وقتى اوّلین مخلوق خداى متعال، حبیب او بود، یعنی او همه مخلوقاتی....
اسرار خوشبختی، قسمت سی و پنجم:
رستگاری به محبت
وقتى اوّلین مخلوق خداى متعال، حبیب او بود، یعنی او همه مخلوقاتی را که عاقلِ قادرِ مختار آفریده، چون حبیب خود خواسته؛ لذا راه و روش و شیوه (دین) او را در اختیار دانایی و توانایی ایشان قرار داده تا با عمل به آن مانند او شوند و شبیه او گردند؛ حقیقت دین، وجود مبارک حبیب خدای متعال و ولی اوست؛ لذا آنچه از عمل به دین حاصل می شود، شبیه شدن به صاحب آن است. و این امر اصل اصیل در دین همه پیامبران میباشد.
فارغ از نور عقل و علم و خارج از آن، هر چه هست ظلمت جهل و گمراهی است؛ و علم هنگامی به جان نورانیت میبخشد که وارد دل شده باشد؛ یعنی ایمان شده باشد؛ و فرموده اند که قلب کانون محبت است؛ یعنی در هر مورد قلبی، هر قدر محبت بیشتری باشد، حضور آن معنا در جان آدم عمیق تر و تأثیر آن در او بیشتر است.
و چنین است که کار ما با علم به حقانیت علی و آل على (عليه وعليهم السلام) تمام نشده و راست در نمیآید و مستقیم نشده، به جایی که باید ما را نمی رساند؛ تا مگر محبت او برای ما درد شده و هجران او آتش به جان ما شود. با روضه مصیبت او گریه میکنیم، ولی در خلوت خود از هجر او نمی سوزیم و از دوری خود نمی گرییم. رسول الله (صلى الله عليه وآله) فرمود: او «شِفَاء لِلْمُؤْمِنِينَ»1 است، ولی ما درد بی دردی خود را برای درمان، پیش او نمیبریم.
رسول الله «صلى الله عليه وآله» فرمود: علی (علیه السلام) «قِبْلَةُ الْعَارِفين»2 است، ولی ما رو به سوی او زندگی و بندگی و عبادت نمیکنیم. سپس شگفت زده که چرا به جایی نمیرسیم. خدای متعال و رسولش، عالم و آدم را از علی و آل او (علیه و عليهم السلام) پر کرده اند، ما نیز دل و دنیایمان را از آنان پر کنیم تا از این برهوت خشک و خالی و تاریک و بیهوده رسته، خدایی و بهشتی شویم؛ و چنین است که اگر خدای متعال فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون»3 حقیقتاً مؤمنان رستگار شدند؛ و رسول الله (صلى الله علیه وآله) هم در تبیین آن خطاب به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «قَدْ أَفْلَحُوا بِكَ»،4 حقيقتاً به تو رستگار شدند.
یا امیرالمؤمنین! مگر بر در سرای آسمانی زهرای مرضیه (صلوات الله علیکما) شما سه سائل مسکین و یتیم و اسیر را به تنها خوراک خود اطعام نفرمودید؛ و خدای متعال تحسین فرموده، فرمود که شما «يُطْعِمُونَ الطعام...»5؟ يعنى شما همیشه چنین میکنید، نه یک بار آن هم در گذشته، بلکه «وَيُطْعِمُونَ...» نه آنکه اطعام کردید؛ بلکه اطعام میکنید. حال بر در آن سرا ماییم که هر کدام، هر سه ایم. هر کدام آمده ایم در حالی که (مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أسِيراً).
گر میخری شکسته تو، خود ما شکسته ایم / ور خسته می پذیری، ما سخت خسته ایم
لطف تو میگشاید اگر کار بسته را / ما پای خود به دست خود ای دوست بسته ایم
ای رستگان ز خویشتن، ای بستگان به حق / لطفی به ما کنید که از خود نرسته ایم
«معرفت» و «محبت» دو معنایی اند که ستیغ قله کمال انسان در تربیت الهی اند. و هر دو فطری او میباشند که در تربیت الهی در دل او شکفته می شوند «معرفت» به سعی در دوام توجّه به حضور باری تعالی و خلیفه او و دیده شدن ما توسط آنان و رعایت ادب این محضر؛ و «محبت» به حاضر داشتن حس مهربانی و حفظ آن در ضمن رفتار و کردار.
رهایی از چاه طبیعت و زندان منیّت
«فلاح» به معنای رستن و رهایی بوده که از اهداف عالی تربیت الهی در بندگی خداست. عالم طبیعت، پست ترین عوالم و عالم منیّت پست ترین مراتب می باشد. منجلاب و گرداب طبیعت و منیّت به شدّتی در ظلمتاند که برای رهایی از آن خدای رحمان رحیم امر به استعجال می فرماید: «حَيَّ عَلَى الْفَلاح» و از طرفی میفرماید: (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها)6 ؛ «زکات»؛ به معنای مادی، هرس درخت است؛ بریدن دست و بال آن است؛ یعنی آن که دست و بالش را برای خدای قرار دهد، او نیز در عوض دو بال برای پرواز به او میدهد: حضرت جعفر طیار؛ حضرت عباس علمدار (صلوات الله عليهما)
خروج اختیاری روح از بدن را شنیده اید؟ خدای متعال می فرماید:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ... وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فَاعِلُونَ ... وَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَواتِهِمْ يُحافظون...»7 حقيقتاً مؤمنان رستگارند؛ همانان که در نمازشان خاشع اند... و همان کسانی که زکات میدهند... و آنان که بر نمازهایشان محافظت دارند.
