راضی بودن به شکر و صبر، مدخل ورود به معنای فاطمی...
اسرار خوشبختی، قسمت چهل و دوم:
توصیه هایی برای طلب تشدید محبت صديقة كبرى عليها السّلام
راضی بودن به شکر و صبر، مدخل ورود به معنای فاطمی:
خصوصیت شخصی و اصلی فاطمی، محوریت وجود مبارک ایشان در رضایت خدا است؛ راضیه و مرضیه بودن ایشان در رابطه با خدای مهربان از همین روست و همچنین کسانی که حجّیّت وجود مبارک ایشان را پذیرفته و به محبت و هدایت ایشان بندگی میکنند، همّتشان در رسیدن به این معناست. به راضیه مرضیه شدن.
اما کلید گشایش در این امر و رمز آن، «راضی» بودن است؛ راضی بودن به حوادث و وقایع ناخواسته؛ ملایمش را با شکر و آنچه از آن کراهت دارند را با صبر بدون شکایت پذیرفتن.
راضی بودن، مدخل ورود به معنای فاطمی و مرضیه شدن و سپس رسیدن به عبودیت و ولایت الهی و استقرار در جنّت اوست. كلام علی مرتضی (علیه السلام) را مگر نشنیده اید که می فرماید: «نَحمَدُهُ عَلَى آلَائِهِ كَمَا نَحْمَدُهُ عَلَى بَلَائِهِ»؛1 ما او (خدای متعال) را برای نعمتهایش همچنان ستوده و ستایش میکنیم که به بلایش.
مقیم بیت فاطمی سلام الله علیها
حدیث کساء بخوانیم تا آن آرامشی که در آن بیت بوده است، سراغ ما هم بیاید؛ مشکلاتمان هم حل شود. اگر با صداقت و با محبّت مداومت کنیم، یک وقتی احساس میکنیم که در را باز کرده اند و ما را داخل آن بیت مبارک برده اند.
در روایت فرموده اند: سقف خانه امیرالمؤمنین و خانم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليهما) عرش رحمان است. امام باقر (علیه السلام) فرمود: «خانه علی و فاطمه (عليهما السلام) بخشی از حجره پیامبر (صلى الله علیه وآله) است و سقف آن خانه، عرش پروردگار میباشد...».2
عرش خدای متعال علم ایشان است؛ یعنی آنها فقط تحت پوشش علم الهی زندگی میکنند. مسکنشان، باطنشان، وجودشان علم الهی است.
چگونه میشود از آن خانه بیرون نیامد؟
وقتی شما دلتان خوش بود به چیزهایی که آنها خوشاند و غصه داشت به چیزهایی که آنها غصّه دارند.
امير المؤمنين (عليه السلام): «خداوند متعال به زمین نگریست و ما را انتخاب کرد و برای ما پیروانی برگزید که یاریمان کنند و از شادی ما، شادمان شوند و از اندوه ما اندوهناک...».3
لذا یکی از لوازمی که میشود در آن خانه ماند، این است که حدیث کساء بخوانیم و مداومت کنیم و یکی اینکه برای امام حسین (علیه السلام) گریه کنیم و به عزاداری فاطمیه اهتمام داشته باشیم.
دو مصیبت شاخص آن بیت، یکی فاطمیه است و یکی محرم؛ و خوشیهای شاخص در آن بیت بعثت، غدیر و نیمه شعبان است.
مداومت به اقامه عزای ایشان
توصیه هایی برای طلب تشدید محبت به ساحت مقدس صدیقه کبری (سلام الله علیها):
به فرموده رسول اکرم (صلی الله عليه وآله) آن حضرت روح و قلب ایشان اند؛ لذا جان ایشان اند؛ و چه کسی نزدیک تر از جان به جانان:
اقامه عزا برای آن حضرت نه فقط در فاطمیه، بلکه همچون مصیبت کربلا همیشه و هرگاه و بیگاه. مصیبت کربلا اگر چه اعظم است، ولی مصیبت در و دیوار و مسمار، سوزناک تر است.
مداومت بر مراقبت های منتسب به ساحت قدس فاطمی (سلام الله عليها):
- مداومت به خواندن تسبیحات آن حضرت در تعقیبات نمازها؛ تسبیحات حضرتش آغشته و آکنده از معرفت و محبّت ایشان است.
- توجه به حضور ایشان در نمازهای ظهر و مغرب.
