تفکر و تعقل بهترین راه برای گرایش به دین و خوش فرجامی انسان است. به گزارش قرآن دوزخیان
دعوت به تفکر
تفکر و تعقل بهترین راه برای گرایش به دین و خوش فرجامی انسان است. به گزارش قرآن دوزخیان در روز قیامت می گویند: «اگر ما سخن هشدار دهندگان را می شنیدیم و تعقّل می کردیم، اکنون در زمره اهل آتش نبودیم.»1 اگر انسان ها را دعوت به تفکر و تعقل کنیم و آنها هم بشنوند و تفکر کنند، حتماً راه حق را برخواهند گزید. آنچه انسان را از سایر موجودات متمایز می سازد، توانایی عظیم قدرت تفکر و تعقل اوست. حل مسائل شخصی، اجتماعی، بین المللی و تحکیم مناسبات انسانی و انتخاب راه درست زندگی، در سایه تفکر میسّر است؛
کمی تفکر در اینکه چه کسی مرا آفرید، از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود، به کجا رهسپرم، نقشه این راه کجاست؟ آیا برای خور و خواب و بازی و لذت و گشت و گذار و شهوت و غفلت آفریده شده ام یا برای ارتقاء و تعالی روحی و معنوی و برای فهم و علم و رشد و کمال و ترقی و صعود و پرواز به درجاتی برتر از فرشتگان و رسیدن به آنچه اندر وهم ناید؟ تفکر، تکاپوی وجودی است برای یافتن پاسخ این پرسش ها و صدها پرسش دیگر.
هر سه متّفق بودیم بر اینکه آیین ما سرشار از دعوت به اندیشیدن است؛ از طریق اندیشه در آیات آفاقی (جهان شناسی، تاریخ شناسی و آگاهی از سنن و نظامات الهی) و آیات انفسی (خودشناسی و وظیفه شناسی) خداوند در ده ها آیه از قرآن با بیان آیات و نشانه های خود با هدف به تفکر واداشتن مردم، توجه آنها را به اندیشیدن معطوف میکند. با تعابیری چون: (لعلهم یتفکرون، لعلکم تتفکرون، افلا تتفکرون، لقوم یتفکرون و …) که هر یک از آنها چندین بار تکرار شده است. قرآن تلاش دارد راهی از چشم به تفکر بگشاید و فرق تماشا و نگاه را مشخص نماید. زیرا سهم چشم از طلوع صبح تا پایان شب، تماشا است؛ اما سهم فکر، نگاه است که عمیق تر و ژرف تر از تماشاست و از پوسته به درون و از ظاهر به کنه و باطن میرود و به حقیقت می رسد و نهایتاً به خدا می رسد و به دین راه می یابد و هدایت می شود.
هادی گفت: باید بررسی کرد که موانع تفکر چیست و چگونه می توان این موانع را از سر راه تفکر که نتایج شیرینی در پی دارد، برداشت. گفتم: بهترین شیوه برای برانگیختن تفکر در آدمی، طرح سوال است. با طرح “چرا” های متعدّد، تا ذهن برای پاسخ به این چراها وادار به اندیشیدن شود. اگر خود، پاسخ را با تفکر دریافت که چه بهتر و اگر در پاسخ فروماند، به دانایان و کارشناسان مراجعه کند، تا به پاسخ آن چراها برسد.
روشی که به طور عملی پیامبر خدا ابراهیم، در برابر قوم خود نهاد: «پروردگارم، ستاره تابناک است؟ نه؛ ماه درخشنده است؟ نه؛ خورشید تابناک است که بزرگ تر و درخشان تر است؟ نه؛ هیچ کدام اینها نیست؛ چون همه اینها افول میکنند و من افول کنندگان را دوست نمی دارم!»
