تاوان واقعه سقیفه و فاجعه در و دیوار و شهادت های بعد از آن را...
اسرار خوشبختی، قسمت پنجاه و ششم:
چاره های حسینی برای «یافتن او»
تاوان واقعه سقیفه و فاجعه در و دیوار و شهادت های بعد از آن را اگر قیاس از گذشته کنیم، طوفان نوح، به علاوه همۀ آن بلایای قبل و بعد آن، خیلی خیلی خیلی کم است؛ اصلاً چیزی نیست.
پرده ای از دلیل قبول شهادتها و اسارت ها و مصیبت های عظمای واقعه کربلا توسط آن رحمت واسعه الهيّ، و «بَابُ نَجَاةِ الْأُمَّةِ»1 بلاگردان شدن ایشان برای امت گناهکار جدّ خود است که «رَحْمَةٌ لِلْعَالَمِينَ»2 است و «حُسَينُ مِنّى وَأَنَا مِنْ حُسَينِ».3
حال نوبت حسین اوست که رحمة للعالمین باشد؛ مهربانی و دلسوزی (رحمت) به خاطر او برای گناهکاران امت او و کانون و نشانه آن: نصیحت بر کسانی است که در برابر او ایستاده و... کسی که بر سینه او نشسته!
و آیا چنین بذل مهربان جان، رونما و تمنّای لقای بی واسطه جانان خود، حضرت جد، و پدر، و جدّۀ خود (صلی الله علیه وآله) نبوده است؟ و این همه را برای خدای متعال و هدیه به آنان، و بدین سان حتى خالی از خود شدن؛ پس با خدای متعال هم خانه شدن؛ بلکه فقط خدای متعال را در قلب داشتن؛ حتی بی حضور غیر او که خودیّت خود باشد، در قلب او؛ روح او که روح القدس است؛ لیله است، ليلة القدر است:
«مَا جَعلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلَبَيْنِ فِي جَوفِه»4؛
خدا برای هیچ آدمی دو قلب در سینه اش ننهاده است.
شاید یک معنای سوره قدر، حکایت امام حسین (علیه السلام) باشد؛ امام حسین (علیه السلام) از مصادیق آیه «إِنَّمَا»5 است؛ از کسانی که ولایت و اولویت آنان بر دیگران و همگان، همان ولایت و اولویت حق تعالی است؛ لذا هزینه کردن ایشان به جز برای خدای متعال و خود ایشان، ترجیح دادن دانی بر عالی است. اموری مانند: دین، عدالت، ظلم ستیزی، نماز، حکومت.
او به عهد الهی با خود وفا کرده و در او و برای او مشتاقانه خود و عزیزترین عزیزان الهی خود را بذل کرده؛ تقدیم کرده تا به قاعده «مَنْ كَانَ لِلَّهِ كَانَ اللهُ لَهُ»6 عمل کرده، تـا بـه عهد «آن چنان که من میخواهم برای من باش، تا من نیز آن چنان که تو میخواهی برای تو باشم»؛ خدای متعال را بی واسطه و حضور غیر؛ حتی خودش ملاقات کند؛ بیابد، داشته باشد.
از نقش های ویژه رهبری الهی، به جز راه نمودن (دلالت) و راه بردن (هدایت)، راه گشودن است. «معرفت» حق تعالی قیمتی ترین گوهر خلقت است که فقط به خود او و لطف و منّت او میتوان آن را داشت.
سنت معمول در این وادی، تعریف حق تعالی به واسطه آیات و علامات اوست و قیمتی ترین معرفت، تعریف خدای متعال بی واسطه غیر است: تعريف ذات خود به ذات بنده اش؛ معرفت عُلیا؛ همان که برای وجود مبارک رسول الله در معراج اتفاق افتاده و حضرتش (تفضّلاً و ترحّماً باذن الله) از آن سفر، نماز را به عنوان وسیله نیل به آن اعلا تقرب و معرفت، برای امت خود به ارمغان آورده اند.
