اصل در معارف الهی، «معرفت الله» است؛ و جامع معارف توحیدی....
اسرار خوشبختی، قسمت پنجاه و چهارم:
حقیقت منتشر در خلقت
۱. اصل در معارف الهی، «معرفت الله» است؛ و جامع معارف توحیدی، تعبیر «الله اکبر» است؛ یعنی «الله أكبَرُ مِنْ أنْ يُوصَفَ»1؛ خدا بزرگتر از آن است که وصف شود. یعنی نمیشود گفت که خدا نیست و نمیشود گفت که چیست و این تعبیر، نشان از بی نشانی اوست.
۲. حقیقیت همه حقایق الهی، وجود نازنین حضرت محمّد مصطفى (صلى الله عليه وآله) و اهل بیت مطهر و معصوم ایشان (علیهم السلام) میباشند: «لَا حَبِيبَ إِلَّا هُوَ وَ أَهلُهُ»2؛ حبیبی جز او و خاندانش نیست.
- چنین است که هر «الله اکبری»، مصداق مقام یکی از معصومین چهارده گانه است.
- شاه نکته این معارف اینکه، «الله اکبرِ» تكبيرة الاحرام نماز، رساترین تکبیر است و مصداق آن وجود مبارک امام حسین (صلوات الله علیه) است که عوالم را از این حقیقت بیشتر پر کرده و عالمیان را به معرفت و محبّت و مصیبت خود و کربلایش به آتش کشیده است... تا زمان دلبری و دلداری و سر سپردگی به حضرت بقیةالله (صلوات الله علیه) در ظهور حضرتش.
هم اوّل عشق و هم آخر آن
وجود مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) حبيب مطلق خدای متعال است و اهل بیت ایشان حبیبان منحصر به فرد خدا: «لا حَبِيبَ إِلَّا هُوَ وَ أَهلُهُ»؛ پس چرا خود حضرتش می فرمایند: «أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَينا»3؟؟! چرا این تخصیص و تأکید؟! برای کربلا، برای عطش؟! برای بی کسی و غریبی؟ یا نه، برای محبتی در خدایش برای او و در او برای خدایش بوده؛ همان که راز سر به مهر خلقت است؛ همان که عقل در فهم آن علیل و فکر در درک آن حیران میباشد. محبتی که سبب خلقت جدّ اطهرش شد و آن حضرت خبر از آن در این میانه داد: «حُسَینُ مِنّي وَ أَنَا مِنْ حُسَينِ وَ أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبّ حُسيناً»4 و آیا تشنه کامان کربلا، از نازدانه شیرخواره تا شاهزاده علی اکبر و عبّاس علمدار در حقیقت، طالب جامی پر از آن محبت نبودند؟! آیا برای ما درماندگان خاک نشین قرار نیست قطره ای و جرعه ای و بهره ای از آن باشد؟ پس چرا دل این همه حسین حسین میکند؟ چرا از او و محبت او و سوختن و گریه بر او سیر نمیشود؟!
اگر با دیگرانش بود میلی؟ چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟!
الْوِترُ الْمَوتُور؛
واقعه خلقت، معامله حبیب است با حبیب؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:
«فَأَوَّلُ مَا خَلَقَ نُورَ حَبِيبِهِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه وآله»5
نخستین چیزی که آفرید، نور حبیبش محمد (صلی الله علیه وآله) است.
واقعه خلقت، آشکار شدن حبیب است برای حبیب، جلوه حبیب است برای حبیب؛ هر عاملی در عمل خود جلوه میکند. و نیز صبر بر سختترین مصیبت و تحمل دشوارترین مشکل، برای جانانه ترین جلوه و نمایاندن خود برای خدای متعال، همچون واقعه در و دیوار و گودی قتلگاه.
و همچنین است جانانه ترین تعریف و تقرّب برای او از طرف خدای متعال؛ تا رسیدن به منزلتی نزد خدا که: «لَاینَاها أحَدٌ»؛ فرمود: هیچ کس به آن نرسد. امام صادق (علیه السلام) در حدیثی به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«فَأَوحَى اللهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى أَنَّ لَهُ دَرَجَةً لَا يَنالُهَا أَحَدُ مِنَ المَخلُوقِينَ»6.
خدای عزوجل به من وحی فرمود: برای او (امام حسین علیه السلام) درجه ای است که احدی از مخلوقین به آن نائل نمیشود.
عهد الهی که از وفای به آن در زیارت اربعین امام حسین (علیه السلام) یاد میشود، این است: تو جانانهترین برای من باش، من جانانه ترین برای تو خواهم بود: «الوِتْرُ المَوْتُور»؛ یعنی در بندگی کردن به من بی مانند باش، در خدایی کردن به تو بی مانند خواهم بود. پس واقعه خلقت معاهده حبیب است با حبیب.
