نرم خویی و خوش گفتاری و گشاده رویی در برخورد با دیگران، حُسن خُلق است که یکی از ده
حسن خُلق
نرم خویی و خوش گفتاری و گشاده رویی در برخورد با دیگران، حُسن خُلق است که یکی از ده صفات انبیا الهی بر شمرده شده است. می گویند خوش خلقی سنگ را هم آب می کند. این یعنی اینکه حسن خلق راه دلها را باز کرده و دشمنی ها را به دوستی مبدل می سازد. با چهره متبسّم، با ادبیات زیبا و مهربانی و صفا، گره های کور باز میشود. با حسن خلق می توانید دیگران را جذب دین و آیین خود سازید.
روایات حُسن خُلق را اینگونه توصیف کردهاند: «نیمی از دین است.»1 «کاملترین شما در ایمان، خوشخوترین شماست.»2 «اگر خوش خلقی تجسم مییافت، زیباترین مخلوق بود!»3 «بیشترین چیزی که امت من را به بهشت میبرد، تقوا و حسن خلق است.»4 «بهترین شما، خوشخوترین شما با همسرانشان است.»5
آری، با مکارم اخلاق، چالش های دین گریزی، به فرصت جذب به دینداری تبدیل می شود. منقول است که مردی چندین بار از پیامبر پرسید: «دین چیست و هر بار جواب شنید: حسن خلق و در پایان به او فرمودند: دین آن باشد که غضبناک نشوی و با خلق خدا درشتی نکنی.»6
نقش حسن خلق در دینداری را با این قطعه تاریخی پیوند دادم: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) برخی از اسیرانی که مستحقّ مرگ بودند را به علت داشتن پنج صفت زیبا که یکی از آنها حُسن خُلق بود، مجازات نکرد. و هنگامی که آن افراد به اهمیت این صفت نزد رسول خدا پی بردند، مسلمان شدند.7
قرآن کریم در مورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «همانا تو به اخلاق پسندیده و بزرگی آراسته شده ای.»8 و نیز «در پرتو رحمت و لطف خدا، با آنان مهربان و نرم خو شده ای و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطرافت پراکنده میشدند.»9
خدای مهربان پیامبران و سفیران خود را انسانهایی عطوف و نرم خو قرار داد، تا بهتر بتوانند در مردم اثر بگذارند و آنان را به سوی خود جذب نمایند. این مردان بزرگ برای تحقق بخشیدن به اهداف الهی خود با برخورداری از حُسن خُلق و شرح صدر، با ملایمت و گشاده رویی با مردم روبرو می شدند و تنها هر انسان حقیقت جویی را به آسانی شیفته خود می ساختند و او را از زلال هدایت سیراب می کردند، بلکه گاهی دشمنان را نیز شرمنده و منقلب می نمودند. ما اگر خود را پیروان این پیشوایان میدانیم باید با حُسن خُلق، مردم را به دین خود فراخوانیم.
روزی یکی از یهودیان خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده و طلبی را که از ایشان داشت، مطالبه نمود. حضرت فرمود: الان ندارم، بعدا میپردازم. اما یهودی اصرار داشت که طلب خود را در همان وقت دریافت کند. تا اینکه وقت نماز شد و حضرت نتوانستند به مسجد بروند. اصحاب برای کسب اطلاع به خانه پیامبر آمدند و به محض مشاهده ماجرا خواستند آن مرد یهودی را به کنار انداخته و مجازات کنند، اما حضرت اجازه ندادند. چندی گذشت و یهودی مسلمان شد. وقتی خدمت حضرت رسید، عرضه داشت: یا رسول الله شما با آنکه قدرت داشتید و میتوانستیم مرا به زور بیرون کنید، حتی اجازه برخورد خشونت آمیز با مرا، به اصحابتان ندادید و با من به عطوف و مهربانی و حسن خلق رفتار کردید. این دلیل حقانیت راه شماست و همین امر موجب اسلام آوردن من شد.10
از نشانه های حُسن خُلق است: با مردم در کار نیکو مخالفت نکردن، منصف بودن، عیب کسان را نجستن، چون از کسی ذلّتی به وقوع رسد تعبیر نیکوکردن، چون گنهکار عذر خواهد، آن را پذیرفتن، حاجات محتاجان را روا کردن، رنج مردمان را کشیدن، عیب نفس خود دیدن، روی گشاده داشتن، با مردم سخن زیبا و خوش گفتن.
