بدانیم که «باورها» با رفتارها و اعمال متناسب با آنها، در انسان تصویب شده و تعمیق و تفسیر پیدا میکند.
تاثیر باور و رفتار
بدانیم که «باورها» با رفتارها و اعمال متناسب با آنها، در انسان تصویب شده و تعمیق و تفسیر پیدا میکند. لذا معرفت و ایمان به اصول دین، با عمل به فروع دین است که در انسان تحقق پیدا میکند. معارف قلبی با اتیان به احکام قالبی است که با دل و جگر انسان عجین میشود. لذا: از عمل به احکام و آداب شرع مطهر در هر زمینهای حتی در خوردن و آشامیدن غفلت نورزیم و آنها را حقیر نشماریم. (مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) «آنچه رسول خدا شما را بدان امر فرموده، اخذ کنید و از آنچه نهی تان کرده، اجتناب ورزید.»1
از نگاهی، «فروع دین» ثمره عملی و رفتاری «اصول دین» است. رابطه عمل و شخصیت انسان مشابه کار مجسمه سازی است که توده گِلی را، پیش روی خودش دارد و با دستان خود و در حقیقت با عمل خود به آن شکل می دهد. کار ما از هر گونه که باشد، در حین انجام، که در حال تعیّین یافتن است، برای باطن و قلب، حال و هوا ایجاد میکند و در صورت تکرار آن عمل و دوام آن حال و هوا برای دل ایجاد شاکله و سپس صفت کرده و منشاء صدور فعل و سپس رفتار می شود.
استعدادها و یا تمایلات و احساسات درونی که ابتدائا میل و احساس خامی بیش نیستند، در اثر عملی شدن، عینی شده و در اثر تکرار در دل و گِل انسان نهادینه می شوند. فهم خوب با عمل به آن، انسان را متخلّق به آن میکند و همچنین است عکس آن؛ لذا: «بابا دلت پاک باشد»، کفایت از پاک بودن و خوب بودن نمی کند. لذا: آن که بد باطن است ممکن است در مواقعی با تظاهر، خود را خوش ظاهر نشان دهد؛ ولی آنکه خوش باطن است، همیشه و حتماً خوش ظاهر نیز هست؛ که: «از کوزه برون همان تراود که در اوست.»
توجه به اکنون
ما در حال زنده ایم و زندگی میکنیم، نه در گذشته که گذشته و موجود نیست و نه در آینده که نیامده و موجود نیست. لذا در «حال» زندگی کنیم و برای این امر، به آنچه انجام میدهیم توجه کنیم و لذا هر امری را با نیت و قصد و توجه انجام دهیم، نه با حسرت گذشته و نه با نگرانی آینده؛ لذا: هر چیزی را، ولو خوردن و آشامیدن و خوابیدن را، جدی و صحیح انجام دهیم.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در سفارش گرانقدر خویش به ابوذر فرمودند: «ای ابوذر! باید در هر چیزی نیّتی داشته باشی. حتی در خواب و خوراک.»2 لذا هر کاری را در اولین فرصت انجام دهیم، نه در فرصتهای بعدی.
پس عالمانه زندگی کنیم نه تجربی؛
زندگی عالمانه یاد گرفتن و سپس انجام دادن و لذا سازنده است. ولی تجربه کردن و سپس آموختن مخرب و زیانبار است. رفتن از دانایی به سوی توانایی سازنده، ولی به عکس، مخرب است. مراقب باشیم هیچ گاه تجربههای عدم موفقیت را تکرار نکنیم.
حضرت صادق (علیه السلام) فرمودن: «عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.»3
از ابتلائات عمومی مردمان و مخرّب دین و دنیای آنان، آشفتگی ذهنی و ناراحتی خیال است. که سبب بهره نبردن از داشته های دنیوی در عین استفاده از آنها و نیز عدم حضور قلب در توجّهات دینی و اعمال عبادی است. برای خلاص شدن از دست این بلیّه، کافی است به هر عملی که مشغول هستیم، اعم از دنیوی و اخروی، در حین عمل فقط به آن توجه کنیم. چه بسا که انسان غذا میل می کند، ولی به دلیل عدم توجه به آن، بعد از خوردن، اظهار میکند که نفهمیدم چه خوردم! و بعد از خواندن نماز_اگر خجالت نکشد_ بگوید که اصلاً نفهمیدم چه خواندم!
