«روی خود را به آیینی متوجه ساز که «حنیف» است و از مشرکان مباش» ....
دین حنیف
«روی خود را به آیینی متوجه ساز که «حنیف» است و از مشرکان مباش» (وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)1 دین حنیف؛ به معنای دین مطابق با فطرت، عنوانی است برای دینی که پیامبران الهی از آدم تا خاتم (صلوات الله علیهم اجمعین) مامور تبلیغ آن بودهاند.
«حنیف» در اصطلاح عام، صفتی برای دین الهی است که مستقیم و دور از کجی ها و راه های انحرافی و ادیان باطل است و در اصطلاح خاص، توصیفی برای حضرت ابراهیم و دین اوست. کلمه «حنیف» ده بار در قران تکرار شده و جمع آن یعنی کلمه حنفاء نیز دو بار آمده است.2 از ده مورد یاد شده، دوبار در توصیف کلمه دین3 و پنج بار حال یا صفت از دین و ملت ابراهیم است.4 در این آیات به تبعیت از دین حنیف حضرت ابراهیم، به عنوان دینی که بر خلاف دین های باطل، به سوی دین حق مایل بوده، امر شده است.
چنانکه گفته شد برای حنیف معانی متعددی گفته اند، ولی از میان آنها معنای مستقیم و راست و فطری، با این اصطلاح قرآنی، منطبق تر است. در دوره جاهلیت هر کس بر آیین حضرت ابراهیم (علیه السلام) بود، حنیف نامیده میشد.5 قرآن هم بر این مطلب تأکید دارد، آنجا که می فرماید: «ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه حنیف و مسلم بود و هرگز از مشرکان نبود.» (مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)6
همین معنا را در آیه دیگر تکرار کرده و می فرماید: «ابراهیم امتی مطیع فرمان خدا، حنیف بود و از مشرکان نبود.» (إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)7 حنفاء، نیز کسانی بودند که از شرک و بتپرستی روی برتافته و از دین ابراهیم (علیه السلام) تبعیت می کردند: «و دین چه کسی بهتر از آن کسی است که خود را تسلیم (حکم) خدا نموده و هم نیکوکار است و پیروی از آیین ابراهیم حنیف نموده است؟! آن ابراهیمی که خدا او را به مقام دوستی خود برگزیده است.» (وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا)8
منظور و مراد از واژه حنیف در کاربردهای قرآنی، توحید فطری و روش و نگرش انبیا الهی مخصوصاً حضرت ابراهیم (علیه السلام) بوده است که نقطه مقابل شرک و مشرکان شمرده میشد. در آیات یاد شده، بین حنیفیت و فطرت یعنی نگرش پاک و بی آلایش و گرایش غریزی و فطری نسبت به آفریدگار جهان، پیوندی هست.
همچنین بارها ابراهیم حنیف شمرده شده است. در احادیث هم، کلمه حنیف و حنیفیه، فراوان به کار رفته و منشاء آن، فطرت دانسته شده است.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «حنیفیت، از فطرتی است که خداوند مردم را بر آن خلق کرده و در خلق الهی تبدیل نیست.» (الحنیفیه من الفطره التی فطر الله الناس علیها لاتبدیل لخلق الله)9
مهم ترین کاربرد حنیفیت در احادیث، اطلاق آن به مجموعهای از تعالیم و احکام است که خداوند آنها را بر حضرت ابراهیم نازل کرده بود و بعدها به برخی از آنها در میان اعراب جاهلی نیز عمل می شد10 تا اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) همه آنها را از نو احیا کردند.11
آیین حنیف یک نهضت دینی و اصلاحی بود که مبلغان آن به نام حنفاء، پیرو دین حضرت ابراهیم (علیه السلام) توصیف می شدند. آنها در آیین شرک و بت پرستی تشکیک کرده و از آن دوری می گزیدند. برای عبادت و تفکر، به غارها پناه می بردند و مردم را به آیین کهن ابراهیم (علیه السلام) دعوت می کردند. این اندیشه ها تاثیر شگرفی در تزلزل و ویران کردن بنیانهای بت پرستی در شبه جزیره عربستان بر جای گذاشت و کم کم به خود آگاهی مردم منجر شد. از این رو مخالفت و مبارزه با خدایان دروغین در سالهای قبل از اسلام شدت گرفته بود.12
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که: «حنیفیت همان اسلام است.» (ان الحنیفیه هی الاسلام)13
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نیز نقل شده که آن حضرت هم دین را با صفت حنیف توصیف کرده و فرمود: «خداوند مرا امر کرده که به دین حنیف او دعوت کنم.» (ان الله امرنی ان ادعوا الی دینه الحنیفیه.)14
دین اسلام
«همانا دین نزد خدا اسلام است.» (إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ)15 دینی که خداوند از آغاز برای انسان ها برگزیده است، یعنی همان دین حنیف و دین فطرت، جز اسلام نیست: (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ)16 «همین دین بود که خداوند در آیه اکمال دین در غدیر، فرمود: «من راضی شدم که اسلام دین شما باشد.» (وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا)17
این جمله، صراحت دارد که دینی که خدا برای بندگانش برگزیده است، اسلام است. به معنای تسلیم و مطیع و منقاد بودن در برابر خدا؛ یعنی شما در دوره هر پیامبری باشید، با تسلیم بودن در برابر احکامی که او از جانب خدا می آورد، به دایره دین اسلام وارد میشوید و مسلمان نامیده می شوید! مباد که جز بر طریق اسلام، از دنیا بروید!