همچنین در تاریخ چنین آمده است: امیرمومنان (علیه السلام) از سوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مامور شد تا با سه نفر که برای ترور و کشتن آن حضرت هم پیمان شده و اقدام نموده بودند، پیکار کند. مولا یکی از این سه نفر را مجازات و دو نفر دیگر را اسیر کرد و خدمت پیامبر آورد. پیامبر اکرم، اسلام را بر آن دو عرضه کرد و چون نپذیرفتند، فرمان مجازات آنها را به جرم توطئه گری صادر فرمود. در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا نازل شد و عرض کرد: خدای متعال میفرماید: یکی از این دو نفر را که مردی خوش خُلق و سخاوتمند است، عفو کن. پیامبر نیز از قتل او صرف نظر نمود. وقتی علت عفو را به فرد مزبور اعلام کردند و دانست که به خاطر داشتن این دو صفت نیکو مورد عفو الهی واقع شده، شهادتین را گفت و اسلام آورد و رسول خدا درباره اش فرمود: «او از کسانی است که خوشخویی و سخاوتش او را به سمت بهشت کشانید.»11
یاد مرگ
از بهترین فرصت ها برای پل زدن به معنویت یاد مرگ است، زیرا: «مرگ برای اندرز گرفتن کافی است.»26 وقتی ویروس کرونا سایه مرگ را بر سر مردم جهان افکند، دیدیم که چگونه پرده غفلت آنها را درید و ملتمسانه دست به دعا برداشتند و به درگاه الهی تضرّع و انابه بردند. وقتی یکی از اعضای خانواده یا دوستان می میرد و بستگان او را تشییع می کنند و در قبری تنگ و تاریک رها میکنند، هشداری می شود برای خودشان که دیر یا زود آنها هم چنین سرنوشتی خواهند داشت و تا مدتی که این صحنه در یادشان باشد، حالشان دگرگون است.
اگر مرگ را درگاه حضور در محضر ربوبی برای رسیدن به پرونده خود بدانیم، یاد مرگ، شوکی است برای ما که آیا توان پاسخگویی به اعمال و جرایم خود را داریم؟ آیا برای آخرتمان چیزی اندوخته ایم؟ آیا توان کشیدن عذاب را به عنوان کیفر اعمالمان داریم؟ این است که یاد مرگ فرصتی برای تحوّل خواهد بود، اگر خوب بهرهبرداری شود.
محمد ادامه داد: یکی از بهترین رهنمودها در این موضوع سخنان امیرمومنان (علیه السلام)به فرزندشان است: «پسرم دلت را با یاد مرگ آرام کن و از او اعتراف بگیر برای رفتن و با برّرسی تحوّلات ناگوار دنیا به او آگاهی بده و آنچه که بر سر پیشینیان آمده است را، به یادش آور. در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن و بیندیش که آنها چه کردند، از کجا کوچ کرده و در کجا فرود آمدند؟ از جمع دوستان جدا شده و به دیار غربت سفر کردند؛ گویا زمانی نمیگذرد که تو هم یکی از آنان باشی، پس جایگاه آینده را آباد کن؛ آخرت را به دنیا مفروش. پسرم! بدان تو برای آخرت آفریده شدهای، نه برای دنیا؛ برای رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن؛ برای مرگ نه زندگی جاودانه در دنیا؛ که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنی و به آخرت در آیی. و تو شکار مرگی هستی که فرار کننده از آن، نجاتی ندارد و هر که را بجوید به آن میرسد و سرانجام او را میگیرد. پس پسرم! فراوان به یاد مرگ باش و به یاد آنچه که به سوی آن می روی و پس از مرگ در آن قرار میگیری. تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باشی. نیروی خود را افزون و کمر همت را بسته نگه دار، که ناگهان نیاید و تو را مغلوب سازد! مبادا دلبستگی فراوان دنیا پرستان، و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را مغلوب کند؛ چرا که خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده و دنیا نیز از وضع خود تو را خبر داده و از زشتیهای روزگار پرده برداشته است.»12
تجربه نشان داده که یاد مرگ شهوت های نفس را می کشد؛ ریشه غفلت را میبرد؛ باورمندی به وعدههای خدای متعال را تقویت میکند؛ سرشت و ضمیر تو را لطیف می نماید؛ پرچمهای هوسرانی را درهم میشکند؛ آتش آزمندی را خاموش میکند؛ دنیا را در چشم انسان حقیر می گرداند؛
اما کارکردهای مرگ؛ انفاق کنید قبل از اینکه مرگ اموالتان را بگیرد. تلاشتان را افزون کنید، چون فرصت زیادی نداریم. با مردم و اطرافیان مهربان تر باشید. دنیا طلبی خود را کاهش دهید. از لحظات زندگی لذت ببرید و آن را توشه آخرت کنید. از گناهان توبه کنید. حق النّاسی که بر عهده دارید به صاحبانش برگردانید و بدی ها را جبران نماید. آرزوهایتان را کوتاه کنید، تا وقتی مرگ به سراغتان آید آمادگی پذیرش آن را داشته و کاملا مهیا باشید، نه اینکه با سهل انگاری و امروز و فردا نمودن و گفتن اینکه هنوز جوان هستم و وقت هست، در انجام کارهای خیر تساهل و تسامح کنید، که ناگهان مرگ بیاید و از شما کاری بر نیاید.
