هر سه معتقد بودیم باورهای خرافی که به دین نسبت داده می شود، یکی از عوامل دین گریزی بعضی از افراد است؛
باورهای خرافی
هر سه معتقد بودیم باورهای خرافی که به دین نسبت داده می شود، یکی از عوامل دین گریزی بعضی از افراد است؛ اما راه مقابله با این چالش چیست؟ محمد گفت: باورها و رفتارهای خرافی در فرهنگ عامه، یا فولکلور سراسر جهان، پیشینه و قدمتی به درازای عمر بشر داشته و همپای جادو و اسطوره هاست و شامل هر نوع عقیده نامعقول و بی اساس و یا موهومات مثل اعتقاد به بخت و شانس و سعد و نحس و جبری بودن سرنوشت و بدشگونی برخی اشیاء و رواج رمالی و فال گیری وتطیّر و جادو و…می شود.
این عقاید خرافی بعضی جنبه فردی و بخشی جنبه اجتماعی دارند. بخشی که جنبه شخصی دارد مستقیماً با زندگی فردی یا خانواده او در تماس است و اگر چه خطرناک است اما باز هم به افراد خاصی محدود است و دامنه تاثیر آن کم است. اما خرافاتی که در جنبه های مختلف اجتماعی گسترش می یابد می تواند آینده یک جامعه را تهدید کند و باید بسیار هشیار بود.
مشکل آنجاست که افراد جاهل یا مغرض به این گونه خرافات، وجهه و رنگ دینی داده و موجب بدبینی به دین می شوند به طوری که بعضی افراد، برخی از مسلّمات دینی و هر گونه اعتقاد به غیب، همچون وجود خدا و روح و فرشتگان و معاد را جزو خرافات قلمداد می کنند، در حالی که سرلوحه آموزه های ادیان الهی به ویژه اسلام، مبارزه با خرافات است.
گفتم: آری، ریشه خرافات در ضعف ایمان است. اگر میزان ایمان و اعتقاد به پرورگار در فرد کم شود، به همان اندازه میزان میل به خرافات در او بیشتر می شود، و چه بسا افرادی که با باور خرافات غلط، زیان های شدید و غیر قابل جبرانی دیده اند؛
پیامبران برای مبارزه با خرافات، دلایلی منطقی برای مردم می آوردند و آن ها را به اندیشه ورزی و تفکر دعوت می کردند و آن ها را به جای پرستش بت ها و عقاید غلط به پرستش خدای یکتا دعوت می نمودند. مثلا قرآن کریم در داستان هاروت و ماروت نمونه ای از این سوء استفاده و ترویج خرافه را بازگو می کند که چگونه سحر را رواج داده و با جادو میان مرد و همسرش جدایی می افکندند.1 نیز نشان می دهد که چگونه فراعنه مصر با بسیج ساحران و ساختن برجی بلند برای یافتن خدای موسی در آسمان، می خواهند مانع دعوت موسی شوند 2 و نمرود در دعوت به بت پرستی چگونه به شیادی و خرافه دست می یازد.3 و به طور کلی با سحر و تطیّر (فال بد زدن و شوم دانستن) و نحوست ایام و ارتباط آن ها با اوضاع کواکب می ستیزد.
هادی گفت: باید توضیح داد پیامبران تلاش بسیار کردند تا به انسان نشان دهند که چه چیزهایی را حقیقت بدانند و از چه چیزهایی بر حذر باشند. چگونه دعا کنند و چه چیزهایی بخواهند و از که بخواهند. راه را از چاه، عقاید صحیح را از غیر صحیح و خرافه را از حقیقت بازشناسند؛ به چه کسی عقیده پیدا کنند و از کدام رهبران پیروی کنند و مبنای باورشان مستند به چه متونی باشد؛ با چه کسانی نرد دوستی بازند و با که دشمن باشند. مهم ترین بخش مبارزه با خرافات که در قلمرو دین قرار می گیرد، مسائل مربوط به معرفت شناسی نظام هستی و پیدایش جهان و آفریدگار و گونه صحیح عبادت و پرهیز از شرک و نغلطیدن به وادی اوهام و خرافات با اتّکا به عقل و علم است.
