خوب است بدانیم که مجرای ورود و عرصه جولان شیطان در وجود انسان، ذهن اوست.
پناه می برم به خدا …
خوب است بدانیم که مجرای ورود و عرصه جولان شیطان در وجود انسان، ذهن اوست. در این صورت می توان با کنترل ذهن و فکر خود، روزنه رخنه شیطان را به وجودمان ببندیم. ذهن پریشان، خیالات بد، گمان های زشت به خود و دیگران، از نشانه های حضور شیطان در وجودمان است. لذا توجه به هر چه غیر حق است، باطل می باشد.
آن قلب سلیمی که خدای متعال آن را نافع در محضر خود میداند، روح و قلبی است که در آن به هیچ معنایی، بدی حضور نداشته باشد: اعتقاد بد، تصور بد، یا قصد بد.
خدای متعالی در قرآن کریم می فرماید: «روزی که مال و فرزندان هیچ سودی ندارند، مگر کسی (تنها کسی سود می برد) که با قلبی سلیم به پیشگاه خدا بیاید.»1 امیرمومنان علی (علیه السلام) فرمودند: از قلب سلیم به جز معنای مستقیم و راست صادر نمی شود.»2
از جمله آن بدی ها، دیدن بدی دیگران است. آنکه به معایب خود بیناست، نسبت به معایب دیگران نابیناست و آنکه چنین است به فرمایش رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) خوشا به حال او! (طوبى لِمَن مَنَعَهُ عَیبُهُ عَن عُیوبِ المُؤمِنینَ مِن إخوانِهِ)3
بدانیم که اصل و حقیقت علم و عقل، نورِ وجود مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می باشد و حقیقت جهل و شیطان که دشمن آدمی است، ظلمت می باشد. نور عقل و علم، هدایت کننده انسان در مسیر بندگی اوست و ظلمتِ جهل و شیطان، سبب ابتلاء و امتحان بنده در راه بندگی و سنجش میزان صداقت اوست.
تن انسان از خاک و گِل و تن جن و البته شیطان که از جنیان میباشد، از آتش و دود آفریده شده است: (خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ) «انسان را از گِل خشکیده همچون سفال، آفرید و جن را از زبانه خالص بیدود از آتش بیافرید.»4 بنا به اقتضای حقیقت شیطانی، که همان ظلمت جهل می باشد، او دشمن اصلیِ اول کسی است که حقیقت وجود او، همه ی نور علم و عقل است: وجود مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و عملاً نفسّ نفیس ایشان امیرمومنان علی بن ابیطالب (صلوات الله علیه) و از آنجایی که مصداق اسم الهیِ رحمان، مقام نورانی امیرالمومنین (علیه السلام) میباشد، لذا خدای متعال شیطان را دشمن “رحمان” معرفی می فرماید:
در زیارت امیر (علیه السلام): «السلام علی کلمه الرحمان»5
و او این واقعیت را در واقعه خلقت حضرت آدم، آشکارا بیان میکند؛ آنجا که میگوید: «از این جهت که گمراهی نصیبم کرده ای، بر سر راه راست تو در کمین آنها می نشینم. آنگاه از پیش رو و پشت سر و از سمت راست و چپ به آنها می تازم و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهی یافت.»6
خدای متعال در کلام خود، هر دو طایفه جن و انس را به عنوان مخلوقات مختار خود در بندگی معرفی می فرماید و در مورد جن، آنها را از زبان خودشان همچنان انسان دارای گروه های مختلف با انواع عقاید میشناساند.7
چند نکته قابل ذکر در مورد جنّ:
جن به دلیل نازل بودن جنس خود که دود است، استعداد فهم و قبول علم را ندارد، برخلاف ملک و روح که جنس او از هواست. آنچه به عنوان احضارِ روح گفته میشود، دروغ می باشد. روح با توجه به جنسش، از عالم ملکوت بوده و بعد از مردن، جای او در عالم برزخ است و در هر حال تحت امر سلطان عالم ملکوت؛ وجود مبارک امام (علیه السلام) که یدالله هستند، میباشد: (فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء وإلیه ترجعون) «پس منزه است خدایی که ملکوت همه چیز به دست اوست و به سوی او باز گردانیده خواهید شد.»8
به دلیل عدم سنخیت جن با انسان و متفاوت و بلکه مخالف بودن آن دو در جنسیت، تماس آنها با یکدیگر باعث اختلال در وضع جسمی و ذهنی انسان می شود، که تعبیر شایع آن همان لفظ “دیوانه” است. “دیو” تعبیر فارسی از کلمه جن می باشد و در صورت حضور او در خانه و زندگی شخص، باعث بد اخلاقی های بی دلیل و بی منطق و کدورت بین افراد خانواده و حتی شکست های مالی میشود.