هادی گفت: برای بهره گیری از فرصت یاد مرگ، این کارها پیشنهاد شده است: اهتمام به شرکت در تشییع جنازه ها که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «وقتی جنازه را به سوی قبرستان حمل می کنی، چنین پندار که تو آن جنازه محمول هستی و از پروردگارت خواستهای که تو را به دنیا برگرداند و خداوند دعایت را مستجاب نموده و به دنیا بازگردانیده است. حال ببین چگونه اعمال خود را از سر می گیری.»13
دیگر، رفتن به گورستان و زیارت مردگان است، که پیامبر خدا فرمود: «به زیارت اهل قبور بروید و برآنها درود و سلام بفرستید، زیرا این کار درس عبرتی برای شما میشود.»14
دیگر تفکر در آیات الهی و نشانههای آفاقی است که پیامبر فرمود: «بهار را که دیدید، زیاد به یاد قیامت بیفتید.»15 و نیز «وقتی از خواب بیدار می شوید، بگویید خدا را شکر که ما را پس از مردن، زنده کرد. زیرا خواب یک مرگ سبک است، که روح موقتاً از بدن مفارقت میکند، اما کاملاً قطع نمیشود و اگر خدا اجازه بدهد، باز می گردد وگرنه می میرد.»16 و دیگر حضور در مجالس وعظ و تذکر است، که فرمود: «قلبت را با موعظه زنده کن.»17
تاثیر دعا
خداوند به انسان عقل و اختیار داد تا بین هدایت و ضلالت یکی را انتخاب کند و با این انتخاب گوهر خود را آشکار سازد. هر انتخابی که انسان انجام دهد، خداوند مانع او نشده و اجازه میدهد که او در آن راه گام نهد و پیش رود. این اذن همان است که از آن تعبیر شده است که «هدایت و ضلالت، دست خداست»، به این معنا که خداوند اجازه می دهد انتخاب انسان، تحقق پذیرد. یعنی اگر کسی خواست با اختیار خود، سلمان شود، خداوند اذن میدهد که بشود و مانع او نمی شود. چنان که اگر کسی خواست به اختیار خودش، شمر یا صدام شود، خداوند مانع او نمیشود و اذن میدهد که بشود.
البته این به معنا نیست که دست خدا در برابر اختیار انسان بسته است و از همه امور منخلع شده؛ نه، هر جا که بخواهد میتواند دخالت کند و تفویض نشده یعنی دست خدا باز است، ولی سنت این جهان را بر اختیار انسان قرار داده، تا با انتخاب و اختیار، تفاوت سلمان ها با صدام ها مشخص شود و پاداش و جزا هم بر اساس همین اختیار و انتخاب است و اگر این نبود، عدل الهی مورد خدشه واقع می شد. حال سوال این است که دعا در زمینه هدایت و ضلالت چه نقشی ایفا می کند؟
با این مقدمه، گفتم: یکی از الطاف بیکران الهی بر ما، گشودن باب دعاست. یعنی می فرماید: هم موهبت عقل (پیامبر درون) و هم موهبت انبیا و امامان (پیامبر برون) را زمینهساز هدایت شما کردهام، لیکن به خاطر عبور از موانع که شیطان و هوای نفس پیش رویتان می گذارند، باب دعا را گشودم، تا از من بخواهید شما را از این گردنه ها سالم عبور دهم. اگر از این مرحمت و امداد من استفاده کنید، موفق خواهید بود بر هدایت ثابت قدم بمانید و اگر از این امکان استفاده نکنید، چه بسا با اختیاری که داری، تحت تاثیر خواهش های نفسانی یا وسوسه های شیطانی، از راه منحرف شوید و گمراه گردید.