آن مقصد برای وجود مبارک حضرت ابراهیم در آتش؛ برای اميرالمؤمنین (علیه السلام) در مسجد شهادت، برای حضرت صدیقه طاهره در بین در و دیوار، برای حضرت حسن مجتبی بر کنار طشت و برای امام حسین (علیه السلام) در گودی قتلگاه.
راهی را که او، به اعلا تمنّای خوب ترینان گشوده و راه رسیدن به همراهی خود را در این راه به دیگران نموده، خود نیز نام آن را بر خود گرفته است: «الدَّلِيلُ عَلَى ذَاتِ اللهِ»7؛ و راهکار پیمودن آن را فرموده است: زیارت خود، و گریه بر مصائب او؛ به همین سادگی؛ البته به شرط ایمان و تقوا که:
«إِنَّمَا يَتقبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقِينَ»؛8
همانا خداوند فقط از خداداران میپذیرد.
سعی در ذکر بدون فراموشی او و رعایت ادب حضور ایشان که شاهد بر ما و بر عالمیان است؛ پس با او و در او و برای او زندگی کردن که قاعده سلوک رحمانی شیعی در مقابل سلوک شیطانی که دست ارادت به غیر معصوم دادن است و سلوک صناعی که سلوک به زور ذکر و ختم است، این است.
امام رضا (علیه السلام) فرمود: «مَنْ زَارَ الحُسَينَ (عليه السلام) عَارِفاً بِحَقِّهِ فَكَأَنَّمَا زَارَاللهَ عَزَّوَجَلَّ فَوقَ عَرشِهِ»9. هر کس امام حسین (علیه السلام) را زیارت کند در حالی که ایشان را به درستی بشناسد، مانند کسی است که خدا را در بالای عرش زیارت کرده است.
و توجه فرمایید که زیارت فقط به معنای رفتن به حرم مطهر و خواندن زیارتنامه نیست؛ بلکه زیارت به معنای قصد کردن و انس گرفتن است؛ پس به این ترتیب، تشرّف به حرمهای مطهر و عتبات عالیات و خواندن زیارتنامه، از اسباب ایجاد توجه و انس گرفتن میباشد.
امام رضا (علیه السلام) فرمود: «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا وَ بَكَى لِمَا ارْتُكِبَ مِنَّا كَانَ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَومَ الْقِيَامَةِ وَمَنْ ذُكِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَكَى وَ أَبكَى لَمْ تَبكِ عَينُهُ يَومَ تَبكِي العُيُونُ وَ مَنْجَلَسَ مَجلِساً يُحْيَا فِيهِ أَمْرُنَا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَومَ تَمُوتُ القُلوب»؛10
کسی که متذکّر مصائب ما شود و به جهت ستمهایی که بر ما وارد شده گریه کند، در روز قیامت با ما و در درجه ما خواهد بود و درجه ما را خواهد داشت و کسی که مصیبتهای ما را یاد کند و خود بگرید و دیگران را بگریاند، در روزی که همۀ چشمها گریان است چشم او نگرید و هر کسی در مجلسی بنشیند که در آن، امر ما زنده می شود، روزی که قلبها می میرند، قلب او نخواهد مرد.
نکته مهم قابل ذکر اینکه: یک معنای این آیه شریفه که قیامت «يَومَ تُبلَى السَّرائر»11 است، این است که: باطن و زندگی باطنی ما در دنیا، ظاهر زندگی ما در آخرت خواهد بود؛
پس «بودن در روز قیامت با اهل بیت (علیهم السلام) و در درجه آنان» به معنای بودن با آنان در باطن خود، در دنیاست که همان معنای داشتن تقواست که شرط قبولی خود و اعمال در درگاه حق تعالی است که پیشتر عرض شد.
