مدتی پیش همسر یکی از خوانندگان و نوازندگان معروف ایرانی که در خارج ازکشور فعالیت دارد، چشم از جهان فرو بست.
فیلم مراسم تدفین که در فضای مجازی پخش شد، ذهن مرا درگیر کرد و برایم بسیار جالب و قابل تفکر بود و بهانه ی نوشتن این مطلب
بیژن مرتضوی که خیلی ها او را با ترانه ی " خدا خدای مستون " می شناسند، از جمله ی هنرمندان آن ور آبی است که طرافدارن خاص خود را دارد، به ویژه این که در نوازندگی حرفه ای و آهنگسازی و حتی موسیقی بی کلام هم حرفی برای گفتن دارد.
همسر ایشان خانم ستاره سعیدی بودند که با وجود جوانی، متاسفانه بر اثر بیماری دار فانی را وداع گفتند.
از اعتقادات درونی این دو بزرگوار اطلاعی ندارم، اما آن چیز که در شبکه های مجازی، از این دوستان عیان است، گویای نبود ظاهر مذهبی است.
قضاوتی در کار نیست، تنها مشاهداتم را می گویم، تصور ما از خارج نشینان و خوانندگان و نوازندگان، مسلما رعایت حدود و قیود دینی و مذهبی نیست، اما آنچه من در فیلم دیدم، رعایت مناسک مذهبی برای تدفین بود.
بیژن مرتضوی به همراه زنان بی حجاب و مردانی که ظاهرا نشان مذهبی نداشتند، پشت سر آخوند سنی ترکیه ای، نماز میت خواندند و بعد از نماز، شخصی بلند گفت: الفاتحه و همه صلوات فرستادند! بعد تشییع میت در حالی که لاالاه الاالله می گفتند، آنهم در یک کشور خارجی، همه به رسوم مسلمانان بود.
در ایران انتخاب های زیادی برای نحوه ی دفن نداریم، اگر مسلمانی به سبک مسلمانان و اگر زرتشتی و مسیحی و یهودی هم باشی، به سبک همان ها، اما در خارج از کشور اجباری برای نحوه ی دفن نیست، دفن در تابوت، سوزاندن، مومیایی کردن و تازگی ها هم جسد تبدیل به کمپوست انسانی می شود، جسد خیلی از به ظاهر مسلمانان را یا بنا بر وصیت خودشان و یا به تمایل خانواده می سوزانند و یا اگر دوستدار محیط زیست باشند، به کمپوست تبدیل می کنند.
نمی دانم این روش دفن برای خانواده ی مرحومه، ناشی از اعتقادشان بود و یا جبر محیطی، اما در هر صورت دیدن خواننده ی ترانه "خدا خدای مستون" در حال صلوات و نماز، برای من از عجایب بود.
مذهب برای چه؟
جامعه ی دین زده ای داریم، یک نوع سیری کاذب، عملکرد بد مدعیان و فشارهای متعصبان نتیجه ی عکس داده است، اما شاید بتوان حقیقت را جای دیگر جستجو کرد.
بیاییم خودمان با خودمان سنگ هایمان را وا بکنیم، دین و مذهب اصلا به چه کار می آید؟
مطمئنا تفکر به روز مرگمان و از این دنیا رفتنمان، می تواند یک پاسخ خوب برای دین داشتن باشد، این که از کجا آمده ایم و به کجا می رویم و اصلا چرا آمده ایم، همیشه سوال های بشر بوده است و تنها دین توانسته پاسخ معقولی برای آن پیدا کند.
در مرگ تنهاییم، تنهایی و مرگ هر کدام جداگانه، از رنج های بشریست، حال که باهم همراه شده، کوه فاجعه است، پناه انسان کجاست و در چیست؟ و چه کسی در امان است؟
با تمسک به دین و اعتقادات می توانیم به وحشت دنیای مرگ، غلبه کنیم و با رعایت دستوران دینی و مذهبی، تصور مثبتی از جهان دیگر داشته باشیم.
آرامش در طوفان
یکی دیگر از کارکردهای معقول دین، توسل به آن برای آرامش به خصوص در سختی ها و شدائد روزگار است.
خیلی وقت ها زندگی دو دو تا چهار تا نیست، روی روال و حساب و کتاب پیش نمی رود، آنچه مورد انتظار ماست اتفاق نمی افتد، زمین و زمان به هم می ریزد و انگار روی سرمان خراب می شود، برای همه ی ما این داستان اتفاق افتاده، آن وقت باید به کجا پناه ببریم؟ چه کنیم؟
در دنیای امروز روانشناسان را مبلغان دینی جدید می دانند، معنویت و داشتن این حس که نیرویی ماوراء طبیعت، می تواند از تو محافظت کند، کمکت کند و حواسش به تو هست، در بهبود بسیاری از تلاطم های روحی، کمک کننده انسان است.
مذهب می تواند به ما آرامش دهد، اعتقاد به خواست خدا می تواند در سختی ها مرهمی روی زخم دلمان باشد، حتی اعتقاد به روز حساب و کتاب می تواند تضمین کننده ی رعایت اخلاق انسانی باشد.
از کارکردهای ملموس دین، بازهم می توانید نام ببرید؟
نویسنده: زینب عشقی