همگان برای بندگی خلق شدهاند؛ پس نافرمانی حق تعالی....
اسرار خوشبختی، قسمت چهل و سوم:
ولی الله صلوات الله علیه مانع بلا بر امّت
- همگان برای بندگی خلق شدهاند؛ پس نافرمانی حق تعالی دلیل بلیغی برای نزول بلا و نبودن است.
۲. وجود مبارک نبی و ولی خدا در هر زمان، معیار عینی برای سنجش خدایی بودن مردمان است.
- دلیل نزول بلاهای خانمان برانداز که آبادی ها را با اهل آن به فنا می برده، این است؛ ظلم و جور و جفا بر نبی و ولی الهی که در میان آنان بوده اند.
۴. به فرموده وجود مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)، آنچه در امم گذشته اتّفاق افتاده بود، در این امت نیز واقع شده و خواهد شد: «حَذْوَ النَّمْلِ بِالتَّعْلِ وَالْقُذَّةَ بِالْقُذَّة»1 البته با این تفاوت که آنچه در امم گذشته بود، در محدوده ابعاد بسته خودش بود؛ اما آنچه در این امت واقع شد، در محدوده باز و بزرگ و بی پایان حق مطلق الهی یعنی حضرت خاتم الأنبياء و وصی بلافصل او؛ حضرت خاتم الأوصياء (صلوات الله عليه و آلهما) بوده است؛ لذا ثمرۀ آن آلوده شدن همه عالم و تاوان دنیوی آن خراب شدن دنیا بر سر اهالی آن است.
۵. همه رحمت الهی، مقام نورانی رسول این امّت است؛ لذا حضور وجود مبارک ایشان و اوصیای ایشان که وراثتا و خلافتاً، واجد آن مقام رفیع بوده اند، مانع از نزول بلای بنیان کن بوده و هست؛ لذا به این امّت، «امّت مرحومه» گفته شد.
٦. وسعت و عمق زشتی زیانکاران امت به قدری است که تنها سبب بازدارنده از ریزش بلا بر سر دنیا، وجود نازنین خود آنان میتواند باشد؛ و چنین است تعریف یکی از جلوه های رحمانی ایشان به شهادتشان (صلوات الله علیهم اجمعین)؛ خریدن بلا به جان خود که در امم گذشته در محدوده محدودی در مورد حضرت عیسای مسیح (علیه السلام) واقع شده بود، که فهم و بیان نارسا از آن مورد تمسخر بدفهمان و کج اندیشان واقع شده است.
امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: «إِنَّ اللهَ عَزَّوجَلَّ غَضِبَ عَلَى الشَّيعَةِ، فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أوْ هُمْ، فَوَقَيْتُهُمْ وَاللهِ بِنَفْسِي»؛2 همانا خداوند به شیعیان غضب فرمود، پس مرا مُخیّر ساخت که یا من یا آنها فدا شویم، به خدا قسم! من با دادن جان خودم ایشان را حفظ کردم.
گم کردن مهدی در مهدویّت!
در مواجهه با هر مجموعه ای به طور طبیعی، جزء برجسته آن مجموعه، نظرها را از دیگر اجزاء ربوده و آنها را به خود جلب میکند. و همچنین است در مورد اعتقاد به امام زمان (علیه السلام) و مهدویّت که موضوع ظهور و قیام ایشان، چون امری عالمگیر و همگانی است و بزرگترین حادثه سعادت آفرین در زندگانی آدمیان می باشد، توجّهات را از خود ایشان برگردانده است. در واقع فراموش کرده ایم که داشتن داوام توجه به ساحت مقدس ایشان واجب بوده و اعتقاد به ولی امر و صاحب کار بودن حضرتش در زندگی، اصل است.
دانایان حتّی با طرح ناقص و نارسا از واقعه ظهور هم، اعتقاد به آن را ناکارا کردند؛ گفتند: که دستان آن حضرت در امر ظهور بسته است و کسی هم به آنان نگفت که مگر آن حضرت «یدالله» نیستند؟! و مگر خدای متعال نمیفرماید: «بَل يَداهُ مَبسوطتان يُنفِقُ كَيفَ يَشَاء»3 و نمی فرماید: «سُبحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلّ شَيءٍ...»4 خصوصاً مگر نمیفرماید: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُم رَاكِعُون»5
ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده (رعایت ادب حضور مرا کرده)؛ همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات میدهند.
یعنی ولایت و اولویت خدای متعال و رسولش و ولی اش بر ماسوای خود و در امر آنان یک ولایت است، حال اینان میگویند نستجيرُ بالله آن حضرت نسبت به خود و امر خود هم ولایت ندارد!
تکمیل این حرف، ظاهرا عالمانه و باطناً جاهلانه خانمان برانداز، تذکّر ندادن به نقش اصلی مردم در اقامه امامت امام و بالملازمه نقش مؤثر و اولی آنان در غیبت و ظهور است.
حاصل این امر ناکارآمد شدن اعتقاد به مهدویت در تحقق آن در زندگی فردی و جمعی معتقدان به مهدی (علیه السلام) بوده و حال سؤال این است که این پدیده نتیجه نادانی دانایان است؟! یا مکر مکّارانِ نگران از آمدن او که بر زبان خودیها جاری شده است؟!
و در هرحال حاصل این امر گم شدن سرنخ زندگی و مسکنت و بیچارگی و سرگردانی و دربدری و بیهودگی در زندگی برای همه و از دست رفتن دنیا و دین برای همه است.
حال ای همراهان، همتی تا به مدد مرتضی علی، این سدّ سکندر جهل و غفلت شکسته شود. آنچه اتفاق افتاده این است که خاموشی سبب فراموشی شده؛ حال همتی ای همراهان.
