رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: «أحَبَّ اللهُ مَن أحَبَّ حُسيناً»
اسرار خوشبختی، قسمت شصت و پنجم:
طعم بهشت
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: «أحَبَّ اللهُ مَن أحَبَّ حُسيناً»1 «خدا دوست دارد آن کسی را که حسین را دوست داشته باشد». مطمئناً برای همه تجربه شده که وقتی در روز عاشورا نذری می آورند به عنوان روز مصیبت و عزای امام حسین (علیه السلام)؛ آن غذا در واقع طعم و مزه خود امام حسین (علیه السلام) را میدهد؛ یعنی وجود مبارک خود ایشان را وجدان می کنیم. در هر حرمی هم که غذایی میل می کنیم غذای آنجا طعم و مزه صاحب آن حرم را میدهد.
حالا خدای متعال به عنوان خروج از روزه ایام صیام با تربت امام حسین (علیه السلام) دارد این ضیافت را به پایان می برد؛ یعنی در واقع خدای متعال وجود صائم را بعد از این همه پاکی و پاکیزگی حسینی میطلبد، حسینی دوست دارد. حالا شما فكر كنيد مخصوصاً، آن کسی که حقیقت روزه را هم امام حسین (علیه السلام) یافته باشد، در تشنگی و گرسنگی این ایام هم خود ایشان را یافته باشد، حالا میخواهد افطار کند، میگویند با تربت امام حسین (علیه السلام) افطار کن؛ ببینید چه میشود؟ نورٌ عَلَى نور عَلَى نُور می شود.
یعنی همان دعایی که در آخر زیارت عاشورا هر زائری میخواند که: «اللَّهُمَّ ارزقنى شَفاعةَ الحُسينِ يَومَ الورود»، نه يوم الورود، بلکه همان روز همراهی و هم نفسی با وجود مبارک ایشان برای صائم اتفاق می افتد. اگر او همین حالت را حفظ بکند؛ یعنی همین همراهی و هم نفسی را با وجود مبارک امام حسین (علیه السلام) حفظ بکند و به آن پشت نکرده و از آن غفلت نکند، او در واقع به این ترتیب، تا پایان عمر، حسینی زندگی کرده، حسینی خواهد مرد و با امام حسین (علیه السلام) محشور خواهد شد و مشمول همان فرمایش ایشان که خطاب به اصحابشان فرمود: من اصحابی بهتر از شما سراغ ندارم، خواهد شد. ما به میزانی که با وجود مبارک معصوم (علیه السلام) زندگی کنیم، صاحب عصمت و رفعت خواهیم شد، صاحب معنا و حقیقت و معرفت خواهیم شد.
حال با توجه به اینکه در واقع حقیقت بهشت بنا به فرمایش رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از نور مبارک امام حسین (علیه السلام) خلق شده است، آن انسان همین جا در بهشت خواهد بود، در بهشت زندگی خواهد کرد. حسینیها همین جا هم در بهشت اند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در حدیثی درباره امام حسین (علیه السلام) فرمود: «... وَ مُحِبّيه فى الجنَّةِ وَ مُحِبّى مُحبّيه في الجنَّةِ»2 و دوستداران او (امام حسین علیه السلام) در بهشت اند و دوستان دوستداران او نیز در بهشت اند.
حسینی شدن با همراهی با کاروان کربلا
سيّد الشهداء (علیه السلام) کربلا رفتند تا بقیه را کربلایی کنند وگرنه خودشان کربلایی بودند. مؤدب باشیم تا روز عاشورا ان شاء الله ما هم کربلایی شویم. کاروان کربلا (۲۸ رجب) راه افتاد، مواظبت کنیم که یکی از خدمه آن کاروان باشیم ... با این کاروان برویم تا روز عاشورا تا «حَلَّتْ بفنائك» شویم. بیایید ما هم ظرف تمنّا به دست، به دنبال حضرت سجاد (علیه السلام) و زینب کبری؛ بانوان و کودکان سیدالشهداء (علیهم السلام) صف ببندیم و ...