شایع ترین کانون خرافات دینی را منقولات تاریخی درباره اشخاص، حوادث و حرکات مذهبی غیر مستند به دین در حل مشکلات شخصی، مانند بیماری ها و فشارها و آداب و رسوم به ظاهر مذهبی تشکیل می دهد. نمونه ای از این خرافات، روایت اسرائیلی است که از مظاهر عقاید سخیف شناخته شده و به همین دلیل اسرائیلیات از قرن هشتم به بعد مورد توجه محققان قرار گرفته و افرادی مانند کعب الاحبار و عبدالله بن سلام و وهب بن منبّه خبرسازان اصلی این جریان بوده که با نقل داستان ها وعقاید شگفت انگیز و خرافی و به دور از عقل پیرایه هایی بر دین افزوده و رواج داده اند که البته محققانی با تلاش علمی به افشای آنان همت کرده اند و ما باید اطلاع رسانی کنیم.
محمد اضافه کرد: خرافات بلیه ای عمومی است و کمتر جامعه ای یافت می شود که در خرافه پرستی درگیر نباشد. مهم این است که این عقیده و رفتار گسترش پیدا نکند و تبدیل به هنجار نشود. شکل گیری فرقه های انحرافی نیز در همین شرایط و نیز در بستر کمرنگ شدن عقلانیت دینی است که می تواند برای جامعه و اعتقادات مردم بسیار خطرناک باشد.
عبدالملک بن اعیَن؛ برادر زراره بن اعین، روزی خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و عرض کرد: گرفتار نجوم شده ام و در من وسواس ایجاد کرده است. یعنی اوضاع ستارگان را رصد می کرده که مثلا اگر امروز از طرف جنوب برود، چنین می شود و یا اگر از شمال برود، چنان؛ مسافرت، چنین است و ازدواج، چنان! و این سبب شده که زندگیم فلج شود؛ چون یک روز، مثلا نحس است و یک روز قمر در عقرب و روز دیگر فلان ستاره در پیش روست.
حضرت با کمال تعجب فرمود: به این چیزها اعتنا و حکم می کنی؟! الان می روی و تمام این کتاب ها را یک جا آتش می زنی! امر امام بود؛ رفتم و تمام کتاب ها را یک جا آتش زدم و از آن به بعد خیالم راحت شد.4 متون روایی ما از این روایات بسیار دارد.5 که باید برای مردم تبیین کرد.
تنها راه برون رفت از آسیب خرافات، رو آوردن به عقلانیّت دینی، عمق بخشی به معرفت اسلامی، بازشناسی و بازسازی مفاهیم مهم آموزه های دینی و احیای اندیشه و بینش اسلامی است. حضور فعال مرزبانان آگاه و زمان شناسی در بین مردم وتولید متون دینی جذاب با ادبیات نوآمد قالب های عصری و محتوایی کاملا علمی و معقول، می تواند اثر تخریبی خرافات و انتساب آن به دین را از بین ببرد.
دین و دنیا
دیگر کلاس نمی آمد و از او خبری نداشتیم. احوالش را از یکی از دوستان جویا شدیم.
گفت: جذب چند پروژه پول زا شده و تمام وقت درگیر آنهاست و تا نصف شب گوشیهایش زنگ میخورد. فروشگاه ها و رستورانهای زنجیرهای، ساخت و ساز، صادرات و واردات، استارتاپ، شهربازی، بیزینس های اینترنتی و… دیگر با پولدارها می چرخید و در باشگاه متموّلان دیده میشود. برنامههای مذهبی را کنار گذاشته و دین را به مرخصی فرستاده است و می گوید دین همیشه هست، باید دنیا را آباد کنیم تا حرفت را بخرند و برای خودت کسی شوی و احترامت کنند.
هادی با بیان این مقدمه گفت: دنیاگرایی از آفات مهم دین داری است. لازم دیدم برای دانشجویان توضیح دهم که به قول لقمان حکیم دنیا دریای عمیقی است که بیشتر مردم در آن غرق میشوند. زرق و برق دنیا و آرزوهای دور و دراز انسان را از یاد آخرت غافل و نهایتاً به حسرت و خسران ابدی میافکند: «ای مومنان! مباد اموال و فرزندان، شما را از یاد خدا غافل نماید؛ کسانی که چنین کنند زیانکارانند.»6
محمد گفت: باید توضیح داد که دنیا ذاتاً مذموم نیست. بلکه مزرعه آخرت است و محل تجارت بندگان خدا که با آن رضوان الهی را به دست میآورند. بدون دنیا هیچ ارتقایی برای بشر متصوّر نیست و باید از هر امکان آن برای این ارتقاء بهره برد. ثروت ذاتا بد نیست، بلکه وابستگی و دلبستگی به ثروت مذموم است. تلاش برای معاش و کارآفرینی و کسب ثروت حلال بسیار توصیه شده، اما باید یاد گرفت که این ثروت ترمز و مانع انسان نباشد و دل کندن از آن و خرج در راه خدا برای او آسان باشد.
