و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را فرستادیم. گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را معبودی
قرآن و زندگی، قسمت بیست و سوم:
حضرت هود (علیه السلام)
«و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را فرستادیم. گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را معبودی جز او نیست، آیا تقوا پیشه نمیکنید؟»1. عاد، نام قومی است ساکن سرزمین احقاف (به معنی ریگهای روان) از یمن در جنوب جزيرة العرب از قسمتهای ربعالخالی (وادی دهناء) که پیامبر خدا هود مأمور هدایت آنان بود.2
کلمه «عاد» که ٢٤ بار در قرآن آمده، نام یکی از نواده های نوح است که قبیله اش با نام او نامگذاری شده بود. آنها کسانی بودند که از طوفان نوح نجات یافته در آنجا سکونت گزیده بودند و هود را از همان قبیله به پیامبری آنها مبعوث گردید. احقاف محل زندگی آنها که سوره ای نیز در قرآن به این نام است در آن روزگار سرزمین آباد و پرنعمتی بوده با مردمانی قوی و نیرومند که متأسفانه به بت پرستی و مفاسد اخلاقی گرفتار شده بودند.3 حضرت هود که از خویشان آنان بود ایشان را به توحيد دعوت کرد. نام مبارکش ده بار در قرآن آمده و زمانش میان زمان نوح و ابراهیم (علیهم السلام) بوده و سوره ای نیز در قرآن به نام اوست.
قوم عاد در شهرنشینی و تمدن پیشرفت زیادی کرده و سرزمینهایی آباد و زمینهایی حاصلخیز با باغ ها و نخلستانها و زراعتهای زیادی داشتند و دارای احترام و مقام زیادی بودند. اما از توحید به انحراف گراییده و بت پرست شده بودند. در این موقعیت خداوند حضرت هود را که خود از همان قوم بود در میان آنها برانگیخت تا آنان را به حق و پرستش خدای یگانه دعوت کند و از پرستش بت بازدارد تا به عدل و احسان با هم رفتار کنند.
هود بسیار آنها را موعظه و نصیحت کرد. اما حق را نپذیرفته و به مقابله و انکار وی پرداختند و جز عده بسیار کمی به وی ایمان نیاوردند و اکثریت آنها بر انکار و دشمنی اصرار ورزیدند و به او نسبت دیوانگی و سفاهت دادند و از او درخواست کردند که عذابی را که به آنان وعده میدهد؛ نازل کند. پس خداوند عذابش را نازل کرد و بادی بر آنها فرستاد که بر هر چیزی میوزید آن را خاکستر میکرد4 و مردم را به صورت نخل های سوخته در می آورد.5 آن تندباد سرکش و هلاك كننده، هفت شب و هشت روز به طور دائم برایشان مسلط بود و آن قوم به صورت تنه پوسیده و توخالی درختان خرما بر زمین می افتادند6 و فقط هود و مؤمنان به او نجات یافتند.7
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «زمانی که عمر نوح به آخر رسید و نبوتش پایان یافت، خداوند بر او وحی فرستاد: ای نوح! نبوّت تو به آخر رسیده است دانشی که نزد توست و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار نبوّت را در نسل خود قرار ده؛ نوح به سام وصیت کرد و به پیامبری به نام هود، بشارتش داد و فرمود: خداوند پیامبری مبعوث میکند که هود نام دارد و قوم خود را به خداپرستی دعوت مینماید، اما آنها، او را تکذیب میکنند و خداوند آنان را به وسیله تندباد هلاک خواهد کرد. هرکس از شما هود را درك كند به او ایمان بیاورد و از او اطاعت کند تا از عذاب نجات یابد.»8