لذا دعا پنجره امید و موفقیت انسان است، زیرا در پرتو آن خود را با بزرگترین منبع فیض هستی در ارتباط تنگاتنگ و صمیمانه می بیند و از احساس تنهایی و بی کسی نجات می یابد. دعا ضامن تداوم هدایت برای مومنان و راه یافتن محرومان و ناباوران به دین، برای یافتن راه و هدایت شدن است. هم باید برای باقی ماندن بر دین خود دعا کنیم و هم برای محرومان از دین دعا کنیم که هدایت شوند. چنان که پیامبر خدا به جای نفرین بر گمراهانی که او را سنگ می زدند و اهانت می کردند، طلب هدایت می کند و می فرماید: «خدایا قوم مرا هدایت کن، چرا که آنها نمی دانند.»18
محمد ضمن تایید گفت: بد نیست که بعضی از مواردی که شاهد لزوم دعا برای تداوم هدایت یا راه پیدا کردن و هدایت و دین، در قرآن آمده را با هم مرور کنیم: «پروردگارا پس از آن که ما را هدایت کردی، دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان.»19 «ما را به راه راست هدایت فرما»20 «آنگاه جوانان به سوی غار (کهف) پناه جستند، گفتند: پروردگارا از جانب خود به ما رحمتی عطا کن و کار ما را برای ما به هدایت و سامان رسان»21 «موسی گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.)22
همچنین در بسیاری از دعاهای ماثوره (صادر شده از سوی معصوم)، برای پایداری بر دین و نجات از گمراهی، جهت خود و سایر انسانها، فرازهایی دیده می شود. همین که خداوند عزم بنده را بر هدایت از طریق دعای خود او یا دعای دیگران برای او ببیند، موانع هدایت را به لطف و مرحمت خویش از جلوی راه او بر می دارد و او را به سرچشمه هدایت می رساند.
هادی گفت: بالاترین مصداق هدایت، هدایت به سوی پیشوایان الهی، شناخت آنان و پیروی از ایشان است و اگر کسی به این پایه از هدایت و دینداری رسید، باید دائماً خدا را بر این نعمت حمد و سپاس گوید و بخواند: «خدا را سپاس که ما را به این راه هدایت کرد و اگر خداوند هدایتمان نمی کرد، ما به خودی خود هدایت نمی شدیم. بیشک فرستادگان پروردگارمان به راستی و درستی به سراغ ما آمدند و به آنان هدایت یافتگان خطاب می شود: این همان بهشتی است که به خاطر عملکردتان وارث آن شده اید.» (الحَمدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَما كُنّا لِنَهتَدِيَ لَولا أَن هَدانَا اللَّهُ)23
پیامبر اکرم در غدیر خم به مردم فرمودند: «به علی (علیه السلام) به عنوان امیرالمومنین سلام کنید و بگویید: (الحَمدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا ...)24 و امام هادی (علیه السلام) فرمود: «در روز قیامت پیامبر و حضرت علی و تمام ائمه (علیهم السلام) در برابر مردم قرار می گیرند و در این هنگام شیعیان میگویند: (الحَمدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا ...)25
انشاالله همگان به این پایه از هدایت برسند و با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آشنا و رهرو راهش شوند.
منابع:
1 خصال/ جلد ۱/ صفحه ۳۰
2 شعب الایمان/ جلد ۶ / صفحه ۲۷۱۸
3 بحارالانوار/ جلد ۶۸/ صفحه ۳۹۶
4 اصول کافی/ جلد ۲/ صفحه ۱۰۰
5 امالی/ صفحه ۳۹۲
6 مناهج ااشارعین/ میرداماد/ صفحه ۸۰۰
7 امالی صدوق/ صفحه ۲۷۱
9 آل عمران/ آیه ۱۵۹
10 سیر نبوی/ صفحه ۲۰۷
11 خصال/ جلد ۱/ صفحه ۳۰
12 نهج البلاغه/ نامه 31
13 کافی/ ج 3/ ص 258
14 بحارالانوار/ ج 79/ ص 64
15 تفسیر کبیر/ ج 14/ ص 419
16 مکارم الاخلاق/ ص 39
17 نهج البلاغه/ نامه 31
18 بحارالانوار/ ج 11/ ص 298
19 آل عمران/ آیه ۸
20 حمد/ آیه ۵
21 کهف/ آیه 10
22 قصص/ آیه ۲۲
23 اعراف/ آیه ۴۳
24 تفسیر نورالثقلین
25 کافی/ جلد ۱/ صفحه ۴۱۸
26 کافی/ ج 2/ ص 275