خداوند به شما فرمان میدهد که امانت ها را به صاحبانش بازگردانید...
قرآن و زندگی، قسمت چهل و چهارم:
ادای امانت
«خداوند به شما فرمان میدهد که امانت ها را به صاحبانش بازگردانید!» (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِها)1 «امين»، به انسان درستکار و مورد اعتمادی میگویند که دیگران از خیانت نکردن او ایمن باشند.2 یکی از مصادیق امین بودن این است که وقتی چیزی را نزد او امانت میگذارند، در حفظ و نگهداری و مراقبت از آن میکوشد و چون امانتشان را مطالبه کنند، آن را باز میگرداند.
خداوند از همه مؤمنان خواسته است که امین باشند، چنانکه فرستاده او پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پیش از بعثت، در امانتداری، شهره بود و او را «امین» مینامیدند.3 امانت، فقط جنبه مادی و اموال ندارد و همه سرمایه های معنوی را هم در بر میگیرد: امین وحی؛ امین پیام و خبر؛ پست ها؛ مسؤولیتها؛ فرهنگها و میراث های تاریخی و دینی همه امانتهای الهی هستند که به دست افراد مختلف در اجتماع سپرده می شوند و همه وظیفه دارند که در حفظ این امانات و تسلیم کردن آن به صاحبان اصلی آن بکوشند و به هیچ وجه در این امانتها خیانت نکنند. آیه یاد شده میگوید خدا از همگان خواسته است که چنین باشند.
امانت در قرآن، با واژه مفرد و جمع بارها تکرار شده است: «و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت میکنند» (و الذینَ هُم لِاَماناتِهم وعَهدِهم راعونَ)4 جالب است که امانت با واژه جمع (یعنی امانات) آمده که شامل همه انواع مادی و معنوی و همه نعمت هایی که خدا به انسان داده، می شود.5 ضمناً تعبیر «راعون»، در آیه شریفه که از ماده رعایت و مراقبت است،6 نشان می دهد که منظور از آن چیزی بیش از ادای امانت است، بلکه مراقبت همه جانبه از آن را توصیه می کند.
واژه «امین» برای شش نفر از انبياء الاهى (حضرات نوح، هود، صالح، لوط، شعیب و موسی) با عبارت «من برای شما فرستاده ای امین هستم» (إِنِّی لَكُمْ رَسُولٌ آمین) در قرآن آمده است.7 در عین حال، همان طور که امین، مسؤولیت حفظ و مراقبت و ادای امانت را دارد، امانت گذاران نیز باید به هوش باشند که امانت خویش را به دست چه کسی می سپرند. اگر کسی امانتش را به دست انسان بد سلیقه ای بسپارد و او در امانت خیانت کند، باید خویشتن را ملامت کنند.
در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده: «کسی که امانت خویش را به غیر امین بسپارد، خدا ضامن حفظ آن نیست؛ زیرا خدا او را از سپردن امانت به چنین کسی نهی کرده است.»8
روایاتی در موضوع ادای امانت:
امام سجاد (علیه السلام) از طریق پدرش از جدش از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل فرمود: «کسی که امانت دار نیست، دین دار نیست.»9 همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر کس به امانتی خیانت کند و آن را به اهلش برنگرداند تا اینکه مرگش فرا رسد، بر شریعت اسلام نمرده است و در حالی روانه جهان آخرت میشود که خداوند بر وی غضبناک است»10
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر اینکه راستگویی و اداء امانت نسبت به نیکوکار و بدکار، جزء تعلیمات او بود»11. سلیمان بن خالد گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره مردی پرسیدم که مالی در نزد او داشتم و به من خیانت کرده و برایم قسم خورده است که من خیانت نکرده ام و اکنون مقداری مال از وی نزد من موجود است، آیا صلاح است که من از او قصاص نمایم؟ امام فرمود: «گرچه او در حق تو خیانت کرده، ولی تو درباره وی خیانت نکن»12 نیز از جدّشان امیرمؤمنان (علیه السلام) نقل کردند که فرمود: «امانت را به صاحبش برگردانید حتی اگر قاتل فرزندان پیامبران باشد.»13
آیه ای از قرآن موضوع عرضه شدن امانت به آسمانها و زمین دارد که آنها اظهار ناتوانی از پذیرش این امانت کردند، اما انسان این امانت را پذیرفت.14 به یقین این امانتی که آسمانها و زمین نتوانستند بر دوش بگیرند و انسان پذیرفت، به معنی امانت مادی و مالی نیست بلکه فراتر از آن است و ناظر به امانتهای معنوی است.