- خواندن سوره قدر در یکی از رکعات هر نماز با توجه به اینکه فرمودند: «الليلة فاطمه»4؛ منظور از «لیله» فاطمه است.
- خواندن نماز جناب جعفر طیار به نیابت از ایشان به تمنای محبت حضرتش؛ خصوصاً در اولین روز هر ماه قمری.
- رسیدگی و دستگیری از سادات نیازمند از طرف ایشان.
- گریه بر سیدالشهدا (علیه السلام) از طرف ایشان.
- مواظبت بر صلوات كبيره فاطمیه که در اواخر مفاتیح در ضمن صلوات بر حجج طاهره (علیهم السّلام) نقل شده است.
- انجام اعمال صالحه اعم از عبادی و عادی و خیرات و مبرّات نیابتاً از طرف ایشان و هدیه به ساحت مقدس امام زمان (علیه السلام)
رعایت عدد منسوب به ساحت قدس فاطمی در توسل به ایشان:
نزد اهل معنا و معرفت، عدد ۹۵ عدد منسوب به ساحت مقدسه حضرت صدیقه طاهره است، که با رعایت این عدد در مواظبتها و توسّلاتی که به محضر مبارک ایشان مربوط است، امید اجابت آن را بیشتر میکند. اما در این میان با وجود سؤالی که از علت این انتساب بوده، جواب قانع کننده ای شنیده نشده است. در اینجا دو جواب متین برای آن آورده میشود، بدون آنکه ادعا شود این است و جز این نیست:
۱. از طرفی عدد نام مبارک «مهدی» برای امام زمان (علیه السلام) ۵۹ است و از طرف دیگر به فرمودۀ آن حضرت، وجود مطهر صديقه طاهره، اسوه (برابر نهاده) ایشان اند؛ پس همچنان که در انطباق کف دو دست یک شخص بر هم راستِ هر کدام چپِ دیگری می شود، در مطابقت این دو نفس نفیس بر یکدیگر، ۵۹، ۹۵ خواهد شد.
۲. ايام حيات و عمر شریفشان بعد از رحلت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله)، ۹۵ روز بوده است؛
ذکر توسل به ساحت مقدسه آن حضرت، ۹۵ بار در هر دور است.
آینه داری اهل بیت (علیهم السلام) یکدیگر را
امام صادق (علیه السلام) از پدر ارجمندشان (سلام الله علیه) و ایشان از جابر بن عبدالله انصاری و او از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل میکند که ایشان فرمودند: «این حقیقتی است که خدا گروهی از فرشتگان را گماشته تا فاطمه (سلام الله علیها) را از پیش رو، پشت سر، سمت راست و چپ محافظت نمایند و در زمان زندگی، با او و پس از مرگ نیز کنار قبرش باشند تا همواره بر او، پدرش، شوهرش و فرزندانش زیاد دعا کرده، صلوات فرستند.
هر کس مرا پس از درگذشتم زیارت کند، گویا فاطمه را زیارت کرده و کسی که فاطمه را زیارت کند، مرا زیارت کرده است. هر کس علی بن ابی طالب را زیارت کند، گویا فاطمه را زیارت کرده است و کسی که حسن و حسین را زیارت کند، گویا علی را زیارت کرده است. و هر کس فرزندان حسن و حسین را زیارت کند، گویا آن دو را زیارت نموده است».5 (صلوات الله علیهم اجمعین)
فاطمی شدن به تمنّای معرفت و محبت ایشان
در هر حال معرفت و محبت ایشان متعلق به خود ایشان است؛ لذا آن را باید از خود ایشان تمنّا کرد، به هر زبان و بیانی که مؤثرتر بوده باشد که لازمه استجابت دعا، صداقت و نشانه صداقت، سماجت در آن است که گفت: دست از طلب ندارم تا کام دل بر آید.
چاره ای برای ظهور
شنیده اید که فرموده اند: اگر از آتش جهنّم شرری به دنیا افتد، همه آن را می سوزاند؟! جهنم، صورت حقیقی ظلم بر محمد و آل محمد (علیهم السّلام) است. تمام معاصی ای که از ابتدای خلقت تا هر وقت انجام شود و به این ترتیب هر حقی از هر کسی، از خود خدای متعال گرفته تا خلق او، پایمال شود، حق محمد و آل محمد (علیهم السّلام) پایمال شده؛ زیرا حقی جز آنان و در آنان و از آنان و با آنان نیست: «الحَقُّ مَعَكُم وَ فِيكُم وَ مِنكُم وَ إِلَيكُم».6 و این یعنی اینکه «مَالِكُ المُلك» به اذن الله آنان اند؛
لذا: 1. اوج این مظالم و معاصی آنجاست که این امر مستقیماً متوجه خود آنان (علیهم السلام) باشد؛ مانند واقعه سقیفه؛ واقعه در و دیوار؛ و واقعة كربلا..
