امام باقر (علیه السلام) در مورد آیه: (کونو مع الصادقین)؛ «با صادقین باشید...
اسرار خوشبختی، قسمت بیست و هشتم:
امام باقر (علیه السلام) در مورد آیه: (کونو مع الصادقین)؛ «با صادقین باشید» فرموده اند: منظور آلمحمد (علیهم السلام) هستند؛1 لذا ما در زیارت امام عصر (علیه السلام) که در مصباح الزائر سید بن طاووس آورده شده به محضر مبارک امام زمان (سلام الله علیه) عرض می کنیم که:
آقا! «اغثنی، اَعنّی، ادرکنی»؛ به فریادم برسید، کمکم کنید، مرا دریابید.
و نیز تمنّا می کنیم: «صِلنی بک و لاتقطعنی»؛ مرا به خودتان متّصل کنید، بپیوندید و مرا از خودتان جدا نکنید.
بله! اگر کسی بخواهد الهی بوده باشد، باید امامی بوده باشد، باید اهل بیتی بوده باشد. اگر کسی بخواهد محمدی بوده باشد، باید علوی بوده باشد، باید حسینی بوده باشد، باید مهدوی بوده باشد. و قبل از اینها، با اینها و بعد از اینها اگر کسی بخواهد همه اینها بوده باشد باید «فاطمی» بوده باشد.
اگر انبیا و اولیا تشریف آورده اند، این همه زحمت به خودشان تحمیل کرده اند، دین الهی را به مردم ابلاغ فرموده اند و در رابطه با تربیت و تعلیم مردم اهتمام داشته اند، برای این بوده که مردم «علوی» تربیت شوند؛ نه فقط در دین خاتم الانبیاء (علیه السلام)؛ بلکه همّت همه انبیاء در تمام ادیان همین بوده است.
وقتی گفته میشود دین رسول الله؛ يعنى آيين رسول الله؛ یعنی رفتار رسول الله. از آنجا که رفتار هر کسی از وجود خود او سرچشمه میگیرد؛ پس در واقع دین رسول الله که همان رفتار ایشان است، باطنش باطن خود ایشان است. باطن ایشان امیرالمؤمنین هستند؛ لذا باطن دين رسول الله، امیرالمؤمنين (صلوات الله عليهما و آلهما) هستند.
دین خاتم، خاتم ادیان است. کامل ترین ادیان است. ادیان دیگر، هر کدام کلاس و مرتبه ای از همین دین هستند؛ پس حقیقت همه ادیان یکی است و آن وجود مبارک امیر المؤمنين (صلوات الله عليه) هستند. آیات و روایات هم ناظر به همین معنا می باشند.
پس به این ترتیب اگر عبادتی هست که ما ملزم به رعایت آن هستیم، اولاً برای این است که خدای متعال به آن امر فرموده و امر مولا برای بنده مُطاع است؛ اما حاصل این عبادت برای خدای متعال نیست که خدای متعال نیازمند به آن نیست؛ بلکه حاصلش برای بندگان است؛ برای تربیت شدن؛ برای رشد کردن؛ برای بزرگ شدن؛ برای امامی شدن؛ برای علوی شدن.
از نشانه های این مطلب این است که وقتی شما عبادتی را بر اساس همان احکامی که فرمودهاند انجام میدهید با خلوص، با محبت، حضور وجود مقدس امام (علیه السلام) را در همان عمل خودتان می یابید؛ اصلا یکی از مواضع لقای امام (علیه السلام)، در خود اعمال عبادی است.
به همین دلیل است که در مناسبتهای مختلف و متعدد به زیارت امام حسین (علیه السلام) توصیه شده است؛ اوّل رجب، نیمه رجب، نیمه شعبان، لیالی قدر و ایام محرّم که جای خود دارد!
عیدی خدای متعال در عید غدير
یک معنای «عیدالله الاکبر» بودن عید غدیر این است که: اوّل، به ولایت الهیه است که عید و عزا تعیین میشود. دوم، عید روزی است که واقعه اتفاق افتاده در آن، مورد رضایت و مسرّت خدا است. سوم، عیدی دادن ابراز مسرّت از آن واقعه است. چهارم، عیدالله الأكبر بودن عيد غدير، یعنی خدای متعال، خود در آن روز عیدی میدهد و بزرگترین عیدی را میدهد. پنجم، آن بزرگ ترین عیدی اجازه نیل به ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای همه عالمیان است که همان ولایت خدا و رسول او می باشد.
