«مرگ» مدخل ورود به عالم آخرت است. با خارج شدن روح از بدن...
اسرار خوشبختی، قسمت هفتادو سوم:
روز عاشورا
«مرگ» مدخل ورود به عالم آخرت است. با خارج شدن روح از بدن و جدا شدن از او، چشم برزخی انسان باز شده و حقایق را همان طور که هست میبیند. از سویی «بهشت»، محل معرفت و محبت الهیّ است؛ لذا هر كسی در بهشتِ هر کدام از صاحبان ولایت بوده باشد، آنجا از معرفت و محبت او بهرهمند خواهد بود. در بهشت فاطمی و علوی و حسینی و مهدوی و ... با توجه به اینکه بهشت از نور مقدس امام حسین (علیهالسلام) خلق شده، میتوان گفت فضای عمومی آنجا از معرفت و محبت آن حضرت آکنده است، خصوصاً آنجایی که خود ایشان تشریف دارند.
چه سعادتمندند کسانی که آنجا به دور ایشان حلقه زده و به چیز دیگری میل ندارند! و چه سعادتمندند کسانی که همین جا با معرفت و محبت ایشان زندگی میکنند و همین جا در بهشت آن حضرت سر میکنند! پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرمودند: «يا أيُّها النّاسُ، هَذا الحُسينُ بنُ عَلَيَّ فَاعْرِفُوهُ، فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّهُ لَفِى الجنَّةِ وَ مُحِبيه في الجنَّةِ وَ مُحِبّي مُحِبيه في الجنّة»1 ای مردم! این حسین بن علی است، او را بشناسید، قسم به کسی که جانم به دست اوست به راستی که او در بهشت است و دوستداران او در بهشت اند و دوستدارانِ دوستداران او در بهشت اند.
و باز آن حضرت فرمود: «مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى خَمْسِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى ثَلَاثِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى عَشَرَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى وَاحِداً فَلَهُ الجنَّةُ وَ مَنْ تَبَاكَى فَلَهُ الْجَنَّةُ»2 هر که بر حسین بگرید یا پنجاه نفر را بگریاند، بهشت برایش واجب میشود؛ و هر که بگرید یا سی نفر را بگریاند، بهشت برایش واجب میشود و هرکه بگرید یا ده نفر را بگریاند بهشت برایش واجب میشود؛ و هرکه بگرید یا یک نفر را بگریاند، بهشت برایش واجب میشود؛ و هرکه تباکی کند (یعنی خود را شبیه حالت گریه کننده کند) بهشت برایش واجب می شود.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که آن حضرت فرمود: «مَن زَارَ الحُسين عليهالسلام يَومَ عَاشُوراء، وَجَبَتْ لَهُ الجنة»3 هر کس امام حسین (علیه السلام) را روز عاشورا زیارت کند، بهشت بر او واجب میشود.
با توجه به منطقی که در روایات نسبت به زیارت است، منظور از زیارت در اینجا میتواند زیارت از نزدیک یا دور باشد و با توجه به این روایت، به یُمن زیارت امام حسین (علیه السلام) می توان در همین دنیا هم بهشتی شد: که شرط اوّل آن، معرفت آن حضرت است؛ زیرا کسی که او را نشناسد، عملاً امام حسین خیالی خود را که حقیقت ندارد، زیارت کرده نه امام حسین واقعی را؛ پس در واقع دیگری را زیارت کرده است. دوم اینکه: به همین سادگی – البته مشروط به آن شرط- می توان وارد بهشت شد، مشروط به اینکه با اعمال منافی آن، خود را از بهشت خارج نکنیم.
عمل موافق با زیارت امام حسین (علیه السلام)، برای دوام سکونت در آن بهشت، رعایت ادب حضور وجود مبارک ایشان است چرا که ایشان شاهد ما هستند: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرضِهِ و شَاهِدَهُ عَلَى خَلقه»4 سلام بر تو ای حجت خدا در زمینش و شاهد او بر مخلوقاتش.
اربعین
زیارت اربعین در عمل، اوج شیفتگی و شیدایی در محبت امام حسین (علیه السلام) است و زیارتنامه آن گویی بیان معارف نهفته در عملكرد وجود مبارك سيّد الشهدا (علیه السلام) در کربلاست.
در اولین سال شهادت امام حسین (علیه السلام) و پس از چهل روز از عاشورا، قافله اسرا برای زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) در کربلا بر مزار ایشان حاضر می شوند. اهمیت این زیارت به قدری است که بعدها امام حسن عسکری (علیه السلام) از مداومت به زیارت اربعین به عنوان یکی از پنج علامت مؤمن یاد میکنند.5
با توجه به اینکه چهار مورد دیگر از آن نشانه ها؛ یعنی: به جا آوردن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز، سجده بر خاک، بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» در نماز و انگشتری در دست راست کردن، اعمالی هستند که استمرار و مداومت روزانه در آنها هست، میتوان احتمال داد که منظور از به جا آوردن زیارت اربعین، استمرار در زیارت امام حسین (علیه السلام) با زیارت نامه مأثور در این باره می باشد؛ نه خواندن آن سالی یک بار در بیستم صفر.
مواظبت چهل روزه در هر صفت، حالت، یا رفتاری، آن را در شخص نهادینه و تثبیت می کند. به این ترتیب، «اربعين» سيّدالشهدا به معنای چهل روز مواظبت، توجه و تذکّر به ایشان با محبت همراه با سوز است. با اربعین، معرفت، محبت، التزام و تقیّد به ایشان بیش از پیش شده و ادامۀ آن را در مراقبت و مواظبت دائمی از امام حسین (علیه السلام) روان و آسان میسازد.