دنیا دو وجهه دارد: دنیای ممدوح و دنیای مذموم. اگر انسان از امکانات دنیا برای نیل به هدف دین که همان کمال است استفاده کند، این دنیا ممدوح است و اگر در حد دنیا متوقف و به آن به دیده هدف نگریسته شود، دنیای مذموم خواهد بود. در حقیقت ذمّت برای دنیا گرایی و وابستگی و دلبستگی به دنیاست، نه ماهیت خود دنیا که ابزار ارتقاء انسان برای کسب رضا و رضوان الهی است.
قرآن می فرماید: «بهره و نصیب خود را از دنیا فراموش مکن» ولاتنس نصیبک من الدنیا»7
امیرمومنان (علیه السلام) هم فرمود: «مردم در دنیا دو گونه اند: یکی در دنیا برای دنیا کار میکند که او را دنیا گرفتار ساخته و از آخرتش بازداشته و دیگری برای آخرت کار میکند که هر دو سرا را به دست آورده و در نزد خدا با آبرو گشته است.» 8
هادی گفت باید خود و عزیزان خود همچون این دوست گریخته به سوی دنیا را هشدار دهیم که در موضوع دنیا دو خطر افراط و تفریط وجود دارد که هر دو خطرناک است. غرق شدن در دنیا و ترک کامل دنیا که یک سوی آن دنیا گرایی و سوی دیگر دنیا داری برای آخرت گرایی است.
متولیان دین
هیچ یک از ما تردید نداشت که یکی از عوامل مهم دین گریزی برخی از مردم، گفتار و کردار بعضی از متولّیان امور دینی است. احبار و رُهبان در اهل کتاب (عالمان یهود و نصارا) مامور تبیین و اجرای شریعت بودند. اما بعضی از آنها به وظایف خود در تبیین و اجرای معالم و احکام دین، عمل نکرده، بلکه دست به تحریف دین میزدند.
دریغا که مکتب حیاتبخش و زندگی ساز اسلام نیز از این آفت در امان نمانده است. برای مثال حاکمان بی دین بنی امیه و بنی عباس و… تا آل صعود که خود را متولّیان دین پنداشتند و دین و دنیا و حتی زندگی روزمره مردم به نظرات و تصمیمات آنها منوط شده، هر گونه نظر و اقدام آنها پای دین گذاشته شده و موجب بدبینی به آیین و دین گریزی گشته و می گردد. یعنی دین در دست آنها تبدیل به ابزاری برای ریاست و دستیابی به قدرت و ثروت شده است و وقتی دقیق شویم، میبینیم این سستی در دین که دامنگیر مردم شده، مربوط به عملکرد عالمان سوء و متولّیان غیر امین و سخنگویان رسمی دین بوده است.
بعد از توضیح مهم در مورد این چالش، من گفتم: این موضوع فراگیر است و غرب و شرق را در نوردیده است. برای نمونه برخی از دین گریزی ها در غرب نتیجه نفرت مردم از کشیشان بود. مردم امتیازات این گروه و تنگنظری، قدرت طلبی و ثروت برخی از اسقف ها را برنمی تافتند و با دین گریزی در برابر ایشان واکنش نشان می دادند.
در آیات قرآن نقش برخی از متولیان اهل کتاب را در دین گریزی آورده است، آنجا که می فرماید: «بسیاری از احبار و راهبان (عالمان اهل کتاب) اموال مردم را از راههای باطل تصرف میکنند و مردم را از راه خدا باز می دارند.»9 و نیز میفرماید: «آنان به خاطر بهره مالی حقیر و اندک، در کتاب خدا دست میبرند و مطالبی مینویسند و به خدا نسبت می دهند، وای بر آنها به خاطر این عمل زشت شان؛10» و به آنها هشدار میدهد که «ای اهل کتاب! در دینتان به ناحق غلوّ نکنید و از هوسهای کسانی که پیش از این گمراه شدند و بسیاری را گمراه کردند و از راه حق منحرفند، پیروی نکنید.»11
این متولّیان دینی با خلاف سازی و جعل و تحریف دین، چهرهای نامطلوب و زننده از دین ترسیم می کنند و با تاکید بر برخی روایات ساختگی، موجب دین گریزی میشوند.
