در این هنگام زکریا پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا! ...
فرزندی
«در این هنگام زکریا پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا! از جانب خود نسلی پاک و پسنديده (ذرية طيبة) به من عطا کن، همانا تو شنونده دعایی».1 او وقتی آن همه کرامت و مائده آسمانی را نزد مریم دید، آرزوی خود را در قالب دعا اینگونه بیان کرد و خداوند نیز دعای خالصانه او را اجابت و یحیی را به او مرحمت فرمود.
«ذریه»، هم به معنای موجودات بسيار كوچك (نطفه) و هم به معنای پراکندگی و انتشار است. فرزندان انسان را ذریه گفته اند زیرا هم از نطفه اند و هم پس از تکثیر مثل، روی زمین به هر سو پراکنده میشوند. این واژه در اصل معنی جمع دارد ولی بر مفرد هم اطلاق میشود. قرآن در جایی که مسأله نسل و دودمان را مطرح کرده، از این واژه استفاده نموده است. حتی در جایی که سلسله نَسَب از مادر منتقل شده، این اصطلاح را به کار می برد؛ همچون آنجا که عیسی را از ذریه ابراهیم (علیهما السلام) می شمرد2 در حالی که عیسی (علیه السلام) از طرف مادر به فرزندان ابراهیم (یعنی یعقوب و اسحق علیهم السلام) میرسد.
پیامبران وقتی از خدا فرزند طلب میکنند، ویژگی او را نیز مشخص می نمایند و میگویند: «او را مورد رضایت خویش قرار ده» (وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيَّا)3 " فرزندی اصلاح شده (وَأَصْلِحْ لى فى ذُرِّيَّتی)4 یعنی هر فرزندی را نمی خواهم، بلکه فرزندی می خواهم اصلاح شده که مورد رضایت تو باشد. قرآن ویژگیهای فرزند شایسته و وظایف او را چنین تعیین میفرماید: احسان به والدین به عنوان مهمترین وظیفه، رسیدگی به آنان به ویژه در هنگام کهولت که محتاج رسیدگی بیشترند؛ ترك نكردن و نراندن آنان؛ کریمانه با آنان سخن گفتن و احترام و ادب و حتی اوف نگفتن به آنان؛5 دعا برای آنان (و قُل رب ارحمهما كما ربياني صغيرا)؛6 وصیت برای والدین و خویشان (به منظور اختصاص سهمی از ارث به آنان)؛ شکر و سپاسگزاری از فداکاریها و خدمات آنان (أن اشكر لي و لوالديك)؛7 بخشش و انفاق و رساندن هرگونه خیر و نیکی به آنان و خویشاوندان نزديك و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان8 و... برای چنین فرزندان صالحی باید خدا را سپاس گفت، چنانکه ابراهیم گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى وَهَبَ لى عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعيلَ وَ إِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ».9
هدایت فرزند از مهمترین وظایف والدین است. به گزارش قرآن، لقمان این گونه فرزند خود را راهنمایی مینماید: «به خاطر بیاور هنگامی را که لقمان به فرزندش - در حالی که او را موعظه میکرد – گفت: پسرم چیزی را شریک خدا قرار مده که شرک، ظلم عظیمی است».10 در این آیه و چند آیه بعد از آن، سخن از لقمان حکیم و بخشی از اندرزهای مهم این مرد الهی به فرزندش در زمینه توحید و مبارزه با شرک و نیز بیان مسائل مهم اخلاقی است.
از دیگر آیات ناظر به موضوع هدایت اعتقادی فرزندان میتوان به وصیت و سفارش ابراهیم و یعقوب (علیهما السلام) به فرزندانشان برای یکتاپرستی و دوری از شرک، اشاره کرد.11 جالب اینکه یعقوب (علیه السلام) حتی در بستر بیماری و در آخرین روزهای عمرش از هدایت اعتقادی و نظارت بر باورهای آسمانی فرزندانش غفلت نمیکند.
