گفت: میگویند ما دو عالم داریم: عالم تكوين و عالم تشريع. میشود توضیح دهید منظور از این دو جهان چیست؟
تکوین و تشریع
گفت: میگویند ما دو عالم داریم: عالم تكوين و عالم تشريع. میشود توضیح دهید منظور از این دو جهان چیست؟ گفتم: منظور از عالم تکوین اموری است که به فاعلیّت خدای متعال باز میگردد. همچون مجموعه خلقت و آفرینش آسمان و زمین و دریا و موجودات و گیاهان و نزول باران و ایجاد نعمت ها و... و منظور از عالم تشریع، حوزه فاعلیّت انسان است در قالب مجموعه بایدها و نبایدها که به عنوان شریعت از سوی خداوند تعیین و توسط رسولانش تبیین گردیده است.
پس عالم تکوین حوزه فعالیت خداوند و عالم تشریع حوزه فعالیت انسان است. انسانها به خاطر وجود اختیار با همه نمادهای تکوین فرق دارند. زمین و سیارات و حیوانات و گیاهان اجباراً بر همان نظم و مداری که قرار داده شدهاند حرکت میکنند؛ اما انسانها به خاطر اختیار، انتخابگرند و به همین خاطر برای اعمال اختیاری خویش در حوزه عالم تشریع، باید پاسخگو باشند که آیا پایبند به دستورات تشریعی بودهاند یا خیر؟ ساعی بودهاند یا خاطی؟ صالح بودهاند یا طالح؟ متدیّن بودهاند یا متلوّن؟ متشرّع بودهاند یا متخلّف؟
گفت: آیا این دو عالم کاملاً از هم جدا هستند و تأثیر و تأثّری در یکدیگر ندارند؟ گفتم: آری دارند و نکته جالب همین جاست! گفت: چگونه؟ بیشتر توضیح دهید. گفتم: خداوندی که خالق تکوین است فرموده: اگر مردم در عالم تشریع خوب عمل کنند، من نیز در عالم تکوین تغییراتی به نفع آنان ایجاد خواهم کرد. مثلاً وفور نعمات و نزول برکات را از آسمان و زمین برایشان بیشتر خواهم نمود (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ)1 و برعکس اگر عصیان کنند، معیشت سخت برایشان رقم خواهد خورد و در مواردی دچار عذاب آسمانی و زمینی خواهند شد. چنانکه برای قوم نوح و عاد و ثمود چنین گردید.
در روایات نیز به این تأثیرات متقابل عالم تکوین و تشريع اشاره شده است، مثل آنکه در مواردی خشکسالی را نتیجه فتاوای ناحق قاضیان شمرده است... لذا رفتارهای اختیاری انسانها می تواند در تکوین اثر گذارد.
گفت: آیا میتوان گرفتاریهای بسیار مردمان پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نتیجه اعراض آنها از دستورات آن حضرت در مورد جانشینانش و مهجور گذاشتن قرآن و اهل البيت (علیهم السلام) شمرد؟ گفتم: یقیناً چنین است. اگر به ولایت حضرت امیر (علیه السلام) تن داده بودند گرفتار مظالم بنی امیه و بنی عباس و صدها حکومت جور نشده و انواع برکات آسمانی و زمینی از آنان دریغ نمیشد. اگر امامان را تنها نگذاشته، اسیر تیغ و زهر اشقیا نمیکردند، گرفتار مظالم امثال دوانیقی و متوکل نمی شدند.
گفت: آیا بر همین قاعده است وفور نعمات و نزول برکات فوق العاده آسمانی و زمینی در حکومت امام عصر(ارواحنا فداه)؟ گفتم: دقیقاً، چون در آن هنگام همه مردم بر طریق عبودیت راه میسپرند (یعبدوننى لا يشركون بيشيئاً)2 و از امام معصوم تبعیت میکنند، چنان دنیا برایشان بهشت میگردد که نظیرش در تاریخ دیده نشده است. دلها با ایمان به یکدیگر مهربان، نعمتها فراوان، اندیشه ها تابان، فقر و جهل گریزان و مشعل امید فروزان خواهد بود. تکوین و تشریع همپای هم بر مدار رضای الاهى يك صدا و يك جهت خواهند بود و جهان از این وحدت، گلستان خواهد شد...