این است راه رهایی از اسارت تن و چاه طبیعت و زندان منیّت.
و ایمان، رعایت ادب حضور خدای مهربان است که شرح چگونگی آن در احکام عقل و اوامر اهل بیت (علیهم السّلام) میباشد و نشانه صداقت در آن، صداقت در ادای نماز و زکات و امانت و عفت است.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَسْتَكْمِلَ الْإِيمَانَ فَلْيَقُلْ: الْقَوْلُ مِنّي في جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ قَوْلُ آلِ مُحَمَّدٍ (عليه السّلام) في مَا أسَرُّواوَفِي مَا أَعْلَنُوا وَ فِي مَا بَلَغَنِي وَ فِي مَا لَمْ يَبْلُغْنِي»8 کسی که خوش دارد ایمانش کامل باشد، بایستی این گونه بگوید: سخن من در همه امور سخن آل محمد (عليهم السلام) است؛ چه در آن چیزهایی که پنهان داشتند و چه در آن چیزهایی که آشکار فرمودند و چه آن چیزهایی که به من رسیده و چه آنهایی که به من نرسیده است.
«رستگاری» آنجا نیست که تکالیفت را خوب انجام میدهی؛ «رستگاری» آنجاست که تنها تکلیفت را که تسلیم بودن است با معنا به جا آورده باشی و به این ترتیب، در آن موقعیت تکلیفت همان است که به تو انجام میشود.
«رستگاری از ایمان تو به خدای متعال شروع می شود و در ایمان خدای متعال به تو، به مقصد میرسد. «رستگاری» از خواندن نماز تو برای خدای متعال آغاز می شود و با نماز خواندن خدای متعال در تو ادامه مییابد.
«رستگاری» رستن از دست خود و پیوستن به دست حق است، تا بشود (فَسُبحَانَ اللَّهِ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلَّ شَيءٍ وَإِلَيهِ تُرجَعُونَ)؛9
«رستگاری» وقتی است که نفست بشود «علياً حق، عليّاً هو»؛ بشود «هو»؛ یعنی دَمَت علی، همدمت علی (علیه السلام).
در تفسیر آیه شریفه (مَا خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ)10 قسمتی از فرمایش امام حسین (علیه السلام) این است که:
«... لِيَسْتَغنَوا بِعِبَادَتِهِ عَن عِبَادَةِ مَن سِوَاهُ»11 ... تا مردمان به بندگی او، از بندگی دیگری بی نیاز شوند.
اگر مردم دنیا بدانند که او چه فرموده، شیدا میشوند. چرا باید به غیر از صاحب دل خود از آن دیگری بود؟ چرا باید به زور هم شکل هم بود؟! هم میل هم بود؟! خدای متعال ما را هم شکل و هم میل دلدار خود و دلبر ما خواسته؛ چرا از سر هم دست بر نمیداریم؟! چرا رهایی و رستگاری را از هم دریغ میکنیم؟! و همدیگر را به بند میکشیم؟! باور کنیم که محبت علی (علیه السلام) به شرط حاضر داشتن آن، اکسیر است و به محض ملاقات، هر آلوده ای را پاک و هر بدی را خوب میکند.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «أيُّهَا النَّاسِ، مَن أرَادَ أَن يُطْفِئَ غَضِبَ اللهَ ومَن أَرَادَ أن يُقبَلَ عَمَلُهُ فَليُحِبَّ عَلَيَّ بنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّ حُبَّهُ يَزِيدُ الإِيمَانَ وَإِنَّ حُبَّهُ يُذِيبُ السَّيِّئَاتِ كَمَا تُذِيبُ النَّارُ الرَّصاصَ»12
ای مردم هر که به خواهد غضب خدا را خاموش کند و هر که بخواهد عملش قبول شود، پس علیبنابیطالب را دوست بدارد که همانا محبت او، ایمان را زیاد میکند و همانا محبت او گناهان و بدیها را ذوب میکند، آن گونه که آتش سُرب را ذوب میکند.
بالاتر از «علی» همان جایی است که سَروَر ملائکه را، پَر می سوزد. بالاتر از «علی» حقیقت «علی» (علیهالسلام) است که دیگر نه اسم دارد و نه رسم، فقط خدا نیست.
پاکی و خلاصی از آتش به اکسیر حبّ اهل بيت (عليهم السلام)
بالاترین رحمت، محبت، رأفت، عنایت، کرامت و هدایت از ناحیه مقدّس اهل بیت (علیهم السلام) به خلایق، همین معنایی است که کریم آنان؛ حضرت سبط اکبر؛ حضرت امام حسن مجتبی (صلوات الله عليه) فرمودند: «إِنَّ حُبَّنا لَيُساقِط الذنوبَ مِنِ ابنِ آدَمَ كَمَا يُسَاقِط الرِّيحُ الوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ»؛13 حقیقت این است که محبت ما گناهان را چنان از فرزندان آدم میریزد که باد برگ را از درخت.
و، در خانه اگر کس است، یک حرف بـس است.
منابع:
1 کتاب سلیم بن قیس 2: 771
2 بحارالانوار 38: 136
4 امالی شیخ طوسی: 708
5 انسان: 8
6 شمس: 9
7 مومنون: 1 و 2 و 4 و 9
8 کافی 2:306
9 یس: 83
10 ذاریات: 56
11 علل الشرایع 1: 9
12 ینابیع الموده 2: 305
13 اختصاص: 82