امام صادق (علیه السلام) نیز فرمود: «وقتی حضرت هود (علیه السلام) به پیامبری مبعوث شد گروهی از نسل سام به او ایمان آوردند و بقیه که ایمان نیاوردند هلاک شدند. حضرت هود (علیه السلام) هم به پیامبری به نام صالح بشارت داد».9
هود (علیه السلام) شخصیتی با اخلاق پسندیده و خوش چهره بود که در چهل سالگی به پیامبری برگزیده و مأمور شد که قوم خود را به پرستش خداوند دعوت کند. او دومین پیامبری است که برای مبارزه با ثنویت و شرک قومش مبعوث گردید. قوم عاد اولین قومی بودند که بعد از طوفان بت پرست شدند. آن ها بتهایی همنام بتهای قوم نوح میپرستیدند. طبق آیات قرآن خداوند به هود: گفت قوم خود را به عبادت من دعوت کن که اگر اجابت کردند بر قدرت و اموالشان می افزایم.10
قوم عاد هود را امین و راستگو میدانستند، اما زمانی که از پرستش خداوند و عبادت نکردن بتها سخن گفت او را زدند و مسخره کردند و گفتند: تو به خدایان ما پشت کرده و سفیه شده ای. حضرت هود در پاسخ آنان گفت: من سفیه نیستم و فقط شما را به پرستش خدایی دعوت میکنم که شما را جانشین قوم نوح کرد و رزق و روزی شما را توسعه داد و شما را قوی و تنومند آفرید.11
بر اساس آیات قرآن با وجود آنکه هود معجزاتی برای تصدیق پیامبری خود ارائه کرد، قومش نمی پذیرفتند و از او معجزات دیگری برای اثبات پیامبریش طلب میکردند.12 وقتی هود هشدار عذاب به آنها همچون عذاب قوم نوح داد، گفتند که خدایان قوم نوح ضعیف بودهاند؛ اما خدایان ما همچون خود ما قوی هستند و خدای تو نمیتواند به ما آسیبی برساند!13
حضرت صالح (علیه السلام)
بعد از اینکه قوم عاد به سبب گناه هلاک شدند، قوم ثمود پا به عرصه گذاشت. این قوم نیز یکی از اقوام منشعب از نسل سام بن نوح (علیهما السلام) بود که در یمن سکونت داشتند. آنها نیز در توحید به انحراف افتاده بودند و خداوند فردی از خودشان یعنی صالح را که مردی با کمال و صاحب فضیلت و از طبقه متوسط بود برای هدایت آنها به پیامبری برانگیخت: «و به سوی قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم؛ گفت: ای قوم من! خدا را پرستش کنید که معبودی جز او برای شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید و آبادی آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید سپس به سوی او بازگردید»14.
وی مدتی طولانی به تبلیغ قوم ثمود پرداخت؛ اما قومش دعوت وی را نپذیرفته و به جای اطاعت از خدا و رسول خدا به پرستش بتها روی آوردند تا جایی که هفتاد بت برای پرستش ساخته بودند. صالح از آنان میخواست از این شرك توبه و استغفار نمایند که این اولین گامی است که خداوند برای جبران خطاها و بازگشت به راه راست برای انسانها قرار داده است.
قوم ثمود، برای تصدیق رسالت صالح از وی معجزه ای خواستند تا در صورت توانایی بر این امر ایمان بیاورند و از بت پرستی و گناه دست بردارند؛ صالح با خواسته آنان که بیرون آوردن ناقه شتری از دل کوه بود، موافقت کرد. خداوند دعایش را مستجاب کرد. ناگهان سنگ شکافته شد و از دل آن، ماده شتری بیرون آمد که بلافاصله درد زایمان گرفت و بچه ای را به دنیا آورد. گفت: «ای قوم من دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده: این «ناقه» الهی برای شما معجزه ای است؛ او را به حال خود واگذارید که در زمین خدا (از علفهای بیابان) بخورد و آن را آزار نرسانید که عذاب دردناکی شما را خواهد گرفت»15.