امیرمومنان (علیه السلام) در هنگام نماز حالش دگرگون میشد و وقتی علت را می پرسیدند، می فرمود: «وقت نماز رسیده، همان وقت امانتی که خداوند آن را بر آسمانها و زمین عرضه داشت و از حمل آن ابا کردند و ترسان شدند.»15 امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هنگامی که خداوند ارواح پیغمبر و فاطمه زهرا و ائمه معصومین (علیهم السلام) را آفرید فرمود: «ولایت آنها امانتی در نزد خلق است.»16 از احادیث دیگری استفاده میشود که خلافت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) امانت است؛17 یا اینکه نماز و زکات و حج امانت است؛18 یا همسران نزد شما امانت الهی هستند.19 ضمناً به فرموده پیامبر، اثر دنیوی امانت داری، زیادی رزق و روزی است و خیانت مایه فقر است.20
ادب
«وقتی به شما سلام و تحیّت گفتند، شما با عبارتی نیکوتر پاسخ دهيد (واذا حُيّيتم بتَحِيَّة فَحَيَوا بِأَحسَنَ مِنها)21 «وقتى با موقعیت و رفتاری بی معنی و بیهوده (لغو) رو به رو شدید، کریمانه از کنار آن گذر کنید» (وإذا مرّوا باللغو مرّوا كراما).22 اينها جلوه هایی از ادب است. ادب، جامه ای زیبا و فاخر بر اندام گفتار و رفتار شماست. امیر مومنان (علیه السلام) فرمود: «دانش» میراثی گرانمایه و آداب، جامه هایی زیبا و فاخر است».23
مؤمن در هر شرایطی باید این جامه زیبا را بر خود پوشانده باشد! ادب بر مجموعه اقوال و رفتارهای ما سایه می افکند یعنی سخن و عمل ما می تواند دوگونه باشد: همراه با ادب و تهی از ادب. برای نمونه وقتی جاهلان به شما بی ادبی کردند و سخنان اهانت آمیز گفتند، میتوانید مثل خودشان برخورد کنید یا کریمانه بگذرید و بگویید: سلام و خداحافظ! (وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما).24 می توانید مغرورانه و با تکبر و های و هوی راه بروید یا متواضانه و آرام همچون بندگان خدا و عبادُ الرحمان (و عِبادُ الرَّحمنِ الَّذِينَ يمشون على الأرض هونا)25
ادب، تمامی زندگی انسان را پوشش میدهد؛ قرآن به بعضی از گونه های آن اشاره نموده و رهنمود میدهد: تحیت، هنگام برخورد با مومنان: «وقتی مؤمنان نزد تو آمدند، به آنها بگو: سلام بر شما» (إذا جاءك الذين يُؤمِنونَ بِايتِنا فَقُل سَلامٌ عَلَيْكُم)؛26 وقتى به خانه خود یا خانه دیگری وارد شدید، سلام کنید؛ حتی اگر کسی نبود، از طرف خداوند بر خودتان سلام کنید.27 فرشتگان نیز وقتی به خانه ابراهیم وارد شدند، سلام کردند.28
بهشتیان نیز بر یکدیگر سلام می کنند.29 سلام دیگران را با کلامی نیکوتر پاسخ بدهید.30 از مهمان، پذیرایی خوب بکنید.31 بدون دعوت به خانه کسی نروید و پس از پذیرایی بیش از حد معمول در خانه میزبان نمانید تا مزاحم او و خانواده اش نشوید؛32 هنگام ورود به خانه دیگران اجازه بگیرید و چنانچه به عللی به شما اجازه ورود داده نشد، برگردید.33 به تازه واردان به مجالس، جا بدهید که بنشینند.34 با سفیهان، گفتار شایسته و معروف (و نه اهانت آمیز) داشته باشید.35
