فساد نیز یکی از چالش ها در موضوع دینداری است. فساد در مقابل صلاح (درستکاری) است
فساد
فساد نیز یکی از چالش ها در موضوع دینداری است. فساد در مقابل صلاح (درستکاری) است و به هر کار تخریبی که از روی افراط و تفریط در مسائل فردی و اجتماعی باشد، فساد گویند. وقتی خداوند به ملائکه خبر داد که میخواهد موجودی به نام بشر بیافریند، گفتند: «آیا میخواهی کسی را بیافرینی که در زمین فساد کند و کشتار و خونریزی نماید؟!»1
قرآن، فساد را نقطه مقابل ایمان و عمل صالح معرفی می نماید: «آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، همچون مفسدان در زمین قرار می دهیم»2 و نیز هنگامی که روی برمی گردانند (و از نزد تو خارج می شوند)، در راه فساد در زمین کوشش میکنند و زراعت ها و چهارپایان را نابود می سازند (با اینکه می دانند) خدا فساد را دوست نمیدارد»3؛ «و در اثر کار آنها فساد در خشکی و دریا آشکار شد»4 بنابراین مفسدان در نقطه مقابل پیامبران و اصلاح گران و دین آنها قرار دارند و از آزادی خود سوء استفاده کرده، زیرساخت های مادی و معنوی جامعه را تخریب می کنند. به راستی با آنها چه باید کرد؟
محمد گفت: کار انبیا و ادامه دهندگان راه آنان، در درجه اول دعوت مردم به صلاح و دوری از فساد است: «همانگونه که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش که خدا مفسدان را دوست ندارد.»5 و نیز «موسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قومم باش و آن ها را اصلاح کن و از روش مفسدان پیروی منمای»6
و از آنجا که مفسدان جامعه را تخریب و به حقوق دیگران تجاوز می کنند، آنها را بیم می دهد و مجازات دنیوی هم تعیین مینماید: «کسانی که کافر شدند و مردم را از راه خدا باز داشتند، به خاطر فسادی که می کردند عذابی بر عذابشان می افزاییم!»7 و «کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی خیزند و اقدام به فساد در روی زمین می کنند، فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند، یا دست و پای آنها به عکس یکدیگر بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید شوند؛ این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت مجازات عظیمی دارند.»8
هادی: خانواده نقش اساسی در ریشهکنی فساد دارد؛ زیرا شخصیت انسان و پارهای از صفات اخلاقی او از دوران کودکی پایهریزی می شود و والدین بیشترین نقش را در تربیت کودکان و پایهریزی شخصیت آنها بر عهده دارند. اگر خانواده نقش تربیتی خود را به صورت صحیح و شایسته انجام دهد و والدین در زمینه تربیت مذهبی و اخلاقی فرزندان، سرمایهگذاری مطلوب نماید، از بسیاری مشکلات و فسادهای اخلاقی در جامعه جلوگیری میشود.
بیشتر انحرافات اخلاقی و بزهکاری های رفتاری در بزرگسالان، نتیجه عدم تربیت و برخورد صحیح والدین در دوران اولیه رشد و آغاز سال های زندگی است. اگر والدین نقش تربیتی خود را به صورت صحیح ایفا نکرده و از همان سال های نخست، فرزندان را با اخلاق و معنویت و ارزشهای دینی آشنا نسازند، جوانانی را تحویل جامعه خواهند داد که با دین و مذهب و اخلاق و مسائل اسلامی ناآشنا بوده و به انواع انحرافات و مفاسد اخلاقی مبتلا خواهند شد.
تربیت مذهبی نوعی مصونیّت در افراد ایجاد می کند. اگر خانواده به صورت صحیح از عهده این کار بر نیاید، بستر فساد از خانواده به جامعه گسترش می یابد.
گفتم: بعد از خانواده، نقش نهادهای آموزشی، مربیان و متولیان اخلاق و دین و رسانهها در ایجاد منش نیک و پرهیز از فساد بسیار مهم است. عامل بسیار مهم دیگر، نقش دولت و حاکمیت و نظام دادرسی است. ضعف دولت ها در مقابله با انواع فساد، موجب گسترش فساد می شود و از آن فاجعه بارتر آلودگی خود دولتمردان و قضاوت و ماموران اجرایی به انواع فساد، اختلاس و ارتشاء است.
دولت به عنوان یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی مسئولیت حفظ و نگهداری از استقلال و امنیت ملی و پاسداری از ارزش ها و باورهای مذهبی را بر عهده دارد. دولت مقتدر و مسئول، آن دولتی است که بتواند هم خود از فساد و انحرافات اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی مصون باشد و هم در جامعه از بروز انحرافات جلوگیری نماید.
اگر نظام اداری و دولت در یک جامعه به انحرافات و مفاسد آلوده باشد و یا توان مقابله جدی با انحرافات و مفاسد اجتماعی را نداشته باشد، فساد تمام ارکان آن جامعه را فرا می گیرد و این فساد، دستاورد خود انسان هاست و باید خود را برای ایجاد این وضعیت ملامت کننده نه دیگری را (ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ)9 و در این شرایط، دین مجال رشد در جامعه را از دست خواهد داد.
