بندگان خدای رحمان کسانی هستند که با تواضع روی زمین راه میروند...
قرآن و زندگی، قسمت چهل و هفتم:
تواضع
«بندگان خدای رحمان کسانی هستند که با تواضع روی زمین راه میروند و چون افراد نادان آنها را مورد خطاب قرار دهند، با آنان سخن نرم و مسالمت جویانه گویند» (وَ عِبادُ الرّحمن الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الاَرضِ هَوناً وَ إِذا خَاطَبَهُمُ الجَاهِلُونَ قالُوا سَلاماً)1. «تواضع» در لغت به معنای فرو نهادن و خویش را کوچک نشان دادن است در مقابل تکبّر که به معنای خود را بزرگ دانستن است و در اصطلاح به معنای آن است که انسان، خود را از کسانی که در جاه و مقام از او پایین ترند، برتر نداند.
تواضع و فروتنی از جمله صفات پسندیده ای است که در قرآن و روایات به طور مفصّل از آن بحث به میان آمده است؛ یکی از آن موارد، آیه یاد شده است که در توصیف مؤمنان فرموده، آنها فروتنانه در جامعه ظاهر میشوند و هنگامی که جاهلان به آنها تعرّض میکنند کریمانه پاسخ میدهند و عبور میکنند و ایجاد درگیری نمینمایند. البته این به معنای خوار و ذلیل کردن خود نیست بلکه به معنای افتادگی و کوچکی کردن و به دیگران ارج نهادن است و اینکه آدمی خود را از دیگران بالاتر نبیند.
نشانه دیگر فروتنان، گشودن بال مهربانی (خفض جناح) برای مؤمنان است؛ تعبیر و تشبیهی زیبا برای نشان دادن اوج محبت و مهربانی به مردم، همچون پرندگان که هنگام محبت به جوجه های خود بالهای خویش را برای آنان میگشایند.
خداوند در قرآن به پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی میکنند، بگستر!» (وَاخْفِضْ جَنَاحَك لِمَن اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ)2. همین تشبیه و تعبیر را برای تواضع و احترام نسبت به والدین به کار میبرد و میفرماید: «بالهای تواضع و محبت و لطف خویش را در برابر آنان فرود آر و بگو خدایا ایشان را مورد رحمت خویش قرار ده، همان طور که آنان مرا پرورش دادند آنگاه كه كوچك بودم» (وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّل مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا)3. وقتی در برابر والدین دستور تواضع داریم، در برابر خالق خود بیشتر باید تواضع کنیم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: چه میشود که شیرینی عبادت را در شما نمی بینم؟ گفتند: شیرینی عبادت چیست؟ فرمود: تواضع است!»4 و فرمود: «خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات میکند. یکی آنها که به خاطر خدا تواضع میکنند»5. در احادیث قدسیه آمده که خداوند فرمود: «خود را خرد و کوچک بشمارید تا من جایگاه شما را بزرگ کنم.»6
البته تواضع در بعضی موارد مذموم و نادرست است. نخست زمانی که تواضع، انگیزه و جهت غیرالهی داشته باشد، که شکل ذلّت به خود میگیرد و سبب بی مقدار شدن ارزشهای والای انسانی میگردد؛ همچون تواضع فقیران در برابر ثروتمندان به خاطر دارایی و ثروت آنها؛ امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «هرکس نزد توانگری رود و به خاطر ثروتش برایش فروتنی کند، دو سوم دینش از میان رفته است»7.
