فرقه به معنی گروه و دسته جدا شده از دیگران است و فرقه ضالّه، گروهِ گمراه و گمراه گر را گویند.
فرقه های ضالّه
فرقه به معنی گروه و دسته جدا شده از دیگران است و فرقه ضالّه، گروهِ گمراه و گمراه گر را گویند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «سوگند به آن کس که جانم به دست اوست، این امت به ۷۳ فرقه تقسیم میشوند، که همه در دوزخ اند، جز یک گروه که خداوند در آیه (وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّهٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ)1 به آنها اشاره کرده است. «تنها آنها، اهل نجات هستند.»2
ممکن است عدد ۷۳ نشان کثیر باشد، اما اشاره به گروههای مختلفی است که در طول تاریخ اسلام با عقاید عجیب و نادرست ظهور کردند و خوشبختانه غالب آن ها منقرض شدند و امروز تنها نامی از آنها در کتاب تاریخ عقائد به چشم میخورد. اما این گروه های باطل در زمان های مختلف با نام و رسمی دیگری ظاهر شدند و به همراه کردن مردم پرداختند.
جبریه (معتقدان به جبر و منکر اختیار انسان)؛ مفوّضه (معتقدان به واگذاری همه امور به انسان و بیکار شدن خدا)؛ مشبّه (تشبیه کنندگان خدا به مخلوقات)؛ غُلات (غلوّ و زیادهروی در باورها) نمونه کوچکی از این فرقه ها هستند. بعد از پیامبران، هماره فرقه های گمراه، چالش دینداری بودهاند.
گفتم به گزارش قرآن، مقتدا و سرپرست و دوست این گروه های گمراه که گمان دارند هدایت شدهاند، شیطان است.3 که به جای خدا او را ولی خود قرار دادهاند و طبیعتاً شیطان همه راهکارهای ضلالت را به آنان الهام نموده و اینان به جان باورهای مردم افتاده و آنها را از راه دین و راه پیامبران، جدا میکنند.
این گروه های گمراه چند دسته اند: آنها که با تبلیغات سوء، سعی دارند مردم را به دین خود درآورند؛ مثل تبلیغات مسیحی ها و بهائی ها و سایر فرق ضالّه؛ گروه دیگر کارشان القاء شبهات در دین است تا شک کنند و از اسلام بیرون روند، ولو به کیش آنها در نیایند. گروه دیگر ایجاد کنندگان اختلاف بین اقشار مردم اند، تا ضعف آنها زیاد شود و روح و قدرت آنها کم گردد و بتوانند بر آنها مسلط گردند. ترفند فرقه دیگر تشویق مردم به غرق شدن در زخارف دنیوی و در نتیجه غافل شدن از خدا و معاد است. گروه دیگر ترویج معاصی و تشویق بر قبایح و اشاعه فحشاء و امور بیهوده (لهو و لعب و لغو) تا از تحصیل علم و کمال و عبادت، باز دارند که همه از تزویرهای شیطانی برای صدّ عن سبیل الله است.
هادی گفت: غیر از فرقه های ضاله مشهور مثل: بهائیت، وهابیت، قادیانیه و فرقه همپوشی (یمانی) که در دوره ما مشغول تبلیغ هستند، یک مصداق دیگر این فرقه های ضالّه، صاحبان عرفان های کاذب هستند. در دنیای غرب و هیاهو و آشفته امروزی که در آن ارزشهای الهی به شدت رنگ باخته و قدرت و ثروت، هدف نهایی شده، افرادی جهت کسب شهرت و آوازه و ثروت نامشروع و بعضا در پاسخ به عقده حقارت درونی با اهداف فردی یا گروهی با شگردهای مختلف، در صدد جذب مرید با روش های سازمانی و تعیین سرگروه و حلقه های ارتباطی می باشند و در این راه از هیچ ادعای گزاف و دروغپردازی بزرگ مثل داشتن کرامت، داشتن اسرار و رموز هستی، کشف اسرار، تسلط بر علوم غریبه، دانستن خواص حروف اعداد و جداول مشکل گشا، عبایی نداشته و با خواب سازی و با استفاده از سخنوری و سوء استفاده از قدرت بیان یا بعضی فنون ریاضتی برای رسیدن به اهداف خود در جذب مریدان بیشتر تلاش میکند؛ همچون فرقه های سای بابا، رام الله، اوشو، اکنکار، فرقه های سرخ پوستی، شیطان پرستی و…
محمد هم گفت: شناخت شیوه های آنها در گمراه سازی، کمک می کند که مردم را از افتادن به دام آنها هوشیار سازیم. شیوه هایی چون تفسیر به رای قرآن و منابع مذهبی تا بدعت در مناسک دینی، صدور فتواهای بی اساس، ادعای شفاعت گناهان و شفای امراض صعب العلاج، نفوذ در سمنها با وعده کمک های مادی و دستگیری معنوی و انتقال حس شخصیت کاذب به مریدان چون دادن ماموریت خاص به هر مرید و ارضای نفسانیات او، تشکیل شبکههای فساد اخلاقی، باندهای توزیع مواد مخدر و ایجاد گروههای ضد اجتماعی و تسویه حسابهای شخصی و گروهی، استفاده از شیوه تلقین به مریدان و القاء مطالب به آنها از همین طریق، بردن آنها به داخل گروه های بسته و تحذیرشان از مراجعه به کارشناسان دینی، تعطیل عقل و گوش سپردن به دل و اعتماد به خواب و رویا و نفوذ در دل افراد از طریق مهربانی و کمک مادی یا جاذبه های جنسی و دیگر نقاط ضعف افراد که می تواند ترفندهای آنها را در دین گریزی خنثی نماید.
