از نشانه های اختیار شما این است که میتوانید تصمیمهای خود را حتی در آخرین لحظه قبل از وقوع تغییر دهید
بداء
از نشانه های اختیار شما این است که میتوانید تصمیمهای خود را حتی در آخرین لحظه قبل از وقوع تغییر دهید و برنامه ای نو جای آنها بنشانید. آزادی در تغییر برنامه، ایجاد تصمیم نو و انشاء گزینه جدید به جای گزینه قبلی، از آثار وجود اختیار در آدمی است. این ویژگی را که از کمال اختیار بر می خیزد «بداء» گویند. مثلاً شما تصمیم سفر دارید و آماده حرکت هستید؛ در آخرین لحظه حتّی پای پلکان هواپیما ممکن است به دلایلی که خود میدانید اختیاراً از سفر منصرف شوید و برنامه دیگری را جایگزین سفر کنید.
در مبانی روان شناختی نو، باور به تغییر بهترین سرمایه حیاتی برای عبور از چالشها و بیماریها و نقطه پرواز برای رشد و ارتقاء نفسی و تحوّلات و پرشهای روحی است. عجیب است که بعضی کج اعتقاد این کمال را برای خود قائلند اما از خدا دریغ میدارند و میگویند خدا نمی تواند این اختیار را داشته باشد که انتخاب جدید بنماید و هر چه روز ازل مقدر فرموده، همان بدون تغییر انجام میشود و قادر به تغییر و ابتدا کردن به تصمیم جدید نیست! شگفتا برای بشر، تغییر تصمیم قائلند، اما برای خدا نه! (البته تغییری که از حُرّیت و اختیار و انتخاب برخیزد نه از روی جهل و ناتوانی و ضعف)...
انکار بداء به معنای توانایی در ایجاد و انشاء تصمیمهای نو، موجب تخریب بعضی از مبانی اعتقادی مثل دعا می شود؛ زیرا اگر خدا قادر به تغییر نباشد، درخواست از او لغو و بی نتیجه است. خداوند در قرآن کریم این باور غلط را به یهود نسبت میدهد که به خاطر این اندیشه پلشت (که دست خدا بسته است و قادر به تغییر نیست)، مورد لعنت قرار گرفته اند و می فرماید: خیر، دست خدا باز است و هرگونه بخواهد اعطا خواهد نمود (قالت اليهود يد الله مغلوله غُلَّت ايديهم و لعنوا بما قالوا بل يداه مبسوطتان يُنفق كيف يشاء)1 و در جای دیگر میفرماید: خداوند هر چه را بخواهد محو و نابود میکند و هرچه را بخواهد اثبات و ایجاد مینماید (یمحوا الله مايشاء و يثبت)2.
نمونه های زیادی هم از بداء در قرآن آمده است، همچون داستان یونس که قرار بود تا روز رستخیز در شکم ماهی باشد؛ اما با دعای او این تقدیر تغییر پیدا کرد و از آن تنگنا نجات یافت (فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ لَلَبِثَ فِي بَطْنه إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ)3 و مثل دعای زکریای پیامبر در پیری برای فرزنددار شدن و اجابت آن4 و نیز موارد بسیار دیگر...
چنانکه ملاحظه شد، وقتی بنده به بداء معتقد میشود و باور میکند که خدا میتواند سرنوشت او را تغییر دهد، راه دعا و عبودیت و بندگی و تضرّع و ابتهال را در پیش میگیرد و حتی اگر در حضیض شقاوت است نومید نمیشود و درهای اجابت را میکوبد و میخواهد خداوند او را به اوج سعادت برساند. این است که در روایات ما در اهمیت باور بداء فرموده اند: عبودیت خداوند به هیچ چیز مثل بداء تحقق نمی یابد (ما عبدالله بشيءٍ مثل البداء)5...
یکی از موارد بداء که در روایات ما آمده است وقت ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) میباشد. یعنی دست خدا باز است که زمان آن را جلو یا عقب بیندازد و از عوامل اصلی برای تقدم زمان ظهور، دعای مردم برای تعجیل در ظهور تعیین شده است (أكثروا الدعاء بتعجيل الفرج)6 چنانکه در مورد بنی اسرائیل، دعای آنها ظهور موسی را یکصد و هفتاد سال جلو انداخت. مورد دیگر علائم ظهور است که همگی بدایی شمرده شده و فرموده اند: خداوند میتواند همه علائم را بداء نموده و يك شبه امر ظهور را اصلاح فرماید و رقم زند (يصلح الله امره في ليلة)7 ...