از مطالب قابل توجه در مورد اجانین، قابل تسخیر بودن آنهاست. آنها را اسیر کردن و به بردگی گرفتن و آنها را در خدمت خود قرار دادن. با این توضیحات که: این کار یعنی احضار و تسخیر، از نظر شرعی از مکاسب محرمه “افعال حرام” می باشد. این کار عملاً پناه بردن به جن و مدد خواستن از او به جای خدای متعال است: «چنین بود که مردانی از آدمیان به مردانی از جنیان پناه می بردند و بر طغیانشان بیافزودند.»9
کسانی که معمولاً آنها را تسخیر و به خدمت میگیرند، خود زندگی تیره و نکبتی پیدا کرده و غالباً با فقر و مرض و گرفتاری، روزگار می گذرانند. معمولاً از این امر جهت کسب درآمد و سرکیسه کردن افراد سادهلوح و ابله، به بهانه گرهگشایی از مشکلات آنها استفاده میکنند.
این طرّاران که معمولا با عنوان دعانویس مشهورند، برای جلب اعتماد افراد، اقدام به دادن اطلاعات درست از زندگی شخص مراجعه کننده که از موکل خود گرفته می نمایند و کار خود را با دادن ذکر و دعا و گرفتن پول و اعلام آمادگی برای حل بقیه مشکلات شخص در جلسات آتی ادامه می دهند. اگر لقمه چرب و مناسب برای سوء استفاده باشد، او خود توسط موکلش، در زندگی فرد مشکل ساخته و خود از بودن آن به شخص خبر می دهد؛ لذا جلب اعتماد او را کرده و به این ترتیب این سوء استفاده را ادامه میدهد.
کسانی که فال قهوه میبینند و از زندگی شخصی اطلاعات درستی می دهند نیز، از همین قبیل هستند که فنجان قهوه را بهانه این کار قرار میدهند. خوب است بدانیم: جلساتی که بعضی از جوانان برای تفریح دور یک میز با لیوان های روی آن تشکیل میدهند، از همین امور هستند که معمولاً منجر به حضور اجنه و شیاطین در خانه و زندگی، و فجایع ناشی از این امر می شود.
شیطان که قصد او از گمراهی پایانی ندارد: (وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِیدًا) «و می خواهید ابلیس، گمراه گرداند ایشان را، گمراهی دور که هرگز از آن راه راست نیابند و رجوع نکنند.»10
با توجه به اینکه اصل شیطان، ظلمت جهل میباشد، سیاهه عناوین آن زشتی ها، همان جنود جهل بوده و شیوه شایع او در گمراه کردن، وسوسه کردن است: (بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ إِلَهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّهِ وَالنَّاسِ)
«بگو ای پیامبر! پناه میبرم به پروردگار مردم، پادشاه مردم، معبود مردم، از شرّ و ضرر وسواس (که نامش) خنّاس است. آنکه در پنهانی و آشکارا وسوسه می کند در سینه های آدمیان، خواه از جن باشد و خواه از آدمیان.»11
توضیح اینکه: در مجموعه ساختار انسانی انسان، مرکزیت مالکیت و حاکمیت انسان، ذهن او می باشد. لذا کسانی که قصد تغییر انسان و عملکرد او و لاجرم تغییر در زندگی او را دارند، (چه خوب و چه بد) سعی در تغییر ذهنیت اومی کنند. و همچنین است رفتار شیطان در رابطه با انسان: دخالت شیطان در زندگی انسان، با القای تفکّرات، توهّمات و تخیّلات مورد نظر او در ذهن انسان، با وسوسه و تکرار آن (شیطنت) اتفاق میافتد.
