از دیگر مستندات قرآنیِ امامت در قرآن، آیه ابتلی است. این آیه به صراحت روشن می دارد که مقام امامت، مقامی ...
آیه ابتلی
از دیگر مستندات قرآنیِ امامت در قرآن، آیه ابتلی است. این آیه به صراحت روشن می دارد که مقام امامت، مقامی مستقل از نبوت است و عهدی الهی است که از طرف خداوند به بعضی برگزیدگان و رسولان الهی اعطا میشود. ولی به ظالمان حتی اگر ذریّه پیامبران باشند، داده نمی شود.
سخن قرآن درباره حضرت ابراهیم است: «و آنگاه که خدا ابراهیم را به کلماتی آزمود و سپس او آزمون ها را با سربلندی و کامیابی به پایان رسانید، به او فرمود: تو را امام مردم قرار میدهم؛ او گفت: از ذریّه من نیز قرار ده؛ خداوند فرمود: عهد من به ظالمان نمیرسد.» (وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)1
مشخص است که ابراهیم (علیه السلام) مقدماتی را پشت سر گذاشته و از آزمون های سختی با سربلندی و کامیابی بیرون آمده تا شایستگی این مقام (امامت) را پیدا کرده است. عبارت (إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا) (من تو را امام قرار میدهم)، شاهد و مستندی قطعی بر نصب الهی امام است. زیرا خداوند می فرماید: «من امامت را به تو عطا می نمایم.»
محور اصلی مجادلات کلامی بین فرق اسلامی در موضوع جانشینی پیامبر (صلی الله و علیه و آله) حول این نکته است که تعیین جانشین و امام برای پیامبر، وظیفه خداست یا در اختیار مردم است که با انتخاب یکی را برگزینند و انتخاب کنند. آیه ابتلی به صراحت تکلیف موضوع را روشن می کند. چنانکه آیات تبلیغ، ولایت، اولی الامر، اکمال و … روشنگر انتصابی بودن امامت و جانشینی پیامبر بودند.
موضوع بعدی درباره دو مقام رسالت و امامت است. بعضی این دو را یکی گرفته و رسول را همان امام دانسته و معتقدند آنچه در آیه ابتلی، با عنوان امام به ابراهیم داده شد، همان مقام رسالت است. این تفسیر نادرست است، زیرا اولاً ابراهیم مقام رسالت را داشت، اگر امام همان رسول بود، دادن مقام امامت به او تحصیل حاصل بود، ثانیا اگر این دو مقام یکی باشند، همه رسولان، امام هم بوده اند و جعل امام برای ابراهیم بی مورد است؛ ضمن آنکه این مقام در دوران پیری به او داده شد، که ذریّه داشته، چون به خدا عرض کرد: ذریّه مرا هم امام قرار ده و نگفت رسول قرار ده، زیرا از جوانی رسول بوده است.
در باور شیعه، مقام نبوت، مرحله تاسیس دین و نزول وحی و ابلاغ پیام های الهی و هدایت های عمومی است. اما در امامت سخن از تاسیس دین و وحی مطرح نیست؛ بلکه تداوم هدایت و پیشوایی دینی مردم و دستگیری از آنان در مراحل مختلف زندگی فردی و اجتماعی است.
پیامبری چون ابراهیم که هر دو مقام را واجد بوده و علاوه بر ماموریت نبوت، وظیفه پیشوایی دینی را هم مامور به انجام شده است، این مقام وقتی به او داده شد که از همه امتحانات به طور تمام و کمال سربلند بیرون آمده است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خداوند ابراهیم را بنده خویش قرار داد، پیش از آنکه او را نبی قرار دهد و او را نبی قرار داد، پیش از آنکه او را رسول قرار دهد و او را رسول قرار داد، پیش از آنکه او را خلیل (دوست صمیمی) قرار دهد و او را خلیل قرار داد، پیش از آنکه او را امام قرار دهد؛ وقتی همه این اوصاف در او جمع شد، به او گفت: من تو را امام قرار دادم.»2
نکته مهم دیگری که از آیه ابتلی استفاده می شود، ویژگی عصمت از گناه است. زیرا می فرماید: «عهد من _که منظور امامت است_ به ظالمان نمی رسد.» هر گناهی ظلم است. یا ظلم به خویش یا خدا یا دیگر انسانها؛ امام به ظلم و ستم آلوده نمی شود. این قاعده کلی روشن میکند که نمی توان به هر حاکم و فرمانروا و امیر و پادشاه و رهبری، امام به معنای خلافت پیامبر یا پیشوای دینی اطلاق نمود. بنابراین مدعیان رهبری الهی که به گزاف خود را امام نامیده و مدّعی مقام امامت شده و می شوند، با این قاعده از این مقام ساقط هستند.
لذا خداوند به ابراهیم می فرماید: «امامت مخصوص ذریّه صالح و عادل است و آن دسته از ذریّه تو (از نسل اسماعیل و اسحاق) که ظالم نباشند، به این مقام خواهند رسید. همچون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، حضرت علی (علیه السلام) و امامان از نسل او؛ زیرا به تصریح قرآن برخی از ذریّه ابراهیم، محسن و برخی ظالم بودند.3
آیه هادی
نصّ دیگر امامت در قرآن آیه (إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)4 است. هاد همان هادی (هدایتگر) است و معنای آن چنین است: همانا تو (ای پیامبر)، بیم دهنده هستی و برای هر قومی، هادی و هدایتگری است.