قضا و قَدَر
امروز تصمیم میگیرید به دانشگاه یا محل کار خود بروید. هندسه این فعل اختیاری خویش شامل ساعت حرکت، وسیله نقلیه، پوشش مناسب، مدت حضور، برنامه عمل و... را طراحی میکنید (که اسم این کار قَدَر یا تقدیر است) و سپس فرمان اجرایی را صادر نموده و حرکت میکنید (که اسم این کار، قضا یا حکم به انجام است) طبیعتاً قَدَر مقدم بر قضاست چون ابتدا باید اندازه و مشخصات کار را تعیین کنید سپس حکم به شروع و انجام آن را صادر نمایید. پس هر کار اختیاری شما از کوچه قضا و قدَر عبور میکند و شما در جهان اختیاریات خویش، صاحب تقدیر و قضا هستید...
شما برای انجام همه کارهای اختیاری خود نقشه ای طراحی و سپس اراده انجام آن میکنید و به اجرا میگذارید. همه جهان نیز گستره قدر و قضای الاهی است؛ یعنی در امور تکوینی او بشخصه قدر و قضا دارد؛ اما در فعل اختیاری انسانها، امر تقدیر و قضا را به خود آنها واگذار نموده تا انتخاب واقعی و حقیقی باشد نه صوری و نمایشی. البته این به معنای عدم توانایی خدا در جلوگیری از کار آنها نیست و از سلطنت معزول نشده؛ بلکه به معنای اراده خدا در اعطای اختیار به انسانهاست و خداوند نمیخواهد در فعلی که مناط ثواب و عقاب است، انسان باشد در عین اینکه سر رشته امور، هیچگاه از دست او خارج نیست...
قضا و قدر الاهی در امور تکوینی مثل اینکه فرد در چه زمان و مکان و خانواده و کدام مکانت اجتماعی به دنیا بیاید، در ثواب و عقاب فرد مدخلیّتی ندارد و ارزش انسانها در گرو اعمال و عملكرد آنهاست (إنّ اكرمكم عند الله اتقيكم)8. خداوند رحمان همه انسانها را برای رشد و تعالی خلق فرموده. اگر تقدیرهای متفاوتی در خلقت برای آنها قرار داده، همه حکیمانه و به نفع خود آنهاست و جای هیچ گلایه ای نیست.
البته خداوند از سویی با گشودن باب دعا برای انسان زمینه را برای تغییر برخی تقدیرات او باز گذاشته و از سوی دیگر نظاممندیهایی نیز برای جهان قرار داده تا اگر افراد در آن مسیر حرکت کنند و تلاش بیشتری نمایند و بیشتر از عقل و دانش بهره بگیرند، میتوانند مقدّرات بهتری برای خویش کسب نمایند.
نکته جالب اینکه گاهی افعال اختیاری انسانها در امور تكويني جهان هم اثرگذار است؛ چنانکه در قرآن کریم فرموده است: اگر اهل قریه ها ایمان آورند و تقوا پیشه کنند، درهای برکات را از آسمان و زمین برای آنها میگشاییم (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ)9 و بر عکس اگر از یاد خدا اعراض کنند، دچار معیشت سخت خواهند شد (وَ مَن اَعرض عن ذكرى فإنّ له معيشة ضنكا)10.
پس هم خداوند و هم ما قضا و قدر داریم و این دو تضادی با یکدیگر در مسیر ارشاد و هدایت هم ندارند و ناشی از اختیار است. اگر در مسیر ارشاد و هدایت خلفای الاهی حرکت کنیم، تقديرات الاهی قابل تغییر است مثل آنکه فرموده اند: برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما در گرو آن است11، یعنی میتوانید با دعا سرنوشت و تقدیر جدیدی را برای خود و جامعه طلب کنید و خداوند هم اجابت فرموده و حکم به انجام تقدیر جدید دهد؛ چنانکه سازوکارهایی چون صله رحم، دادن صدقه، احسان به والدین و امور دیگر که در شریعت ذکر گردیده برای تغییر تقدیر مثل طول عمر و سلامتی و حسن عاقبت کارساز معرفی شده است...