و از آنجایی که انسان او را نمی بیند: (إنه یراکم هو وقبیله من حیث لا ترونهم ) «او و هم جنسانش شما را از جایی میبینند که شما آنها را نمی بینید.»12 لذا چه بسا شخص واردات ذهنی از طرف او را، از قِبَل خود دانسته و فهم خود تصوّر میکند.
عناوین عمده القائات سوء و فریب شیطان که در قرآن مجید از آنها یاد شده از قرار زیر است:
– فراموشی نسبت به حق و اهل آن که مهلکترین واقعه برای دل و باطن انسان است، در حالی که اصل در تربیت و تعالی الهی او “ذکر” و “تذکر” می باشد: (اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ) «شیطان بر آنها مسلط شده و یاد خدا را از دل و زبان آنها برده.»13
– عداوت (دشمنی، کینه و کدورت) و خشم و مجادله، خصوصاً بین اهل ایمان و ارحام، که ساده ترین راه در ناکارآمد کردن اهل ولا و خانواده ها می باشد: (إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاءَ) «به درستی که شیطان نمی خواهد، مگر انداختن عداوت و دشمنی شدید در میان شما.»14 (إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ)15 «شیطان میخواهد میان آنان کدورت و دشمنی ایجاد کند»
– ایجاد نگرانی از فقر و امر به همه زشتی ها و ناهنجاریها:
«شیطان به شما وعده فقر می دهد و به کارهای زشت امر میکند.»16
– از آنجایی که شیطان واجد همه ظلمت سهمگین جهل که خود (ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ)17 «تاریکیهایی بعضی بالای بعضی دیگر متراکم شده» اوست، می باشد، به قدری در کار خود توانایی دارد که خدای متعال وجود مقدس رسول الله (صلی الله علیه وآله) را از شر او، امر به پناه بردن به خود می کند: «هر وقت قرآن خواندید، از شرّ شیطان به خدا پناه ببرید.»18
لذا به تعبیر بعضی از فقها و علمای ربّانی: اَعلمِ علماء، بعد از امام زمان (علیه السلام) شیطان است، افقه فقها بعد از امام زمان (علیه السلام) شیطان است. ولی از طرف دیگر خدای متعال می فرماید: (إِنَّ کَیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفًا)19 «نیرنگ شیطان در همه حال و در همه وقت، ضعیف است.» چرا که با همه توانایی شیطان، اقتدار و اختیار انسان به اذن خدای متعال، در موطن نفس خود به قدری است که به سادگی می تواند روزنه ذهن خود را که مسیر و محل وسوسه شیطان است، به روی او ببندد و دل خود را با یاد حق، از گزند او در امان نگه دارد.
در پایان، مداومت به استعاذه زیر که از نفیس ترین موارد در این امر است و در آن دریایی از علوم الهی است، توصیه می شود:
(أَعُوذُ بِاللّهِ الْقَوِیِّ مِنَ الشَّیْطانِ الْغَوِیِّ، وَأَعُوذُ بِمُحَمَّدٍ الرَّضِیِّ مِنْ شَرِّ مَا قُدِّرَ وَقُضِیَ، وَأَعُوذُ بِإِلهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْجِنَّهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ)20 «پناه می برم به خدای قدرتمند، از شیطان گمراه، و پناه می برم به محمّد رضی(صلی الله علیه و آله) از شرّ آن چه مقدر شده و قضا بر آن رفته و پناه می برم به معبود آدمیان از شرّ همه جنّ و انس»
منابع:
1 شعراء/ آیه ۸۹
2 شرح غررالحکم/ جلد ۶/ ص ۴۲۵
3 بحارالانوار/ ج 77/ ص 128
4 حجر/ آیه ۲۷
5 مفاتیح الجنان/ زیارت مطلقه امیرالمومنین علیه السلام
6 اعراف/ آیه ۱۶ و ۱۷
7 سوره جن/ آیه ۱ تا ۱۵
8 یس/ آیه 83
9 سوره جن/ آیه ۷۲
10 نساء/ آیه 60
11 سوره ناس
12 اعراف/ آیه 27
13 مجادله/ آیه 19
14 مائده/ 91
15 اسراء/ 53
16 بقره/ 268
17 نور/ آیه 40
18 نحل/ آیه 98
19 نساء/ آیه 76
20 بحارالانوار/ ج 74/ ص 271