مهم نیست فرزند پسر باشد یا دختر؛ نيك بودن او، مهم است. قرآن میفرماید: «شما نمیدانید كدام يك برای شما سودمندترند؟» (لاتَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً)؛12 اگر کسی بچه دار شد و بین دختر و پسر خود فرق گذاشت، نشان دهنده این است که توحید ضعیفی دارد. این خداست که به هر کس بخواهد دختر یا پسر میدهد (يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ).13 این اعراب جاهلی بودند که وقتی می شنیدند فرزندشان دختر است، خشمگین می شدند و چهره شان سیاه میشد و میگفتند: یا باید از شهر فرار کنیم یا با ذلّت زندگی کرده یا او را در خاک کنیم!14
از نظر قرآن، دختر و پسر فرقی ندارند، اگر فرزند خوب باشد، از نظر قرآن کوثر است و اگر بد باشد در ردیف انعام قرار میگیرد، بلکه بدتر! دیگر آنکه والدین باید برای حُسن عاقبت فرزند خود دعا کنند و آنها را به خدا بسپارند. مادر مریم همین که خدا مریم را به او داد گفت: «خدایا من او را و ذریه او را از گزند شیطان رانده شده به تو می سپارم و او را حفظ کن».15 حضرت ابراهیم (علیه السلام) هم فرمود: «خدایا من و فرزندانم را از شرك و بت پرستی محفوظ دار.»16
برادری
«خدایا! من و برادرم را بیامرز و ما را در رحمت خویش داخل کن و تو مهربانترین مهربانانی»؛17 این دعای موسی در حق برادرش هارون است که همراه و خلیفه و جانشینش در امر نبوت بود.18
برادر، عضوی از اعضای خانواده است از پدر یا مادر مشترك كه پیشینه این رابطه نَسَبی و برادری هم، به آفرینش اوليه بشر باز میگردد، زمانی که خداوند، آدم و حوّا را آفرید و اولین خانواده شکل گرفت و برای آنها فرزندانی قرار داد و برادری و خواهری پدید آمد.
«برادر» در قرآن بیش از ۹۰ بار با واژه «اخ» و دیگر مشتقات آن به کار رفته است که در بیشتر آیات، مقصود برادر نَسَبی است19 و گاه مقصود، برادر یا خواهر رضاعی (یعنی اشتراک در استفاده از شیر مادر) است.20 در برخی آیات نیز این واژه به هم قبیله اطلاق شده است21 زیرا نسب افراد هر قبیله به یک پدر میرسد. در شماری از آیات نیز این واژه به شریک در دین و عقیده به کار رفته است؛ چه دین و عقیده حق باشد (مانند: إِنَّمَا المُؤمِنونَ إِخْوَةٌ)22 و چه کیش و عقیده باطل (مانند: لا تكونوا كَالَّذِينَ كَفَروا و قالوا لاخوانهم)23 یا شراکت در عمل با شیطان (مانند: إِنَّ المُبَذِّرِينَ كانوا اخوانَ الشَّيَاطِينِ)24 یا کاربردهای دیگر.
وجود برادر در خانواده بسیار گرامی داشته شده به طوری که نقش او در ادامه نقش پدر قرار گرفته است. امام رضا (علیه السلام) فرمود: برادر بزرگتر به منزله پدر است (ألأخ الأكْبَرُ بِمَنْزِلَهِ الأب).25 قرآن کریم چند مورد داستان برادران را برای درس آموزی نقل فرموده است.