تناسب جرم و جزا
یکی از زیباترین تحلیلها در موضوع عدل برای من وقتی بود که آموختم افعال اختیاری انسانها دارای آثار بزرگی در جهان امروز یا آینده است و لازمه عدل الاهی تعیین پاداش یا کیفر متناسب با این آثار است. آثاری که از دید انسانها قابل رؤیت یا اندازه گیری نیست و او قادر به تعیین کیفر و جزای متناسب با جرم نیست. مثلاً اگر کسی در سرچشمه آب نوشيدني يك شهر اخلال و آن را آلوده کند و موجب بیماری یا مرگ مردم يك شهر شود؛ آیا کیفر او صرفاً چند ماه زندان یا پرداختن مقداری جریمه است؟! كيفر مقطوع النسل شدن کسانی که بر اثر اقدام او مرده یا بیمار شده یا دارای اختلالات روانی یا معیشتی یا محرومیتهای مختلف شده اند چیست؟ آیا اصلاً انسانها قادر هستند آثار مختلفِ پیدا و پنهان اعمال خویش را در طول زمان حال و آینده احصا نمایند؟
آیا کسی که راه ضلالت و کفر را انتخاب کند و موجب ضلالت کسان دیگری هم بشود و نسلهایی که از این کفّار تا قیامت از هدایت محروم میمانند و جرمهایی که بر اثر این محرومیّت از هدایت، به وقوع می پیوندد، در نظام دادگاه های بشری قابلیت طرح، جرم شناسی و تعیین جزا و کیفر متناسب را دارد؟ آیا مجازات متناسب در این دنیا برای چنین جرمهایی امکان پذیر است؟ کسانی که کیفر خلود و جاودانگی در عذاب را برای مجرمین در دوزخ بر نمی تابند و به آن معترض هستند، آیا به این لطیفه نیندیشیده اند که آثار يك گناه و جرم، ممکن است بی نهایت خرابی به بار آورده که اگر مدّعیان بتوانند مجرم را شناسایی کنند برای همیشه شاکی او هستند و خواهان کیفر او خواهند بود و او براى حتى يك جرمش باید بینهایت پاسخگوی مدعیان باشد، چه برسد به سایر جرم هایش...
نکته مهم دیگر فردی است که جرم نسبت به او انجام می شود. اگر کسی در مورد اشرف مخلوقات یعنی پیامبر (صلی الله علیه و آله) مرتكب جرمی شود یا ایشان را مسموم و شهید نماید و امّت عظیمی را از نعمت وجود ایشان محروم کند، با اینکه این جرم را در مورد يك فرد عادی انجام دهد، یکسان خواهد بود؟! قرآن كريم حتى كشتن يك انسان معمولی را هم در حکم کشتن همه انسانها قرار داده: (من قتل نفساً بغير نفس أو فساد فی الأرض فكانما قتل الناس جميعاً)3 حال چطور خواهد بود جرم کسی که جهانی را از وجود اشرف مخلوقات یا امامان و اولیای هدایتی خلق، محروم ساخته باشد؟
حال سؤال میکنیم اگر کسی جرمی را نسبت به خالق بزرگ هستی و خدای عزّوجلّ مرتکب شده باشد، از فرمان او سرپیچی نموده و معصیت او کرده باشد؛ نسبت به ولی نعمت و ربّ کریم و خدای رحیم و اعطا کننده همه نعمت ها... چنین جسارتی را انجام داده باشد، کیفر متناسب با این جرمش چه خواهد بود؟ آیا کمترین جزای او دوری از رحمت این خالق عظیم و خلود در عذاب نخواهد بود؟
اضافه میشود به این کیفر، آثاری که این جسارتش بر خانواده و دیگر انسانها داشته است؛ همچنین اضافه میشود آثاری که این جرم او بر امور تکوینی داشته و موجب محرومیتهایی برای دیگران شده است. همینجا متذکر این نکته ظریف شدم که اگر رفتارهای ما موجب طولانی شدن غیبت امام عصر (ارواحنا فداه) و به تأخیر افتادن ظهور شریفشان شود، چقدر در حق مردمی که با این تأخیر دچار مشقّت و محرومیّت و عذاب شده اند، مقصّر خواهیم بود؟ ببخش ما را ای خدای رحیم و با کرامتت با ما عمل کن نه عدالتت ...