آنچه که تمنای وجود مبارک امام حسین (علیه السلام) در کربلا بود؛ یعنی بالاترین درجه معرفت خدای متعال و رسولش (صلى الله علیه و آله)؛ معرفت بی واسطه غير تا «ارجعى إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِى وادخُلِي جَنَّتِي»12، همه در جلوۀ مبارک ایشان در عملکرد حضرتش در آنجا نیز بوده و آشکار شدند؛ همۀ آنها مراتب نورانی وجود مبارک خود آن حضرت اند که خدای متعال آنها را در این واقعه آشکار و ظاهر فرمودند؛ و به این ترتیب همه آنها در ساحت مقدس ایشان قابل دسترسی برای دیگران قرار گرفته اند.
لذا در توجه به وجود مبارک ایشان به عنایت حضرتش میشود از آن معرفت و محبت منحصر به فرد، بهره مند شد؛ همان که کمی از آن گوهر گمشده برای همه خوب ترینان کفایت میکند؛ و خدای متعال همه آن را به عنوان عطیه به امام حسین (علیه السلام) مرحمت فرمود و یک معنای فرمایش رسول اکرم (صل الله عليه وآله) «حُسَينٌ مِنِّى وَأَنَا مِن حُسَینِ» حکایت از همین مقام و مرتبه دارد.
و بعد از همه این حرفها زیارت امام (علیه السلام) بیرون از خود یعنی رفتن به سفر زیارتی، مستحب است، ولی زیارت ایشان در موطن نفس؛ یعنی معرفت وجود مبارک ایشان و یافتن حضورشان در خود، واجب است.
رستگاری برای کسی است که با سیدالشهدا (علیه السلام) همراه باشد. از لوازم رسیدن به گمشده فطری همه، همراه شدن با اباعبدالله (علیه السلام) است. وجود مبارک امام حسین (سلام الله علیه) در حرکت خودشان و در این اقدام، مقاصدی داشتند که به خاطر آنها اعظم مصیبت ها را به جان خریدند. برای متحقق کردن آنها چنان عمل کردند که هیچ کسی قبل از ایشان عمل نکرده و بعد از ایشان عمل نخواهد کرد؛ لذا وتر الموتور هستند؛ تک تک.
اگر کسی بخواهد به آن مقاصد عالی که نظیرش برای هیچ کسی به جز ایشان نیست برسد، یا باید همراه ایشان باشد و با ایشان عمل کند، یا باید به شفاعت ایشان به آن مقاصد نایل شود. آنهایی که حق شفاعت دارند به دلیل منصب و منزلتی که نزد خدای متعال دارند، به آنها اجازه داده میشود که دیگران را پیش خودشان بیاورند. دیگران را با خودشان همراه کنند؛ لذا با شفاعت آنها میشود به آنجایی رسید که آنها هستند.
البته شفاعت مراتب دارد؛ مرتبه عالی آن این است که شفیع، مشفّع را پیش خودش می برد. در واقع به شدتی که انسان به ولایت امام حسین (سلام الله علیه) نایل شود؛ یعنی به شدتی که وجودش مال ایشان شده باشد؛ یعنی وقتی میگوید: «حسین جانم»، راست بگوید و این اتفاق واقعاً افتاده باشد، به همان شدت به شفاعت ایشان، به مقاماتی که ایشان دارند میرسد.
توضیح بیشتر اینکه این مسیر با معرفت و محبت ایشان طی شدنی است و این دو، به دو سبب یافتنی است: با گریه بر مصیبت آن حضرت و با زیارت ایشان حتی از دور؛ دو عامل یافتن و داشتن ایشان؛ مجاورت و مجالست با ایشان.
منابع:
1 امالی شیخ صدوق: 115
3 کامل الزیارات: 52
4 احزاب: 4
5 مائده: 55
6 ملاذ الاخیار 3:604
7 دلائل الامامه: 181
8 مائده: 27
9 فضائل زیاره الحسین علیه السلام: 72
10 امالی صدوق: 73
11 طارق: 9
12 فجر: 28