ابن عباس می گوید: هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) دست خود را بر سینه گذاشت و فرمود: «من منذرم و برای هر قومی هادی است. آنگاه اشاره به حضرت علی (علیه السلام) نمود و فرمود: فقط به واسطه توست که هدایت شوندگان بعد از من هدایت میشوند.»
این آیه به وضوح بیان میکند که خداوند برای هر قومی در هرعصر و زمانی، هدایت کننده ای میفرستد، چه پیامبر باشد یا جانشین پیامبر؛ تا آنها را به راه حق و حقیقت هدایتگر باشد. در نتیجه زمین هیچگاه از هادی خالی نخواهد بود؛ چه پیامبر و چه امام و هادی.
اگر گفته شود مراد از هادی، همان پیامبر است، لازم می آید در زمان هایی که پیامبری نبوده، هدایتگری هم نباشد؛ در حالی که اینگونه نبوده و خداوند زمین را هیچگاه از حجت و راهنما و هدایتگر خالی نمی گذارد و همواره هدایتگری وجود داشته و خواهد داشت.
در تفاسیر و روایات، به تفصیل از نزول این آیه در موضوع هدایتگری علی (علیه السلام) سخن گفته شده است: طبری در تفسیر خود در ذیل آیه فوق به سند صحیح این مطلب بالا را به نقل از ابن عباس آورده است.5
حاکم نیشابوری به سند صحیح از امام علی (علیه السلام) نقل می نماید که حضرت فرمود: «رسول خدا منذر و من هادی ام.»6
کلینی صاحب کتاب کافی نیز از امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه نقل کرده که حضرت فرمود: «رسول الله (صلی الله علیه وآله) منذر است و برای هر زمانی امام و هادی است؛ که مردم را به آنچه پیامبر خدا آورده، دعوت میکند.»7
امام باقر (علیه السلام) در روایت دیگری درباره همین آیه می فرماید: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) منذر و علی (علیه السلام) هادی است. آگاه باش به خدا سوگند که این آیه از ما بیرون نخواهد رفت و دائما در بین ما است، تا روز قیامت.»8
دیگر مفسران اهل سنت نیز همین مطلب را آوردهاند. فخر رازی مفسر صاحبنام اهل سنت، سخن ابن عباس را آورده و مینویسد: «پیامبر (صلی الله علیه وآله) دست مبارکش را بر سینه خود گذاشت و فرمود: من بیم دهنده هستم. سپس اشاره به شانه علی (علیه السلام) کرد و فرمود: تو هدایت کننده ای، ای علی! به وسیله تو بعد از من، هدایت شوندگان هدایت میشوند.»9
سیوطی دیگر مفسر مشهور اهل سنت نیز در تفسیر الدرالمنثور که از معروفترین تفاسیر اهل سنت است، روایات متعددی در تفسیر این آیه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل می کند که: «پیامبر هنگامی که این آیه نازل شد، دست خود را به سینه مبارکشان گذاشتند و فرمودند: من بیم دهنده هستم و آنگاه به شانه علی (علیه السلام) اشاره کرده و فرمودند: هادی تویی ای علی…»10
ذهبی در تلخیص، ابن کثیر در تفسیر خود، ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه، گنجی شافعی در کفایت الطالب، ابن حیان اندلسی در بحر المحیط، نیشابوری در تفسیر، حموینی در فرائد السمطین و دیگران هم در کتاب های تفسیر خود این بیان را آورده اند.11
فضیل گوید از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: معنای جمله «و لکل قوم هاد» چیست؟ فرمود: «هر امامی هادیِ مردمانِ قرنی است که در میان آنها زندگی می کند.» ابوبصیر نیز می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: معنای آیه (انما انت منذر و لکل قوم هاد) چیست؟ فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «من منذرم و علی هادی است. حال به نظر تو ای ابا محمد! آیا امروز هادی و هدایتگری وجود دارد؟ عرض کردم: فدایت شوم، همواره از شما هادیانی یکی پس از دیگری وجود داشته، تا نوبت به شخص شما رسیده؛ فرمود: خدا رحمت تو را کند ابومحمد، اگر چنین بود که وقتی آیه که در حق مردی (امامی) نازل شده، با مردن آن مرد میمرد، قرآن میمرد؛ ولی قرآن کریم در بازماندگان جاری است، چنانچه درگذشتگان جاری بود.»12
علامه طباطبایی نیز در ذیل این حدیث مینویسد: شمول آیه شریفه به علی (علیه السلام) از باب جری بر مصداق است، که از همین باب بر باقی ائمه (علیهم السلام) نیز جریان می یابد و مقصود از روایاتی هم که میگفتند: آیه در حق علی (علیه السلام) نازل شده، بر همین رویه است.13
منابع:
2 کافی/ ج 1/ ص 175
3 صافات/ 113
4 رعد/ 7
5 جامع البیان/ ج 13/ ص 142
6 مستدرک حاکم/ ج 3/ ص 129
7 کافی/ ج 1/ ص 191
8 کافی/ ج 1/ ص 192
9 فخر رازی/ تفسیر کبیر/ ج 19/ص 14
10 سیوطی/ الدرالمنثور/ ج 4/ ص 45
11 احقاق الحق/ ج 3/ ص 88 تا 92
12تفسیر المیزان/ ج 11/ ص 449
13 تفسیر المیزان/ ج 11/ ص 449