یا وقتی که بعد از شکستن بت ها، تبر را بر دوش بت بزرگ نهاد و در پاسخ به اینکه چه کسی بتها را شکسته است، اشاره به بت بزرگ نمود. گفتند: از بت که کاری ساخته نیست؛ گفت: چرا موجودی که از او کاری برنمیآید، می پرستید؟! میتوان با طرح سوال، افراد را از غفلت به تفکر کشاند. چه کسی میلیونها کهکشان و میلیاردها ستاره را آفرید؟ هدف زندگی چیست؟ اگر با مرگ تمام شویم و جهان دیگری نباشد، چگونه عدالت خدا تحقّق می یابد؟
هادی گفت: بعضی ها مثل فلاسفه در پاسخ دادن به سوالات، چنان راه پر پیچ و خمی با عبارات و اصطلاحات دشوار و فنی می روند که فهم آن برای عموم دشوار است. باید پاسخ ها به شکل وجدانی و قابل فهم برای همه باشد. قرآن پذیرفتن هر ادعایی را منوط به اقامه دلیل و برهان مینماید.2 اما برهانی روشن.
مثلاً در پاسخ آن عربی که استخوان مرده ای را آورد و پرسید: چه کسی این استخوان های پوسیده را دوباره زنده می کند؟ بلافاصله پاسخ داد: «همان کسی که بار اول آن را از هیچ آفرید.»3 این پاسخ هم آن عرب را مجاب کرد و هم هر شنونده معتقد به خدا را؛ زیرا عقلِ همگان می پذیرد کسی که چیزی را از هیچ بیافریند، میتواند این آفرینش را تکرار کند. بلکه دفعات بعدی برای او آسان تر خواهد بود. این هم برهان است، هم قابل فهم برای عموم است و هم پیچ و خم های براهین پیچیده کلامی و فلسفی را ندارد. در روش پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) که در روایاتشان آمده، این شیوه ی پاسخ دهی به سوالات، به روشنی دیده می شود. اگر توانستیم با سوال، کنجکاوی افراد را برانگیخته، آنها را به تفکر وا داریم، فطرت شان آنها را به دین هدایت می کند یا در دین راسخترشان می نماید.
مرور تجارب
مرور تجارب پیشینیان و تحلیل زندگی معاصران به قصد عبرت آموزی از سرنوشت دیگران، کاری است که همه ملت ها به شکل های مختلف با آموزش تاریخ و کاوش در تجارب معاصران و گذشتگان انجام می دهند؛ تا زندگی خود را بهتر سازند. اصطلاح “تاریخ تکرار میشود” عاقلان را برمیانگیزد، تا زندگی دیگران را مرور کنند و از آن برای حوادث مشابه بهره گیرند. زیرا گفته اند: “عاقل از یک سوراخ، دوبار گزیده نمی شود.”
قرآن به بیان های مختلف، انسان ها را به پندگیری از سرنوشت دیگران دعوت می نماید: «بگو در زمین به سیر و سیاحت بپردازید، تا بنگرید عاقبت تکذیب کنندگان (دین) چگونه شد.»4 و از آنها میخواهد سرنوشت پیشینیان را با دقت مرور کنند. زیرا «در سرگذشت آنان، برای صاحبان بصیرت، عبرت است.»5 وقتی افراد را به بررسی تاریخی میکشانیم، عاقبت هلاکت اقوام در ستیز با دین را میبینند. لذا سعی میکنند این تجربه را تکرار ننمایید. محمد با این بیان از یک زمینه موثر دیگر در دینداری پردهبرداری کرد.