زائر حسینی ماندن
«فی الله» مرتبه ای است که مختص اهل بيت (عليهم السلام) است و در آن آمیخته بودن با خدای متعال و بالاخره محو شدن در اوست؛ لذا از جهاد ایشان، به جهاد فی الله یاد میشود. زیارت امام حسین (علیه السلام) آن چنان فضیلتی دارد که در زیارت ایشان در روز عرفه خدای متعال، زائر را با خود آمیخته میکند: «يُخَالِطُهم بِنَفسِه»3. این فضیلت، شگفت انگیزترین فضیلت زیارت امام حسین (علیه السلام) است و افضل از آن، زائر ماندن برای امام است. رفتن به زیارت سیدالشهداء (علیه السلام) دشوار است، ولی دشوارتر از آن، زائر ماندن برای ایشان است؛ یعنی دائماً او را مونس و مقصود خود داشتن.
کسانی که با امام حسین (علیه السلام) از کربلا بر نمیگردند، در واقع ایشان را در سینه جا نداده و با خود همراه نمیکنند. گویا که اینان برای خداحافظی به کربلا رفته بودند نه سلام دادن و وارد شدن بر ایشان و ماندن با ایشان! روبه رو شدن با فضایی که در آنجا وجود مبارک امام (علیه السلام) یافته میشود؛ چه عبادات، چه ادعیه، چه مجالس روضه، چه اماکن زیارتی، به طور جدی در حال و هوای انسان تأثیر می گذارد. اما نکته مهم این است که انسان بتواند بعد از آنکه از زیارت برگشت یا از هر عبادتی خارج شد، آن حال را حفظ کند و دوام ببخشد. تا آنجایی که آن حال بماند و دوام داشته باشد؛ آن فهم، آن معرفت آن دگرگونی در انسان جاگیر میشود، میماند و باطن انسان را و خود انسان را عوض میکند.
لذا برای مثال، در زیارت سیدالشهدا (صلوات الله عليه) از دور یا نزدیک، مهم این است که انسان بتواند با ایشان مأنوس شده و به این انس گرفتن دوام ببخشد؛ به این انس داشتن ادامه بدهد. انس داشتن در واقع دوام همراهی است؛ احساس همراهی داشتن با وجود مبارک آن امام و با آن مزور است، آن هم با رغبت و محبت؛ همراهی با توجه به حضور آن حضرت.
زیارت دل
و اما ابتدای ورود به حرم حسینی؛ آغاز زیارت اوست که احساس حضور امام حسین (علیه السلام) به سراغ زائر میآید؛ و نمایه آن، پر شدن ناخواسته از توجه به ایشان، کمرنگ شدن توجه به دنیا و مافيها، و كم اهمیت شدن آنها و احساس سکینه و دل آرامی همراه با لطافت و حلاوت است.
این لحظه، از لحظه قطعیّت سفر و یقین کردن شما به این سفر آغاز می شود و این احساس به گذشت زمان و نزدیک تر شدن به زمان حرکت به همراه کمی دلهره، بیشتر میشود، تا زمان حرکت و سپس حرکت که با پشت کردن به همه و رو کردن به ایشان شدت یافته و تمام تر میشود. آری، حریم حرم در زیارت، اولاً مکانی نیست، زمانی است و محدوده حضور او یک آبادی نیست، بلکه همه عالم است؛ نهایتاً نقطه کانونی این حضور آنجاست که زیارتگاه اوست.