از دست دادن معانی کلمات کلیدی
از بزرگترین نکبتهای غیبت، از دست دادن معانی کلمات کلیدی در معارف و دین الهی است؛ مانند معانى اسماء الله، اسلام، توحید، ایمان، تقوا، يقين، توكل، تفويض، توسّل و حتى سلام و نيز التماس دعا! در حالی که توصیه شده دعا را توسعه داده و به همه دعا کنید، با این همه نه به هر کسی میشود «التماس دعا» گفت و نه به هر کسی میشود دعا کرد.
رعایت تقوای آن حضرت، کلید ظهور
وجود مبارک امام هر زمانی در زمان خودش، حقیقت هر خیری است. حقیقت هر حُسن و خیری در طبیعت و شریعت.
امام زمان (علیه السلام) دیّان دین اند؛ «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللهِ وَ دَيَّانَ دِينِه».6 و دیگران در صورت تعالی، متدیّن به آن دین اند که هیچ وقت به کُنه آن نمیرسند. اگر دیگران عامل به شرعیّات اند، به دلیل به جا آوردن تکلیف و وظیفه است. اما اگر وجود مبارک ایشان به آنها عمل کنند از بابت اقامه آن؛ یعنی معنادار کردن آن و معنا بخشیدن وحقیقت بخشیدن به آن است. او وجود هر خیری است؛ «نَحنُ أصلُ كُلَّ خَيرٍ»7
پس در آن هنگام او در موجودیّت هر خیری آشکار خواهد شد و چنین است که عالم ماده پر از معنا میگردد؛ یعنی وجود مبارک امام عصر (علیه السلام)، اوّل و آخر و ظاهر و باطن هر خیری است؛ و چنین است توضیح این مطلب که:
آن حضرت نه فقط حقیقت و باطن هر خیر؛ مانند قرآن و هر عبادت و نعمت که ظاهر آن نیز هستند؛
«إنْ ذُكِرَ الخَيْرُ كُنتُمْ أَوَّلُهُ وَأَصلُهُ وَفَرْعُهُ وَ مَعِدِنُهُ وَ مَأواهُ وَ مُنتَهاهُ».8
و رعایت این معنا هر آدمی را آدم میکند؛ لذا عدم معرفت آن حقیقت؛ یعنی عدم معرفت به همۀ حقایق و معارف الهیه و راه نیافتن و دست نیافتن به آنها؛ یعنی در ظلمت جهل و سرگردانی گمراهی جاهلیت به سر بردن.
و همه حقیقت در هر عصری از ناحیه مقدس امام آن زمان و ولی آن عصر که خلیفة الله است، متجلّی است؛ لذا پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند:
«مَن مَاتَ وَلَم يَعرِف إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِليَّةٌ»9 هر که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.
لذا آنچه در رابطه با ساحت مقدس ایشان امر به آن شده و همانها احکام تمنای معرفت آن حضرت میباشند، بعد از قبول به ذهن و زبان (اسلام) توجه به حضور فراگیر و عالمگیر ولایی، نه فقط علمی، بلکه جسمی حضرتش میباشد و اینکه ما در درون و بیرون در مشهد و محضر و بلکه در کنار ایشان و در معرض نگاه ایشان هستیم؛ لذا مبادا کوچکترین رفتاری از ما، کمترین آزردگی برای ساحت مقدس حضرتش ایجاد کند (ایمان) که ظلم در حق اوست و حكم عقل و نقل این است که عظمت ظلم به قدر عظمت مظلوم است؛ لذا سعی در ذکر بدون فراموشی و توجه مدام به ایشان برای دوام حفظ و مراقبت از حضرتش باید داشت (تقوا).10
آنچه ما به آن متعهّد و از آن مسئول هستیم این است نه غیر آن، حتی «تشرّف» که از آن مسئول نیستیم؛ ولی از «اسلام» که حقیقت و حکم اولی و اصلی آن که تسلیم به ولایت ولى الله است، مسئولیم. که هدایت و نجات و سعادت ما در گرو آن است. زندگی با ایشان و در ایشان و برای ایشان و سرانجام خودایشان.
«معرفت» باز شدن چشمِ دل مؤمنین است، به عنایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به این حقیقت که ایشان حُسن تمام الهی میباشد و یافتن حضور او در ظاهر و باطن هر خیر و خوبی و نیکی و زیبایی، همان معرفت است.
لذا درك ظهور وجود مبارک ولی عصر (علیه السلام) برای فرد، موکول به ظهور کلی ایشان نیست؛ بلکه به معرفت و ایمان و تقوای ایشان ممکن میباشد که احکام آن عرض شد؛
«إعرف إمامك فإِنَّكَ إذا عرفته لم يَضُرّك تَقدَّم هذا الأمر أو تَأخَّر»؛11 امام خود را بشناس؛ اگر امام خود را شناختی چه ظهور زودتراتفاق افتد یا دیر، به تو زیانی نمی رساند.
حال «غیبت» که ناشی از شدّت غفلت و کفران نعمت و معصیت و آزردن آن وجود نازنین ولیِ الهی است، در حقیقت، غلبه جلوه پنهانی او در دلها است، ولی دیده نمی شود و ظهور، ظهور آن حسن تمام الهی در ظاهر میباشد. و این چنین است که آن چنان خواهد شد؛ «جهان بس فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو»؛ ظهور همۀ حُسن الهی از در و دیوار وجود؛ آنک کدام دل است که تاب آورد و واله و شیدا نشود؟!
منابع:
1 کتاب سلیم بن قیس 2: 577
2 کافی 1: 64
4 آخرین آیه سوره یس
5 مائده: 55
6 زیارت آل یس
7 کافی 15: 553
8 زیارت جامعه کبیره
9 کافی 6: 123
10 مصباح الشریعه: 39
11 کمال الدین 2: 483