در حال زندگی کردن، به ذهن تمرکز و کانون داده و لاجرم انرژی کمتری مصرف می شود. لذا در فهم مطالب و حل مسائل سریعتر بوده و دیرتر خسته می گردد و این در حالیست که در فعالیت ذهنی، چندین برابر از فعالیت بدنی صرف انرژی میشود.
اختیاری همراه با عقل
اگر بخواهیم پشیمان و حسرت به دل زندگی نکنیم، در عقاید و رفتار خود، دو مورد را حتما رعایت کنیم: به اقتضای عالم آخرت رفتار و به مواردی که به صحت آن یقین داریم، عمل کنیم و در موارد شبههناک و فتنههای کور، توقف نموده و منتظر پایان ماجرا باشیم. پایان واقعه، ابتدای آن را معنی می کند.
امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: «هر که همّتش (همّ و غمّش) آخرت باشد، خداوند همّ او را نسبت به دنیا کفایت میکند و هر که باطنش را اصلاح کند، خدا آشکار او را اصلاح می کند و هر که بین خود و خدای عزوجل را اصلاح کند، خدای تبارک و تعالی بین او و مردم را اصلاح می کند.»4
نقطه کانونی تعریف انسان مکلف، اختیار است. اختیار در انتخاب و اختیار در عمل. و چه بسا در زندگی مجالی برای تصحیح تجربه ها نباشد و این درحالی است که عاقبت امر زندگی، قیامت و حساب و کتاب است. حال که چنین است، عقیده ای را زمینه زندگی و فرهنگ آن انتخاب کنیم که با خدایی خدای متعال و ولایت صاحب الزمان (علیه السلام) و بنده مکلّف و موظّف بودن ما، سازگاری داشته باشد و سپس بر اساس آن عملی را انجام دهیم که یقین به صحت آن داریم. یقین، شناختی است که در آن سرسوزنی تردید نباشد. آنکه چنین عمل کند، هیچ وقت از کرده خود پشیمان نشده و حسرت نخواهد خورد.
ما نیز خالقیم
حقیقت هر حق و خیر و حُسنی، حقیقت حبیب خدای متعال است؛ خدای تعالی هر آنچه را محبوب می دارد، از حقیقت حبیب خود آفریده است و برای وی، و آنچه را در نزد او زشت است و ناپسند، از حقیقت دشمنان آنان؛ از طرف دیگر اعمال ما چه قلبی و چه قالبی، مخلوق مایند؛ لذا: دقت کنیم آن چیزی را خلق کنیم که از آن اصل زیبا و محبوب حق تعالی باشد. فرعی از آن اصل را خلق کنیم، تا از آنان باشیم. در واقع ما با اعمال خیر خود، آنان را تکثیر می کنیم و با گناهان و کارهای زشت خود، دشمنان آنان را.
خدای متعال، تنها خالق نیست. بلکه فعل اختیاری هرکس مخلوق اوست؛ چه ذهنی، قلبی و یا عینی. نهایتاً خدای متعال، احسن الخالقین است. میزان حُسن خالقیت هر کسی، به اندازه علم و قدرت اوست. لذا خدای متعال احسن الخالقین است.
افعال اختیاری صادره از هر کسی، موجودیت بخشیدن به ماهیت افعال است، که قبل از عمل، فقط امکانی برای تعیین و استعدادی برای تحقق و بودن دارند و فاعل با بخشیدن وجود به آنها، آنها را بود می کند، خلق می کند. پس انجام فعل خیر، تکثیر خیر و به عکس انجام فعل زشت، تکثیر زشتی است. حال اگر اصلِ خیر، وجود مبارک حبیب خدای متعال باشد که هست، عمل خیر نصرت خدای متعال و ولیّ او، در تکثیر و گسترش آن وجود مبارک است و بالعکس و یک دلیل پر شدن زمین از زشتی این است و چون چنین است؛ پس: همت ای همرهان!
