لطیفترین، دقیق ترین و مؤدبانه ترین اتفاقی که در این ارتباط میتواند وجود داشته باشد....
اسرار خوشبختی، قسمت شصت و هفتم:
دعا به محبت سیدالشهدا برای یافتن کلمه تقوا
لطیفترین، دقیق ترین و مؤدبانه ترین اتفاقی که در این ارتباط میتواند وجود داشته باشد این است که انسان با «محبت» این کار را بکند، نه اینکه فقط چون ناچارم، چون به جایی نرسیده ام، راهم را گم کرده ام، زندگی ام را تباه کرده ام، دستم خالی است! اینها همه سر جایش، اما آنچه که همه این حوائج را یکجا جمع میکند و مؤدبانه و محترمانه اش میکند، این است که همۀ اینها آغشته به محبت وجود مبارک اهل بیت (علیهم السلام) بوده باشد؛ از امام حسین (علیه السلام) خود آن حضرت را بخواهد، در حالی که برای محبت یا مصیبت ایشان دارد گریه میکند؛ در حالی که دلش برای طفل شیرخواره او پرپر میشود؛ در حالی که برای غربت و تنهایی و مظلومیت ایشان دلش میسوزد.
وقتی که به اینجا رسید یک اتفاقی می افتد؛ آن اتفاق، از همه خواسته های انسان برتر است؛ به اینجا میرسد که این چه خواسته ای است که من دارم حوائج خودم را مطرح میکنم؟! حوائجی که ارزش آنها به اندازه خود من است؛ اینها که چیزی نیست. من به جای اینها، حالا که دارم درخواست میکنم، چرا خود ایشان را نخواهم؟
آن اتفاق فوق العاده این است:
وقتی انسان به هر دلیلی با محبّت اهل بیت (علیهم السلام) سراغ آنها رفت، آن محبّت با انسان کاری میکند که حوائج خودش یادش می رود؛ و آنکه میطلبد خودِ وجود مبارک امام (علیه السلام) است. وقتی وجود مبارک اهل بیت (علیهم السلام) را طلب می کنیم، در واقع چه حقیقتی را طلب میکنیم؟ همۀ حسنات، همه برکات، همه نعمات و همه خوبی ها به هر تعبیری، واقعیت بیرونی شان مقام نورانی رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) است؛ از آن حقیقت، خدای متعال حقیقت هر خوبی را خلق فرموده است. تمام زشتیها به هر تعبیر و معنایی، معنا و حقیقت معنوی دشمن رسول الله و دشمنان دوستان ایشان اند که حقیقت همه زشتیها از آنها خلق شده است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «نّحنُ أصلُ كُلَّ خَيرٍ... وَ عَدُوُّنا أصلُ كُلَّ شَرٍّ...»؛1 «ما اصل (ریشه) هر خوبی هستیم... و دشمن ما ریشه هر بدی است. به این ترتیب به دلیل اینکه همۀ خیرات و برکات، جلوه ها و شعاعهایی از آن حقیقت نورانی اند، وقتی خدای متعال در قرآن از «كلمة التقوى» یاد میکند: «وَ أَلزَمَهُم كَلِمَةُ التَّقْوَى»؛2 «آنان را به کلمه تقوا ملزم فرمود» رسول الله (صلى الله علیه وآله) در توضیح میفرمایند: «نَحنُ كَلِمَةُ التَقوَى»؛3 «ما کلمه تقوا هستیم».
«كلمة التقوى»؛ یعنی حقیقت تقوا و تحقق بیرونی آن؛ فرموده اند: «عَلىٌ كَلِمَةُ التَّقْوَى»؛4 منظور از کلمه تقوا، امیرالمؤمنين (صلوات الله علیه) است که نفس نفیس رسول الله (صلى الله علیه و آله) می باشند. تمام مقامات و شئونات امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای وجود مبارک همه ائمه (عليهم السلام) که جانشین ایشان میباشند نیز هست، الا مقام «اميرالمؤمنينى»؛ لذا همه ائمه (عليهم السلام) كلمه تقوايند.