شُرور
میگویید خدا خالق خیرهاست، پس خالق شرها کیست؟ مگر خداوند چیز بد و شر هم میافریند؟! پاسخ به این معضل، قرنها ذهن اصحاب علم کلام را به خود مشغول کرده است: ما که مثل دوگانهپرستان، به دو خدا قائل نیستیم (خدای خیر و خدای شر: اهورا و اهرمن) پس شرور را به چه کسی نسبت دهیم؟
بعضیها به جای راه حل، صورت مسأله را پاک نموده وگفته اند: اصلاً شرّی نداریم تا دنبالِ خالقش باشیم؛ زیرا شرور از نوع عدمی هستند یعنی عدمالخیرند و عدم، فاعل نمی خواهد! اما حقیقت این است که ما در زندگی با بیماری و خشکسالی و نداری و جنگ و درد و مصیبت و سونامی و بلایای گوناگون روبه رو هستیم و آنها را شرّ و غیر ملایم با طبع مییابیم و نمی توانیم منکر آنها شویم. پس تکلیف این شرها چه میشود؟ و آیا آفرینش شر، با عدالت خداوند سازگار است؟ یعنی خدا اموری را که شرّ است آفریده و به جان ما انداخته تا موجب آزار و ترمز حرکت ما باشد؟!
پاسخ روشن این است: اولاً خداوند ابتدا به ساکن هیچ شرّی را نمی آفریند؛ اما بالعرض و به عنوان ضرورت کیفر، شرور را می آفریند و این عین عدالت است. جهنم را وقتی می آفریند که برای کیفر مجرمین وجودش ضروری باشد؛ عذابها را وقتی میآفریند که برای کیفر قوم عاد و ثمود و... ضروری باشد، خلقت بعضی از بلایا و مصائب، تابع همین اصل است. هم ضروری و مطابق عدالت است و هم خلقتشان بالإصاله نیست؛ بلکه بالعرض است.
ثانياً ما بعضى امور را شرّ محسوب میکنیم در حالی که برای کمال انسان ضروری اند و در واقع خیر هستند نه شرّ. مثلاً رنج ها و دردها و بلایا در ساخته شدن و آبدیده شدن فولاد وجود آدمی، ضروری است؛ در توجّه دادن انسانها به خدا و باز شدن باب دعا و ارتباط با خالق و پیوند بیشتر با ربّ الارباب مؤثر است (خلق را با تو همه بدخو کند/ تا تو را رو جانب آن سو کند... در بلایا میبرم لذّات او/ مات اويم مات اویم، مات او).
بنابراین وجود بیماری و فقر و بعضی از بلایا و آزار و بدخویی مخالفان و موانع پیش روی هدایت و حتی وجود شیطان برای استعاذه و عبودیّت و پناه بردن و غنودن در ساحت قدس ربوبی و گشوده شدن باب دعا و مناجات و نیایشها، شرّ نیست و برای تکامل انسان، خیر است و نباید آنها را شرّ به حساب آوریم و از خدا طلبکار شویم!
نکته از همه مهمتر در زمینه شرور این است که بسیاری از شرور نتیجه اعمال خود انسانهاست که آنها را ایجاد میکنند. چه کسانی جنگ افزار میسازند و سلاح شیمیایی و اتمی آماده میکنند و بعد در گوشه گوشه این جهان جنگ راه میاندازند، تا سلاح های خود را بفروشند؟ آنها به خاطر پول هزاران بیگناه را به خاک و خون میکشند و از این شرور خود ساخته شرم نمیکنند. چه کسانی با غارت اموال دیگران و یا بیت المال به حق دیگران تجاوز نموده، موجب فقر و گرسنگی و افلاس و بدزیستی مردم می شوند؟ چه کسانی با تخریب محیط زیست، سلامتی و آسایش و آرامش مردم را مختل میکنند؟ چه کسانی شرآفریناند و شرور خود را به خدا نسبت میدهند؟
خدا میتواند جلو شرآفرینی آنها را بگیرد ولی مستلزم سلب اختیار انسانهاست که نقض غرض خلقت انسانی خواهد بود. باید انسانها اختیار داشته باشند تا تفاوتها آشکار شود. به امید روزی که انسانها به چنان شعوری برسند که خیرآفرین باشند و نه شرآفرین. نوید داده اند که در حکومت مهدوی انسانها به چنین پایه ای از شعور و علم و ایمان میرسند...
منابع:
1 اعراف:96
2 نور: 55
3 مائده: 32