در مورد اعظم مصائب بودن عزای سیدالشهدا (صلوات الله عليه)، ائمه (علیهم السلام) فرموده اند: به این دلیل است که ایشان پنجمین و آخرین از خمسه طیبه بودند که منزلت منحصر به فرد خود را در خلقت و شریعت دارند.7
در منظومه خلقت خدا و شریعت او و در مجموعه اهل بیت (علیهم السلام)، خمسۀ طيّبه منزلت خاصی دارند. در واقع آنچه خلق شده، زیر مجموعۀ خمسۀ طیّبه است؛ چه در عالم معنا، چه در عالم ماده.8
حالا با توجه به این اهمیت، وقتی وجود مقدس رسول الله (صلى الله علیه وآله) رحلت فرمودند، آنچه نزد ایشان بود را به امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) سپردند. در شهادت وجود مطهر خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم آنچه نزد ایشان بود به امیرالمؤمنین منتقل شد و در شهادت حضرت امیر (صلوات الله علیه) به امام مجتبی (سلام الله علیه) سپرده شد؛ به این ترتیب، وجود مقدس امام مجتبی (سلام الله علیه) مجموعه امانات الهیه از گذشتگان خودشان را واجد بودند. وقتی این مجموعه از ایشان به امام حسین (سلام الله علیه) منتقل شد، سيّدالشهدا جامع جميع كمالات، مقامات و ودایع الهی خمسه طیبه شدند؛ خمسۀ طیّبه ای که تاج سر همه انبیا و اولیا و ائمه (علیهم السلام) هستند.
لذا وجود مقدس امام حسین (سلام الله علیه)، هم بنا به شأن خاص خودشان، هم بنا به آن شئوناتی که از بقیه خمسه طیّبه به ایشان رسیده، بی بدیل اند. این است که شهادت ایشان و انتقال ایشان از این دنیا به آن دنیا مصیبتی است که جایگزین ندارد و قابل جبران نیست.
چراغ هدایت و سفینه نجات
این حدیث مشهور که امام حسین (علیه السلام) چراغ هدایت و کشتی نجات است، به دو گونه نقل شده و هر یک با کمی اختلاف از دیگری در صورت، و تفاوت زیادی در معنا:
«إِنَّ الحُسينَ مِصْبَاحُ هُدىً وَ سَفِينَةُ نَجَاةٍ»؛9
«إِنَّ الحُسينَ مِصْبَاحُ الْهُدَى وَ سَفِينَةُ النَّجَاةِ»؛10
نقل اوّل دلالت دارد بر اینکه وجود مبارک امام حسین (علیه السلام) یکی از چراغ های هدایت و یکی از کشتیهای نجات است.
و نقل دوم دلالت دارد بر این معنا که چراغ هدایت و کشتی نجات، فقط امام حسین (علیه السلام) است که هر یک به عنایتی درست میباشد.
جریان پس از رحلت رسول خدا (صلی الله عليه وآله)، (سقیفه) اصرار بر این معنا دارد که برای اجرای دین، نیازی به دیّان دین و امامی تعیین شده از نزد خدای متعال و رسولش نیست؛ و برای عملیاتی بودن قرآن به «مَنْ عِندَهُ عِلمُ الكِتَابُ»11 نیازی نمی باشد؛ و برای تدیّن به آیین و دین الهی و تخلّق به حقایق و معانی آن به وجود مبارک ولی الله نیازی نداریم، ولی غدیر و صدها آیه و حديث تأكيد دارد که چنین نیست و واقعه کربلا، اعلا صدا و ندای این معناست که اگر چنان کنند، چنین میشود.
حدیث حاضر و ده ها حدیث دیگر بیان از اهمیت ویژه و منحصر به فرد حسینی شدن در مجموعه دین الهی، برای رسیدن به اهداف عالی آن دارد و اینکه میزان هدایت هر کسی در دنیا، و نجات یافتن او در دنیا و آخرت به میزان معرفت حسینی او است.