نماز حضرت جعفر طیّار، کبریت احمر تشدید محبت و معرفت
مداومت به نماز حضرت «جعفر طیّار»؛ سبب تشدید محبت است. به نماز حضرت جعفر طیّار (علیه السلام) در توسلات و مستحبات، از شدت ارزشمندی و اهمیت، کبریت احمر -که کنایه از طلای خالص است- گفته میشود. مداومت هر روز به این نماز، خصوصاً در اوّل هر ماه قمری، نیابتاً از طرف حضرت صدیقه طاهره (علیهاالسلام) سبب تشدید معرفت و محبت امام حسین (سلام الله علیه) میشود.
نماز حضرت جعفر طیار، دو نماز دو رکعتی است که در مقاطع مختلف نماز، هر بار ده بار تسبیحات اربعه باید گفته شود: بعد از حمد و سوره، پانزده بار و در رکوع، بعد از بلند شدن از رکوع، سجده و بلند شدن از سجده که جمعاً سیصد مرتبه میشود. برای سهولت به جا آوردن این تسبیحات میتوان در هر مقطعی از مقاطع آن فقط یک دفعه و بعد از اتمام نماز بقیه تسبیحات را تا تکمیل سیصد مرتبه (باقیمانده ۲۷۲) بار تکرار کرد. عملی برای تشدید محبت و اشک بیشتر و داشتن سوز در عزاداری بر سيّدالشهدا (علیه السلام): روز اوّل محرّم و بلکه روز اول هر ماه، نماز حضرت جعفر طیار نیابتاً از طرف حضرت زهرای مرضیه (صلوات الله علیها) خوانده شود.
حسینی زندگی کردن
در واقعه عاشورا و در آن بزرگترین مصیبتها وجود مبارک امام حسین (علیه السلام) با عملکرد خود، بزرگترین جلوه ها را در خلقت و شریعت الهی برای رضایت او می کند؛ و چنین است که می شود «راضيةً مَرضيّةً»،5 و از شدت آن عنایت، اذن دلبری از خوبترین خوبان حق تعالی و بهشت ترین بهشت الهی به ایشان داده میشود: «فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي»؛6 و برای عالمیان، عبرتی؛ که اگر به دنبال هدایت و رحمت و نجات هستید بر کشتی حسینی درآیید. و برای شیعیان عبرتی؛ که اگر مراقب اماممان؛ حجّتمان نباشیم، با حسرتی زندگی خواهیم کرد که پوسیدگی نداشته باشد؛ همچنان که هست.
تداوم حسینی بودن
در بعضی از اقوام و اشخاص بعضی از رفتارهایشان در رابطه با امام حسین (علیه السلام) و منسوبین و اصحاب ایشان، برجسته تر از رفتارهایشان در بقیه موارد عزاداری و درباره بقیه موارد در مجموعه فرهنگ کربلا است. این رفتارها بیشتر سلیقه قومی و قبیله ای و شخصیاند، و ربطی به علم و معرفت و درایت آنان ندارند. نشانه نبودن درایت در آن، اینکه چنین تعلّق خاطر و مودّتی بر زندگی آنها سایه نینداخته و در آن دیده نمیشود: روز تاسوعا بلندترین صدای «یا ابالفضل» از آنان شنیده می شود؛ روز عاشورا اصرار بر قمه زدن که سخت ترین عزاداری است دارند؛ ولی در سایر ایام، حسینی بودن در زندگی آنان دیده نمی شود.