فطرت
هر سه نفر تصمیم داشتیم بعد از مباحثه چالشهای دینداری معاصر، که در ۲۵ قسمت آمد، فرصتهای دینداری معاصر را به بحث بگذاریم و هم افزایی کنیم. هادی گفت: اگر چه در شرایط زمانی ما آن چالشها بر سر راه دین دار شدن یا دیندار ماندن افراد وجود دارد، اما فرصت های گرانبهایی هم برای جذب آنها به دین و زندگی مبتنی بر دین است که با شناسایی و تحلیل و کاربرد آنها میتوان به گسترش دین داری کمک کرد.
من امروز از اولین و مهمترین آنها نام میبرم و امیدوارم با کمک شما آن را تبیین و از آن به عنوان یک فرصت بهره برداری کنیم. همه ما میگوییم گرایش به خدا در فطرت انسان ها وجود دارد، اما مشاهده میکنیم بعضی افراد به خدا گرایش ندارند و از دین گریزانند! با قبول وجود فطرت خداشناسی در همه افراد، این عدم گرایش ها چگونه توجیه می شود و البته نظر خود را میگویم. اما مسعود و محمد هم کمک کنند و نظر خودشان را بگوید.
به نظر من« فطرت»، زبان خاص خودش را دارد. اگر با آن زبان آشنا نباشیم، نمیتوانیم فطرت خفته افراد را بیدار کنیم و آنها را شکوفا نماییم.
محمد گفت: با تو موافقم؛ زبان فطرت، زبان پرتکلّم و دشوار و پیچیده در اصطلاحات فنی که فقط بعضی متخصصان آن را بفهمند، نیست؛ زبان فطرت، زبان ساده و فراگیر و همهفهم است. همه افراد آن را می فهمند و با آن ارتباط برقرار میکند. زبان اهل فن نیست که فقط افراد خاصی آن را بفهمند. اگر کتاب ها و منبرها و سخنرانی های دینی با این زبان انجام شود، افراد آن را می فهمند و با آن ارتباط برقرار کرده و تغییر میکند. اما اگر نفهمند، تغییری هم در کار نیست.
منظور از زبان فطرت در درجه اول، نوع واژگان و ادبیات ساده و قابل فهم است و در درجه دوم، بیان خواسته از دل و تذکّرات وجودی و برانگیزاننده و غفلت سوز و خواب شکن است؛ زیرا فطرت انسان ها تحت تاثیر حجاب ها و تعلّقات دنیوی پوشیده و محجوب می شود. باید با این زبان (ساده و درعینحال برانگیزاننده و غفلت شکن) حجابهای پوشاننده فطرت را کنار زد و به کنه وجودی افراد، که خدا طلب و خداشناس است، نفوذ کرده و نهاد آنها را که بر خداشناسی تنیده شده است، بیدار نمود.
هادی گفت: نظر تو چیست مسعود؟ گفتم: همانطور که گفته شد زبان تأثیرگذار بر فطرت زبانیست که انبیا به کار میبردهاند. آنها بر همه مردم مبعوث بودند؛ نمیتوانستند طوری سخن بگویند که فقط متخصصان و عالمان بفهمند. باید با زبان عمومی و ساده صحبت کنند؛ زیرا همه مردم مخاطب آنها بودند. از سوی دیگر چون خلوص داشتند، سخنشان از دل برمی خاست و با تذکرات وجودی همراه بود؛ لذا اثر میکرد و فطرت افراد را بیدار می نمود و ایمان می آوردند.
استادی را میشناسم که خیلی باسواد است؛ ولی چون ادبیاتش دشوار و مملو از کلمات دشوار است، دانشجویانش بهره نمیبرند و از کلاس معارفش هم راضی نیستند و راندمان زیادی هم ندارد و برعکس خطیبی را میشناسم که بر زبان فطرت مسلّط است و پای منبرش افراد به حال توبه در می آیند و گریه می افتند و واقعا تغییر نموده و آدم دیگری میشوند و مسیر زندگیشان را عوض می نمایند. گاهی تاثیر یک کلیپ کوتاه که با زبان فطرت ساخته می شود، از صدها فیلم بلند و کتاب و منبر و سخنرانی بیشتر است.
هادی به عنوان جمعبندی گفت: زبان فطرت یکی از بهترین و موثرترین ابزار های دعوت و جذب انسانها به دین است. این زبان، زبان پیشوایان دین بوده که مخاطبشان همه مردم بوده اند؛ لذا از اصطلاحات فنی خالی بوده و موجب جذب همه انسانها از عوام تا عالم بوده است. اگر معلمان، مربیان، نویسندگان، هنرمندان و اهالی رسانه، از فرصت این زبان برای جذب افراد به دین استفاده کنند، موفق خواهند بود وگرنه فرصتها را سوزانده و میدان را به حریف سپردهاند، تا افراد را جذب خود کنند.
این زبان چنان موثر است که افراد قانع میشوند تا تصمیم های کلان برای زندگی شان بگیرند و تا مرز جانفشانی و شهادت در راه باورشان جلو برود. این زبان، از جان بر می آید و لاجرم بر جان می نشیند. این زبان، زبان تذکر و یادآوری است و غفلت سوز و زندگی ساز است. این زبان، حجاب برانداز و بیدارگر است و پیوند افراد را با خالقشان برقرار نموده و از سویدای جان با او راز و نیاز می کنند؛ این زبان زبان جذب است و مناجات، زبان پیوند است با خدای شفیق و رفیق و انیس و مونس و رحمان و رحیم.
منابع:
2 نورالثقلین/ ج 2/ ص 105
3 اعراف/ 30