خوب باشیم در برابر بدی ها
مواظب باشیم به دلیل بدی دیگران و بدکرداری آنان، بدی نکنیم. زیرا ما در گرو عمل خود هستیم و عمل بد ما به هر دلیل که باشد، سبب بدی خودمان می شود: (وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى) «پس کردار زشت گروهی وادارتان نکند که عدالت نورزید. عدالت را رعایت کنید، که آن به خداداری نزدیکتر است.»5
بدی ما به هر دلیل باشد، شیطان را خوشحال میکند. در خوشحال کردن کلمه الرحمان سعی کنیم، نه ابلیس و شیطان. اگر مسلمانی بداند که خدای متعال می فرماید: «هرکه نیکی کند، به خود نیکی کرده و اگر بدی کند، به خود بدی کرده است»6، آیا به خود جرات می دهد که در هر شرایطی بدی کند؟! و این در حالی است که خدای متعال نیز می فرماید: «اگر کسی به تو خوبی کرد، تو در مقابله با آن خوبی بیشتری بکن و اگر به تو بدی کرد، تو به او خوبی کن.» (ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ)7 «و هرگز نیکی و بدی یکسان نیستند؛ همیشه بدی را به بهترین شیوه دور کن، تا جایی که کسی که بین تو و او دشمنی است، گویا دوست صمیمی توست.»8
جایی که منطق دین و حکم عقل چنین است، مقابله به مثل کردن در دیدن بدی، حکم نفس اماره تنگ نظرِ رشد نکرده است. که همانند کودکان در دعواهای کودکانه و از سر لجبازی، مقابله به مثل می کند.
بدانیم که دوست داشته شدن هنر نیست، دوست داشتن هنر است. خوبی به خوبان هنر نیست، خوبی به بدان هنر است. زندگی خوب و خوش و گوارا و زیبا در راحتی و فراخ هنر نیست، بلکه زندگی خوب در سختی و تنگی هنر است: «… و آنان که در تنگدستی و رنج، شکیبایند، آنان کسانی اند که صادق بوده و ایشان خدای دارانند.»9
منطق عقل سلیم و دین الهی، تلاش مستمر برای خوب و خوبتر شدن است و از جمله رفتارهایی که سبب طی کردن این مسیر و رسیدن به مقصد است، رفتار کریمانه و بزرگوارانه، در مقابل کسانی است که با انسان چنین رفتاری ندارند. مانند بخشیدن کسانی که بدی کردهاند و پیوند با کسانی که از ما بریده اند.
خوبی در مقابل خوبی، خوش اخلاقی در برابر خوش اخلاقی، برازنده حیوانات و کودکان است. خوبی در مقابله با بدی، خوش رفتاری در مقابله با بداخلاقی، خشمناک نشدن در برابر خشم دیگران و رفتار زشت آنان، نشانه بزرگی و بلندنظری و توانمندی نفس و غنای باطنی و محتاج نبودن شخص به تمجید و تایید مردمان است. مانند خورشید که به خوبان و بدان می تابد و باران که بر زشت و زیبا می بارد.
در هر حال هر کسی باطنی دارد که در مواقع سختی و فشار آن را آشکار می کند. در مواقعی که به هر دلیلی اختیار از کف او خارج می شود. آن کسی واقعاً خوب است که در مواقع بی اختیاری، مانند مواقع خشم و شهوت، رفتار خوب داشته باشد. وگرنه در مواقع عادی همه سعی در وانمود کردن خود به عنوان فردی خوب و مودب دارند.
منابع:
2 بحارالانوار/ جلد 77/ صفحه84
3 بحارالانوار/ جلد 1/ صفحه 132
4 کافی/ جلد 8/ صفحه 307
5 سوره مائده/ آیه ۸
6 سوره جاثیه/ آیه ۱۵
7 سوره مومنون/ آیه 96
8 سوره فصلت/ آیه 34
9 سوره بقره/ آیه ۱۷۷