به امر خداوند آب آن منطقه تقسیم شد، یک روز برای شُرب ناقه و روز دیگر برای مردم! ناقه در روز خود برای نوشیدن آب میآمد و در پایان روز میرفت. قوم ثمود هم در روزی که آب سهم ناقه بود، از شیر او استفاده میکردند.16
مدتی این گونه گذشت تا اینکه عواملی چون استکبار، طغیانگری، روحیه ظلم و ستمگری و کفر و الحاد قوم ثمود، آنها را به تمرّد از قول و قرارها کشاند17 و موجب شد که شقی ترین آنها (قدار بن سالف) ناقه را پی کند.18 طبق نقل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) او شقی ترین فرد در میان اولین انسانها بود.19
قوم صالح بعد از کشتن ناقه، بیشرمی را به نهایت خود رسانده و گفتند: «ای صالح اگر تو از فرستادگان خدا هستی، آنچه ما را با آن تهدید میکنی بیاور!».20 صالح به آنها گفت: «سه روز در خانههایتان بهرهمند گردید و بعد از آن عذاب الهی فرا میرسد، وعده ای که دروغ نخواهد بود!»21 هنگامی که قوم ثمود، عذاب الهی را مشاهده کردند از کردار خود پشیمان شدند، اما دیگر سودی نداشت و صیحه آسمانی آنها را دربرگرفته از شدت عذاب به صورت خشک شده، به رو بر زمین افتادند و هلاک شدند.22
حضرت صالح (علیه السلام) رسول خدا بر قوم ثمود، از فرزندان سام بن نوح از حدود ١٦ سالگی به پیامبری مبعوث شد و قومش را به توحید دعوت نمود. گفته شده او ۲۸۰ سال عمر کرد و مدفن او در قبرستان وادی السلام در نجف است. در قرآن، ۹ بار به نام صالح، از جمله در سوره های اعراف، هود و چند سوره دیگر اشاره شده و او را پس از نوح و هود ذکر کرده است. اما در تورات موجود، نامی از این پیامبر به میان نیامده است.23
بنا بر نقل منابع تاریخی، صالح، در حدود ۱۶ سالگی به پیامبری مبعوث شد و تا سن ۱۲۰ سالگی قومش را به توحید دعوت کرد؛ اما آنها به دعوت او توجهی نداشتند و علیرغم قولی که به پیامبر خدا داده بودند از فرمان حق تمرّد کردند و ناقه او (شتری که صالح به عنوان معجزه از دل کوه بیرون آورده بود) را کشتند و سرنوشتشان درسی شد برای آنها که تاریخ را آینه عبرتها برای زندگی امروز خود قرار میدهند. بسیار اهل شقاوتاند کسانی که با خدا و پیامبر او، معجزه او و برهان نبوتش، به ستیز بر میخیزند و دست به جنایتی میزنند که موجب خسران بزرگ برای خود و مردم خود میشوند. هم خدا را به خشم می آورند، هم مردم خود را از نعمت محروم میکنند و هم به تمسخر پیامبر و معجزه او می پردازند و هم پا روی قول و قرار خویش میگذارند. چیست جزای چنین افرادی؟ آیا نباید جزای خویش را همین جا ببینند تا درسی شود برای آیندگان؟!
منابع:
1 اعراف: 65
2 احقاف: 21
3 اعراف: 69
4 ذاریات: 43
5 قمر: 20
6 احقاف: 7
7 هود: 58
8 کمال الدین، ص136، ح5
9 کافی، ج8، ص115
10 هود: 50-52
11 اعراف: 66-65
12 هود: 53
13 قصص الانبیاء، 274
14 هود: 61-63
15 آل عمران: 73
16 قمر: 28. تفسیر التبیان، ج9، ص454
17 اعراف: 76-77
18 شمس:73. تفسیر التبیان، ج10، ص360
19 مجمع البیان، ج10، ص 371
20 اعراف: 77
21 تفسیر اصفی، فیض کاشانی، ج 2، ص 893
22 هود: 67؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 57
23 المیزان، ج10، ص318