آنکه «حسینی» است، با رعایت ادب حضور وجود مبارک امام حسین (علیه السلام) که شاهد بر او و خلایق است زندگی میکند؛ و چنین است که بهشتی است؛ و در دنیا هم در بهشت زندگی میکند؛ لذا در عبادات، در اخلاق و در معاملاتش هم بهشتی است. همچون اربابش که دل از عالمیان برده، او نیز با هر که روبه رو شده و با او آشنا شود، بی هیچ بهانه ای محبتش بر دل او می نشیند. خوش سیماست و گشاده رو و دلسوز و مهربان و شیرین طعم و گشاده دست و بخشنده خطای دیگران، و سختگیر بر خود در ادای وظیفه و ادای ادب. آن قدر خوب است که از خوبی کردن سیر نمیشود؛ و همّتش معطوف آن است که روزی و حتی دمی قبل از مردن هم که شده، بشود: «حسین جانم»؛
این نیمه جان که مانده ز تاراج غم به جای/ گفتم مگر رخش ببینم و تسلیم او کنم7
دوستی کردن با امام حسین (صلوات الله علیه)
التزام اطاعت با محبت:
از ابان بن تغلب نقل شده که گفت: امام شهید (صلى الله علیه) فرمود: «مَن أحَبّنا كانَ مِنّا أَهلَ البَيتِ؟ فَقُلتُ: مِنكُم أَهلَ البيتِ؟ فَقالَ: «مِنّا أهل البيتِ» -حَتَّى قالَهَا ثَلاثاً- ثُمَّ قال (عليه السلام): «أما سَمِعتَ قَولَ العبدِ الصَّالح: "فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنّى"8»؛9 «هر کسی ما را دوست بدارد از ما اهل بیت است. عرض کردم از شما اهل بیت؟! پس سه بار فرمودند: از ما اهل بیت. سپس فرمودند: آیا گفته آن بنده صالح را (در قرآن) نشنیده ای: «پس هر کسی از من پیروی کند، از من است».
پس بنا بر فرمایش فوق، ادعای محبت اهل بيت (عليهم السلام) بدون تبعیت از آنان، لاف گزاف است؛ زیرا نشانه داشتن محبت، پیروی کردن است؛ و عقل و نقل بر همین حاکم است: «قُل إن كُنتُم تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي يُحببكُمُ اللهُ»؛10 «بگو: اگر خدای را دوست دارید پس از من پیروی کنید (که پیام آور اوامر و احکام او هستم). ویا: «قُل لَاأَسْئَلَكُم عَلَيهِ أَجْراً إِلَّا المَوَّدَةَ فِي القُربى»؛11 «بگو من برای آنچه برای شما آورده ام عوضی نمی خواهم، مگر محبت شدید و پایبندی به آن بانویی که نزدیک ترین کس به من است»؛
یعنی بهرهمندی از مواهب رسالت رسول خدا (صلی الله علیه وآله)؛ از معرفت، حقیقت، تربیت، ولایت، طهارت، نورانیت و جنّت، موکول به دوستی کردن با آن نزدیکترین بانو در خویشی با وی و نزدیکان ایشان است؛ «دوستی کردن»؛ و نه فقط دوست داشتن؛ یعنی با محبّت از آنان اطاعت کردن. یا «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقِين»؛12 «این است و جز این نیست که خدای (اعمال و عبادات) را فقط از خداداران میپذیرد؛ (که همان بیان دیگری از مودّت است).
اشقیا با قساوت به امام حسین (علیه السلام) تاختند؛ احبّا هم با اشتیاق بی تکلّف، سینۀ خود را با محبّت او چاک کردند و او را در بر گرفتند، و خود را با او ساختند؛ و شدند: «أحَبَّ الله مَن أَحَبَّ حُسَينا»؛13 شدند محبوب خدای متعال و اگر قرار بر رستگاری باشد، چه کسی از محبوب خدای متعال زودتر، جلوتر؛ الّا بشروطها: دوام محبت، نه فقط در لحظه های عزا؛ که محبت الهی در لحظه های محبّت شامل محبوب میشود؛ و تقیّد به محبت؛ نشانه صداقت است، وگرنه دروغ است؛ پس لحظه های روضه و مرثیه را قدر بدانیم، دریچه دل خود را باز کنیم و با همه محبت در آن، بی تکلّف و ملاحظه گریه کنیم؛ دل خود را برای او آب کنیم و خود را برای او بسوزانیم. چنین کنیم؛ جانانه بسوزیم تا گِلمان نیز با محبت او عجین شود؛ تا همیشگی کربلایی و سپس حسینی شویم؛ اهل نجات و سپس خود، نجات و منجی شویم؛ مگر او «باب نجاة الأمة»14 نیست؟!
منابع:
1 کافی 8: 242
2 فتح/ 26
3 کمال الدین 1: 202
4 کافی 4: 570
5 فجر/ 28
6 فجر 29 و 30
7 در اقتفای این بیت حافظ: این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست ...
8 ابراهیم/ 36
9 نزهه الناظر:85
10 آل عمران/ 31
11 شوری/ 23
12 مائده/ 27
13کامل الزیارات: 52
14 امالی شیخ صدوق: 115