یعنی یافتن و داشتن ولایت الهیه؛ همان که در آیه «إِنّما» از آن یاد شده؛ پس گردیدن و چرخیدن به گشتن و چرخیدن او که حقیقت و واقعیت بندگی خدای متعال این است که فرمود:
«مَا خَلَقتُ الجنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»2
و جن و انس را نیافریدم تا مرا عبادت و بندگی کنند.
قیاس کاه با کوه
ما برخلاف امر خدای متعال که میفرماید:
(قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُم ...»3
من ظاهراً مثل شما هستم (نه باطناً وحقیقتاً)؛
آنان را با خودمان مقایسه کرده و با ذهن علیل و ناکارآمد خود، آنان و کردار و رفتارشان را تحلیل و تعلیل میکنیم، در حالی که خود فرموده اند:
«لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَد»4
کسی را با ما نمیتوان و نباید و نه میشود قیاس کرد.
توضیح اینکه در مورد موجودی که ما باشیم سه لفظ در کلام خدای متعال به کار رفته: «آدم» که نظر به جنس او که از آدیم ارض و از خاک است، دارد؛ «انسان» که نظر به صفت او که نسیان است، دارد؛ و «بشر» که نظر به صورت و هیئت ظاهری او که از اعضا و جوارح معيّن تشکیل شده دارد.
از مرحوم آیت الله بروجردی (رضوان الله تعالى عليه) نقل شده است: در مجلسی که صحبت از ذکر و ورد گفتن دراویش بوده است، فرمودند: «ذکـر مـا قـرآن و نماز است»؛ و حقیقتاً بالاتر از نماز و قرآن ذکری به معنای دقیق و درست کلمه نیست. حقیقتاً بالاتر از قرآن و نماز ذکری نیست.
سلوک صناعی (سیر و سولک ساختگی بشر) با تحریف معنای ذکر و تذکر که اصل اصیل در تربیت و تعلیم الهی است «به وِرد»، بنا شده است. در سلوک صناعی به عددِ ذکر مواظبت میشود، ولی در سلوک رحمانی قاعده اوّل و اصلی «تقوا» است؛ یعنی سعی در دوام توجه به حضور خدای متعال و ولی او و زندگی کردن با این توجّه با رعایت آداب و احکام و سنن شرعی.
تکرار اذکار و اوراد و اسماء الله و عددی که در سلوک صناعی تعیین میشود منجر به اقتدار نفس میگردد؛ در حالی که در سلوک رحمانی سعی در همراهی و زندگی کردن با وجود مبارک ولی الله (صلوات الله علیه) و تسلیم او بودن است. در این سلوک در اوایل امر، شخص به همراه امام (علیه السلام) عمل میکند؛ و در اواسط میتواند با آن حضرت عمل کند؛ و در اواخر به عنایت الهی این صاحب ولایت است که به او عمل میکند؛
در سلوک صناعی، سالک به زورِ ذکر و ورد است که راه رفته و پیش میرود؛ ولی در سلوک رحمانی شخص به همراه ولی الله و به همت اوست که راه رفته و سیر می کند.
و همین است معنای آیه «وَالأَرضَ وَضَعَها لِلأنام»
و روایت ذیل این آیه از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
«خُلِقَتِ الْأَرْضُ لِسَبْعَةٍ بِهِمْ يُرْزَقُونَ وَ بِهِمْ يُمْطَرُونَ وَبِهِمْ يُنصَرُونَ: أَبُوذَر وَ سَلْمَانُ وَالْمِقْدَادُ وَ عَمَّارُ وَ حُذَيْفَهُ وَعَبْدُ اللهِ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ عَلى (عليه السّلام) و َأنَا إمَامُهُمْ وَ هُمُ الَّذينَ شَهِدُوا الصَّلَاةَ عَلَى فَاطِمَةَ (عليها السلام)»5
زمین برای هفت نفر خلق شده؛ مردم به وسیله آنان روزی داده می شوند و به وسیله آنان باران باریده میشود و به وسیله آنان مردمان یاری میشوند، آن هفت نفر عبارت اند از: ابوذر سلمان، مقداد، عمار، حذیفه و عبد الله بن مسعود. سپس على (علیه السّلام) فرمودند: و من امام آنان هستم و ایشان هم آنانی بودند که در نماز بر پیکر فاطمه (عليها السلام) حاضر بودند.