شیخ جعفر شوشتری (اعلی الله مقامه الشریف) در ابتدای کتاب «خصائص الحسينيه» تعبیری دارد، میفرماید: پیغمبر و ائمه (علیهم السلام) همه ابواب جنان اند؛ لكن باب حسینی مسلکش وسیع تر است و همۀ آنها کشتیهای نجات اند؛ لکن کشتی حسینی، جریانش بر لبه های عمیق سریع تر و تندتر است و قرار گرفتن او بر سواحل نجات، آسانتر و همه آنها چراغ های هدایت اند؛ لکن محلهای استضائه به نور حضرت حسین (علیه السلام) اوسع دائرة است و همه آنها پناهگاه محکم اند؛ لکن منهاج كهف حسین (علیه السلام) مسامحه بردار و سهل تر است».12
فریادرس
زیباترین و بالاترین بیان در باب منزلت فریادرسی امام حسین (علیه السلام) فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است که فرمودند: امام حسین (علیه السلام) «بَابُ نَجَاةِ الْأُمَّةِ»13، درگاهی است که نجات امت آن حضرت در آنجاست.
در تفسیر «کهیعص» از ناحیه مقدسه امام زمان (علیه السلام) در توقیعی که شرف صدور پیدا کرده چنین آمده است: «کاف: کربلا، هاء: هلاكتِ عترت، ياء: يزيد، عين: عطش، صاد: صبر»؛14 جمع بندی این فرمایش چنین میشود: مقام نورانی امام حسین (علیه السلام) که در آنجا جلوه فرموده است و خدای متعال به آن قسم یاد میکند.
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آن فرمود: «(خدای متعال) کفایت کننده شیعیان ما، هدایت کننده ای برای آنان، دانای به فرمانبرداران آنان، ادا کننده و وفاکننده به وعده خود که به آنان داده تا آنجا که آنان را به منزلتی که در باطن قرآن، به آنان وعده فرموده، برساند»15.
وجه جمع این دو روایت چنین خواهد بود که خدای متعال به سبب امام حسین (علیه السلام) کفایت از شیعیان فرموده و آنان را هدایت و سرپرستی کرده و دانای به فرمانبرداران آنان بوده، ادا کننده و وفا کننده نسبت به ایشان میباشد، تا آنجا که آنان را به منزلتی برساند که در باطن قرآن وعده فرموده و این جمع بندی موافق است با فرمایش رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) که فرمودند:
«وَ بِالحُسينِ تَسعَدُونَ وَ بِهِ تَشقَونَ»؛16
به سبب امام حسین (علیه السلام) سعادت می یابید (یعنی بهشتی میشوید) و به سبب (ظلم به) ایشان شقاوت مییابند (یعنی مستوجب آتش شده و جهنمی میشوند).
«بهشت» و «جهنّم» نقیض هم هستند مانند آب و آتش، و قابل جمع نیستند؛ و چنین است امر به خاموش شدن آتش جهنّم به فرمان الهی در ولادت امام حسین (علیه السلام) که بهشت شعاعی از مقام نورانی ایشان است. ولادت ایشان، ظاهر شدن آن باطن است، و بهشت و جهنم قابل جمع نیستند.
گذشته از آنکه به شادمانی شکفته شدن این وجود مبارک و این مهر تمام و رحمت تام، زیبنده است که آنچه نقیض آن است در میانه نباشد و این حقیقت، یعنی خاموش بودن آتش جهنّم تداوم دارد برای هر کسی که کمترین نسبتی با امام حسین (علیه السلام) داشته باشد، گرچه به ریختن بال مگسی اشک بر آن حضرت.
در حدیثی مفصل پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود:
«... فَلَمَّا وُلِدَ حُسينُ بنُ على (عليهما السلام) وَكَانَ مَولِدُهُ عَشِيَّةُ الخَمِيسِ لَيلَةَ الجُمُعَةِ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى مَالِكِ خَازِنِ النَّارِ أَنْ أَخمِدِ النَّيرَانَ عَلَى أَهْلِهَا لِكَرامَةِ مَولُودٍ وُلِدَ لِمُحَمَّد (صلى الله عليه وآله) ...»؛17
پس چون حسین بن علی (علیهما السلام) شامگاه پنجشنبه؛ شب جمعه به دنیا آمد، خدای عزّوجل به مالک که همان خازن دوزخ باشد وحی فرمود که به خاطر کرامت مولودی که برای محمد (صلی الله علیه و آله) زاده شده است، آتش جهنم را بر اهلش خاموش سازد.
منابع:
1 توحید صدوق: 313
2 احتجاج 2: 494
3 کامل الزیارات: 52، باب 14
4 همان مدرک
5 بحارالانوار 54: 198
6 امالی صدوق: 140
7 علل الشرایع 1: 226
8 تاویل الایات: 144
9 عیون اخبار الرضا علیه السلام 1: 60
10 مدینه المعاجز 2: 327
11 رعد: 43
12 وسائل المحبین: 10
13 امالی صدوق: 115
14 ارشاد القلوب 2: 421
15 معانی الاخبار: 28
16 ماه منقبه: 22
17 کمال الدین 1: 282