دیگر تواضع در برابر متکبّران است. پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هرگاه به انسانهای مؤمن متواضع برخوردید، با آنان تواضع کنید؛ اما اگر به انسانهای متکبّر برخورد نمودید با آنان تکبر ورزید، زیرا این روش برای آنان خواری و حقارت می آورد.»8
دیگر تواضع در برابر کافران است که مذموم می باشد. زیرا خداوند عزّت را برای مؤمنان خواسته است.9 دیگر، تواضع در برابر فاسقان و ظالمان است. امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «پیامبر، به ما دستور داد با گناهکاران با چهره گرفته و درهم کشیده برخورد و معاشرت نماییم.»10
نشانه های تواضع چیست؟ به فرموده قرآن و روایت امیرمؤمنان (علیه السلام)، عبادات واجب همچون نماز و حج، به رفع کبر و ملکه تواضع یاری میرسانند. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «از نشانه های تواضع آن است که در نشستن به پایین مجلس راضی باشی، با هر کسی روبه رو شدی، سلام کنی، نزاع و مجادله را ترک گویی، گر چه حق با تو باشد؛ دوست نداشته باشی به دلیل تقوایی که داری، تو را ستایش کنند»12؛ دیگر، غذا خوردن با فقر است؛ چنان که امام رضا (علیه السلام) با فقرا همسفره می شد و می فرمود: «خدای همه یکی و دین همه یکی و پدر و مادر همه یکی است و جزای هر کس را به قدر عمل او میدهند»13.
دیگر، تواضع در راه رفتن است: «و روی زمین با تکبر راه مرو! تو نمیتوانی زمین را بشکافی و طول قامتت هرگز به کوه ها نمی رسد!»14 علی (علیه السلام) هم در صفات متّقین فرمود: «راه رفتن آنان متواضعانه است (مشیهم التواضع)15. دیگری ترك جدال است، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «از تواضع است که جرّ و بحث را رها کنی، هر چند حق با تو باشد.»16 دیگر سلام کردن است، امام عسکری (علیه السلام) فرمود: «نشانه تواضع این است که به هر کس برخورد کردی، سلام کنی»17. دیگر، انجام کارهایت به دست خودت، چنانکه پیامبر این گونه بود.18 دیگر، ادب نشستن است که امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «اهل آتش است مردی که نشسته باشد و در برابر او طایفه ای ایستاده باشند!»19.
پاک دامنی
«آنان که امکان ازدواج ندارند باید عفیف باشند تا خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز کند.»20
عفت چیست و عفیف کیست که قرآن اینگونه همه افراد مجرد و ازدواج نکرده را به آن فرا می خواند؟ «عفت» در لغت به معنای «خودداری» است. در اصطلاح به خودداری از حرام، خود نگهداری از چیزی پست که حلال و زیبا نیست، روی گردانی از خواهشهای نفسانی، پاک دامنی و خود نگهداری از تمام افعال حرام و زشت و ناپسند گفته می شود.21
قرآن همچنین توصیه میکند: «به مردان با ایمان بگو چشمهای خود را از نامحرمان ببندند و پایین آورند دامنهای خود را از آلودگی حفظ کنند؛ این برای پاکیزه ماندن شما بهتر است. زیرا که خداوند به آنچه انجام میدهید، آگاه است.»22 و همین تکلیف را برعهده زنان نیز میگذارد: «و به زنان مؤمن بگو نگاه خویش را ببندند و پایین آورند و عورت خویش را بپوشانند و زینت خود را آشکار نکنند، مگر آنچه ظاهر است و مقنعه های خود را بر روی سینههای خود پایین بیاورند.»23
امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد، شکم و شرمگاه او را پاک نگه میدارد»24؛ امام باقر (علیه السلام) نیز فرمود: «خداوند به چیزی برتر از عفت شکم و شرمگاه عبادت نشده است.»25 این دو روایت و روایات مشابه حاکی از آن است که خویشتن داری و پاک دامنی در این دو حوزه، عفت خوانده می شود.
پوشیده بودن زنان و مردان از یکدیگر، مانع ابتلای فرد و جامعه به مفاسدی همچون ناپاکی و بی عفتی میشود. فرو بستن چشم از نامحرمان از راهکارهای در امان ماندن از ناپاکی و بی عفتی و از مصادیق حجاب و جداسازی زن و مرد از یکدیگر است. معنای «غضّ بصر» (يغضّوا من أبصارهم و يغضضن من أبصارهن) در آیات بالا، این میشود که به مؤمنان امر کن چشم خود را از نگاه به اجنبی بپوشانند. این آیه ضمن امر به فروبستن چشم به مؤمنان میفرماید: شرمگاه خودتان را هم از نگاه نامحرم بپوشانید؛ یعنی به اندامی که نگاه کردن به آن حرام است، نظر نیفکنید. این عفت است.