چاره های ولایی برای یافتن و داشتن او
کسانی که علاقهمند و شائق به توجّه به خدای متعال و حضور قلب نسبت به او هستند، میدانند که از مشکلترین موانع در این کار و مزاحم ترین آنها در این امر، صورت سازی و خیال پردازی ذهن است.
یکی از راه های خلاصی از این کودک نافرمان و مزاحم، مدد گرفتن از «تسبیح» است؛ تذکر به دور بودن خدای متعال از صفات مخلوقین و از پردازش فکر و وهم و خیال و حس. ساده ترین دعا و ذکر در اینباره همان ذکر مشهور «سبحان الله» است که از دل به زبان جاری شده، یا با همه تن گفته شود و از بهترین ادعیه و شاید اعلا از همه، دعای تسبیحات است که به وجود مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)، توسط حضرت جبرئیل (علیه السلام) تعلیم شده که هر روز خوانده شود و بهترین وقت قرائت آن در سحرهاست.6
و از دیگر مواظبتهای مؤثر در خلاصی از دست ذهن مزاحم در توجه به حق تعالی، قرائت سوره توحید و تکرار آیه شریفه (لم يَلِد وَلَم يُولّد)، ۵۵ بار میباشد که خدای متعال تولید ذهن نیست.
چکیده راهکارهای یافتن حضور
امام حسین (علیه السلام) فرمایشی دارند که خلاصه بیان آن، به ترتیب از آخر به اول این است که: معرفت امام زمان (علیه السلام) معرفت خدای متعال است، معرفت خدای متحال لازمه بندگی اوست و بندگی او، تکلیف ما.
به این ترتیب معرفت وجود مبارک آن حضرت، همان رحمت بی منتهای خاص الهی برای بندگان و کلید بهرهمندی از آن بینهایت است. معرفت وجود مبارک صاحب الزمان (علیه السلام)، یافتن ایشان ویافتن ایشان، یافتن حضور آن حضرت است.
و یافتن حضور (معظم له) در:
- محبت حاضر ایشان که هر محبوبی در محبت خود حاضر است؛
- انتظار ایشان که پرده ای از یاد ایشان است که هر مذکوری همنشین با یادآورنده اوست؛
- توجه به دیده شدن توسط ایشان که وجود احاطی ایشان بر همگان وجدان میشود؛
- و توجه به حضور عالمگیر ایشان به تن مبارک و مطهرشان و از جمله در درون و بیرون ما، گویی وجود ما مانند کوزه ای در میان اقیانوس باشد.
توجه به دیده شدن
آن حکم همیشگی که اولین و برترین فریضه در تمنای یافتن معرفت خدای متعال و رعایت ادب محضر او و داشتن او و بودن در اوست، توجه به دیده شدن توسط خدا و ولی خداست.
رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند:
«أفضَلُ الإيمانِ أن تَعلَمَ أنَّ اللهَ مَعَكَ حَيثُمَا كُنتَ»7
برترین نوع ایمان آن است که بدانی در هر جا که هستی خدا با توست.
و این همان تکلیفی است که شیطان آن را به ما فراموشانده است.
لذا توجه کنیم که خدای متعال هست، ولی من او را نمیبینم و حال آنکه او مرا میبیند و او مولای من است؛ لذا من بایستی مواظب دیده شدن خود بوده و رعایت مولویت او را کرده و مراقب به جا آوردن ادب بندگی خود باشم؛ و رابطه من با حضرتش هم، چنین باید باشد.
قاعده بهره مندی از وجود مبارک ایشان که خود فرموده اند این است. سِرّی که کسی اگر به جایی رسیده همین بوده و اگر با داشتن عقاید حقّه، زمین گیر شده و نکبت تشنگی و گرسنگی باطنی، زندگی حسرت به دلی برای او ساخته هم همین بوده: نكبت علم بلا عمل.
منابع:
1 مناقب آل ابیطالب 4: 179
3 کهف: 110
4 عیون اخبارالرضا 2: 66
5 خصال 2: 360
6 کتاب دعا: 125، از مهج الدّعوات
7 نهج الفصاحه: 229