اما بعد از زیارت چرا عده ای بی بهره بر میگردند و بسیاری کم بهره، به طوری که دوام کم رنگ بهرۀ آنان فقط چند روز است؛ در حالی که با یک زیارت با عنایت و توجه، میتوان برای همه عمر، الهی، امامی، حسینی یا علوی و رضوی شد؟! جان کلام این است در کنار شدّتِ زشتیِ رعایت نکردن ادب محضر الهی امام (علیه السلام)، ارزش بزرگترین خوبها و خوبی ها، ناچیز و بلکه بی چیز میشوند و این غیر از عقوبت فجیع کسانی است که در این سفر و در حاشیه زیارت حتی در بین الحرمین لودگی و شکمبارگی میکنند؛ لذا محدودۀ زیارت امام حسین (علیه السلام) از نظر مکانی همه کائنات و از نظر زمانی، از وقتی است که کسی قصد رفتن به زیارت او را میکند و تا وقتی است که زائر میخواهد حسینی باقی بماند.
در همراهی با راهیان اربعین 1
زیارت مقبول: مقام نورانی اهل بیت (علیهم السلام) همان رحمت واسعه الهي و مهر ِگستردۀ او در عالمیان است و چنین است که «مَن أتاكُم نَجَا»؛4 «هر که به درگاه شما آید، نجات یابد.»
ای آنکه ز درگاهت نومید نگردد باز/ هرکس که به امیدی بر خاک درت افتد.
برای همه این معنا تجربه شده است که حالِ بعد از هر عبادتی با هر کیفیتی، متفاوت از حال پیش از آن عبادت است؛ در حالی که معمولاً در این عبادتها که نمونه اعلای آن نماز است، نمازگزار خوشحال است که باطن نماز او را کسی نمیبیند؛ نمازی که او فقط به تکبیر اوّل و آخر آن توجه داشته است. با این همه حال او بعد از نماز بهتر از پیش از آن است. زیارت نیز یکی از عبادات است. عبادتی که مراجعه مستقیم و آگاهانه و از سر رغبت و محبت به دربار مهر و رحمت الهی اهل بیت (علیهم السلام) است. پس حالِ بهتر از قبل داشتن در هنگام حضور در حرم مطهر و در هنگام زیارت، چشم داشت درستی از آن درگاه است.
بازخورد قلبی و نفسی آن عنایت و رحمت؛ سکینه و آرامش دل و حلاوت و شیرینی کام است؛ پس میزان آن عنایت مبارک در هر عبادتی به خصوص در هر زیارتی به میزان دریافت آرامش دل و شیرینی کام است. حالا هنر زائر مؤمن و صادق میتواند این باشد که توجه و تحفه دریافتی از ناحیه مقدسه را در زیارت ایشان، حفظ و نگهداری کند. می پرسید چگونه؟ با انجام ندادن هر کاری که آن را از بین می برد یا کم رنگ میکند: مثل غفلت از حضور حضرتش؛ گناه از هر قبیل و هر قدر ظاهراً اندک؛ کار لغو و بیهوده و یاوه؛ مانند: حرف زدن و شنیدن و دیدن های بی فایده و غفلت آفرین که مرسوم و معمول و متداول است و به جز پرت کردن حواس از حفظ توجه به آن حضور، ثمره ای ندارد.
خلاصه اینکه بازخورد زیارت و مواجهه و ملاقات با ساحت مقدس معصومین، در قلب و روح زائر، آرامشی همراه با مهر و رحمت است که همه به میزان معرفت و محبت و رعایت ادب در آن محضر مبارک، برخوردار میشوند. ولی اکثراً بعد از مدت کوتاهی پس از مراجعت از سفر و حتی بعد از بیرون آمدن از حرم مطهر به دلایلی که گفته شد آن را از دست میدهند. یکی از دلایل سفرهای متعدد بعضی، همین امر است: خالی شدن از یافته معنایی که در زیارت، آن را یافته بودند و حالا تهی شدن از معنا که کلافه کننده است.
منابع:
1 کامل الزیارات: 52
2 امالی شیخ صدوق: 597
3 کامل الزیارات: 170
4 فرازی از زیارت جامعه كبيره. (تهذيب الأحكام ۶: ۹۹)