- حق آنان (عليهم السلام) وقتی قابلیت ادا شدن دارد که ایشان خود نیز ملک الملک بوده باشند؛ یعنی در ملک خود سلطنت هم داشته باشند؛ و این یعنی ظهور.
حال این چه سخت جانی و دیر فهمی است که ما با این همه مناسبتِ مصائب اهل بيت (عليهم السلام) روبه رو شده و سوگواری می کنیم، ولی اولاً متذکّرِ بزرگی سهمگین آن نیستیم؛ ثانیاً متذکّر این معنا نیستیم که این وقایع که عامل ایجاد جهنّمی است که آتش دنیا از آنکه جزئی از آن باشد، به خدای متعال استغاثه میکند،7 حاصل غیبتِ مالک آن است؛ از دسیسه بودن یوسف (علیه السلام) در چاه و زندان است. به سر و سینه زده، هایهای گریه میکنیم، بدون آنکه بپرسیم چرا چنین شده و چرا تکرار میشود؟!
فرمود:... چگونه نَفَس شما همراهی کرد که خاک به صورت پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) بریزید... پس گریست؛ یعنی بعد از تو خاک سیاه نکبت بر دنیا. یعنی در دنیا بعد از تو هیچ دلی شاد و هیچ کامی شیرین مباد؛ و چنین شد. نمی بینید که به جشن میگویند جشنواره؟! یعنی شبیه جشن؛ مانند جشن؛ و به سوگ هم میگویند سوگواره؛ یعنی ادای عزاداری؟ راستش اصلاً زندگی شد زندگی واره؛ نمایش زندگی؛ نمود بی بود؛ نكبت غیبت همین است؛ غیبتِ معرفت، معنا و حقیقت.
مظالم سرسام آوری که بر اهل بیت (علیهم السلام) روا داشته شده، هم از علل غیبت ساحت مقدس آنان است و هم از نشانه های غیبت ایشان که اگر ظهوری بود، به تکان دادن نخی عالم را از وجود آن خبائث خانه تکانی میکردند.
«عَلَى الدُّنْيَا بَعدَكَ العَفاء»8 پس از تو خاک بر سر دنیا...
امیرالمومنین را هم شباه دفن کردند! پس نه یکبار که چند بار «عَلَى الدُّنْيَا بَعدَكَ العَفاء»؛ خاک سیاه بر سر دنیا که شما در آن چنین مشایعت میشوید... و ما چرا از این همه ماجرا ناله کرده دِق نمیکنیم؟! و این یعنی گَردی از آن خاک هم بر سر ما نشسته است؟!
بی کفایتی شیعیان علت دیگر غیبت
از عوامل اصلی در وقوع غیبت امام زمان (علیه السلام)، یکی واقعه کربلا و تبعات آن بوده است و دیگری بی کفایتی شیعیان در محافظت و مراقبت دائم از حضور ولی خدا؛ همان دسته گلی که ما در رابطه با امام زمان (سلام الله علیه) به آب داده ایم. اینکه ما از این طرف حواسمان جمع میشود، متوجه میشویم که آن وجود مبارک حضور دارند بعد به کمترین گفت و گویی یا هر چیز دیگری از این توجه عدول میکنیم، همانی است که حافظ میگوید: یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد/ آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود.
یعنی ما به سادگی توجه مان از وجود مقدس امام (علیه السلام) برمی گردد. به سادگی آن را ضایع میکنیم و از آن اعراض می کنیم! در حالی که آن نهایتی که آدم باید برسد، همان وجود مبارک و مقدس و مطهرند. ما از وجود مبارک امام (علیه السلام) که بیرون و درون ما مشحون از حضور اوست، غفلت میکنیم. بعد تعجب هم میکنیم که چرا مال ما، مال نمی شود؟ چرا به جایی نمیرسیم؟!
منابع:
2 تاویل الآیات: 792
3 خصال 2: 635
4 تفسیر فرات کوفی: 581
5 بحارالانوار 97: 122
6 زیارت جامعه کبیره، مفاتیح الجنان
7 نهج الفصاحه: 342
8 فرمایش امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، منقول در اکثر مقاتل