من در تایید سخنان او گفتم: پند آموزی و عبرت چنان مهم است که علاوه بر قرآن، پیشوایان ما نیز بر آن تاکید نموده اند. برای نمونه امیرمومنان علی( علیه السلام) فرمود: کسی که بیشتر عبرت بیاموزد، لغزشش کم خواهد شد.»6 و: «میوه عبرت آموزی از حوادث، مصونیت از خطاها و لغزش هاست.»7 و نیز: «عبرت آموزی آدمی را به راه رشد و صلاح می کشاند.»8 و نیز فرمود: «حوادث آینده را در پرتو حوادث گذشته بررسی کن که حوادث همانند یکدیگر است.»9
ما در اغلب مقاطع آموزشی، درس تاریخ داریم و کتب و فیلم های تاریخی هم ساخته شده. باید این درس ها و نقل ها را برای افراد مقدمه عبرت کنیم. خداوند با نقل سرگذشت پیامبران و اقوام گذشته می فرماید: «پس عبرت بگیرید، ای صاحبان بصیرت ها»10 امیرمومنان علی (علیه السلام) نیز در مورد بررسی های تاریخ گذشتگان فرمود: «پسرم اگر چه من به اندازه همه کسانی که پیش از من می زیسته اند، عمر نکرده ام، اما در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم، تا بدانجا که همانند یکی از آنها شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده، با همه آنها از اول تا آخر بودهام.»11
هادی گفت: مادام که انسان در غرور خویش گرفتار است و سر در لاک خود دارد و از رویدادهایی که برای دیگران رخ میدهد، پند نمیگیرد و خطاهای تجربه شده دیگران را تکرار میکند، سرنوشت غم انگیز دیگران در انتظار اوست. اگر بدانیم امثال فرعون و نمرود و قوم لوط و عاد و ثمود و یزید و دیگر ظالمانی که مخالف دین بودهاند، هلاک شدهاند و اثری از آنها نیست، اما یاد و راه پیامبران و مومنان به آنها باقی و پایدار مانده، با عبرت از سرنوشت آنها، تجارب آنها را پلی برای رشد و شکوفایی خود قرار میدهیم.
به فرموده امیر مومنان کسی که تجارب دیگران را بر تجارب خویش میافزاید، عمری به درازای عمر آنها دارد. بعد به فرزندشان میفرمایند: «من قسمت زلال و مصفّای زندگی آنها را از بخش کدر و تاریک آن باز شناختم و سود و زیانش را دانستم، از میان تمام آنها، قسمت های مهم و برگزیده را برایت خلاصه کردم و از بین همه آنها، زیبایش را برایت انتخاب نمودم و ناشناخته های آن را کنار گذاشتم.»12 این سخن درسی است برای اولیای تربیتی، که فرایند عبرت ساز را با استفاده از تاریخ در دسترس جوانان قرار دهند، تا فرجامِ گریز از دین را در گذشتگان ببینند و پند گیرند و اشتباه آنها را تکرار نکنند.
گفتم: چرا عبرت اندوزی را فقط به گذشتگان منحصر کنیم؟ در معاصران هم فرصت عبرت فراوان است. امروز میتوانیم نگاه به جوامع دین گریز کنیم و ببینیم نابسامانی های روانی، مفاسد، فحشا، گسست نسل ها و پوچ انگاری زندگی و دیگر مشکلات بیداد میکند و علی رغم پیشرفت تکنولوژی، ظلم، تبعیض، تخریب نسل و محیط زیست، جنگ و سلاح های نسل برانداز اتمی و شیمیایی و بیولوژیک و … که همه نقاط قرمز در دین است، زندگی را برای انسان معاصر جهنم کرده است. در سایه دین می توان به آرامش رسید و خلق خدا را دوست داشت و به کسی جفا و ظلم نکرد و پاک زندگی کرد. چرا از این امور راحت بگذریم و با مرور این تجارب بصیرت و عبرت به دست نیاوردیم؟!
منابع:
2 نحل/ آیه ۱۲۶
3 یس/ آیه ۷۸ و ۷۹
4 انعام/ آیه ۱۱
5 یوسف/ آیه ۱۱۱
6 غرر الحکم/ صفحه ۴۷۲
7 همان مدرک
8 همان مدرک
9 نهج البلاغه/ نامه ۳۱
10 حشر/ آیه ۲
11 نهج البلاغه/ نامه ۳۱
12 همان مدرک