زیارت نامه اربعین، عصاره و خلاصه معرفی سيّدالشهدا (صلوات الله عليه) و تبيين واقعه کربلا و حکمتهای آن در ابعاد معنوی و معرفتی و نیز ریشه های عداوت و دشمنی با ایشان در آن واقعه میباشد. به ایشان عرض میشود: «السّلامُ عَلَى وَلِى اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ»؛ یعنی به صلح و سلامت، تسلیم شما هستم، ای کسی که ولیّ خدایی؛ یعنی به گردانیدن خدا، می گردی و حبیب او هستی؛ یعنی محبت تو در خدای متعال و محبت خدای متعال در تو، ذاتی است و دوامی از اوّل تا ابد دارد؛ لذا تو برگزیده خالص خدای متعال میباشی.
از همین جا عظمت ظلم بر ایشان و شدت اهمیت شهادت حضرتش و مراتب نورانی و الهی آن نشان داده میشود و این در حالی است که وجود مبارک ایشان برای عالمیان خیر و برکت و امنیت بوده و ایشان همان رحمت واسعه الهی است که مردمان از خوب و بد بر سر سفرۀ او، بهره مند از انواع مواهب شده اند. حضرتش به دلیل پیمان خود با خدای متعال؛ وفای به عهد کرده و دار و ندار خویش را مشتاقانه نثار او میکند و چنین است که عملکرد حضرتش در واقعه کربلا، جلوه جمال و جلال الهی است؛ چنان جلوه ای که خدای متعال به آن قسم یاد میکند: «كهيعص»؛6 و وجود مبارک حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) از آن خبر می دهد: «مَا رَأيتُ إِلَّا جَمِيلاً»؛7 و عالم را به آتش محبت و سوز مصیبت خود چنان می سوزاند که خون گریه میکنند.
امر به معروف و نهی از منکر در کربلا
وجود مبارک امام (علیه السلام) اصل معرفت و ریشه هر خیر و سبب منحصر به فرد هدایت و سعادت است؛ لذا ایشان به جلوۀ خود در کربلا، خود را تعریف فرموده و به این ترتیب امر به معروف می شود و در پرتو آن معروف، غاصبان حق و قاتلان آن حضرت و ظلمت و نکبت آنان که اصل هر منکری هستند، شناخته شده و بدین ترتیب نهی از منکر میشود.
معرفت ولی خدا، سبب منحصر به فردِ بیرون رفتن از ظلمت جاهلیت و رهایی از اسارت جهالت و حیرت ضلالت است. معنای حدیث مشهور نبوی همین است: «من مات ولمْ يَعرِفْ إمامَ زمانِه ماتَ مِيتةً جَاهِلِيّةً»؛8 کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. همین معنا را امام صادق (علیهالسلام) در زیارت نیمه شعبان بیان می فرمایند: «بِضِياءِ نُورِكَ اهْتَدَى الطّالِبُونَ إِلَيكَ»؛9 در پرتو نورت، جویندگان به سوی تو راه می پویند.
برداشت از شهادت و قربانی شدن ایشان برای غیر خدا، دون شأن ایشان و ظلمی دیگر در حق آن حضرت است؛ فدا کردن دیّان دین، برای دین و دنیا و مردمان، فدا کردن عالی بر دانی و عین نادانی است!
اوج بندگی در اوج مصیبت
نهایت عبودیّت در عملکرد ایشان آنجاست که در شدّت مصیبت، که اعظم مصائب است؛ حضرتش، لحظه ای حضور قلب خود را نسبت به خدای متعال از دست نداده و بی قرار نمی شوند: «فَجاهَدهُم فِيكَ صابراً مُحتَسِباً»؛10 آن حضرت با شکیبایی و پاداش جویی با آنها جهاد کرد.
با بردباری بدون آنکه لحظه ای و ذره ای غفلت در آن باشد و مقصد و مقصود الهی اش را گم کند، دار و ندار خود را با اشتیاق و چهره ای گلگون، از آنِ خدای متعال می کند. معامله ای که او با خدای متعال میکند «بَذَلَ مُهجَتَهُ فِيكَ» است؛ جان خود را آن چنان از آنِ خدای متعال میکند که برای خود هیچ تعلّقی به آن باقی نمی ماند؛ جان را چنان میبخشد که همه جانانه میشود. چنین است رفتار آن حضرت در معامله و معادله: «مَن كانَ للَّهِ، كَانَ اللهُ لَهُ»؛11 هر کسی خود را از آن خدا قرار دهد، خدای متعال نیز خود را از آن او قرار خواهد داد، یاران ایشان نیز همین معامله را با او میکنند: «بَذلُوا مُهَجَهُم فِيهِ».
از این قرار است که اهل معنا و معرفت نسبت به حضرتش کسانی اند که تولیت و موالات ایشان را بر خویش چنان قبول می کنند که او را بر عزیزترین های خود ترجیح داده و عرض میکنند: «بأبي أنتَ وَأمّى» و به حضور ایشان در باطن خود امنیت می بخشند؛ «أَشْهَدُ أَنّى بِكُم مُؤْمِنٌ» و به انتظار تحقّق دین خدای متعال و شریعت او که معنا و حقیقت و باطن آن حضرت میباشند، به انتظار می ایستند تا هنگامی که خدای متعال اذن ظهور عنایت فرماید.
منابع:
1 امالی صدوق/ 596
2 اللهوف علی قتلی الطفوف/ 10
3 کامل الزیارات/ 173
4 همان/ 210
5 روضه الواعظین 1: 195
6 مریم/ 1
7 بحارالانوار 45: 116
8 کمال الدین 2: 409
9 البلد الامین/ 284
10 زیارت اربعین
11 بحارالانوار 82: 197