یکی از آنها داستان هابیل و قابیل است. رفتار نکوهیده قابیل، حسادت به خاطر ناکامی در آزمون الاهی و اقدام به قتل برادر و رفتار کریمانه هابیل، نصیحت برادر و عدم مقابله به مثل در آیاتی چند آمده است: «داستان دو پسر آدم را به حق بر مردم بازخوان، آنگاه كه (هريك از آن دو) قربانی پیش آوردند، پس، از یکی (هابیل) پذیرفته شد و از دیگری (قابیل) قبول نگشت. (قابیل) گفت: حتما تو را خواهم کشت، (هابیل) گفت: خداوند، فقط از متّقین قبول میکند. (هابیل) گفت: اگر تو برای کشتن من دستت را به سویم دراز کنی، من هرگز برای کشتن تو دستم را دراز نخواهم کرد. زیرا من از خداوند پروردگار جهانیان بیم دارم. پس نفس او (قابیل) کشتن برادرش را برایش آسان و رام ساخت و او را کشت و در نتیجه از زیانکاران شد.».26
يك داستان هم، داستان برادران یوسف است که قرآن نقل فرموده تا نشانه و عبرتی برای طالبان حق باشد.27 برادران یوسف نیز به انگیزه حسادت، تصمیم بر قتل یا دور کردن یوسف از پدر را گرفتند و آن حضرت را با بهانهای از پدر جدا کرده و در چاه افکندند. یوسف پس از تحمّل سختی ها و زندانها و ماجراهای فراوان، سرانجام خزانهدار مصر گردید. بعدها که برادران، یوسف را در جایگاهی بزرگ دیدند و شناختند، به خطاهای پیشین خویش اعتراف کردند و طلب بخشش نمودند؛ یوسف نیز با بزرگواری و گذشت، تمام خطاهای آنان را بخشید و دعا کرد تا خداوند نیز آنان را ببخشاید: (قالَ لا تَثريب عَلَيكُمُ اليَومَ يَغفِرُ اللهُ لَكُم وهُوَ اَرحَمُ الرّاحِمین).28
از دیدگاه قرآن، رابطه دوستی و محبت میان دو برادر مستحکم ترین رابطه است، به گونه ای که غیبت کردن را به مثابه خوردن گوشت برادر مرده دانسته29 و رابطه خوب برادران با یکدیگر را الگویی برای ارتباط همه مؤمنان معرفی نموده و مؤمنان را برادران هم خوانده که باید در اصلاح امور برادران خود بكوشند (إِنَّمَا المُؤمِنونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَينَ أَخَوَيْكُم)30
برادری در خانواده از جنبه حقوقی نیز دارای احکامی است، مثلاً در موضوع ارث، برادر در طبقه دوم وارثان و پس از طبقه نخست یعنی فرزندان و پدر و مادر میّت قرار دارد31 و گونه های مختلف سهم ارث با وجود افراد و طبقات دیگر خویشاوندان و کلاله در آیات ذکر شده است؛32
آشکار کردن زینت خواهر در برابر برادر جایز است؛33 قرآن، زنان پیامبر را به رعایت حجاب توصیه کرده، اما این امر را در برابر گروهی از مردان از جمله برادران لازم ندانسته است؛34 برادر و خواهر رضاعی با اینکه عضو رسمی خانواده محسوب نمیشوند اما ازدواج برادر با خواهر نَسَبی و رضاعی خود حرام است و افزون بر حرمت عقد و آمیزش، هر نوع بهره گیری جنسی از یکدیگر و حتی تملّک نیز جایز نیست و این حرمت نیز دائمی است نه موقت.35 وارد شدن برادر و خواهر به خانه برادر و تناول کردن از غذای موجود در آن جایز است.36 فقیهان امامیه بر این باورند که این کار در صورتی جایز است که علم يا ظنّ قوی به عدم رضایت برادر نداشته باشیم و البته از اسراف هم پرهیز شود.37
منابع:
2 انعام: 84 و 85
3 مریم: 6
4 احقاف: 15
5 اسراء: 23
6 همان
7 بقره: 180
8 بقره: 215
9 ابراهیم: 39
10 لقمان: 13
11بقره: 132
12 نساء: 11
13 شوری: 49
14 نحل: 58
15 آل عمران: 36
16ابراهیم: 35
17 اعراف: 151
18 انبیاء: 48
19 یوسف: 59 و 76 و 90
20 نساء:23
21 اعراف: 65 و 73 و85
22 حجرات: 10
23 آل عمران: 156
24 اسراء: 27
25 جامع السعادت 2: 275
26 مائده: 27 و 30
27 یوسف: 111
28 یوسف: از 7 تا آخر سوره
29 حجرات: 12
30 حجرات: 10
31 مواهب الرحمن 7: 304
32 نساء: 11 و 12 و 176
33 نور: 31
34 احزاب: 153
35 نساء: 23
36 جواهر الکلام 29: 243
37 کفایه الاحکام: 253