بدعت
گاهی دور شدن از روح دینداری، ناشی از افزودن چیزی به دین یا کاستن چیزی از آن است؛ که به آن بدعت می گویند. بدعت در مقابل سنّت (آموزه های اصلی دین) که در قرآن و روایات پیامبر و معصومان بیان شده قرار دارد. همه عالمان دین بدعت را حرام میدانند و در روایات، بدعت از مصادیق کفر و شرک معرفی شده است. از آنجا که روح دین، تسلیم شدن به وحی و تبعیت کامل از دستورات الهی است، هرگونه افزوده ای از سوی بشر به این مجموعه، مُخلّ روح دین خواهد بود و بدعت محسوب شده و مجاز نیست.
ممکن است بدعت گذار از روی حسن نیت و برای رونق دین، چنین بدعتی را گذاشته باشد؛ ولی در اصل ماجرا فرقی نمیکند و تبعیت از آن مجاز نیست و نوعی خروج از دین و کفر و شرک محسوب میشود. زیرا دیگری را در تشریع با خداوند شریک کرده است.
محمد: به سخنان مسعود اضافه می کنم این مطلب را که هم در روایات شیعه و هم اهل سنت احادیث بسیاری در نکوهش بدعت آمده است. استاد جعفر سبحانی در کتاب “البدعه” سی روایت در این زمینه نقل کرده است. برای مثال طبق حدیثی در مسند احمد بن حنبل و سنن ابن ماجه قزوینی، پیامبر (صلی الله علیه و آله) هر بدعتی را گمراهی شمرده است. ابن ماجه به نقل از پیامبر گفته است: «روزه، نماز، صدقه، حج، عمره و جهادِ اهل بدعت پذیرفته نمی شود.» همچنین کلینی در کتاب کافی از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) نقل کرده است که: «هر بدعتی گمراهی است و سرانجام هر گمراهی جهنم است.»10
علت برخورد شدید اولیای دین با بدعت و بدعت گذار، مصون نگه داشتن دین از افزوده های بشری است که نه تنها دین را از حالت الهی خارج میکند، بلکه مجوزی میشود برای همگان، که هر وقت بخواهند چیزهایی را به مصلحت خود به دین بیفزایند یا از آن کم کنند و چه بسا همین افزوده ها، افرادی را نسبت به کل دین بدبین نموده و موجب خروج آنها از دین شوند.
هادی: فقیهان و مفسران، آیاتی را از قرآن در مورد حرام بودن بدعت استناد کردهاند: مثلا در آیه ۲۷ سوره حدید، خداوند رهبانیت را برای مسیحیان تشریح نکرده و این رسم، بدعتی از جانب خود آنان بوده است. همچنین در آیه ۱۱۶ سوره نحل آمده است: «شما نباید از پیش خود چیزی را حلال و چیزی را حرام کنید و به خدا نسبت دروغ بدهید.»
فقیهان هرچه را مصداق بدعت باشد را حرام میدانند. برای مثال محقق حلی در مسئله چگونگی قسم خوردن بیّنه (شهود) در دادگاه گفته است: قسم خوردن به نام غیر خدا مانند قسم به کتاب های مقدس و پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و امامان جایز نیست؛ چرا که این کار بدعت است.
همچنین در کتاب جواهر الکلام به نقل از فقیهان امامیه آمده است که در وضو شستن صورت و دستها برای بار سوم بدعت و حرام است. به هر حال وارد کردن آن چه را که در دین نیست، مانند آن که عبادتی را که در دین نیامده است، جزء مناسک توصیه شده در دین بدانیم، حتی اگر عملی را که جزء اعمال دینی نیست مستحب بدانیم، بدعت است.
در جمع بندی بحث بدعت، گفتم: امروز وقتی به ایراد گرفتن بعضی ها به دین دقت میکنیم، متوجه میشویم ایراد این افراد بعضاً به حواشی دین یا افزوده ها و بدعت هایی است که در طول زمان ایجاد شده و جزء اصل دین نیست. مثل افراط و تفریط هایی که در مناسک و عزاداری ها و تشریفات زائد در عروسی ها و آداب و رسوم محلی که با دین آمیخته شده و صورت ناپسندی پیدا کرده و حالت خرافه به خود گرفته است و موجبِ زدگیِ افراد از این مراسم و در نتیجه فاصله گرفتن از دین می شود؛ در حالی که اینها هیچ ربطی به اصل دین ندارد و بدعت ها و افزوده هایی است که دیگران به دین پیوست کردهاند و ناظر خارجی آن را دین قلمداد می کند.
اگر قرار باشد هر ملتی آداب سنتی خود را به دین پیوند بزند و آن را مقدس شمارد، به طوری که نتوان بین آن آداب و دین تفکیک نمود، شاهد صدها ایراد و اعتراض به دین خواهیم بود؛ که در اصل این اعتراضها به حواشی و بدعتها و افزوده هاست نه اصل دین؛ ولی چه باید کرد که متاسفانه اقدام اساسی در تبیین و تفکیک بدعتها و افزوده ها، از اصل دین انجام نگرفته یا اگر هم انجام گرفته مورد عنایت و اقدام برای رفعش، واقع نشده است.
منابع:
2 صاد/ آیه ۲۶
3 بقره/ آیه ۲۰۵
4 روم/ آیه ۴۱
5 قصص/ آیه ۱۱
6 اعراف/ آیه ۱۴۲
7 نحل/ آیه ۸۸
8 مائده/ آیه ۳۳
9 روم/ آیه ۴۱
10 کافی/ جلد ۱/ صفحه ۵۶