با مخالفان عقیدتی و دگراندیشان، عالمانه و حکمت آمیز و با گفتمان نیکو سخن گویید.36 هرگز به مقدّسات آنها ناسزا نگویید و دشنام ندهید که آنها هم تحريك شوند و از روی جهالت به خدا ناسزا گویند.37 با بزرگان هر قومی حتی اگر ستمگری چون فرعون باشد، با نرمی و ادب سخن گویید؛ شاید زمینه هدایتش فراهم شود.38 رعایت ادب و خضوع را در مکانهای مقدس بنمایید و با کفش وارد نشوید.39 به خانه پیامبر و فرزندان او و مشاهد مشرّفه آنان، بدون اذن ورود، داخل نشوید.40 هنگام سخن گفتن با پیامبر، صدای خود را بلند نکنید41 بلکه آرام و مؤدبانه با آن حضرت سخن گویید که این نشانه تقوای دلهاست.42 کسانی که بدون رعایت حرمت پیامبر وی را از فراسوی حجره ها از درون خانه های خود صدا میزنند، افرادی نابخرد و نادان شمرده شده اند.43 نباید صدا زدن و خواندن شما پیامبر را، همچون خواندن خودتان باشد،44 البته هنگام سخن گفتن با همه صدایتان را پایین آورید و آرام سخن گویید.45
هرگز زبان به تمسخر و تحقیر دیگران نگشایید: «ای مؤمنان! نباید گروهی از مردان شما، گروه دیگر را مسخره کنند. شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیب جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!»46
ادب در برابر والدین و گشودن بال خضوع و مهربانی به روی آنان و نگفتن حتی اوف به آنها و بدون اجازه وارد نشدن به حریم خصوصی ایشان.47 امیرمؤمنان (علیه السلام) توصیه می نماید: «ای مؤمن! همانا این دانش و ادب، بهای جان توست؛ پس در آموختن آنها بکوش؛ زیرا هر چه بر دانش و ادب تو افزوده شود، بر قدر و قیمت تو افزوده میگردد؛ چه آنکه با دانش به پروردگارت ره می بری و با ادب پروردگارت را نیکو خدمت میکنی و با آداب خدمت گزاری است که بنده سزاوار دوستی و نزدیکی به خدا می شود. پس این اندرز را پذیرا شو تا از عذاب برهی.»48 امام عسکری (علیه السلام) هم فرمود: «به دور از ادب است شادمانی کردن نزد کسی که محزون و غمدیده است».49
منابع:
1 نساء: 58
2 لغت نامه دهخدا 3: 3408
3 الطبقات الکبری 1: 156
4 مومنون: 8
5 المیزان 15: 11
6 المفردات: 198
7 شعرا: 107
8 بحارالانوار 76: 127
9 همان مدرک 72: 116
10 همان: 171
11 اصول کافی 2: 104
12 همان 5: 98
13 همان: 133
14 احزاب: 72
15 نورالثقلین 4: 313
16 بحارالانوار 26: 320
17 بحارالانوار 99: 175
18 همان: 274
19 همان: 381
20 وسائل الشیعه 13: 227
21 نساء: 86
22 فرقان: 72
23 بحارالانوار 72: 67
24 فرقان: 63
25 فرقان: 63
26 انعام: 54
27 نور: 61
28 ذاریات: 25
29 یونس: 10
30 نساء: 86
31 ذاریات: 26
32 احزاب: 53
33 نور: 27
34 مجادله: 11
35 نساء: 5
36 نحل: 125
37 طه: 43
38 طه: 44
39 طه: 12
40 احزاب: 53
41 حجرات: 2 و 3 و4
42 همان
43 همان
44 نور: 63
45 لقمان: 19
46 حجرات: 11
47 اسراء: 23
48 بحارالانوار 72: 180
49 همان: 374