محمد گفت: برای حل این مشکل چه باید کرد و به دانشجویان چه باید گفت؟ آیا این عالمان و متولیان سوء، حاضرند به سادگی دست از رویه خود بردارند و خود را تصحیح کنند؟ آیا مردم می توانند رابطه اینان را با اصل دین جدا کنند و رفتارشان را پای دین ننویسند و حساب آنها و دین را از هم تفکیک نمایند؟
گفتم: چارهای جز این نداریم که مردم را آگاه کنیم، به نوعی که به بصیرتی دست یابند که اگر یک عالم یا متولی دینی هم خطا کرد، با میزانی که دارند بتوانند او را محکوم کنند، نه دین را؛ به آنها بگوییم اگر پسر نوح هم خطا کرد، او را محکوم میکنیم. اگر عالمان متکبّر و دنیاطلب یهود، حاضر به پذیرش عیسی پیامبر خدا، نشدند در حقّانیت عیسی تردید نمی کنیم. اگر صحابه نزدیک پیامبر از فرمان پیامبر سرپیچی کردند، در دین پیامبر شکن نمیکنیم. اگر همه صحابه جز اندکی بیعت خود در غدیر را فراموش کردند و امیر مومنان را تنها گذاشتند، در امامت او مردّد نمی شویم. اگر کوفیان پیمان شکنی کردن و سالار شهیدان را رها کردند، ما در حقانیت او تردید نمی کنیم. این موضوع کمک میکند که با لغزیدن متولیان، افراد در دین خود نلغزند.
هادی گفت: همچنین باید توضیح داد که پیشوایان ما نیز این شرایط را پیشبینی کرده و هشدارهای لازم را داده اند که با دیدن عالمان سوء، میزان را گم نکنیم و نلغزیم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «وای بر امت من از علماء سوء»12 و فرمود: «بدترین شرّها، علمای شرّ و بهترین خیرها، علمای خوب هستند.»13 «و بدترین مردم عالمانند، وقتی فاسق شوند.»14
امیرمومنان (علیه السلام) فرمود: «بدترین خلق خدا بعد از ابلیس و فرعون و نمرود، عالمان فاسد هستند که باطل ها را جلوه میدهند و حقایق را میپوشانند.»15
امام عسگری(علیه السلام) هم فرمود: «زیان علماء سوء برای ضعفای شیعیان ما، از سپاه یزید برای سپاه امام حسین (علیه السلام) بدتر است. زیرا او جان و مالشان را گرفت و اینان شک و شبهه را بر دل آنان وارد کرده و گمراه شان می کنند.16
لذا وقتی دل افراد را قرص کنیم که قبلاً به ما در مورد لغزش متولّیان دینی هشدارهای لازم را دادهاند و لغزش آنان نباید ما را نسبت به حقّانیت دین و پیشوایان ما مردّد کند؛ می توانیم این چالش را چارهجویی کنیم و البته هدایت با خداست.
برگرفته از کتاب دینداری معاصر
کلید واژه: خرافات، خرافه پرستی، بخت، شانس، سعد و نحس، جبری بودن سرنوشت، بدشگونی، رمّالی، فال گیری، تطیّر و جادو، دین گریزی، دنیاگرایی، مذمّت دنیا، آخرت، متولیان دین، علماء سوء، لغزش، احبار و راهبان،
منابع:
1 (بقره: 102)
2 ( قصص:38)
3 ( بقره: 258)
4 ( صدوق، من لا یحضره الفقیه 2/175)
5 (از جمله وسائل الشیعه، ج 11، در بحث تطیر و…)
6 منافقون/ آیه ۹
7 قصص/ آیه ۷۷
8 نهج البلاغه/ حدیث ۲۶۱
9 توبه/ آیه ۳۴
10 بقره/ آیه ۷۹
11 نساء/ آیه 171
12 کنزالعمال/ ش29038
13 منیه المرید/ صفحه 137
14 تحف العقول/ صفحه 35
15 احتجاج/ جلد 2/ صفحه 513
16 احتجاج/ جلد 2/ صفحه 512