این وصیت ابراهیم و یعقوب به فرزندان خویش است: «و ابراهیم و یعقوب پسران خود را به همان (آیین) سفارش کردند و در وصیتشان چنین گفتند: ای پسران من! خداوند برای شما این دین را برگزید، پس البته نباید جز مسلمان بمیرید! (وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ)18
به گزارش قرآن، اصطفاء و برگزیدگی ابراهیم، زمانی بود که «پروردگارش به او گفت: «اسلام آور» و او هم برای خدای رب العالمین اسلام آورد.» (إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ)19
بنابراین کاربرد واژه اسلام برای دین، سابقه چند هزار ساله دارد تا به زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می رسد و شریعت در طول ۲۳ سال شکل میگیرد و با تعیین جانشینی و خلافت پس از پیامبر تکمیل می شود و می فرماید: «امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما به عنوان دین برگزیدم.» (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا)20
حال اگر کسی این دین با سابقه چند هزار ساله از آدم تا خاتم را، که به مرور زمان و شرایط دوران به کامل ترین شکل خود در آمده است، نپذیرد، از او پذیرفته نیست: «هر کس جز اسلام، دینی دیگر برگزیند، از او پذیرفته نیست و در آخرت از زیانکاران است.» (وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ)21
این مبانی، مبیّن آن است که این دین، ابدی است زیرا این دین، همه ویژگی های یک آیین برتر را دارد و بهترین دین است؛ وقتی بهترین هست، گزینه دیگری برای جانشینی آن وجود ندارد! اراده بعدی خدا بعد از تشریع این بهترین دین، تمکین و استقرار این دین در سراسر جهان است: «آن دینی را که برایشان پسندیده است، به سودشان مستقر کند.» (وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ)22
این گسترش و غلبه نیز چنان که در روایات آمده در زمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود. به فرموده امام باقر (علیه السلام) که در تفسیر مجمع البیان، عیاشی، برهان و صافی، ذیل این آیه نقل شده، خداوند تمکین دین و حاکمیت خدا و فراگیری زمین از ایمان و عدل و داد را مطرح می نماید، «در زمین کسی نماند، مگر آنکه به نبوت حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) باورمند شود و اقرار کند.»23 که این وعده صریح خداوند به مومنان است.
با تمام اینها، باز کسانی دنبال دین دیگری غیر از اسلام هستند! قرآن می فرماید: «آیا جز دین خدا را می جویند؟ با آنکه هر که در آسمانها و زمین است، خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است و به سوی او بازگردانیده میشود.» (أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ)24
به راستی اندیشه کجاست؟! این خدا را با چه چیز می خواهند عوض کند؟! چه کسی توانایی دارد، جز خدا کار تشریع برای انسانها را به عهده گیرد؟! این کدام شریکان هستند که بتوانند با خالق جهان هماوردی کند؟!: «آیا برای آنان شریکانی است که در آنچه خدا بدان اجازه نداده، برایشان بنیادِ دینی را نهاده اند.؟» (أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّه)25
البته انسان اختیار دارد و این جهان هم جهان آزمون است؛ اگر کسانی میخواهند خودزنی کنند و خود را در چاه ضلالت افکنند و طعمه شیاطین شوند، اختیارشان را نشاید سلب کرد، هر چند ادیان پوچ آنها چند صباحی جولان دهد، اما سرانجام دین خدا؛ دین حق جهانگیر خواهد شد: (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)26
منابع:
1 یوسف/ آیه 105
2 حج/ آیه 31
3 یونس/ آیه 105
4 بقره / آیه 135
5 مجمع البحرین/ ج 5/ ص 40
6 آل عمران/ آیه 67
7 نحل / آیه 120
8 نساء/ آیه 125
9 کافی/ ج 2/ ص15
10وسائل الشیعه/ ج 13/ ص 237
11 بحار الانوار/ ج 12/ ص 56
12 سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام/ ص 396
13 تفسیر البرهان/ ج 1/ ص 560
14 ابن شهر آشوب/ المناقب/ ج 1/ ص 58
15 آل عمران/ آیه 19
16 بقره/ آیه 132
17 مائده/ آیه 3
18 بقره / ایه 132
19 بقره/ آیه 131
20مائده/ آیه 3
21 آل عمران/ آیه 85
22 نور/ آیه 55
23 قاموس قرآن/ ج 4/ ص 224
24 آل عمران/ آیه 83
25 شوری/ آیه 21
26 توبه/ آیه 33