باشید. در هر حُسنی و خیری حضور او را ببینید و او را میل کنید و برای او زندگی کنید؛ تا عنایت فرمایند و توفیق دهند که او را زندگی کنید؛ پس آنگاه زندگی و مرگتان شود علی؛ دنیا و آخرتتان شود علی. یا علی!
منابع:
1 معانی الاخبار/ 41
2 بوارق القهر فی تفسیرسوره الدهر/ ص 97
3 کافی/ ج 8/ ص 243
4 کتاب سلیم بن قیس/ ج 2/ ص 771
5 بحارالانوار/ ج 38/ ص 136
6 المومنون/ آیه 1
7 الامالی شیخ طوسی/ ص 708
8 الانسان/ آیه 8