غریزه جنسی از نیرومندترین و سرکش ترین غرائز انسان است که به تنهایی با دیگر غرائز برابری میکند؛ انحراف آن نیمی از دین و ایمان انسان را به خطر خواهد انداخت. به همین جهت در قرآن و روایات، مسلمانان به شدت، تشویق به ازدواج شده اند. ترس از فقر نباید مانع ازدواج شود، خطاب آیه «و اگر تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنها را بی نیاز میکند.» (إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ)26، به والدین جوانان و یا ثروتمندان جامعه است که نباید تنگدستی خواستگار، موجب ترس آنان شود و به دنبال آن از ازدواج جوانانشان جلوگیری کنند و برای تحقق آن مانع ایجاد کنند. چراکه خداوند در آینده آنان را بی نیاز خواهد کرد؛
لذا پیامبر (صلى الله عليه وسلم) فرمود: «هرگاه کسی به خواستگاری نزد شما آمد و دینداری و امانت داری او را پسندیدید، با ازدواج او با فرزندتان موافقت کنید؛ که اگر چنین نکنید در روی زمین تبهکاری و فساد بسیار پدید خواهد آمد»27 و نیز فرمود: «هرکس از ترس فقیر شدن ازدواج نکند، به خدا بدبین است»؛ یا اینکه فرموده: «و اگر تنگدست باشند خداوند از فضلش آنها را بی نیاز کند»28.
تأکید پیشوایان دین همچون این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) که ازدواج را معادل نصف ایمان و کلام امام صادق (علیه السلام) که دو رکعت نماز متأهل را از هفتاد رکعت نماز مجرد برتر میداند، نشانه عظمت این امر است؛ همچنین سخن پیامبر خدا که فرمود: «بدترین مردگان شما آنهایی هستند که مجرد مرده اند.»29 و نیز احادیث فراوانی که درباره اهمیت ازدواج در عنفوان جوانی، آثار مادی و معنوی ازدواج، ثواب یاری رساندن به ازدواج دو جوان، فضیلت کم بودن مهریه و مذمّت تارکان ازدواج (جوانان عزب)، همگی از اهمیت این موضوع و تأثیر آن در پاسداری از عفت عمومی جامعه حکایت میکنند.30
در عین حال اگر به هر دلیلی وسیله ازدواج برای افراد فراهم نبود، مباد که گمان کنند آلودگی جنسی برای آنها مجاز است، لذا در آیه دستور پارسایی میدهد، هر چند مشکل باشد و به آنها میگوید: و آنها که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند تا خداوند آنان را به فضلش بی نیاز سازد و باید در این مرحله بحرانی و در این دوران آزمایش الهی تن به آلودگی ندهند و خود را معذور نشمرند که هیچ عذرى پذیرفته نیست، بلکه باید قدرت ایمان و شخصیت و تقوای خود را در چنین مرحله ای بیازمایند.
منابع:
2 شعراء: 215
3 اسراء: 24
4المحجه البیضاء 6: 222
5 مکارم الاخلاق: 51
6 معراج السعاده: 274
7 نهج البلاغه: 228
8 جامع السعادات 1: 400
9 منافقون: 8
10 وسایل الشیعه 11: 413
11 نهج البلاغه: خ 192
12 کافی 3: 317
13 معراج السعاده: 298
14 اسراء: 37
15 نهج البلاغه: خ 193
16 کافی 2: 122
17 کافی 2: 646
18 معراج السعاده: 300
19 معراج السعاده: 299
20 نور: 33
21 لسان العرب 9: 253
22 نور: 30
23 نور: 31
24 میزان الحکمه: ح 13266
25 همان: ح 13267
26 نور: 32
27 میزان الحکمه: ح 8035
28 تفسیر نور الثقلین 3: 595
29 همان: ح 132
30 میزان الحکمه: ح 8044