سرنوشت
تقدیرات زندگی هر کس را سرنوشت او نام نهاده اند. شاید علت نامگذاری این بوده که پنداشته اند تقدیرات هر کس را پیش از تولد او و در ازل رقم زدهاند و در آنجا بوده که کسی را سپیدبخت یا سیاه بخت، تعیین نموده اند و او وقتی به دنیا بیاید ناگزیر همان نوشته بر او حاکم خواهد بود و تغییری در سرنوشتش ایجاد نخواهد شد؛ به قول آن شاعر جبر پندار: گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه/ به آب زمزم و کوثر، سپید نتوان کرد! خیر، چنین نیست و باید در پاسخ او گفت: به انتخاب خودت این گلیم گشت سیاه/ به مهربانی خالق، چنین گمان بیجاست!...
و انسانها بر اثر رفتار و اعمال اختیاری خویش، شقی یا سعید و شوربخت یا سپیدبخت خواهند شد و اینگونه نیست که سرنوشت او جبروار، در ازل و پیش از زندگی اختیاری او رقم خورده باشد. این خلاف عدل الاهی است و با اعتقاد به توحید و عدل ناسازگار است. مگر خداوند مهربان و رحیم، با کسی دشمنی دارد که در ازل او را شقی تعیین کند بعد او را به دنیا آورد و جبراً در همان مسیر شقاوت قرارش دهد و در آخرت نیز به عذابش دراندازد؟! اف بر این اندیشه پلشت!
ریشه این بدبینی به خدا در باور باطل جبر نهفته است که گفتیم از شیطان نشأت گرفته که وقتی به اختیار، از فرمان حق سرپیچی کرد و رانده شد، گمراهی خویش به خدا نسبت داد و خواست گناه سوء اختیار خویش را به گردن خدا اندازد! سرنوشت انسان ها در گرو اعمال اختیاری خود آنهاست. اگر همه عمر «حرّ»، سردار سپاه یزید باشی و شقاوت را انتخاب کرده باشی؛ یا «زهیر» باشی (که عمری عثمانی بوده) اما در دو روزه آخر زندگی، از روی اختیار يك انتخاب خوب کنی، چنان سعادتمند میشوی که تا قیامت همه خوبان روزگار به آنها غبطه خورده و خطاب به آنها از اعماق وجودشان میگویند: پدر و مادرمان فدای شما باد ای اصحاب سیدالشهداء؛ به خدا سوگند که فائز شدید، آن هم فوزی عظیم.
میتوان گفت فاصله شقاوت و سعادت، سرنوشت خوب یا سرنوشت بد، تقدیر بهشت یا دوزخ، حبيبالله يا عدوالله شدن، يك تصميم اختیاری است!
اگر اعتراض به سرنوشت از جنس اعتراض به امور تکوینی همچون نژاد و رنگ پوست و زیبایی و زشتی و فقر و غنا و... باشد، باید گفت اینها هیچ کدام ملاك برترى و مناط ثواب و عقاب نیست و ارزش انسانها تنها در گرو ایمان و تقوی است. تمامی آن تفاوتهای تکوینی هم حکیمانه است، چه حکمتش را ما بفهمیم و چه نفهمیم.
به آن شاعری که از چرخ گردون میپرسد چرا (یکی را میدهی صد ناز و نعمت/ یکی را نان جو آغشته با خون)، باید گفت این تفاوتها گاهی ناشی از رفتار و اختیار خود انسانها یا پیشینیان و معاصران آنهاست و گاهی هم ناشی از حکمتهای الاهی است که در مجموع سیر دنیوی و اخروی به خیر او است.
پس سرنوشت هراسی و نیز جبراندیشی و ارجاع تقديرات الاهی به ناکجاآباد چرخ گردون (!) و گلایه از مکتوبات ازلی، راه به جایی نمیبرد. بلکه انسان در گرو اعمال خویش است: (کل نفس بما كسبت رهينه)12 و انتخاب او در پرتو اختیار او میتواند او را پیروز بخت یا نگون بخت نماید. اگر اختیاراً، خود را در هدایت خليفة الله قرار دادی و با او پیوند گرفتی، با تلاش خود و دعای آن بزرگوار بهترین سرنوشت و نیکوترین تقدیرها در انتظار توست...
منابع:
1 تفسیر القمی، ج1، ص171
2 رعد: 39
3 صافّات: 143 – 144
4 تفسیر القمی، ج2، ص 75
5 الکافی، ج1، ص 146، باب البداء
6 کمال الدین، ج2، ص 485
7 اعلام الوری باعلام الهدی، ج2، ص 165
8 حجرات: 13
9 اعراف: 96
10 طه: 124
11 کمال الدین2: 485
12 مدّثر: 38